• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

ويژگي هاي 5 گانه قيام حسيني رمز ماندگاري عاشورا در تاريخ

NASR-S

New member
ويژگي هاي 5 گانه قيام حسيني رمز ماندگاري عاشورا در تاريخ


قيام عاشورا حادثه‌اي شگرف و عجيب در تاريخ بشريت است. هيچ حادثه‌اي با اين واقعه برابري نمي‌کند؛ در طول تاريخ گسترده بشر حوادث گوناگوني رخ داد و قيام‌هاي مختلفي به وقوع پيوسته است ولي سوال اين است که حادثه کربلا چه ويژگي‌هايي دارد که هرچه زمان بر آن مي‌گذرد از طراوت و حلاوت آن کاسته نمي‌شود و همه را مجذوب خود مي‌کند؟ چرا کربلا نقطه متفاوتي در تاريخ انسانيت است و هرچه زمان مي‌گذرد اين کانون شعله‌ور‌تر مي‌شود؟ اين سوال‌ها وجود دارد و هر کس در ذهن خود پاسخ‌هايي براي آن مي‌يابد. من در حد توان خودم به برخي ويژگي‌هاي اين قيام اشاره مي‌کنم تا پاسخي براي اين سوالات باشد. قيام کربلا داراي ۵ ويژگي اصلي است که هيچ قيامي اولا در تاريخ مجموع اين ويژگي‌ها را در کنار هم و ثانيا با اين ضريب در هر مورد نداشته است.

ويژگي اول: قيام کربلا عقلاني و منطقي است

اولين ويژگي قيام کربلا، عقلاني، منطقي و با برنامه بودن اين قيام است عاشورا يک قيام احساسي و ماجراجويانه نبود. از ابتدايي که امام حسين (ع) قيام کردند تا الان که در قرن ۱۵ هجري هستيم؛ کساني که در حزب اموي بودند و تلاش مي‌کردند به اين حزب خدمت کنند يکي از روش‌هاي ايشان اين بود، که قيام اباعبدا... را يک قيام غيرمعقول و احساسي جلوه دهند که حضرت بدون برنامه و تحت تاثير احساس وارد اين ميدان شده‌اند. الان هم دشمنان چون جاذبه‌هاي قيام عاشورا در جهان اسلام را مشاهده مي‌کنند؛ تلاش دارند که عاشورا را مشوش نشان دهند. شبهاتي بسازند و آن را گسترش دهند. به خصوص اينکه تشيع در سطح جهان در حال گسترش است و اين گسترش مديون سه مولفه است. امامت و وصايت، عاشورا و انتظار سه اصل بنيادي است که شيعه در پناه آن‌ها معنا پيدا مي‌کند و جريان اسلام آمريکايي به دنبال آن است که به شکل‌هاي مختلف عاشورا را زير سوال ببرد تا به نوعي جلوي رشد تشيع و تفکرات آن را در جهان بگيرد.

انحرافات تازه در عصر امام حسين (ع)

در پاسخ به اين سوال که حرکت امام حسين (ع) تا چه اندازه يک حرکت عقلاني و با برنامه و منطقي بود بايد گفت: امام حسين (ع) قدم به قدم با برنامه حرکت کرد و به اهداف خود رسيد. بعد از رحلت پيامبر (ص) دو انحراف در جهان اسلام رخ داد. انحراف اول، انحراف از امامت و خلافت بود و انحراف دوم که به مرور خودش را نشان داد تغيير ارزش‌هاي اسلامي بود. اهل بيت و علوي‌ها در برابر اين انحرافات ايستادگي کردند اما در عصر امام حسين (ع) دو انحراف جديد در حال شکل گيري بود يکي اينکه داشت سازمان سياسي اسلام براساس ولايت عهدي بنا مي‌شد يعني‌‌ همان پادشاهي موروثي، که يک انحراف تازه محسوب مي‌شد. انحراف دوم خلافت کسي مثل يزيد بود آدمي که به فسق شهرت داشت قبلي‌ها حداقل مراعات ظاهر را مي‌کردند ولي او حتي مراعات ظاهر را هم نمي‌کرد و به اصول اسلامي اصلا پاي بند نبود. در چنين شرايطي، وقتي يزيد خليفه مي‌شود اصرار دارد که اولين بيعت را از امام حسين (ع) بگيرد چون هم جايگاه امام حسين (ع) را مي‌شناسد و هم در صلح نامه امام حسن (ع) نکاتي وجود دارد که براي دستگاه خلافت مخاطره آميز است لذا يزيد اصرار دارد که بيعت را از امام بگيرد. يزيد به والي مدينه وليد بن عقبة بن ابي سفيان نامه مي‌نويسد که وقتي نامه به دستت رسيد سريع برو و بيعت حسين بن علي (ع) را بگير. براي اينکه متوجه شويم امام چگونه قيام خودشان را مديريت مي‌کنند؛ مسير حرکت امام از مدينه تا کربلا را خيلي کوتاه مرور مي‌کنم. در اين مسير امام براساس علم ظاهري و انساني خود (و نه علم باطني که مقوله‌اي ديگر است) يک سري اهداف را به صورت کف و يک سري را هم به عنوان سقف در نظر مي‌گيرند. کف اهداف امام اين است که با يزيد بيعت نکند چون در آن صورت پاي دو انحراف جديد با بيعت امام مهر تاييد مي‌خورد. پس امام نبايد بيعت مي‌کرد ولو اينکه به هر نتيجه‌اي منتهي شود حتي شهادت. سقف اهداف امام هم اين است که آن دو انحراف، يعني انحراف خلافت و تغيير ارزش‌هاي اسلامي را سر جاي خود برگرداند.

حرکت امام آغاز مي‌شود

وقتي وليد بن عقبه والي مدينه خدمت امام کسي را مي‌فرستد که بياييد دارالاماره بيعت کنيد. اتفاقا‌‌ همان موقع دعوت، به عبدا... بن زبير هم با امام است. او خطاب به حضرت مي‌گويد اين دعوت در اين موقع و شبانه خيلي غيرمتعارف است امام مي‌فرمايند: من فکر مي‌کنم طاغوتشان از بين رفته که در اين نيمه شب ما را دعوت کردند. امام تدارک لازم را هم مي‌بينند و جمعي از جوانان بني هاشم را همراه خودشان مي‌برند. اين‌ها را مي‌گويم تا بدانيد امام چگونه وضعيت را مديريت مي‌کنند. احتمال خطر مي‌دهند پس گروهي را با خودشان مي‌برند. امام از شهادت خودشان نمي‌ترسند از اين نگرانند که اگر اينجا کشته شوند تغييري حاصل نشود و فايده‌اي نداشته باشد پس بايد اوضاع را مديريت کنند. وليد بن عقبه مسئله را براي امام طرح مي‌کنند امام اينجا وارد ديپلماسي گفت‌و‌گو مي‌شوند و مي‌فرمايند: من اينجا سري بيعت کنم که فايده ندارد مثل من هم که سزاوار نيست سري بيعت کند عمومي دعوت کنيد. اين ادبيات وليد را قانع مي‌کند و امام از دارالاماره خارج مي‌شوند. دو يا سه شب در مدينه هستند و بعد شبانه از مدينه خارج مي‌شوند. در اين حرکت هم مديريت و عقلانيت امام نهفته است. روز سوم شعبان، امام به مکه مي‌رسند. چرا مکه انتخاب مي‌شود؟ امام (ع) در آن موقعيت بهترين شهر را مکه مي‌دانند زيرا از امنيت نسبي برخوردار است و زمينه ارتباطي آن با شهرهاي ديگر اسلامي روان‌تر است. از سوم شعبان تا ۱۵ رمضان که امام مسلم را به سوي کوفه مي‌فرستند؛ در اين بيش از يک ماه، کوفيان پيوسته براي امام نامه مي‌نويسند همراه با نمايندگانشان. اين نمايندگان مکرر خدمت امام مي‌رسند. هزاران نامه با ده‌ها هزار امضا براي امام مي‌آيد. ولي امام به آن‌ها هم اکتفا نمي‌کند هوشمندانه خودشان مسلم را به سوي کوفه مي‌فرستند.

امام خانواده را هم همراه خود مي‌برند

در اينکه چرا خانواده همراه امام بودند دلايلي وجود دارد که به برخي خود حضرت اشاره کردند و برخي را مي‌شود از متون تاريخي دريافت. يکي از دلايل اين بود که امام نمي‌خواستند گروگان در دست خلافت اموي داشته باشند قبلا سابقه داشت معاويه از اين کار‌ها کرده بود. امام نمي‌خواستند گروگان داشته باشند تا چيزي بر او تحميل شود. علاوه بر اين اگر خانواده امام همراه‌شان نبود و حضرت به کوفه مي‌رسيدند ذهنيت منفي براي کوفيان پيش مي‌آمد به اين صورت که آن‌ها با خانواده‌هاشان هستند ولي امام خانواده را جاي امن گذاشته و آمده است. امام مي‌خواستند که در شرايط مساوي با مردم کوفه قرار داشته باشند تا احيانا آنان براي کم‌کاري و سستي‌شان عذر و بهانه نداشته باشند. دليل سوم هم اين است که بالاخره احتمال شهادت امام هم بود و اگر شهادت اتفاق مي‌افتاد مجموعه‌اي لازم بود تا پيام رسان اين حادثه باشد؛‌‌ همان اتفاقي که افتاد و ديديم که چقدر هم حضور خاندان اثر گذار و جريان ساز بود و اينکه اگر زينب (س) نبود کربلا در کربلا مي‌ماند. امام در مسير حرکت به سوي کربلا با برنامه قدم برمي دارند تا مي‌رسند به کربلا. حضرت راجع به کف خواسته‌هايشان هيچ مماشاتي ندارند و با يزيد بيعت نمي‌کنند. اما مثلا مذاکراتي با عمرسعد دارند تا شايد به نقطه خوبي برسند که به نفع امام باشد. حضرت اين گفت‌و‌گو‌ها را تحمل مي‌کنند.امام وقتي به نقطه‌اي مي‌رسند که احساس مي‌کنند راهي جز شهادت و جنگ نيست، باز هم امام عقلانيت و تدبير را يک لحظه‌‌ رها نمي‌کنند. اينکه مجموعه حدود ۷۰ نفري در برابر چندها هزار نفر (از 10 هزار نفر تا ارقام بالاتر) از صبح تا عصر عاشورا مي‌ايستند نشان دهنده تدبير امام است. همه مي‌دانستند اين تعداد محدود نمي‌توانند در برابر چند هزار نفر ايستادگي کنند و لذا مي‌توانستند‌‌ همان اول صبح شهيد شوند. اما اين لشگر کوچک از سوي امام سازماندهي مي‌شود حتي براي برپايي خيمه‌ها و نوع چينش لشگر امام برنامه دارد، شب عاشورا پشت خيمه‌ها خندق حفر مي‌کنند تا دشمن از پشت نتواند حمله کند.
 
بالا