پادشاهی کمبوجیه دوم و حوادث دوران او
نام این پادشاه در کتیبه بیستون « کمبوجیه»(kambujia) و در آثار بابلی آن را « کبوزیا» (kabuzia) و در اسناد مصری « کنبوت» (kenbut) و در نوشته های مورخین یونانی «کامبوزس»(cambyses) و در نوشته های فعلی اروپایی «کامبیز»(kambyes) و یا به صورت « کامبوزیا»(kambooziya) آمده است در نوشته های مورخین اسلامی « قمبوسوس»(قمب سوس) « قمباسوس»
آورده اند ( لازم به یادآوری است که مورخین اسلامی اصلاً از هخامنشیان اطلاع نداشتند و نام این پادشاهان را به عنوان فرمانروایان قبل از (بنی الاشکان) نام برده اند و چون از خط میخی و مفتاح آن آگاهی نداشتند به تاریخ باستانی ایران در دوره های هخامنشی و ماد آگاهی نداشتند .کوروش پدر کمبوجیه از زوجه اش « کاساندان»(kasandan) که دختر « فرناسپه»franspa)) شاهزاده هخامنشی بود ، دو پسر داشت : یکی کمبوجیه که بزرگتر و ولیعهد بودو از 27 مارس 538 ق م از جانب کوروش بزرگ حکومت بابل را بر عهده گرفت و « ساتراپ»(satrap) ( استاندار به زبان یونانی) آن جاشد در زبان فارسی باستان به این شغل « خشتر پاون»( شهربان ) که همان استاندار امروزیست گفته می شد . پسر دیگر کوروش از کاساندان، همانطور که در کتیبه بیستون آمده است ،
« بردیا»(بردی) (bardiya) بود که یونانی ها او « اسمردیس»(smerdiss) می گفتند بردیا در زمان حکومت کوروش حکومت برخی از ولایت شرقی ایران مانند ، خوارزم،باختر، پارت و کرمان را بر عهده داشت . چون کمبوجیه می خواست به مصرلشگر کشی کند ، در غیاب خود می خواست که از شر بردیا راحت باشد . در بهار 525 ق م بردیا را مخفیانه کشت و با دو خواهرش « آتوسا» و «روکسانا» ازدواج کرد ( در این جا کمبوجیه از رسم عیلامی های قدیم که معتقد به وراثت از طریق ازدواج با محارم بودند پیروی کرد)و قرار شد که پسر خواهرش بعمتداً وارث تاج و تخت گردد.(مراجعه شود به کتاب ایرانشهر ، نشریه یونسکو در تهران بخش تاریخ 1343 ص 305 ) کمبوجیه در 525 دولت مصر را به رهبری «پسامتیک» شکست داد و مصر و حتی سودان و بخش مهمی از حبشه و خاک لیبی را تسخیر کرد ،که ناگهان شنید که فردی به نام «بردیای دروغین» که در واقع اسم اون «گئومات»( gaomata)و در 11 مارس522 در پارس تاجگذاری کرده و خود را شاه خوانده است خود را شاه نامیده، لذا حالت جنون به او دست داد و در سوریه خودکشی کرد. ( مراجعه شود به تاریخ شاهنشاهی هخامنشی نوشته اومستد ترجمه محمد مقدم ، ابن سینا 1340 ) و با وقوع این حادثه هرج و مرج در کشور ایران ایجاد شد و بالاخره داریوش اول فرزند ویشتاسب از شاخه دیگر هخامنشی ( به شجره ناه مراجعه شود) در 22 سپتامبر 522 با کشتن بردیای دروغین به این فتنه پایان داد . در آن زمان ویشتاسب پدر کمبوجیه ساتراپ پارت بود و « آرشام» پدر بزرگ داریوش در 90 سالگی در گوشه ای از سرزمین پارس می زیست و قدرت رویارویی با بردیای دروغین را نداشت . داریوش در ابتدای سلطنت بعد از کشتن بردیای دروغین طبق نوشته « والتر هین تس»(walter hintz) استاد دانشگاه گوتینگن آلمان به ترجمه پرویز رجبی تحت عنوان ، داریوش و ایرانیان ، در اکتبر 522 داریوش در طول یک سال نوزده شورش را فرونشاند و در 28 دسامبر 521 وقتی که بی رقیب بر حاکمیت ایران چیره شد «نه»(9) شاه دروغین را مغلوب کرد که نام اکثر آن ها در کتیبه بیستون که داریوش آن ها را حجاری کرده نوشته شده است ، بی جهت نبود که افلاطون فیلسوف یونانی برای توصیف دوره کوروش و کمبوجیه تا داریوش در رساله قوانین این طوری آورد که مردم ایران در زمان کوروش روی هم رفته از آزادی بیشتری برخوردار بودند .این احساس در زمان کمبوجیه از میان رفت و داریوش تنها کسی است که بخشی از آن را برگردانید .برگردیم به موضوع مرگ کمبوجیه این پادشاه جنون زده که خود را کشت ، جسدش را به تخت جمشید کنونی آوردند و د رچهار کیلومتری شمال تخت جمشید دفن کردند . مکان دفن او را «تخت رستم» می نامند . ارنست هرتسفلد در 1932 برجستگی قبر کمبوجیه را یافت (ص 123 کتاب داریوش و ایرانیان)
نام این پادشاه در کتیبه بیستون « کمبوجیه»(kambujia) و در آثار بابلی آن را « کبوزیا» (kabuzia) و در اسناد مصری « کنبوت» (kenbut) و در نوشته های مورخین یونانی «کامبوزس»(cambyses) و در نوشته های فعلی اروپایی «کامبیز»(kambyes) و یا به صورت « کامبوزیا»(kambooziya) آمده است در نوشته های مورخین اسلامی « قمبوسوس»(قمب سوس) « قمباسوس»
آورده اند ( لازم به یادآوری است که مورخین اسلامی اصلاً از هخامنشیان اطلاع نداشتند و نام این پادشاهان را به عنوان فرمانروایان قبل از (بنی الاشکان) نام برده اند و چون از خط میخی و مفتاح آن آگاهی نداشتند به تاریخ باستانی ایران در دوره های هخامنشی و ماد آگاهی نداشتند .کوروش پدر کمبوجیه از زوجه اش « کاساندان»(kasandan) که دختر « فرناسپه»franspa)) شاهزاده هخامنشی بود ، دو پسر داشت : یکی کمبوجیه که بزرگتر و ولیعهد بودو از 27 مارس 538 ق م از جانب کوروش بزرگ حکومت بابل را بر عهده گرفت و « ساتراپ»(satrap) ( استاندار به زبان یونانی) آن جاشد در زبان فارسی باستان به این شغل « خشتر پاون»( شهربان ) که همان استاندار امروزیست گفته می شد . پسر دیگر کوروش از کاساندان، همانطور که در کتیبه بیستون آمده است ،
« بردیا»(بردی) (bardiya) بود که یونانی ها او « اسمردیس»(smerdiss) می گفتند بردیا در زمان حکومت کوروش حکومت برخی از ولایت شرقی ایران مانند ، خوارزم،باختر، پارت و کرمان را بر عهده داشت . چون کمبوجیه می خواست به مصرلشگر کشی کند ، در غیاب خود می خواست که از شر بردیا راحت باشد . در بهار 525 ق م بردیا را مخفیانه کشت و با دو خواهرش « آتوسا» و «روکسانا» ازدواج کرد ( در این جا کمبوجیه از رسم عیلامی های قدیم که معتقد به وراثت از طریق ازدواج با محارم بودند پیروی کرد)و قرار شد که پسر خواهرش بعمتداً وارث تاج و تخت گردد.(مراجعه شود به کتاب ایرانشهر ، نشریه یونسکو در تهران بخش تاریخ 1343 ص 305 ) کمبوجیه در 525 دولت مصر را به رهبری «پسامتیک» شکست داد و مصر و حتی سودان و بخش مهمی از حبشه و خاک لیبی را تسخیر کرد ،که ناگهان شنید که فردی به نام «بردیای دروغین» که در واقع اسم اون «گئومات»( gaomata)و در 11 مارس522 در پارس تاجگذاری کرده و خود را شاه خوانده است خود را شاه نامیده، لذا حالت جنون به او دست داد و در سوریه خودکشی کرد. ( مراجعه شود به تاریخ شاهنشاهی هخامنشی نوشته اومستد ترجمه محمد مقدم ، ابن سینا 1340 ) و با وقوع این حادثه هرج و مرج در کشور ایران ایجاد شد و بالاخره داریوش اول فرزند ویشتاسب از شاخه دیگر هخامنشی ( به شجره ناه مراجعه شود) در 22 سپتامبر 522 با کشتن بردیای دروغین به این فتنه پایان داد . در آن زمان ویشتاسب پدر کمبوجیه ساتراپ پارت بود و « آرشام» پدر بزرگ داریوش در 90 سالگی در گوشه ای از سرزمین پارس می زیست و قدرت رویارویی با بردیای دروغین را نداشت . داریوش در ابتدای سلطنت بعد از کشتن بردیای دروغین طبق نوشته « والتر هین تس»(walter hintz) استاد دانشگاه گوتینگن آلمان به ترجمه پرویز رجبی تحت عنوان ، داریوش و ایرانیان ، در اکتبر 522 داریوش در طول یک سال نوزده شورش را فرونشاند و در 28 دسامبر 521 وقتی که بی رقیب بر حاکمیت ایران چیره شد «نه»(9) شاه دروغین را مغلوب کرد که نام اکثر آن ها در کتیبه بیستون که داریوش آن ها را حجاری کرده نوشته شده است ، بی جهت نبود که افلاطون فیلسوف یونانی برای توصیف دوره کوروش و کمبوجیه تا داریوش در رساله قوانین این طوری آورد که مردم ایران در زمان کوروش روی هم رفته از آزادی بیشتری برخوردار بودند .این احساس در زمان کمبوجیه از میان رفت و داریوش تنها کسی است که بخشی از آن را برگردانید .برگردیم به موضوع مرگ کمبوجیه این پادشاه جنون زده که خود را کشت ، جسدش را به تخت جمشید کنونی آوردند و د رچهار کیلومتری شمال تخت جمشید دفن کردند . مکان دفن او را «تخت رستم» می نامند . ارنست هرتسفلد در 1932 برجستگی قبر کمبوجیه را یافت (ص 123 کتاب داریوش و ایرانیان)