الهه خورشید
متخصص بخش خانه و خانواده
ما رنگي نيستيم
احتمالاً اين بار هم خيلي ها فيگور مي گيرند و مي گويند اگر رابطه شخصيت و رنگ مورد علاقه علمي نيست. پس چرا اين همه کتاب روان شناسي رنگ ها نوشته مي شود؟ اين بار هم مثل رابطه خط و شخصيت مسأله کمي پيچيده است. بله، روان شناسي رنگ ها به اين معنا که هر رنگي تأثيرات رواني خاص خودش را دارد درست است اما اين کجا و اينکه بگوييم رنگ مورد علاقه هر نفر شخصيتش را معلوم مي کند کجا. متأسفانه خيلي از خواستگاري هاي مابا اين سؤال شروع مي شود که "رنگ مورد علاقه ات چيه؟". و البته خيلي از مسابقه هاي تلويزيوني که مي خواهند ميزان شناخت همسران به هم را بسنجند، اين سؤال، سؤال هميشگي شان است و البته بعضي از فيلمسازها هم وقتي که مي خواهند مثلاً لايه هاي زيرين يک شخصيت را نشان دهند، رنگ مورد علاقه شان را يک جوري توي چشم تو مي کنند و از اين قبيل خطاها بسيار است. اما چرا ما مي گوييم اين رابطه علمي نيست؟
شخصيت نسبتاً پاياست اما رنگ مورد علاقه نه
آدم ها در طول زندگيشان ممکن است چندين بار رنگ مورد علاقه شان را عوض کنند. اين را همه و از جمله نويسنده مطلب مي دانند، براي همين آن بخش نکته را گذاشته اند آخر مطلب و ادعا کرده اند که عوض شدن رنگ مورد علاقه يعني عوض شدن شخصيت. يعني آدم ها به راحتي عوض کردن رنگ، شخصيتي راکه لااقل 20 سال زندگي پشتش است عوض مي کنند؟ طبق تحقيقات فراوان روان شناس ها، شخصيت آدميزاد خيلي پاياتر از اين حرف هاست و به راحتي عوض نمي شود.
شخصيت کلي است اما رنگ مورد علاقه جزئي
اصلاً رنگ مورد علاقه يعني چه؟ خيلي از ماها يک رنگ را براي لباس هايمان، يک رنگ را براي ديوار اتاقمان، يک رنگ را براي پرده خانه مان و يک رنگ ديگر را همين جوري دوست داريم. رنگ مورد علاقه ما بالاخره کدام است؟ به نظر مي رسد که برخلاف شخصيت که کلي بودنش معلوم است، رنگ مورد علاقه در موقعيت هاي مختلف فرق مي کند و ربط دادن اين دو تا به هم غلط است.
چرا بعضي از روان شناس ها به اين مطلب استناد مي کنند؟
اگر شما هم کتاب روان شناسي رنگ هاي فيشر را خوانده باشيد، احتمالاً به تحقيق هاي آن کتاب ارجاع مي دهيد و مي گوييد که اين مطلب علمي است. جالب اينجاست که روش شناسي آن کتاب پر از اشکال است؛ يعني معلوم نيست نمونه آماري اي که او انتخاب کرده واقعاً نماينده جامعه باشد؛ ضمن اينکه به همين دليل ها روان شناسي رنگ ها کلاً يک موضوع تاريخ مصرف گذشته روان شناسي است.
پس روان شناسي رنگ چيست؟
زندگي کردن در محيط هايي با رنگ هاي مختلف تأثيرات مختلفي دارد؛ يعني هر رنگي تأثيرات رواني خودش را دارد؛ مثلاً آبي واقعاً باعث پايين آمدن فشار خون و در نتيجه آرام شدن آدم ها مي شود. يا ترکيب رنگ زرد و قرمز که معمولاً در فست فودها استفاده مي شود، هم زود آدم را جذب مي کند و هم زود آدم را زده مي کند؛ دقيقاً چيزي که صاحبان فست فودها مي خواهند. به هر حال رنگ ها مي توانند حالت هاي رواني ما را تغيير دهند اما اين اصلاً به اين معنا نيست که رنگ مورد علاقه شخصيت ما را معلوم مي کند.
احتمالاً اين بار هم خيلي ها فيگور مي گيرند و مي گويند اگر رابطه شخصيت و رنگ مورد علاقه علمي نيست. پس چرا اين همه کتاب روان شناسي رنگ ها نوشته مي شود؟ اين بار هم مثل رابطه خط و شخصيت مسأله کمي پيچيده است. بله، روان شناسي رنگ ها به اين معنا که هر رنگي تأثيرات رواني خاص خودش را دارد درست است اما اين کجا و اينکه بگوييم رنگ مورد علاقه هر نفر شخصيتش را معلوم مي کند کجا. متأسفانه خيلي از خواستگاري هاي مابا اين سؤال شروع مي شود که "رنگ مورد علاقه ات چيه؟". و البته خيلي از مسابقه هاي تلويزيوني که مي خواهند ميزان شناخت همسران به هم را بسنجند، اين سؤال، سؤال هميشگي شان است و البته بعضي از فيلمسازها هم وقتي که مي خواهند مثلاً لايه هاي زيرين يک شخصيت را نشان دهند، رنگ مورد علاقه شان را يک جوري توي چشم تو مي کنند و از اين قبيل خطاها بسيار است. اما چرا ما مي گوييم اين رابطه علمي نيست؟
شخصيت نسبتاً پاياست اما رنگ مورد علاقه نه
آدم ها در طول زندگيشان ممکن است چندين بار رنگ مورد علاقه شان را عوض کنند. اين را همه و از جمله نويسنده مطلب مي دانند، براي همين آن بخش نکته را گذاشته اند آخر مطلب و ادعا کرده اند که عوض شدن رنگ مورد علاقه يعني عوض شدن شخصيت. يعني آدم ها به راحتي عوض کردن رنگ، شخصيتي راکه لااقل 20 سال زندگي پشتش است عوض مي کنند؟ طبق تحقيقات فراوان روان شناس ها، شخصيت آدميزاد خيلي پاياتر از اين حرف هاست و به راحتي عوض نمي شود.
شخصيت کلي است اما رنگ مورد علاقه جزئي
اصلاً رنگ مورد علاقه يعني چه؟ خيلي از ماها يک رنگ را براي لباس هايمان، يک رنگ را براي ديوار اتاقمان، يک رنگ را براي پرده خانه مان و يک رنگ ديگر را همين جوري دوست داريم. رنگ مورد علاقه ما بالاخره کدام است؟ به نظر مي رسد که برخلاف شخصيت که کلي بودنش معلوم است، رنگ مورد علاقه در موقعيت هاي مختلف فرق مي کند و ربط دادن اين دو تا به هم غلط است.
چرا بعضي از روان شناس ها به اين مطلب استناد مي کنند؟
اگر شما هم کتاب روان شناسي رنگ هاي فيشر را خوانده باشيد، احتمالاً به تحقيق هاي آن کتاب ارجاع مي دهيد و مي گوييد که اين مطلب علمي است. جالب اينجاست که روش شناسي آن کتاب پر از اشکال است؛ يعني معلوم نيست نمونه آماري اي که او انتخاب کرده واقعاً نماينده جامعه باشد؛ ضمن اينکه به همين دليل ها روان شناسي رنگ ها کلاً يک موضوع تاريخ مصرف گذشته روان شناسي است.
پس روان شناسي رنگ چيست؟
زندگي کردن در محيط هايي با رنگ هاي مختلف تأثيرات مختلفي دارد؛ يعني هر رنگي تأثيرات رواني خودش را دارد؛ مثلاً آبي واقعاً باعث پايين آمدن فشار خون و در نتيجه آرام شدن آدم ها مي شود. يا ترکيب رنگ زرد و قرمز که معمولاً در فست فودها استفاده مي شود، هم زود آدم را جذب مي کند و هم زود آدم را زده مي کند؛ دقيقاً چيزي که صاحبان فست فودها مي خواهند. به هر حال رنگ ها مي توانند حالت هاي رواني ما را تغيير دهند اما اين اصلاً به اين معنا نيست که رنگ مورد علاقه شخصيت ما را معلوم مي کند.