چقدر این صحنه برایم آشناست!
شما به شیراز سفر كردهاید و هنگام گشت و گذار در میان آثار تاریخی ناگهان احساس میكنید قبلا آنجا بودهاید. فردی را برای نخستین بار ملاقات میكنید ولی احساس میكنید قبلا او را جایی دیدهاید یا او را میشناسید. در حال گفتوگوی عمیق با دوستی هستید و ناگهان احساس میكنید دقیقا همین مكالمه را قبلا داشتهاید؛ این حسی كه تقریبا همه ما دستكم برای یك بار در زندگی چنین تجربهای را داشتهایم با كلمهای فرانسوی توصیف میشود؛ دژاوو (Déjà vu ) كه به سختی به «آشنا پنداری» در فارسی ترجمه شده است؛ حسی عجیب و غریب كه در مواجهه با یك اتفاق، منظره یا حتی تجربهای كاملا جدید به آن دچار میشویم و مدام با خودمان تصور میكنیم که در گذشته این اتفاق برایمان رخ داده است.
دژاوو چیست؟
همانطور كه گفته شد، دژاوو یك كلمه فرانسوی است و به حالتی اطلاق میشود كه در آن شخص احساس میكند، چیزی را كه در حال رخ دادن است، قبلا تجربه كرده است.
دژاوو (Déjà vu ) کلمه ای فرانسوی به معنای "پیش از این دیده شده" است . این همان حس غریب و وهمی است که در مواجهه با منظره، اتفاق یا تجربه ای کاملا جدید به آن دچار میشویم و تصور میکنیم این واقعه، در گذشته و کاملا به همین ترتیب برایمان رخ داده یا شاهد رخ دادن آن بوده ایم. به آن پاراآمنزیا paramnesia هم میگویند. (پارا معنی موازی میدهد و قسمت دوم یعنی mnimi معنی حافظه)
برای اولین بار امیلی بویراك، دانشمند فرانسوی در سال 1867 این واژه را در در کتابش با عنوان «آینده دانش روانشناسی» به كار برد. این پدیده كمی پیچیده است و تئوریهای متفاوتی در مورد آن وجود دارد اما حدود 70درصد از مردم اظهار میکنند، این احساس را تجربه كردهاند. هر چند بیشتر این اتفاق در افراد 15 تا 25 سال میافتد و دانشمندان عقیده دارند با بالا رفتن سن این اتفاق كمتر میافتد. این پدیده در میان افراد با درآمد بالا و تحصیلات عالی و همچنین آنهایی كه زیاد سفر میروند، بیشتر دیده شده است. اما آنچه اتفاق میافتد این است كه فردی كه دژاوو را تجربه میكند گاهی یك حس قوی نسبت به اینكه حادثه مورد نظر قبلا در گذشته برایش رخ داده، دارد. تجربه دژاوو غالبا با حسی از آشنایی و همچنین احساس غرابت همراه با وحشت و مرموز بودن همراه است. معمولا چنین حسی به یک رویا ربط داده میشو;د اما گاهی این حس به قدری قدرتمند است که شخص اطمینان دارد واقعا در گذشته شاهد این ماجرا بوده است. گاهی دژاوو با عبارت “به خاطر آوردن آینده” نیز توصیف میشود و البته پاراآمنزیا (promnesia-paramnesia) هم معادل بونانی آن است.
تئوریهای مختلفی درباره این پدیده وجود دارد و حتی دستهبندیهای متعددی نیز برایش كردهاند. نگاهی كه به كتابها و فیلمهای مختلف بیندازید، حتما نمونههایی از این پدیده را خواهید دید. با ما باشید تا آنچه را باید در مورد این پدیده بدانید، با شما در میان بگذاریم.
به نظر میرسد که تجربه دژاوو بسیار معمول باشد، در تحقیقات رسمی، بیش از 70% جمعیت جهان لااقل یک مرتبه چنین حالتی را تجربه کرده اند. در ادبیات گذشته نیز اشاراتی به دژاوو دیده میشود و این نشان میدهد که این پدیده تنها مختص زمان ما نیست.
عده دیگری میگویند که این پدیده به خاطر تجربیات خروج روح از بدن ایجاد میشود، به این ترتیب بدن شخص میتواند هنگام خواب، از مکانها و موقعیتهایی دیدن کند که بدن خاکی او هرگز آنجا نبوده است.
برخی از دانشمندان میگویند که دژاوو ناشی از واکنشهای عاطفی به وقایع مشابه است؛ برخی دیگر خاطر نشان میکنند که مدارهای کوتاهی در مغز ایجاد میشود که رویدادی را کسری از ثانیه زودتر از واردشدن آن به خودآگاهی فرد به حافظه او میفرستند .
بدین ترتیب که پیام های الکتریکی در مسیر اعصاب بواسطه محرکهایی آنی و بر اثر برانگیختگی لحظه ای دچار کم و زیاد شدن سرعت شده و در نتیجه دو نسخه مشابه از پیام در زمانهای متفاوت به مغز رسیده و و در نتیجه فرد احساس میکند که این واقعه قبلا برای او رخ داده است
نظریه هایی نیز وجود دارند که عدم ارتباط صحیح دو نیمکره مغز و همچنین تحریکات بیش از حد سریع نورونی را عامل این پدیده می داند. شاید یکی از تصدیق شده ترین تئوریها مربوط به تاخیر در رسیدن نور به یکی از چشمها باشد. درواقع یک چشم به جای هماهنگی کامل با چشم دیگر، با تاخیری اندک پیام آنچه دیده را به مغز میرساند این حالت به ایجاد حسی از آشنایی در برابر منظره ای منجر میشود که تنها یک بار دیده شده، اما پیام دیدن آن دوبار به مغز مخابره شده است. علم چه میگوید؟
به تازگی مطالعهای روی افرادی كه چنین تجربهای داشتهاند انجام شده كه در آن 4 نفر از شهروندان انگلیسی ابراز كردند، به طور مداوم این حالت را تجربه میكنند. آنها از تماشای اخبار اجتناب میكنند، زیرا احساس میكنند قبلا آنها را دیدهاند و میدانند چه چیزی قرار است گفته شود. پژوهشگران دانشگاه امآیتی طی تحقیقی به این نتیجه رسیدهاند كه مركز مغز فرد كه هیپوكمپوس نام دارد، نوعی ماشین حساب، تجسمكننده و بررسی كننده اطلاعات مربوط به حافظه است. این فضا از مكانهایی كه فرد میبیند یا تجربه میكند نقشهبرداری و برای استفاده در آینده ذخیره میکند. اما هنگامی که 2 تجربه شبیه هم آغاز میشود، این نقشههای ذهنی به روشهای مختلفی تعبیر و بازخوانی میشوند. نتایج این تحقیقات نشان میدهد این پدیده، نتیجه عملکرد ناهنجار مغز در بررسی و محاسبه اطلاعات جدید است. آنها احتمال میدهند، مدارهایی كه وقتی چیزی را به خاطر میآورید فعال میشوند در افراد تجربه كننده دژاوو همیشه در حالت «روشن» است. در طول سالها بسیاری از دانشمندان سعی در نادیده گرفتن ارتباط این پدیده با تجارب زندگی گذشته داشتند. اما حالا آنها سعی دارند با مطالعه حافظه به كشف چیزهای بیشتری درباره اینكه چگونه حافظه شكل میگیرد،ذخیره و بازیابی میشود دست پیدا كنند. فرضیهها و آزمایشهای مختلف
بیش از 40 تئوری درباره این كه دژاوو چیست و چه علتی دارد وجود دارد؛ 2 قرن است كه مردم سعی میكنند دلیل این پدیده را كشف كنند که از فلاسفه و روانشناسان تا كارشناسان ماورالطبیعه هر كدام نظری دارند. فروید معتقد است، این تجارب ناشی از امیال سركوب شده یا خاطرات مربوط به یك رویداد استرسزاست كه افراد نمیتوانند به طور طبیعی به آن دسترسی پیدا كنند. در مطالعهای كه در دانشگاه «دوك» انجام شد آنها عكسهای متنوعی از مكانهای متفاوت را به گروهی از دانشآموزان نشان دادند با این سؤال كه كدام مكان برای آنها آشناتر است. هرچند قبل از نشان دادن عكسها، آنها تمام عكسها را برای حدود 10 تا 20 ثانیه تماشا كردند. در این آزمایش عكسهایی كه به طور ناكافی مشاهده شده بودند به میزان زیادی آشناتر نشان داده میشدند.مطالعه دیگری كه توسط آلن براون انجام شده تئوری «تلفن همراه» را برای این پدیده در نظر گرفته است. به این معنا كه وقتی توسط چیزی ذهنتان منحرف میشود ممكن است توجه چندانی به اطرافتان نداشته باشد اما واقعا این چیزها به صورت آگاهانه در حال ثبت شدن هستند.در سال ۲۰۰۱ یک بیمار مبتلا به آنفلوآنزا گزارش شد که برای تخفیف علائمش به او آمانتادین و phenylpropanolamine تجویز شده بود. بعد از آن، حالتی شبیه دژاوو در شخص ایجاد شده بود به طوری که در وسط دوره درمان فکر میکرد، قبلا یک دوره درمان را به اتمام رسانده است. عدهای هم دژاوو را با رؤیاها مرتبط میدانند، آنها معتقدند از آنجا که بیشتر خوابها صبح روز بعد به یاد آورده نمیشوند، بعضی از آنها به حافظه بلندمدت منتقل میشوند و بعدها در شرایط واقعی مشابه، شخص سایهای از رؤیاها را به یاد میآورد و تصور میکند آن وقایع را قبلا تجربه کرده است. اولین توضیح زیستی آشناپنداری بر این پایه است که دو پیام حسی در مغز ــ احتمالا یکی از هریک از چشمها یا یکی از هریک از نیمکرههای مغز ــ به علتی از هماهنگی خارج میشود و موجب میشود فرد، واقعه مشابهی را تجربه کند. دوبینی مغزی نامی بود که در ابتدا برای فرآیند مسوول این عارضه انتخاب شد؛ اما شواهد امر با آن متناقض بود.
اطلاعات دو چشم در تجزیه و تحلیل بینایی خیلی زود و قبل از آن که حسی را درک کنیم، باهم میآمیزند. علاوه بر آن آشناپنداری در افراد نابینا نیز رخ میدهد (توجه داشته باشید که آشناپنداری فقط به دیدن مربوط نمیشود و فعالیتها را نیز دربر مـیگـیـرد). ایـن مـطـلـب تـوسـط کـریـس مـولین، روانشناس دانشگاه لیدز انگلستان تایید شده است.
افرادی وجود دارند که برای رهایی از صرع غیرقابل درمان، ارتباط بین دو نیمکره مغزی آنها توسط جراحی قطع شده است. در صورتی که فرضیه دوبینی مغزی درست میبود، باید انتظار میداشتید که این افراد دچار آشناپنداری پایدار شوند؛ در حالی که تاکنون گزارشی مبنی بر وقوع این حالت منتشر نشده است.
دومین توضیح شهودی وجود نوعی از انحراف در درک زمان است. پیامهای ورودی به گونهای اشتباه تفسیر میشوند و با برچسب زمانی نامناسبی مشخص میشوند و باعث میشود که تجربیات به اشتباه قدیمی یا جدید طبقهبندی شوند. اگر سیستم حافظه مانند یک نوار ضبط باشد، گویی سوزن ضبط با سوزن بازپخش تداخل کرده است. این یک مقایسه جالب است اما به نظر میرسد که فاقد اساس آناتومیک مغزی باشد.
هماکنون تئوری دیگری پدیدار شده است. به نظر میرسد آشناپنداری به این علت مانند تکرار یک تجربه قبلی به نظر میرسد که در حقیقت تا اندازهای این احساس را در ما ایجاد میکند. آنی کلیرلی، روانشناس دانشگاه کلرادو در فورت کولینز به خاطر علاقهاش به اختلالات حافظه این نظریه را مطرح کرد. او با در نظر گرفتن مواردی چون هنگامی که احساس میکنیم مطلب درست سر زبـانـمان است یا وقتی چهره یک فرد برای ما آشناست اما او را به خاطر نمیآوریم، سعی کرد همتاهایی برای آشناپنداری پیدا کند. او میگوید یـکـی از تـئـوریهـای آشناپنداری این است که مـیتـوانـد یـک فـرآیـنـد مـربوط به حافظه باشد؛ خصوصیات یک وضعیت جدید ممکن است از تجربههای قبلی آشنا به نظر برسد.
یک امکان این است که آشناپنداری بر پایه قسمتهای مختلف حافظه که منشاء دقیقی دارند استوار است، مانند تشابه بین دو محیط یا چشمانداز دو منظر، تصور کنید در سالن خانه جدید دوست خود نشستهاند و به اطراف نگاه میکنید. ناگهان با این احساس ترسآور روبهرو میشوید که گویا قبلا اینجا بودهاید، در عین حال میدانید که این امکانپذیر نیست. کلیرلی این مطلب را این طور توضیح میدهد که احتمالا این حساس آشناپنداری شما به این خاطر است که چیدمان مبلمان مشابه چینشی است که قبلا در جای دیگری دیدهاید و برایتان آشناست. اگرچه نظریه تشابه مورد تایید خیلیها قرار گرفت اما مولین قانع نشد. شک مولین از آنجا ناشی شد که در یک مطالعه که او به همراه آکیرا اوکونور در دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس در میسوری انجام شد، به نکته جالبی دست یافت. این مطالعه روی یک مرد 39 ساله مبتلا به صرع انجام شد که قبل از وقوع صرع دچار آشناپنداری میشد. مدت زمان این آشناپنداری به اندازه کافی طولانی بود که بتوان در طول آن آزمایشهای لازم را پیاده کرد.
این محققان بیان کردند که اگر آشنایی پایه آشناپنداری باشد، باید بتوان با پرت کردن حواس فرد از چیزی که به آن نگاه میکند موجب توقف آشناپنداری شد. اما در این فرد مورد آزمایش، پرت کردن حواس توسط نگاه کردن به جایی دیگر و تـمـرکـز بـر آن نـتـوانـسـت موجب توقف تجربه آشناپنداری شود که نشان میدهد آشنایی نمیتواند کلید آشناپنداری باشد. مولین میگوید این حقیقت که قبل از وقوع صرع در بعضیها آشناپنداری رخ میدهد، نشان میدهد که فعالیت اشتباه بعضی از قـسـمـتهـای مـغز باعث جابهجایی احساسات مربوط به آشنایی میشود. منبع: میگنا
شما به شیراز سفر كردهاید و هنگام گشت و گذار در میان آثار تاریخی ناگهان احساس میكنید قبلا آنجا بودهاید. فردی را برای نخستین بار ملاقات میكنید ولی احساس میكنید قبلا او را جایی دیدهاید یا او را میشناسید. در حال گفتوگوی عمیق با دوستی هستید و ناگهان احساس میكنید دقیقا همین مكالمه را قبلا داشتهاید؛ این حسی كه تقریبا همه ما دستكم برای یك بار در زندگی چنین تجربهای را داشتهایم با كلمهای فرانسوی توصیف میشود؛ دژاوو (Déjà vu ) كه به سختی به «آشنا پنداری» در فارسی ترجمه شده است؛ حسی عجیب و غریب كه در مواجهه با یك اتفاق، منظره یا حتی تجربهای كاملا جدید به آن دچار میشویم و مدام با خودمان تصور میكنیم که در گذشته این اتفاق برایمان رخ داده است.
دژاوو چیست؟
همانطور كه گفته شد، دژاوو یك كلمه فرانسوی است و به حالتی اطلاق میشود كه در آن شخص احساس میكند، چیزی را كه در حال رخ دادن است، قبلا تجربه كرده است.
دژاوو (Déjà vu ) کلمه ای فرانسوی به معنای "پیش از این دیده شده" است . این همان حس غریب و وهمی است که در مواجهه با منظره، اتفاق یا تجربه ای کاملا جدید به آن دچار میشویم و تصور میکنیم این واقعه، در گذشته و کاملا به همین ترتیب برایمان رخ داده یا شاهد رخ دادن آن بوده ایم. به آن پاراآمنزیا paramnesia هم میگویند. (پارا معنی موازی میدهد و قسمت دوم یعنی mnimi معنی حافظه)
برای اولین بار امیلی بویراك، دانشمند فرانسوی در سال 1867 این واژه را در در کتابش با عنوان «آینده دانش روانشناسی» به كار برد. این پدیده كمی پیچیده است و تئوریهای متفاوتی در مورد آن وجود دارد اما حدود 70درصد از مردم اظهار میکنند، این احساس را تجربه كردهاند. هر چند بیشتر این اتفاق در افراد 15 تا 25 سال میافتد و دانشمندان عقیده دارند با بالا رفتن سن این اتفاق كمتر میافتد. این پدیده در میان افراد با درآمد بالا و تحصیلات عالی و همچنین آنهایی كه زیاد سفر میروند، بیشتر دیده شده است. اما آنچه اتفاق میافتد این است كه فردی كه دژاوو را تجربه میكند گاهی یك حس قوی نسبت به اینكه حادثه مورد نظر قبلا در گذشته برایش رخ داده، دارد. تجربه دژاوو غالبا با حسی از آشنایی و همچنین احساس غرابت همراه با وحشت و مرموز بودن همراه است. معمولا چنین حسی به یک رویا ربط داده میشو;د اما گاهی این حس به قدری قدرتمند است که شخص اطمینان دارد واقعا در گذشته شاهد این ماجرا بوده است. گاهی دژاوو با عبارت “به خاطر آوردن آینده” نیز توصیف میشود و البته پاراآمنزیا (promnesia-paramnesia) هم معادل بونانی آن است.
تئوریهای مختلفی درباره این پدیده وجود دارد و حتی دستهبندیهای متعددی نیز برایش كردهاند. نگاهی كه به كتابها و فیلمهای مختلف بیندازید، حتما نمونههایی از این پدیده را خواهید دید. با ما باشید تا آنچه را باید در مورد این پدیده بدانید، با شما در میان بگذاریم.
به نظر میرسد که تجربه دژاوو بسیار معمول باشد، در تحقیقات رسمی، بیش از 70% جمعیت جهان لااقل یک مرتبه چنین حالتی را تجربه کرده اند. در ادبیات گذشته نیز اشاراتی به دژاوو دیده میشود و این نشان میدهد که این پدیده تنها مختص زمان ما نیست.
عده دیگری میگویند که این پدیده به خاطر تجربیات خروج روح از بدن ایجاد میشود، به این ترتیب بدن شخص میتواند هنگام خواب، از مکانها و موقعیتهایی دیدن کند که بدن خاکی او هرگز آنجا نبوده است.
برخی از دانشمندان میگویند که دژاوو ناشی از واکنشهای عاطفی به وقایع مشابه است؛ برخی دیگر خاطر نشان میکنند که مدارهای کوتاهی در مغز ایجاد میشود که رویدادی را کسری از ثانیه زودتر از واردشدن آن به خودآگاهی فرد به حافظه او میفرستند .
بدین ترتیب که پیام های الکتریکی در مسیر اعصاب بواسطه محرکهایی آنی و بر اثر برانگیختگی لحظه ای دچار کم و زیاد شدن سرعت شده و در نتیجه دو نسخه مشابه از پیام در زمانهای متفاوت به مغز رسیده و و در نتیجه فرد احساس میکند که این واقعه قبلا برای او رخ داده است
نظریه هایی نیز وجود دارند که عدم ارتباط صحیح دو نیمکره مغز و همچنین تحریکات بیش از حد سریع نورونی را عامل این پدیده می داند. شاید یکی از تصدیق شده ترین تئوریها مربوط به تاخیر در رسیدن نور به یکی از چشمها باشد. درواقع یک چشم به جای هماهنگی کامل با چشم دیگر، با تاخیری اندک پیام آنچه دیده را به مغز میرساند این حالت به ایجاد حسی از آشنایی در برابر منظره ای منجر میشود که تنها یک بار دیده شده، اما پیام دیدن آن دوبار به مغز مخابره شده است. علم چه میگوید؟
به تازگی مطالعهای روی افرادی كه چنین تجربهای داشتهاند انجام شده كه در آن 4 نفر از شهروندان انگلیسی ابراز كردند، به طور مداوم این حالت را تجربه میكنند. آنها از تماشای اخبار اجتناب میكنند، زیرا احساس میكنند قبلا آنها را دیدهاند و میدانند چه چیزی قرار است گفته شود. پژوهشگران دانشگاه امآیتی طی تحقیقی به این نتیجه رسیدهاند كه مركز مغز فرد كه هیپوكمپوس نام دارد، نوعی ماشین حساب، تجسمكننده و بررسی كننده اطلاعات مربوط به حافظه است. این فضا از مكانهایی كه فرد میبیند یا تجربه میكند نقشهبرداری و برای استفاده در آینده ذخیره میکند. اما هنگامی که 2 تجربه شبیه هم آغاز میشود، این نقشههای ذهنی به روشهای مختلفی تعبیر و بازخوانی میشوند. نتایج این تحقیقات نشان میدهد این پدیده، نتیجه عملکرد ناهنجار مغز در بررسی و محاسبه اطلاعات جدید است. آنها احتمال میدهند، مدارهایی كه وقتی چیزی را به خاطر میآورید فعال میشوند در افراد تجربه كننده دژاوو همیشه در حالت «روشن» است. در طول سالها بسیاری از دانشمندان سعی در نادیده گرفتن ارتباط این پدیده با تجارب زندگی گذشته داشتند. اما حالا آنها سعی دارند با مطالعه حافظه به كشف چیزهای بیشتری درباره اینكه چگونه حافظه شكل میگیرد،ذخیره و بازیابی میشود دست پیدا كنند. فرضیهها و آزمایشهای مختلف
بیش از 40 تئوری درباره این كه دژاوو چیست و چه علتی دارد وجود دارد؛ 2 قرن است كه مردم سعی میكنند دلیل این پدیده را كشف كنند که از فلاسفه و روانشناسان تا كارشناسان ماورالطبیعه هر كدام نظری دارند. فروید معتقد است، این تجارب ناشی از امیال سركوب شده یا خاطرات مربوط به یك رویداد استرسزاست كه افراد نمیتوانند به طور طبیعی به آن دسترسی پیدا كنند. در مطالعهای كه در دانشگاه «دوك» انجام شد آنها عكسهای متنوعی از مكانهای متفاوت را به گروهی از دانشآموزان نشان دادند با این سؤال كه كدام مكان برای آنها آشناتر است. هرچند قبل از نشان دادن عكسها، آنها تمام عكسها را برای حدود 10 تا 20 ثانیه تماشا كردند. در این آزمایش عكسهایی كه به طور ناكافی مشاهده شده بودند به میزان زیادی آشناتر نشان داده میشدند.مطالعه دیگری كه توسط آلن براون انجام شده تئوری «تلفن همراه» را برای این پدیده در نظر گرفته است. به این معنا كه وقتی توسط چیزی ذهنتان منحرف میشود ممكن است توجه چندانی به اطرافتان نداشته باشد اما واقعا این چیزها به صورت آگاهانه در حال ثبت شدن هستند.در سال ۲۰۰۱ یک بیمار مبتلا به آنفلوآنزا گزارش شد که برای تخفیف علائمش به او آمانتادین و phenylpropanolamine تجویز شده بود. بعد از آن، حالتی شبیه دژاوو در شخص ایجاد شده بود به طوری که در وسط دوره درمان فکر میکرد، قبلا یک دوره درمان را به اتمام رسانده است. عدهای هم دژاوو را با رؤیاها مرتبط میدانند، آنها معتقدند از آنجا که بیشتر خوابها صبح روز بعد به یاد آورده نمیشوند، بعضی از آنها به حافظه بلندمدت منتقل میشوند و بعدها در شرایط واقعی مشابه، شخص سایهای از رؤیاها را به یاد میآورد و تصور میکند آن وقایع را قبلا تجربه کرده است. اولین توضیح زیستی آشناپنداری بر این پایه است که دو پیام حسی در مغز ــ احتمالا یکی از هریک از چشمها یا یکی از هریک از نیمکرههای مغز ــ به علتی از هماهنگی خارج میشود و موجب میشود فرد، واقعه مشابهی را تجربه کند. دوبینی مغزی نامی بود که در ابتدا برای فرآیند مسوول این عارضه انتخاب شد؛ اما شواهد امر با آن متناقض بود.
اطلاعات دو چشم در تجزیه و تحلیل بینایی خیلی زود و قبل از آن که حسی را درک کنیم، باهم میآمیزند. علاوه بر آن آشناپنداری در افراد نابینا نیز رخ میدهد (توجه داشته باشید که آشناپنداری فقط به دیدن مربوط نمیشود و فعالیتها را نیز دربر مـیگـیـرد). ایـن مـطـلـب تـوسـط کـریـس مـولین، روانشناس دانشگاه لیدز انگلستان تایید شده است.
افرادی وجود دارند که برای رهایی از صرع غیرقابل درمان، ارتباط بین دو نیمکره مغزی آنها توسط جراحی قطع شده است. در صورتی که فرضیه دوبینی مغزی درست میبود، باید انتظار میداشتید که این افراد دچار آشناپنداری پایدار شوند؛ در حالی که تاکنون گزارشی مبنی بر وقوع این حالت منتشر نشده است.
دومین توضیح شهودی وجود نوعی از انحراف در درک زمان است. پیامهای ورودی به گونهای اشتباه تفسیر میشوند و با برچسب زمانی نامناسبی مشخص میشوند و باعث میشود که تجربیات به اشتباه قدیمی یا جدید طبقهبندی شوند. اگر سیستم حافظه مانند یک نوار ضبط باشد، گویی سوزن ضبط با سوزن بازپخش تداخل کرده است. این یک مقایسه جالب است اما به نظر میرسد که فاقد اساس آناتومیک مغزی باشد.
هماکنون تئوری دیگری پدیدار شده است. به نظر میرسد آشناپنداری به این علت مانند تکرار یک تجربه قبلی به نظر میرسد که در حقیقت تا اندازهای این احساس را در ما ایجاد میکند. آنی کلیرلی، روانشناس دانشگاه کلرادو در فورت کولینز به خاطر علاقهاش به اختلالات حافظه این نظریه را مطرح کرد. او با در نظر گرفتن مواردی چون هنگامی که احساس میکنیم مطلب درست سر زبـانـمان است یا وقتی چهره یک فرد برای ما آشناست اما او را به خاطر نمیآوریم، سعی کرد همتاهایی برای آشناپنداری پیدا کند. او میگوید یـکـی از تـئـوریهـای آشناپنداری این است که مـیتـوانـد یـک فـرآیـنـد مـربوط به حافظه باشد؛ خصوصیات یک وضعیت جدید ممکن است از تجربههای قبلی آشنا به نظر برسد.
یک امکان این است که آشناپنداری بر پایه قسمتهای مختلف حافظه که منشاء دقیقی دارند استوار است، مانند تشابه بین دو محیط یا چشمانداز دو منظر، تصور کنید در سالن خانه جدید دوست خود نشستهاند و به اطراف نگاه میکنید. ناگهان با این احساس ترسآور روبهرو میشوید که گویا قبلا اینجا بودهاید، در عین حال میدانید که این امکانپذیر نیست. کلیرلی این مطلب را این طور توضیح میدهد که احتمالا این حساس آشناپنداری شما به این خاطر است که چیدمان مبلمان مشابه چینشی است که قبلا در جای دیگری دیدهاید و برایتان آشناست. اگرچه نظریه تشابه مورد تایید خیلیها قرار گرفت اما مولین قانع نشد. شک مولین از آنجا ناشی شد که در یک مطالعه که او به همراه آکیرا اوکونور در دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس در میسوری انجام شد، به نکته جالبی دست یافت. این مطالعه روی یک مرد 39 ساله مبتلا به صرع انجام شد که قبل از وقوع صرع دچار آشناپنداری میشد. مدت زمان این آشناپنداری به اندازه کافی طولانی بود که بتوان در طول آن آزمایشهای لازم را پیاده کرد.
این محققان بیان کردند که اگر آشنایی پایه آشناپنداری باشد، باید بتوان با پرت کردن حواس فرد از چیزی که به آن نگاه میکند موجب توقف آشناپنداری شد. اما در این فرد مورد آزمایش، پرت کردن حواس توسط نگاه کردن به جایی دیگر و تـمـرکـز بـر آن نـتـوانـسـت موجب توقف تجربه آشناپنداری شود که نشان میدهد آشنایی نمیتواند کلید آشناپنداری باشد. مولین میگوید این حقیقت که قبل از وقوع صرع در بعضیها آشناپنداری رخ میدهد، نشان میدهد که فعالیت اشتباه بعضی از قـسـمـتهـای مـغز باعث جابهجایی احساسات مربوط به آشنایی میشود. منبع: میگنا