نمايش پرسپوليس در 20 دقيقه آخر بازي با گهر، در حد و حدود پرسپوليسهايي كه در اين فصل ديدهايم نمايش چشمنوازي بود. اما نكته اينجاست كه سرخپوشان اين تب و تاب و اين اشتهاي سرشار براي گلزني را رو نميكنند مگر اينكه دليل خاصي براي اين كار داشته باشند. بزرگترين مشكل پرسپوليس در اين روزها بيانگيزگي است. تيمي كه در كورس قهرماني ليگ برتر قرار ندارد، ظاهرا رتبههاي ششم و هشتم و يازدهم هم آنقدرها برايش تفاوتي نميكند و براي درخشيدن به دلايل ديگري نياز دارد. 10 بازي تيم سرخپوش را تحت هدايت يحيي مرور كنيد.
بهترين نتايج اين تيم با دو برد پرگل مقابل ملوان و نفت تهران در جام حذفي به دست آمده كه پرسپوليس آن را آخرين اميدش براي بازگرداندن آب رفته به جويبار ميداند. جامي كه در آن پرسپوليس هم ميتواند خودش را در شرايط مساوي با ديگر مدعيان بداند و انگيزه لازم را براي جنگيدن داشته باشد.
اما در ليگ برتر؛ به نظر ميرسد پرسپوليس فقط يك انگيزه دارد و آن نباختن است. وقتي از نفت تهران عقب ميافتد 10، 15 دقيقهاي به حريف حمله ميبرد و بازي را به تساوي ميكشد اما بلافاصله بعد از گل مساوي انگار ماشين هجومي خودش را در پاركينگ ميخواباند. به گهر دورود در همان 20 دقيقه ابتدايي گل برتري را ميزند و بعد از آن ديگر علاقهاي به حمله نشان نميدهد. تا اينكه دو گل حريف آتش انگيزه را شعلهور كند و 20 دقيقهاي را بسازد كه ديديم و ديديد.
ديگر نمايش قابل قبول سرخپوشان هم برميگردد به داربي تهران كه انگيزههاي خاص خودش را دارد. جز اينها از كارنامه يحيي يك مشت تساوي بدون گل باقي ميماند و دو بار برتري دوگله مقابل فجر و نفت آبادان كه در روزهاي ابتدايي تغيير سرمربي و تحت تاثير شوك اين اتفاق رخ داد. برتريهايي كه يكي از آنها تا پايان بازي دوام آورد و ديگري به دليل همان بيانگيزگي و رها كردن عنان كار، از دست رفت.
اگر پرسپوليس امتيازات نيمفصل اول را با ژوزه از دست نداده بود و الان در كورس قهرماني حضور داشت، شايد ميشد قضاوت درستتري درباره عملكرد سرمربي جوانش داشت. اما حالا هواداران بايد با همين پرسپوليس پرافتوخيز بسازند و البته نگران وقوع بلايي باشند كه فصل قبل بر سر تيم دنيزلي آمد. يعني افراط در بيانگيزگي و رگبار شكستهاي پرگل، بر سر يك لشگر شكستخورده و بيخيال.
بهترين نتايج اين تيم با دو برد پرگل مقابل ملوان و نفت تهران در جام حذفي به دست آمده كه پرسپوليس آن را آخرين اميدش براي بازگرداندن آب رفته به جويبار ميداند. جامي كه در آن پرسپوليس هم ميتواند خودش را در شرايط مساوي با ديگر مدعيان بداند و انگيزه لازم را براي جنگيدن داشته باشد.
اما در ليگ برتر؛ به نظر ميرسد پرسپوليس فقط يك انگيزه دارد و آن نباختن است. وقتي از نفت تهران عقب ميافتد 10، 15 دقيقهاي به حريف حمله ميبرد و بازي را به تساوي ميكشد اما بلافاصله بعد از گل مساوي انگار ماشين هجومي خودش را در پاركينگ ميخواباند. به گهر دورود در همان 20 دقيقه ابتدايي گل برتري را ميزند و بعد از آن ديگر علاقهاي به حمله نشان نميدهد. تا اينكه دو گل حريف آتش انگيزه را شعلهور كند و 20 دقيقهاي را بسازد كه ديديم و ديديد.
ديگر نمايش قابل قبول سرخپوشان هم برميگردد به داربي تهران كه انگيزههاي خاص خودش را دارد. جز اينها از كارنامه يحيي يك مشت تساوي بدون گل باقي ميماند و دو بار برتري دوگله مقابل فجر و نفت آبادان كه در روزهاي ابتدايي تغيير سرمربي و تحت تاثير شوك اين اتفاق رخ داد. برتريهايي كه يكي از آنها تا پايان بازي دوام آورد و ديگري به دليل همان بيانگيزگي و رها كردن عنان كار، از دست رفت.
اگر پرسپوليس امتيازات نيمفصل اول را با ژوزه از دست نداده بود و الان در كورس قهرماني حضور داشت، شايد ميشد قضاوت درستتري درباره عملكرد سرمربي جوانش داشت. اما حالا هواداران بايد با همين پرسپوليس پرافتوخيز بسازند و البته نگران وقوع بلايي باشند كه فصل قبل بر سر تيم دنيزلي آمد. يعني افراط در بيانگيزگي و رگبار شكستهاي پرگل، بر سر يك لشگر شكستخورده و بيخيال.