• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

چرا شاد بودن همیشه خوب نیست؟

rahnama

پدر ایران انجمن
مایکل هرد

دکتر مایکل هرد روانشناسی است که در عین حال دارای مطالعات اقتصادی بوده و در پایگاه آنلاین «کاپیتالیسم مگزین» هرازگاه مطالب متنوعی درباره رابطه منطق اقتصادی و زندگی انسان می‌نویسد.

مطلبی از وی را در زیر می خوانید:

این روزها تصور می‌شود که یگانه هدف روان درمانی، و سلامت ذهنی به طور کل، تنها یک چیز است: احساس خوبی درباره خود داشتن. در حوزه احساسات و بیماری افسردگی این هدف کمی تغییر می‌کند «فقط احساس خوبی داشتن.»

حالا آیا این هدف الزاما خوب است؟ خیر.

البته اشتباه نکنید. مساله این نیست که احساس خوب داشتن چیز بدی است. اما آنکه آن را تنها هدف، سرمشق اصلی زندگی‌مان کنیم بد است.

یک دلیل اش آنکه کار درست را انجام دادن همیشه حس خوبی به انسان نمی‌دهد – حتی اگر آن کار درست به نفع خودتان باشد. کار درست و عقلایی را انجام دادن و برنامه‌های زندگی‌تان را پیش بردن گاهی اوقات خیلی دشوار است. اغلب باید از خوشی‌های فعلی بگذرید تا به چیزی که هدف مهم‌تری برای خود می‌دانید برسید. زندگی یک زنجیره بلند از انتخاب‌های گوناگون است. وقتی عقلایی تصمیم‌گیری کنید، چیزی که به نظرتان اهمیت کمتری داشته است را نسبت به امری که مهم‌تر می‌دانیدش در درجه دوم قرار داده‌اید. شاید مجبور شوید به یک مهمانی یا گردهمایی اجتماعی نروید تا اوضاع کاریتان را سروسامانی بدهید. شاید از خیر چندین دوره تعطیلات بگذرید تا یک فرصت شغلی را از دست ندهید. دوستانتان را کمتر می‌بینید تا بتوانید مدرسه پزشکی بروید. انجام این کارها در لحظه اجرا احساس خوبی ندارد. اما فقدان احساس خوب در لحظه به معنای آن نیست که کارتان اشتباه است.

اگر احساس خوب داشتن مهم‌ترین هدف است، بنابراین باید برای پیگیری آن از برخی چیزهای دیگر بگذرید. اما اگر دقت کنید همین دقیقا مبنای بسیاری از تصمیمات احمقانه، اعتیادها و اشتباه‌های زندگی است. خیلی‌ها می‌دانند که انجام دادن فلان کار اشتباه است اما از آن دست نمی‌کشند چون باعث می‌شود احساس خوبی پیدا کنند. عجیب نیست که خیلی از افراد با سماجت به رفتارهای خودتخریب‌گر یا خودآزارانه شان ادامه می‌دهند.

مقامات مسوول معمولا وضع را بدتر هم می‌کنند. وقتی پیگیری کورکورانه احساس خوب به رفتارهای خودتخریب‌گر و خودآزار می‌انجامد، به مردم توصیه می‌کنند که «خودخواه» نباشید. به جای آنکه به آنها بگویند هدف اشتباهی را سرمشق زندگی شان قرار داده‌اند، اصل هدف دار بودن زندگی شان را زیر سوال می‌برند. مثل این می‌ماند به کسی که بیماری دشواری دارد بگویید: «نباید این همه سال نفس می‌کشیدی. اگر آن موقع نفس نمی‌کشیدی حالا دیگر مریض نمی‌شدی.» البته که این حرف ابلهانه است. اما از آن ابلهانه‌تر نیست که معادل روانشناختی همین را به کسی توصیه کنید. «خودخواه نباش!». خودخواه نبودن یعنی دنبال منافع خود نبودن، یعنی به عبارتی زندگی نکردن.

هر ارگانیسم زنده‌ای برای آنکه زنده بماند و رشد کند باید خودخواه باشد. بنابراین اشتباه این افراد تلاش برای زندگی کردن نیست. بلکه مساله روش زندگی کردنشان است که اشتباه است.

حال اگر احساس خوب داشتن اولویت اصلی نباشد، اولویت اصلی چیست؟ به نظر من، آرامش داشتن. منظور من از آرامش هیچ چیز فراطبیعی نیست. منظورم نادیده گرفتن خودآگاه برای رسیدن به شور و آرامش نیست؛ موادمخدر هم اثر مشابهی ایجاد می‌کند. منظور من از آرامش وضعیتی است که شما در کنترل کامل ذهن و زندگی‌تان هستید، از اراده آزادتان در سازگارترین شکل ممکن استفاده می‌کنید؛ و در عین حال، نسبت به اموری که اداره شان از دست شما خارج است بی‌تفاوت هستید. فرد آرام، منفعل و ناامید نیست، اما در عین حال سودای کنترل هم در سر ندارد. مردمی که آرامش ندارند بخش زیادی از وقت‌شان را هدر می‌دهند که بحث کنند چه چیز را نمی‌توانند کنترل کنند وچرا.

مردمی که آرامش دارند از آزادی شان لذت می‌بردند، و در عین حال متوجه مسوولیت‌هایشان در زندگی نیز هستند و ارزش‌هایشان – آنها که دست یافتنی و معقول است - را پی می‌گیرند. سرپیچی آنها از صرف کردن حتی یک لحظه از وقت‌شان برسر اموری که نمی‌توانند کنترل کنند باعث می‌شود که در حوزه‌های اختیار و نفوذشان قدرت بیشتری داشته باشند. خیلی‌ها ممکن است بگویند از وضعیت آرامش حرف زدن خیلی ساده‌تر است تا رسیدن به آن. درست است، اما راه رسیدن به سلامت ذهنی مطمئنا بدون کنار گذاشتن فرض‌های نادرست قابل عبور نیست. برای احساس خوب داشتن تقلا نکنید، بلکه بیاموزید از آنچه که زندگی برای ارائه به شما دارد استفاده کنید، و آنچه از شما می‌خواهد را برآورده سازید. استفاده از ذهن چیزی است که همیشه در اختیار شماست، این قابلیت را حفظ کنید و ارتقا بخشید. هرکجای جهان را که نگاه کنید هرچیز با ارزشی که ایجاد شده است توسط کسی در جایی به‌دست آمده که ذهن و قدرت تفکر عقلایی‌اش را به کار انداخته است. همین که بتوانید نگرانی درباره احساس خوب داشتن و فرآیند کار را کنار بگذارید، گزینه‌های بی‌شماری پیش روی شما قرار خواهد کرد.

دکتر مایکل هرد روانشناسی است که در عین حال دارای مطالعات اقتصادی بوده و در پایگاه آنلاین «کاپیتالیسم مگزین» هرازگاه مطالب متنوعی درباره رابطه منطق اقتصادی و زندگی انسان می‌نویسد.

مرجع : دنیای اقتصاد





:گل:
 
بالا