• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

ویژگیهای آدم های نرمال

Last Star

متخصص بخش روانشناسی
اعظم ولي‌قيداري
شـمـا آدم نـرمـالـي هـسـتـيـد؟


«عجب آدميه؟! اصلا يك‌جورهايي قاطي داره! يك روز وقتي مي‌بيننت كلي سلام و عليك مي‌كنه و يك روز انگار يك غريبه ديده!... اصلا آدم نرمالي نيست.»

آدم نرمال! تعريف شما از آدم نرمال چيست؟ آيا شما آدم نرمالي هستيد؟ اصلا چگونه مي‌توان يك آدم نرمال بود؟ آدمي كه ديگران در مورد او چيزهايي كه در ابتداي متن خوانديم، نگويند. مطلبي كه در ادامه مي‌آيد به شما كمك مي‌كند تا در ميان جمع دوستان، آشنايان و همكاران به عنوان فرد نرمالي شناخته شويد.


خانه‌تان را مرتب و تميز نگه داريد

شايد خانه شما از تميزي و نظافت برق نزند اما اگر مي‌خواهيد فرد نرمالي باشيد، بايد خانه مرتبي داشته باشيد. اگر خانه‌تان هميشه كثيف و درهم و برهم باشد، ديگران ناخودآگاه همين حس را درباره خودتان پيدا مي‌كنند و شما را با همين تصوير به ياد مي‌آورند. كافي است كمي خانه را تميز و مرتب كنيد آن هم نه با ويژگي‌هاي يك آدم احساسي، بلكه خيلي معمولي و عادي. لازم نيست ذره به ذره خانه را گردگيري كنيد، فقط كافي است شر ظرف‌هاي كثيف را از سينك ظرفشويي كم كنيد. نگاهي هم به سرويس بهداشتي خانه بيندازيد. مطمئن شويد تميز است و دستمال كاغذي در آن گذاشته‌‌ايد.


لباس مناسب بپوشيد

پوشيدن لباس مناسب، به معناي تهيه لباس گران‌قيمت و تجملي نيست بلكه لباس مناسب، لباسي است كه در يك كلام «معقول» باشد، چروك نباشد بيش از حد كهنه نباش.د و روي آن لكه‌هاي غذا ديده نشود. اين نكته درباره كيف يا حتي كيسه‌اي كه با آن وسايلي را حمل مي‌كنيد هم صدق مي‌كند. سعي كنيد اگر وسيله‌اي همراه خود داريد، يا آن را درون كيف بگذاريد يا درون كيسه‌اي شكيل نه يك كيسه رنگ‌ورو رفته يا كيسه‌هاي سياهي كه از بعضي مغازه‌دارها مي‌گيريد. كيف پول هم از ضرورت‌ها براي ايجاد يك تصوير خوب در ذهن ديگران است. به جاي اينكه پول‌هايتان را مچاله كنيد و در جيب‌هايتان بگذاريد، آنها را مرتب در يك كيف پول قرار دهيد مخصوصا اگر مي‌خواهيد در حضور ديگران بهاي چيزي را بپردازيد.


احساساتتان را به اندازه نشان دهيد

آدم‌هاي نرمال، احساسات‌شان را به?صورت طبيعي بروز مي‌دهند. آنها كمتر از كوره درمي‌روند، كمتر عصباني مي‌شوند و كمتر رفتارشان تغييرات اساسي پيدامي‌كند. اگر به شدت و ناگهان عصباني مي‌شويد و به قول معروف نمي‌خواهيد سر به تن هيچ‌كس بماند، بايد حتما به مشاور مراجعه كنيد چون اين رفتار نه تنها نشان‌دهنده مشكلي در شماست بلكه قضاوت ديگران را هم در مورد شما خراب مي‌كند. در مقابل ديگران به اندازه احساسات نشان بدهيد يعني وقتي كسي با هيجان با شما صحبت مي‌كند، سعي كنيد با هيجان به حرف‌هاي او گوش دهيد تا احساس نكند با ديوار حرف مي‌زند. هيجاني شدن بي‌اندازه هم مناسب يك فرد نرمال نيست، پس بي‌اندازه خود را مشتاق نشان ندهيد. اگر كسي در حال فرياد كشيدن بر سر شماست، سعي نكنيد مانند همان فرد و حتي شديدتر پاسخش را بدهيد. متوجه چشم‌هاي ديگري كه دارند شما را نظاره مي‌كنند هم باشيد. اگر فردي با خشونت با شما صحبت كرد، بعد از گذشت مدتي كه كمي آرام شد، از او بپرسيد دقيقا چه مشكلي با شما دارد. اگر آن فرد نرمال باشد، حتما به شيوه‌‌اي درست پاسخ شما را مي‌دهد. چون در ذهن خود شما را فردي منطقي‌ مي‌بيند.


مواظب اندام خود باشيد

مراقب سلامت خود باشيد. خوردن غذاي سالم، غذايي تهيه شده از مواد طبيعي و بدون افزودني‌هاي غيرمجاز و چربي زياد، مي‌تواند از شما فرد سالمي بسازد. به اندازه غذا بخوريد و دور رژيم‌هاي غذايي احمقانه و پرخوري‌هاي غيرمنطقي را خط بكشيد. در انتخاب غذا دمدمي مزاج نباشيد. آدم‌هاي نرمال هم گاهي بعضي از غذاها را دوست ندارند اما هيچ‌وقت بهانه بيجا نمي‌گيرند. وسواسي نباشيد و گاهي مثلا يك بار در هفته يا ماه، خوراكي‌هايي را كه دوست داريد ولي كمي مضرند، امتحان كنيد. كمي هم جنب‌وجوش داشته باشيد و اگر عادت كرده‌ايد مدام جلوي تلويزيون بنشينيد، اين عادت را ترك كنيد و وقت كمتري را به تماشاي تلويزيون اختصاص دهيد به جاي آن با سرعت كم درجا بزنيد. اين كار به شما كمك مي‌كند كمي كالري بسوزانيد و از كرختي و بي‌حالي بيرون بياييد. قدم‌زدن، شنا و هر فعاليت ديگري كه كرختي را از بدن شما دور كند؛ مي‌تواند كرختي را از ذهن و روحتان هم بزدايد پس وقت خود را تلف نكنيد و بعد از خواندن هر پاراگراف از همين مطلب، 30 تا 40 ثانيه در جا بزنيد.


زندگي اجتماعي داشته باشيد

آدم‌هاي نرمال به هيچ قيمت زندگي اجتماعي‌شان را از دست نمي‌دهند. اگر دوستان زيادي نداريد، سعي كنيد حداقل يكي، دو دوست براي خودتان پيدا كنيد. اين كار خيلي ساده است و فقط با يك «سلام» دوستي آغاز مي‌شود. امروز كه براي پياده‌روي به پارك مي‌رويد يا در كلاس‌ نقاشي، به يك نفر كه از نظر شما آدم موجهي است، سلام كنيد. آدم‌هاي اطرافتان را بيشتر بشناسيد. هر آدمي مي‌تواند گوشه‌اي از اين دنيا را به شما نشان دهد. شايد هم به بهترين دوست شما تبديل شد!


در كارتان بهترين باشيد

اين حرف به معناي خودكشي براي بهتر بودن نيست، فقط كافي است نهايت تلاشتان را براي خوب بودن انجام دهيد. تلاش براي نمره مطلوب گرفتن، كسب رتبه كاري بهتر و حتي بالا بردن درآمد. نتيجه مهم نيست، فقط مهم اين است كه تمام تلاشتان را بكنيد.


نكته‌ها

نرمال بودن به اين معنا نيست كه هر چيزي را در مورد خودتان تغيير بدهيد. مطمئن باشيد اين تغييرات كوچك شخصيت و وجهه اجتماعي‌تان را تغيير كلي نمي‌دهد اما به شما كمك مي‌كند از قبل بهتر باشيد. ارزش‌ها را هميشه در نظر بگيريد و آنها را زير پا نگذاريد و اجازه ندهيد كه افراد مختلف مدام شما را با حرف‌هايشان تغيير دهند.


خطر

اجازه ندهيد آدم‌ها آنقدر روي شما اثر بگذارند كه تبديل به آدم ديگري شويد. روي اصول انساني‌اي كه به آنها معتقد و از خوب بودن آنها مطمئن هستيد، پافشاري كنيد و آدمي باشيد كه آرزو داريد نه آدمي كه نيستيد و ديگران شما را آن‌گونه مي‌خواهند.
 

Last Star

متخصص بخش روانشناسی
كتر سيدعلي احمدي‌ابهري/روان‌پزشك و استاد دانشگاه علوم‌پزشكي تهران/
روان پزشکان به که مي گويند نرمال؟

14 ويژگي آدم هاي نرمال

اخلاق بخش عمده‌اي از پيكره نرمال بودن را تشكيل مي‌دهد. اخلاق، انسان را وادار به پيروي از برخي باورهاي ارزشي و متعالي مي‌كنند. ما در روان‌شناسي، انسان را مظهر تعالي خداوند مي‌دانيم...

يعني ايمان به خداوند، ايمان به ارزش‌ها، ايمان به مقدسات تعريف شده كه بخشي از آن به مقدسات و ارزش‌هاي متعالي برمي‌گردد و بخشي از آن نيز به اخلاق و صفات خوب متعالي مانند توكل، اميد و... مربوط مي‌شود و فرد نرمال چنين اخلاقي دارد و به آنها تمسك مي‌جويد.


1.بخشندگي و دست و دلبازبودن: فرد نرمال، فقط دريافت‌كننده محبت نيست و خود نيز به ديگران مهر مي‌ورزد، بنابراين فردي كه همنوعش برايش مهم نيست و روابط عاطفي‌اش با فرزند، همسر، دوست، خواهر و برادر و... كند يا ضعيف است يا برعكس آنقدر روابط عاطفي‌اش بيش از حد مي‌شود كه به وابستگي مي‌انجامد نرمال نيست.


2.داشتن هوش اجتماعي: فرد نرمال بايد هوش اجتماعي داشته باشد تا بتواند به دنبال فعاليت‌هاي شغلي و عملكردي براي بروز و ايجاد يك فعاليت مولد باشد. فعاليت‌هاي غيرمولد و بي‌فايده و بي‌ارزش، مانند بسياري از فعاليت‌هايي كه در جهت خلاف است يا انجام آنها فايده‌اي براي فرد يا افراد جامعه ندارد، فعاليت غيرمولد شناخته مي‌شود.


3.قدرت حل مساله: فردي كه قدرت حل مساله دارد، در برابر مشكلات تسليم نمي‌شود و سعي مي‌كند براي مشكلات خود راه‌حل پيدا كند. طبيعي است براي رسيدن به اين هدف بايد واقعيت‌هاي موجود را درك كرد. افرادي كه از اين درك عاجزند و تفكرات سحرآميز دارند، به رمل و اسطرلاب، جادو و سحر و دعانويسي و كف‌بيني و موضوعات خرافي مي‌پردازند، قدرت حل مساله ندارند زيرا نمي‌توانند واقعيت‌هاي موجود را قبول كنند. نكته قابل توجه اينكه حتي در حل مساله، تكرار مكررات هم طبيعي نيست بلكه فرد بايد براي حل مشكلاتش ابداع و تنوع در تصميم‌گيري داشته باشد.

4.گذشت، بخشندگي و مروت: فرد نرمال بايد گذشت و بخشش داشته باشد و سخت و غيرقابل انعطاف نباشد و در عين حال بتواند خشم خود را بروز دهد. فردي كه مدام خشمش را فرومي‌خورد و جرات ابراز احساسات خود را ندارد، نرمال نيست. البته بروز خشم بايد بدون صدمه و اهانت به خود و ديگران باشد و فرد نبايد ذره‌اي به شخصيت خود يا ديگران لطمه بزند.


5.قدرت مقابله با استرس: واقعيت اين است كه ما در فضايي از استرس و اضطراب به سر مي‌بريم. فرد نرمال بايد بتواند با اين استرس‌ها مقابله يا از مكانيسم‌هاي مقابله‌اي براي رفع استرس‌ها استفاده كند تا خود را با هر استرسي انطباق دهد و با آن مقابله كند. متاسفانه ما با بسياري از فقدان‌ها، مشكلات مالي و اقتصادي، مسايل اجتماعي و محيطي، مسايل سياسي و... روبرو هستيم. فرد بايد بتواند با اين استرس‌ها كنار بيايد. كسي كه زود مي‌شكند و در برابر اندك استرسي كمر خم مي‌كند، نرمال نيست. هركس ممكن است يك عزيز، مال يا شغلش را از دست بدهد، اما بايد بتواند محروميت‌ها را تحمل كند و در برابر اين فقدان‌ها قدرت مانور و سوگواري داشته باشد و به پذيرش نهايي واقعيت برسد.


6.قدرت مديريت: فرد نرمال بايد قدرت مديريت محيط اطرافش و محيطي كه در آن زندگي يا كار مي‌كند، داشته باشد و اين به يك مديريت ذاتي نياز دارد.


7.در نظر گرفتن جوانب احتياط: فرد نرمال بايد همه جوانب احتياط را رعايت كند و به اصطلاح خود را ارزان نفروشد. البته منظور اين است كه بدبين باشد زيرا بدبيني خود غيرطبيعي است اما احتياط، وجه مهمي از نرمال بودن است. فرد بايد براي انجام معاملات اقتصادي، روابط بين فردي، امور اداري و شغلي و... محتاطانه عمل و رفتار خود را كنترل كند.


8.آموختن و آموزش: فرد بايد خودش را براي زندگي سرمايه‌گذاري كند. بايد دانش و آگاهي داشته باشد و واقع‌بينانه به سرنوشتي كه بر او در زمان و مكان خاصي كه قرار دارد تحميل شده، بپذيرد و در اين زمينه آموزش ببيند زيرا اگر از مسايل پيرامون خود آگاهي نداشته باشد و آنها را نپذيرد، طبعا رفتار غيرطبيعي از خود نشان مي‌دهد و دچار آسيب‌شناسي رواني مي‌شود و در گروه بيماران قرار مي‌گيرد. فرد نرمال بايد عاشق يادگيري باشد و بتواند موضوعات مختلف را طراحي و سازماندهي كند.


9.كنجكاوي و علاقه‌مندي: انسان‌هاي بي‌تفاوت، بي‌احساس، غيركنجكاو و غيرعلاقه‌مند به موضوعات روزمره، انسان‌هاي نرمالي نيستند بنابراين فردي كه زيبايي‌ها را تقدير و تحسين نمي‌كند و نسبت به آنها كنجكاو نيست طبيعي و نرمال نيست.

10 آينده‌نگر بودن: فرد نرمال بايد در مورد آينده خود جهت‌گيري داشته باشد و بداند چه آينده‌اي براي فردا و فرداهايش در نظر دارد، بنابراين بايد براي سنين جواني، ميانسالي و سالمندي خود برنامه‌ريزي كند.


11.خلاقيت و نوآوري: فرد نرمال بايد خلاق باشد و ايده داشته باشد و به ديگران و محيط كار و زندگي خود ايده بدهد. از سوي ديگر بايد استقلال داشته باشد و اهداف مناسبي در سر بپروراند. فردي كه وابسته است، نمي‌تواند اهداف درستي را براي آينده خود برنامه‌ريزي كند.


شناسايي نيازها: فرد نرمال بايد نيازهايش را بشناسد و به ارزش‌هاي وجودي خود پي ببرد و بتواند به مجهولات موجود در آنچه به عنوان واقعيت‌هاي موجود ذهن خود و اطرافيانش فراگرفته است، پاسخ دهد.


12.شور و هيجان: افراد نرمال بايد در انجام امور از خود شوق و حرارت نشان دهند. افراد بي‌حال و بي‌احساسي كه از خود شوق و شوري نشان نمي‌دهند، به خصوص در مسايل خانوادگي و اجتماعي، افرادي سرد و بي‌احساس هستند نه نرمال.


13.عادل بودن: عدالت صفت بسيار خوبي است كه بايد آن را در انسان‌هاي نرمال جستجو كنيم. فرد بايد نسبت به شهروندان و خانواده خود عادل باشد و اگر نباشد از خود رفتارهاي پرخاشگرانه، بي‌تفاوتي، بي‌احساسي، بي‌توجهي، بي‌عاطفگي و... نشان مي‌دهد.
 

Last Star

متخصص بخش روانشناسی
آشنایی با آزمون وضعیت روانی


همشهری آنلاین:
آزمون‌های وضعیت‌های روانی (Mental status tests) برای تعیین سلامت روانی افراد به کار می‌روند.

این آزمون‌ها از جمله ممکن است برای کمک به تعیین چگونگی روند پیشرفت یک بیماری جسمی مانند بیماری آلزایمر به کار روند.

در آزمون وضعیت روانی از جمله این موارد مورد بررسی قرار می‌گیرد:

* معاینه ظاهر جسمی از جمله نحوه پوشش و تمیزی.
* تشخیص موقعیت و هشیاری فرد- دانستن نام، نشانی، شماره تلفن و نیز تاریخ و فصل.
* طول فراخنای توجه (attention span) و حافظه کوتاه و درازمدت.
* آزمون‌هایی برای تعیین توانایی‌ها از جمله حل مسئله و قضاوت.
توانایی برای شناسایی اشیا و یادآوری کلمات.
 

Last Star

متخصص بخش روانشناسی
دکتر محمد دهقاني/

متخصص اعصاب و روان عضو کميته روان‌درماني انجمن علمي‌ روان‌پزشکان ايران

چه کساني به روانپزشک نياز دارند؟

گاهي کساني که به ما روان‌پزشکان مراجعه مي‌کنند مي‌گويند صداهايي غيرواقع مي‌شنوند (توهم شنوايي)، چيزهايي غيرواقع مي‌بينند (توهم بينايي) و عقايدي غريب چون ارتباط با بيگانه‌هاي فضايي (هذيان) دارند...


بيشتر ما به‌راحتي چنين کسي را «بيمار» مي‌ناميم. ولي وقتي کسي بداخلاق است، سختگيري يا لجبازي مي‌کند، چطور؟ اگر به چنين کسي پيشنهاد مراجعه به روان‌پزشک يا درمان دهيم، با اعتراض او در قالب بيان جمله‌اي مثل «يعني من بيمار رواني‌ام!؟» روبرو خواهيم شد.

قبل از بررسي تفاوت ميان اين دو گونه نشانه‌ها به مثال ديگري توجه کنيد؛ خانواده‌اي را تصور کنيم که در آن شوهر شخصيت ضداجتماعي دارد، به زبان ساده‌تر، خودخواه است، رنج و شادي ديگران برايش بي‌اهميت است و آنها را فداي خواسته‌هاي خود مي‌کند. همسر وي به‌دليل آسيب‌هايي که در اين رابطه يکسويه ديده به روان‌پزشک مراجعه کرده‌است. خيلي وقت‌ها وقتي پزشک درماني براي جبران اين آسيب‌ها به خانم پيشنهاد مي‌کند،با اين جمله اعتراضي روبرو مي‌شود که «يعني فکر مي‌کنيد من بيمارم؟ شما جاي من بوديد به هم نمي‌ريختيد؟ من که بي‌دليل اينطور نشده‌ام! به‌خاطر کارهاي شوهرم من بايد درمان بشوم؟»

مانند بسياري از مفاهيم ديگر، مفهوم بيماري رواني نيز مي‌تواند يک معني عام (مفهومي ‌که مردم درک مي‌کنند) و يک معني خاص (مفهومي‌ که متخصصان در نظر دارند) داشته باشد. اين دو مثال و مثال‌هاي فراوان ديگر از آنچه در رابطه روان‌پزشک- مراجع ديده مي‌شود، نشان مي‌دهد اين دو معني فاصله قابل‌توجهي با هم دارند.

شايد توصيف معني خاص بيماري رواني ساده‌تر باشد؛ اساسا پزشکان هر وضعيتي که منجر به اختلال در کارآمدي (شغلي، اجتماعي، تحصيلي و...) شود يا ناراحتي قابل‌توجه براي فرد ايجاد کند، وضعيتي «بيمارگونه» مي‌دانند.

اينکه مردم به چه حالتي «بيماري رواني» مي‌گويند و چرا، بسيار پيچيده‌ است ولي عموم مردم حالت‌هايي ناشايع به‌شدت ناتوان‌کننده و آسيب‌رسان به خود و ديگران را که شرايط فرد وجود آن را توجيه نمي‌کند، «بيماري رواني» مي‌نامند. نمي‌خواهم از زاويه ديد يک متخصص تعريف خاص از مفهوم بيماري را صحيح بدانم زيرا عوامل بسياري را در اين مورد بايد درنظر گرفت ولي اگر لحظه‌اي اين معيارهاي عاميانه را بر بيماري‌هاي غيرروان‌پزشکي منطبق کنيم، در آن صورت شايد فقط بيماران سرطاني به پزشک متخصص داخلي مراجعه مي‌کردند.

اگر قرار باشد من به اين پرسش که چه کسي بايد به روان‌پزشک مراجعه کند، اين چنين پاسخ دهم که: «هر کسي که مي‌خواهد خود يا يکي از نزديکانش کارآمدي بيشتري نسبت به وضع فعلي داشته باشد و احساسات خوشايندتري را آن هم پايدارتر و ماندگارتر تجربه کند»، ممکن است گامي‌ در حل بخشي از اين سوء‌تفاهم‌ها بردارم؛ همان‌گونه که تنها هدف بسياري از کساني که نزد متخصص پوست مي‌روند، زيباتر شدن است.
 

Last Star

متخصص بخش روانشناسی
ذهن زيبا

قابليت‌هاي ذهن سالم




)1 توان دوست داشتن و دوست داشته شدن: فقدان اين توانايي و عدم دوست داشته شدن از سوي سايرين مي‌تواند در رشد و سلامت روحي انسان اختلال ايجاد كند.

)2 توان پذيرش تغيير: داشتن يك روحيه مثبت گرا با كمك گرفتن از عقل و منطق به انسان كمك مي كند تا بتواند با تغييرات كنار آمده و حتي شرايط بد را نيز تحمل كند.

)3 توان رويارويي با خطر يا به اصطلاح ريسك كردن در راستاي رسيدن به اهداف زندگي‌: البته در اين ريسك كردن نبايد مدام منتظر وقوع پيامدهاي ناگوار باشيد.

)4 نشان دادن احساسات: همان طور كه هر چيزي را حس مي كنيد مي توانيد احساستان را به شكل يك نمود خارجي نشان دهيد.حتي نشان دادن احساسات منفي مانند خشم .

)5 ديدن واقعيات به اندازه لازم: خوش بيني و بدبيني بيش از حد هر دو به روحيه انسان آسيب مي رساند.اما اميد، ايمان و احساس حمايت شدن از غيب همگي در تطابق با شرايط سخت به حفظ سلامت روح انسان كمك مي كنند. >

)6 داشتن قدرت تخيل و آزاد گذاشتن اين قوه براي توليدات ذهني يعني همان روندي كه به خلاقيت مي انجامد.

)7 آگاهي از توان خود: داشتن شناخت صحيح از توانايي هاي مان به ما كمك مي كند بتوانيم با مشكلات درست روبرو شويم .

)8 قدرت اعتراف به اشتباه: اين عنصر يكي از ظريف ترين فاكتورهاي سلامت روان است كه به انتقاد از خود و آموختن از تجربيات گذشته خود نيز مربوط مي‌شود. برخلاف آنچه در وهله اول به ذهن مي آيد دستيابي به سلامت روان در اين بعد كار ساده اي نسيت.

)9 قايل بودن احترام و شخصيت براي خود.

)10 توان همراهي و بر آورده كردن انتظارات جمع همزيست (مانند خانواده، همكاران يا همسايگان:) البته براي اين همراهي و همدردي بايد به خود اجازه انتخاب بدهيد.به اين ترتيب درصورتي كه تصميم به عدم همكاري بگيريد مي‌توانيد اين كار را انجام ندهيد.

)11 احساس آزادي در نشان دادن افكار و عقايد خود و به اصطلاح ابراز خود: اين ابراز كردن مي تواند از طريق رفتار،كلام،نوع لباس و پيام هاي غير كلامي باشد.

)12 توان نشان دادن شادي و هيجان و تعجب واقعي: البته متاسفانه در برخي فرهنگ ها اين ابراز شادي و هيجان در اجتماع شايسته شمرده نمي شود.

)13 توان پاسخگويي به نيازهاي منطقي خود و ديگران به شيوه‌اي متعارف.

)14 داشتن روحيه شوخ‌طبعي و بذله گويي: اصولا توان ديدن روي خنده دار حوادث ودر نظر گرفتن آنها خصوصا در مواقعي كه با مشكل مواجه مي‌شويم، يكي از قابليت‌هاي بسيار كمك‌كننده ذهن سالم به ماست.
 

Last Star

متخصص بخش روانشناسی
ذهن آرام ، نشانه سلامت روان


جام جم آنلاین: یکی از اسرار زندگی بهره مندی از آرامش ذهن است. تحت هر شرایطی همواره سعی در حفظ آرامش خود داشته باشید.
- موفق ترین سخنگوها کسانی هستند که از آرامش ذهن برخوردارند.
- افرادی قادرند مشکلات خود را به بهترین نحو حل کنند که ذهنی آرام ، بدون تشویش و آسوده دارند.
- بهترین ارتباطات از آن کسانی است که از آسودگی خیال بهره مندند.
- تنها راه کنترل شعله های خشم در هر موقعیت استرس زایی برخورداری از یک ذهن آرام است.
- بگذارید دیگران فریاد بزنند یا پرخاش کنند. شما آرامش خود را از دست ندهید. دراین شرایط سعی کنید در آرامش بیندیشید تا راهی برای حل مشکل بیابید یا اگر کاری از دست شما ساخته نیست بی تفاوت باشید.
- شرایط هر اندازه هم که متشنج باشد ، شما می توانید در آرامش باقی بمانید. آنچه در اطراف شما روی می دهد اجازه برهم زدن آرامشتان را ندارد مگر آنکه خود با تاثیر پذیری از شرایط موافق باشید.
- فراموش نکنيد آرامش ذهن يکي از مهمترين عوامل موثر در تامين انرژي بدن است. از روش های مفید برای افزایش این ویژگی ذهنی آگاه شده آنها را بکار بندید.
- پیوسته از خطاهای دیگران چشم پوشی کنید. به این ترتیب آرامش بیشتری را تجربه خواهید کرد.
- ذهن خود را از وقایع و ناکامی های گذشته ، و نگرانی های آینده برهانید.
- درست بیندیشید. تصورات شما بیش از واقعیت موجود ، آرامش ذهنتان را می بلعد. هرگاه در مواجهه با موقعیت های نگران کننده زیاد تحت تاثیر قرار می گیرید در باورها و ذهنیات خود تجدید نظر کنید.
- آرامش را در دور دست نجویید. این موهبت در کنار شماست ، آن را بیابید.
- روش های تمدد اعصاب را تمرین کنید. تنفس عمیق و مدیتیشن تکنیک هایی هستند که در آرام سازی اعصاب تهییج شده موثرند.
- شما نمی توانید همه چیز را تحت کنترل در آورید. رویدادهای زندگی را آنگونه که هستند بپذیرید در حالیکه ایمان به خدا نیروی پایداری را در شما حفظ می کند. باید آنقدر هشیار باشید که بدانید در هر موقعیتی مناسبترین راه کدام است.
 

Last Star

متخصص بخش روانشناسی
ویژگی های انسان سالم



این ویژگی ها دیدگاه های روانشناسان مختلف در باره انسان سالم، کامل یا بالغ است که پاره ای از آن ها در من و شما کم و بیش وجود دارد که با کمی تلاش می توان آن ها را تقویت کرد و آنهایی که در ما نیست را می توان ایجاد نمود. کار مشکلی نیست فقط کمی سعی و تلاش می خواهد.




1- انسان سالم امکانات، خواسته ها، توانایی ها و اهداف و علائق خود را می شناسد.

ما چقدر اهداف و علائق خود را می شناسیم، آیا می دانیم در چه زمینه هایی توانایی و استعداد بیشتری داریم، چقدر امکانات و خواسته های خود را می شناسیم؟ آیا می دانیم برای چه زندگی می کنیم؟ برای چه کار و می کنیم و شغلی را انتخاب کرده ایم، یا دانشگاه رفتیم و این رشته ایی که در آن مشغول تحصیل هستیم را انتخاب کرده ایم، چرا ازدواج می کنیم، یا کرده ایم و برای چه دارای فرزند می شویم؟

بیشتر مردم نمی دانند برای چه زندگی می کنند و چه از زندگی خود می خواهند. انسان سالم برای خود و شناخت خود وقت می گذارد تا توانایی ها، استعداد ها، اهداف و علائق خود را بشناسد. ما چقدر وقت می گذاریم.

با خود عهد کنیم و ماهی یک بار با خود یک ساعت خلوت کرده و در مورد اهداف خود و مسیری که طی یک ماه گذشته رفته ایم را بررسی کنیم و مراقب باشیم که از مسیر خارج نشویم. هر قدمی که می خواهیم برداریم از خود بپرسیم برای چه؟ و چه می خواهم؟



2- انسان سالم در برابر وقایع و اتفاقات سخت زندگی احساس یأس و ناامیدی نمی کند.

انسان سالم می داند که هیچ زندگی آرمانی برای هیچ ابوالبشری وجود ندارد، لکن از تلاش و کوشش باز نمی ایستد و اگر زمانی هم با مانع روبرو شود ضمن اینکه دچار یأس و ناامیدی نمی گردد، آن را مانع ندیده بلکه آن را تنگنایی تلقی می کند که با کمی دایت می توان از آن گذشت.

تمرین کنیم تا هنگام مواجه با تنگناها ضمن تقویت توکل در خود، در کمال آرامش راه کار منطقی و عملی اتخاذ کنیم.



3- انسان سالم از زندگی بیشتر احساس رضایت و خوشی می کند و کمتر گرفتار نارضایتی و ناخوشی می شود. به عبارتی دیگر انسان سالم قسمت پر لیوان را هم می بیند.

واقعیت این است که ما در زندگی خودمان نکات مثبت و ارزندۀ بسیاری داریم که می توانیم به اونها ببالیم و با فکر کردن بدانها احساس ارزشمند و خوشایندی بکنیم.

طبیعت ما انسان آن است که معمولا نکات منفی را بیشتر می بینیم و مورد توجه قرار می دهیم و باید تمرین کنیم تا بتوانیم بخش مثبت و خوب زندگی خودمان را ببینیم. حتی اغلب اوقات ما در مورد فرزندانمان هم بیش از آنکه نکات مثبیشان را ببینیم، نکات منفی آنها را مورد توجه قرار می دهیم.

ندیدن نکات مثبت زندگی خود و دیگران و دیدن و بازگو کردن نکات منفی باعث شده تا به مرور ما تبدیل به انسان های شاکی شویم که دائما در حال نق زدن و قر زدن هستیم (که اسم آن را فرهنگ نق زدن و نالیدن گذاشته ام) و در حال حاضر این فرهنگ را ما به وضوح در جامعه خود شاهدیم و جالب آنکه فقط هم می نالیم و هیچ گاه برای آن کاری نمی کنیم.

بنابراین بیاییم از این پس نکات مثبت زندگی خود و دیگران را هم ببینیم و مورد توجه فرار دهیم تا انشاالله مثبت اندیشی عادتمان شود که البته واقعیت زندگی ما این است به هر حال از جسم سالم، روان سالم، پدر و مادر خوب، فرزندان سالم و صالح یا شغلی که از طریق آن امرار معاش می کنیم و هزاران مواهب دیگر برخورداریم که ممکن دیگران آن را هم نداشته باشند. پس ما از داشتن آنها خرسند و شاکر باشیم.



4- انسان سالم قادر به برقراری ارتباطات و مناسبات دوستانه و صمیمانه با دیگران است.

کسی که نتواند با دیگران ارتباط برقرار کند، انسان سالمی نیست. انسان سالم به راحتی با دیگران ارتباط برقرار کرده و روابط عمیق و صمیمی و بلند مدت برقرار کند.

ما چقدر قادریم با دیگران ارتباط مؤثر برقرار کنیم و این ارتباط را تداوم ببخشیم. برقراری ارتباط مؤثر تکنیکی آموختنی است و هر کس به راحتی می تواند آن را آموزش ببیند و به راحتی هم به کار ببندد.



5- انسان سالم خود عهده دار زندگی خویشتن است.

انسان سالم ضمن اینکه با دیگران مشورت می کند ولی خود مسئولیت عواقب آن را می پذیرد. ما چه می کنیم؟ آیا دیگران را در ناموفقیت های خود مقصر می دانیم یا خود مسئولیت آن را می پذیریم؟

باید توجه داشته باشیم هر آنچه در پی مشورت با دیگران برای اهداف ما رخ می دهد، تصمیم گیرنده نهایی خود ما هستیم و انتخاب خود ما بوده نه زور و اجبار دیگران، پس خود ما باید عواقب آن را بپذیریم.



6- انسان سالم خود و ديگران را دوست می دارد و از محبت كردن به آنها لذت می برد.

انسان سالم دیگران را صمیمانه دوست دارد و بدانها عشق می ورزد، انسان سالم از هر اقدامی برای کمک به دیگران فروگذاری نمی کند.

آیا تا به حال شده در خیابان دست نابینایی را برای عبور از خیابان گرفته و به او کمک کرده باشید؟ چه احساسی داشتید؟! مطمئنا احساس خوشایندی بوده، آیا او در مقابل به شما چیزی داد که اینگونه خرسند شدید؟ مطمئنا خیر.

پس چرا تا مطمئن نباشیم از طرف مقابل چیزی به ما می رسد یا نه، گامی برای او بر نمیداریم.

دوستان، همراهان بیاییم دست در دست هم به یکدیگر عشق بورزیم و همدیگر را دوست بداریم. بدانیم که این لحظات دیگر برنمی گردد، این لحظات با هم بودن و به هم عشق ورزیدن را غنیمت شمرده و تا می توانیم دست یکدیگر را در گذر از این دنیا گرفته و یار و یاور هم باشیم.

توجه داشته باشیم که ما در هیچ جا زندگی نمی کنیم، ما حتی بر این کره خاکی هم زندگی نمی کنیم، ما در قلب کسانی زندگی می کنیم که دوستشان داریم و به آن ها عشق می ورزیم.



7- انسان سالم پی به ماهیت وجودی خود برده و بد و خوب خود را می شناسد و قبول دارد.

ما تا چه اندازه در خود تفکر کرده و نسبت به خود شناخت داریم و یا هنگامی دیگران به ما بازخوردی از رفتارمان می دهند می پذیریم. پس ضمن اینکه در رفتار خود تفکر و تدبر می کنیم در صورتی اطرافیان رفتار ما را مورد نقد قرار می دهند به این توجه داشته باشیم که ممکن است درست می گویند و حتی اگر فکر می کنیم درست تشخیص نداده اند باید این را در نظر داشت که ما چگونه رفتار کرده ایم که نمود بیرونی آن برای دیگران و اطرافیان چیزی غیر از تصور و خواست ما بوده، پس هنگامی که دیگران رفتار ما را مورد انتقاد قرار می دهند در قدم اول حق را به آن ها داده و از زاویه دید آنها خود را بنگریم، به احتمال قریب به یقین آنچه آنها دیده اند درست خواهد بود (البته اگر منصفانه خود را بنگریم)



8- انسان سالم آشفتگی ها و ناراحتی های خود را به نحو قابل قبول و جامعه پسند آشکار می کند.

ما اعتقاد نداریم و نمی گوییم که انسان سالم هیچگاه دچار ناراحتی نمی شود یا نباید بشود، بلکه آنچه مسلم است هر کسی در برهه ای از زندگی خود ممکن است ناراحتی ها و آشفتگی هایی برایش پیش آید، آنچه مهم است این است که فرد بتواند به شیوه ای معقول و منطقی ناراحتی خود را بروز دهد نه با ایجاد مشکل برای دیگران.

توجه داشته باشیم که با هیاهو و غیر و قال دیگران را متوجه مشکل کردن رفتار ناپسندی بوده و فقط یک ذهن ناسالم ممکن است دست به چنین کاری بزند. پس ما به عنوان یک انسان سالم در هنگام آشفتگی آن را به نحو جامعه پسند بروز دهیم.



9- انسان سالم توانایی خود کنترلی خوبی دارد.

یعنی در برابر عوامل بیرونی زود واکنش نشان نمی دهد و رفتارهایش بستگی به عوامل بیرونی ندارد و آنچه را که انجام می دهد متاثر از عوامل بیرونی نیست بلکه انتخاب خود اوست.

برای مثال دانش آموزی که دیر به مدرسه می رسد و دلیل آن را دیر آمدن اتوبوس عنوان می کند، یا هنگامی که معلم، یا والدینش حضور دارند درس می خواند و زمانی که آنها نیستند مطالعه نمی کند. همچنین افراد شاغلی که با تاخیر به محل کار می رسند دلیل آن را رفتن سرویس مطرح می کنند یا در حضور افراد مافوق کار و وظایف شغلی خود را به خوبی انجام می دهند، بیانگر اشخاصی است که خود کنترلی پایینی دارند به عبارتی کانون کنترل آنها بیرونی است.

ولی آن دسته از دانش آموزان که دلیل دیر رسیدن را دیر آمدن خود به ایستگاه اتوبوس مطرح می کنند یا اینکه بدون نیاز به حضور دیگران تکالیف خود را انجام می دهند و آن دسته از کارکنانی که دیر رسیدن به سرکار را نرسیدن به سرویس عنوان می کنند و بدون نیاز به حضور افراد ارشد وظایف شغلی خود را به نحو احسن انجام می دهند بیانگر اشخاصی است که کانون کنترل آنها درونی است.

به عبارت دیگر هنگامی که انجام دادن یا ندادن کاری در فردی منوط به وجود یا عدم وجود عوامل بیرونی باشد، این دسته از افراد کانون کنترل بیرونی دارند و خود کنترلی آنها ضعیف است. و آن در دسته از افراد که انجام دادن یا ندادن کاری بستگی به وجود یا عدم وجود عوامل بیرونی نداشته باشد کانون کنترلشان درونی است و خود کنترلی خوبی دارند.

با تمرین و ممارست می توان کانون کنترل را درونی کرد و خود کنترلی را قوی نمود و کمتر در برابر ناملایمات بیرونی تکانشی عمل کرد و مشکلات درونی را به عوامل بیرونی نسبت داد.



10- انسان سالم هم در تنهایی، هم در جمع احساس شادی و خوشی می کند.

به هر حال مواقعی پیش می آید که تنها هستیم یا در جمع قرار می گیریم، در این لحظات چگونه احساسی داریم، آیا در هر دو صورت خرسند می شویم و حداکثر لذت را از آن می بریم یا احساس ناخوشایندی به ما دست می دهد؟

انسان سالم هر دو صورت، چه در جمع، چه در تنهایی احساس کسالت نکرده و حداکثر بهره را می برد. برای تنهایی خود برنامه دارد و وقتی هم که در جمع قرار می گیرد از بودن در جمع خرسند بوده و لذت می برد.



11- انسان سالم واقعیت ها را همانگونه که هست می پذیرد.

ما چقدر آمادگی پذیرش واقعیات زندگی خود را داریم، و با آن کنار می آییم، یا آنکه دائم در حال جنگ با واقعیت های زتدگی خود هستیم. آیا این یک واقعیت نیست که ما در ایران زندگی می کنیم و به جای نق و ناله کردن، این واقعیت را بپذیریم و اگر می توانیم برای بهبود شرایط زندگی در ایران قدمی برداریم، اگر نه حداقل دائماً از کمبودها و نابسامانی ها شکایت نکنیم بلکه برای اصلاح آن قدم مثبتی برداریم.



12- انسان سالم دیگران را تحقیر نمی کند و برای خود مزیتی قائل نمی شود.

منظور این است که انسان سالم دیگران را کوچک نپنداشته و حقیر جلوه نمی دهد و خود را بر دیگران برتر و والاتر نمی داند و خود را ارجح نمی داند، این مورد به خصوص در مورد مدیران مصداق پیدا می کند.

بنابراین مراقب باشیم که با رفتار خود دیگران را تحقیر و ذلیل نکنیم و مواهب دنیا را فقط مختص خود ندانیم.



13- انسان سالم اجازه نمی دهد تحت تسلط دیگران قرار گیرد و دیگران را هم تحت تسلط خود در نمی آورد.

انسان سالم نه به دیگران زور می گوید، نه حرف زور را می پذیرد، این بدان معنی نیست که انسان سالم مدیر نمی شود تا دیگران را تحت تسلط خود در نیاورد، بلکه مقصود به زور دیگران را به کار واداشتن است. مدیران هم باید بگونه ایی رفتار کنند که کارکنان از روی میل و رغبت کار کنند.



14- انسان سالم از هر فرصتی برای شادی و دوری از نگرانی استفاده می کند به گونه ای که بذله گویی او موجب آزار و اذیت دیگران نمی شود.

انسان سالم تلاش می کند خود و دیگران را به هر صورتی که شده (البته بدون آزرده کردن فردی) شاد کند و از شاد کردن دیگران دریغ نمی کند. مراقب است شادی او منجر به ناراحتی و پریشانی دیگری نشود. همچنین با تمسخر کردن دیگری فضای شاد برای دیگران فراهم نمی کند.

ما برای شاد کردن خود و دیگران چه می کنیم؟ آیا با تمسخر کردن دیگران شادی می کنیم یا با شاد و خرسند کردن دیگران احساس شادی می کنیم؟ به عبارتی شادی خود را در شادی دیگران می بینیم؟



15- انسان سالم اجازه تقویت به حالت هایی نظیر بدبینی، سوءظن، غرور، نخوت، رشک، حسد، خودخواهی و هیجان های منفی از این قبیل را در خود نمی دهد.

هیجان های منفی بدون خواست فرد برایش پیش می آید لکن انسان سالم با تمرکز بر آنها و تکرار آن افکار این هیجان ها را تقویت نمی نماید. یعنی دست فرد نیست که دچار این گونه هیجان ها نشود، ولی فرد می تواند با تمرین و ممارست افکار مرتبط با این هیجان ها را از خود دور می نماید و نشخوار فکری (تکرار در ذهن) موجبات تقویت این هیجان ها را فراهم نمی آورد و بلافاصله این افکار را از خود دور می کند.





16- انسان سالم دیگران از دست و دل و زبان و پندار و کردارش در امان هستند.

آخرین ویژگی انسان سالم همان فرموده معروف زرتشت پیامبر است: «پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک». انسان به این نکته توجه دارد که رفتار او یا بیان او و حتی افکار او موجب رنجش دیگران نگردد و منجر به آزار و اذیت آن ها نگردد. به عبارتی توجه به بازی «برنده- برنده» دارد و مراقب است که اطرافیان او با رفتار و کردار و گفتارش بازنده نباشند.

ما چگونه هستیم؟

انشاالله همیشه برنده بوده و دیگران را هم برنده نماییم.
 
بالا