Maryam
متخصص بخش ادبیات
والدین و مربیان باید بکوشند هم چون شاهدی ناظر بر گفتار کودک باشند، حرکات و سخنان او را اصلاح نمایند، از طریق تذکر و بیان، به آگاهی های او اضافه کنند و صحت و سقم امور را به او بیاموزند.
چهل کپسول تربیتی، هدیه ما به والدینی است که روح فرزندشان برایشان مهم است.
در ارتباط با فرزندتان به نکات زیر توجه کنید و رسالت سنگین تربیت یک انسان را دست کم نگیرید.
کودک
** باور کنیم فرزندان 80% خود ما هستند اما در دنیای کوچک ها. بنابراین ابتدا باید خوب خودتان را بشناسید. سپس شیوه ی ثابتی را انتخاب کنید و آن را ملاک قرار دهید.
باید باور کنیم که کودکان میل دارند خوب باشند. بیشتر خوشی و شادی بچه ها بستگی به تایید والدین دارد، زیرا در کنار همه ی رفتارهای نادرست و کارهای نامطلوب آنها همیشه یک میل به همکاری و پذیرفته شدن و تایید و حمایت والدین نهفته است.
** محبت خود را به بچه ها نشان بدهید، اگر بچه ها را دوست دارید که حتما همین طور است، این دوست داشتن را با کارهایی از قبیل ابراز زبانی، در آغوش کشیدن، بوسیدن، تشویق (به هنگام انجام کارهای خوب) و نه تنبیه کردن (در هنگام انجام کارهای نادرست) به آنها ثابت کنید. او به راحتی فرق محبت را با لوس کردن می فهمد.
** تا می توانید خونسرد باشید. برخوردهای خشن، تهدیدهای سنگین و فریاد کشیدن ها، موقعیت را بدتر می کند؛ حتی اگر کودکان در برابر داد و فریاد ما تسلیم شوند.
** وقتی «نه» می گوییم آن را جدی تلقی کنید و به آن بچسبید. برای این که ثابت کنید آدم مصممی هستید پای نه گفتن خود بایستید. البته در «نه» گفتن به کودک باید بسیار دقیق بود و فقط در مواقع لازم به کودک «نه» گفت. جدی بودن، احساس امنیت و آرامش را به دنبال می آورد. با مهربانی تمام، جدی باشید. باید صبور باشید تا او به روش جدید عادت کند و مطمئن باشید که در آینده حتما سپاسگزار شما خواهد بود.
** قوانین و مقررات مشخصی برای داخل خانه وضع کنید، سعی کنید بچه ها بفهمند که چرا این قوانین وضع شده اند و از آنها اطاعت کنند.
** مثبت برخورد کنید و مثبت حرف بزنید. مثلا به جای گفتن «این آشغال ها را از روی زمین بردار» بگویید: «این اسباب بازی ها را جمع کن».
** آنچه به کودکان می گویید، واقعی و درست باشد. اگر بر فرض تهدیدی انجام می دهید این تهدید واقعی و عملی باشد. پس گفتن این که «اگر این کار را بکنی دیگر دوستت ندارم»، خیلی خیلی اشتباه است.
** از پدر خانواده به عنوان وسیله ی تهدید استفاده نکنید. وقتی می گویید: «بر کن تا بابات بیاد» معنی اش این است که مادر در خانواده هیچ کاره است؛ در حالی که قواعد وضع شده به وسیله ی مادر، باید همان هایی باشد که پدر نیز بر آنها اصرار دارد. پدر و مادر هر دو وضع کننده ی قانون هستند و هر دو باید بتوانند مجری آن باشند. بچه نباید از پدر بترسد و از مادر نترسد. توافق والدین مهم است؛ هر دو باید هماهنگ عمل کنند و نسبت به اجرای قانون مصر باشند.
** پیشاپیش در مورد اجرای دستورات اخطار بدهید. هیچ کودکی نیست که با میل خود، بازی را ترک کند و مثلا به کار و درس بپردازد، یا به موقع بازی را تمام کند و به رختخواب برود. بنابراین لازم است که به جای قطع ناگهانی برنامه ی آنها، پیش از آن به بچه ها اخطار دهید، مثلا بگویید تا 10 دقیقه ی دیگر وقت برای بازی داری.
** به بچه ها وظایفی را در خانواده واگذار کنید. بچه از این که به نحوی کمک می کنند و نقشی در همکاری با خانواده به عهده می گیرند، غالبا احساس خوشحالی و رضایت خاطر دارند. بنابراین والدین بدون هیچ گونه احساس ناراحتی می توانند و لازم است وظایفی به فرزندان خود محول کنند. این کار به آنها این امکان را می دهد که گوشه ای از بار مسوولیت خانواده را به دوش گیرند.
** هماهنگی والدین از لحاظ نوع تربیت بچه ها کاملا ضروری است. اختلاف سلیقه و نظر والدین در کار تربیت می تواند به بچه ها از جهات مختلف صدمه وارد کند. اتفاق رای در کار تربیت جزء ضروریات پرورش فرزند است. اگر پدر و مادر در رفتار با کودک خود، هر روز یک جور عمل کنند، این کار باعث می شود قدرت تشخیص کودک ضعیف شود و در مرحله ی بعدی از این ناهماهنگی سوء استفاده کند.
** اجازه ندهید عادت های بد، هر چند پیش پا افتاده را فرا بگیرد، هیچ وقت آنها را کوچک حساب نکنید. در حضور دیگران سرزنششان نکنید (سعی کنید راهنمایی های صادقانه، آرام و در تنهایی باشد، طوری رفتار نکنید که گویی خطای او نابخشودنی است). کاری نکنید به دروغ متوسل شود. (بنابراین صداقتش را امتحان نکنید). زود قول ندهید تا بعد مجبور نشوید زیر آن بزنید. عمل نکردن به قول خیلی بدتر از پاسخ منفی است.
** یکی از بهترین شیوه ها، شیوه ی «صمیمیت و دوستی» با کودک است. سعی کنید تداوم داشته باشد و به اشکال متفاوت نباشد که تکلیفش را نداند. از جملات امری و تهدید بپرهیزید زیرا:
الف) کم کم تاثیرش را از دست می دهد.
ب) کودک اعتماد به نفسش را از دست می دهد.
اگر لازم است، عذر خواهی کنید، به اشتباه خودتان اعتراف کنید؛ با این کار پیش بچه عزیز می شوید و او گذشت و پذیرش خطاها را می آموزد. آرامش در محیط خانوادگی «غذای روحی» برای او است. با کمی گذشت می توان آن را به او داد.
** به سوالاتش پاسخ دهید (هر چند زیاد یا احمقانه باشد).
** قاطعیت به موقع بهترین کمک برای یافتن شخصیت سالم و رشد او است؛ قاطعیت به موقع، به معنای خشونت، دیکتاتوری و زور گویی نیست.
** بچه به عشق مداوم و سرشار والدین نیاز دارد. هر قدر که بزرگ می شود باز نوازش کردن او را قطع نکنید، دستی به موهایش بکشید، سرش را روی زانو قرار دهید، موقع خواب او را ببوسید.
** برای لذت بخش ترکردن زندگی، لزوما نیاز به پول نیست بلکه احتیاج به کمی تخیل و آرزوست.
** برای هر چیزی چه کوچک (از زود آمدن پدر به منزل) تا بزرگ، جشن بگیرید.
** همسر خود را تشویق کنید با بچه ها بازی کند.(البته بدون نق زدن)
** ایراد گرفتن از بچه ها باعث بی شخصیتی و ایجاد ترس در آنها می شود و پیش خود می گویند: مادرم که مرا دوست ندارد، چه فایده ای دارد؟ برای این که خوشحالش کنم باید تسلیم عقیده اش بشوم.
** باید فرزند را آن چنان که هست بپذیرید نه این که او را آن چنان بخواهید که آرزو دارید باشد. زیرا در مورد دوم این خطر وجود خواهد داشت که وی حالتی تدافعی بگیرد و خود را در لاکی نفوذ ناپذیر محبوس سازد.
** کودک به کسانی علاقه پیدا می کند که او را درک کنند و سعی نمایند به زبان او صحبت کنند.
** دانش دیگران را به شرطی می پذیرد که در پیمودن راهش به او کمک کند، نه آن که ابزاری برای اثبات نادانی وی، چه ظاهرا و چه باطنا باشد.
** این تصور باطل است که می توان با تظاهر به کودکی، بهتر کودکان را درک کرد. زیرا کودکان از تمسخر بیزارند و این کار را توهین به شخصیت خود می دانند، و از آن پس ارتباط با آنها ناممکن می شود.
** بهترین راه برای تبادل اندیشه با کودک، استفاده از سرگرمی ها و علایق و رغبت های اوست.
** باید لیاقت ها و توانایی های حسی و حرکتی، ذهنی، عاطفی و اجتماعی کودکان را در نظر بگیرید.
** برای گفتن مطلبی به کودک ابتدا باید به آنچه قبلا در این باره می داند توجه کنید. از دانسته های خود او استفاده کنید و با همان کلماتی که می داند با وی حرف بزنید.
** برای جلب نظر کودک اصولی مانند دقت، رفع عامل حواس پرتی و آغاز سخن با ساده ترین جملات را رعایت کنید.
** گاهی بهتر است از وی هیچ گونه انتظاری نداشته باشید به ویژه وقتی که او خسته است و یا نیازی را مانند به دستشویی رفتن، گرسنگی، تشنگی و غیره ابراز می دارد.
** اگر سؤال شما چند مطلب مجزا را در برمی گیرد، او سؤال را نمی فهمد. (در این صورت نباید او را لجباز و تنبل یا سر به هوا تصور کنید).
چگونه می توانیم فعالیت هایی را که تصور می کنیم برای کودک جالب است، به وی پیشنهاد کنیم؟
** با توجه به آنچه کودک قادر به انجام آن است: اگر کودک بین آنچه از او انتظار داریم و آنچه خود می تواند انجام دهد، تناسبی نبیند، آزرده خاطر شده و به اضطراب می افتد، و در نتیجه فرار نموده و یا گریه را سر خواهد داد.
** هنگامی دخالت کنید که خود کودک دیگر دانشی برای استفاده نداشته باشد. موقعی که کودک تجربه ای از آموخته های قبلی خود را برای استفاده نداشته باشد، دخالت بزرگ ترها برای او بسیار جالب خواهد بود، به شرط آن که این دخالت ها نیز در طریق استنباط خود او باشد.
برخی از این دخالت های مفید به قرار زیرند:
الف) برای تشویق کودک به ادامه ی تجربه ی خویش به منظور رسیدن به هدف.
ب) بعضی دخالت ها می توانند به کودک فرصت بدهند تا مفهومی را که کاملا درک نکرده است به خوبی دریابد و هم چنین عنصر تازه ای را به مفهوم قبلی خود اضافه نماید.
ج) کودکان از درک علل شکست های خود غالبا عاجزند. دخالت در این جا می تواند آنها را به راهی دیگر رهنمون شود.
** اگر کودکی قادر به یادگیری و به کار بردن کلمه ی «نه» است طبعا توان یادگیری «متشکرم» را نیز دارد و همین طور اگر ماهیچه های او از هماهنگی کافی برای برداشتن اسباب بازی بچه ی دیگر برخوردار است، در شرایط و امکانات یکسان، ماهیچه های او توان دادن یکی از اسباب باز ی های خویش را به بچه ی دیگر نیز دارد.
** تا آن جا که ممکن است بکوشید با زبانی ساده، منطقی و کودک پسند، مسایل را به فرزندتان تفهیم کنید. به کودک راه و رسم حیات اجتماعی را بیاموزید، عملا به او یاد دهید که پیران را محترم بدارد، با کوچک ترها مهربان باشد، افراد هم نوع را دوست داشته باشد و به حیات دیگر انسان ها توجه کند. پدر و مادری که برای کودک نه تنها موجبات ادراک را فراهم نمی کنند، بلکه می کوشند به آنچه که کودک دریافته پرده ای بکشند، با آشنایی به امر تربیت فاصله ی بسیار دارند.
** از آغاز زندگی، کودک را به کار وا دارید، مثلا در گستردن و جمع کردن سفره، در آوردن قاشق و لیوان و شستن ظروف او را به همکاری دعوت کنید و کار ناقص او را بپذیرید تا به کار کردن عادت کند. در تربیت کودکان، اساس کار روی مدل و الگو است، زیرا کودک هم موجودی مقلد است و هم حالت قوی قهرمان جویی و قهرمان پرستی در او وجود دارد.
** کار خیر خود را در حضور فرزندان خود عملی کنید، بگذارید فرزند شما دست احسان شما را ببیند و ملاحظه کند که چگونه شما به یاری مظلومان و محرومان می شتابید و چگونه از وقت خود به نفع این قشر مایه گذاری می کنید.
** روابط شما با کودکان باید بسیار صمیمانه و خیرخواهانه و در عین حال اندیشیده و عاقلانه باشد. باید با کودک دوست بود و برای او ارزش و برای عقاید و افکارش احترام قایل شد.
** کودک باید به والدین و مربیان خود اعتماد داشته باشد، آنها را دوست و خیرخواه خود بداند و مطمئن باشد در گرفتاری ها مددکار او هستند و زیر بازویش را خواهند گرفت و گرنه کودک احساس بی سرپرستی و تنهایی خواهد کرد.
چه بسیارند کودکانی که در اثر عدم اعتماد به رازداری و راز شنوی والدین، بلاهایی را که بر سرشان آمده با آنها در میان نمی گذارند و خانواده روزی از مسایل خبر می یابد که آبرو و شرفش بر باد رفته باشد.
** در سایه ی احترام به کودک است که او بزرگ منش می شود، تن به انحرافات نخواهد داد و احساس بزرگی و وقار و متانت خواهد کرد.
امر و نهی ها باید دوستانه و در مواردی همراه با تشویق و تحسین باشد، تا کودک خود را محکوم نداند و حیاتش را در وحشت و نگرانی سپری نکند.
و در پایان کلامی با مادران
اجازه ندهید تعادل زندگی برهم بخورد و شوهر شما نقشی در تربیت فرزندتان نداشته باشد. پسری که تنها از مادرش دستور می گیرد و پدر نقشی محو برای او دارد، در آینده نیز زندگی زناشویی عادی نخواهد داشت.
دختر نیز به پدر نیاز دارد که او را نوازش کند و تحسین نماید، تا در آینده نقش شوهر را بتواند دریابد و درک کند.
سرپرستی خانواده با پدر است و در چنین صورتی فرزندان به صورت متعادل و واقعی نقش مادر و پدر را درمی یابند.
چهل کپسول تربیتی، هدیه ما به والدینی است که روح فرزندشان برایشان مهم است.
در ارتباط با فرزندتان به نکات زیر توجه کنید و رسالت سنگین تربیت یک انسان را دست کم نگیرید.
کودک
** باور کنیم فرزندان 80% خود ما هستند اما در دنیای کوچک ها. بنابراین ابتدا باید خوب خودتان را بشناسید. سپس شیوه ی ثابتی را انتخاب کنید و آن را ملاک قرار دهید.
باید باور کنیم که کودکان میل دارند خوب باشند. بیشتر خوشی و شادی بچه ها بستگی به تایید والدین دارد، زیرا در کنار همه ی رفتارهای نادرست و کارهای نامطلوب آنها همیشه یک میل به همکاری و پذیرفته شدن و تایید و حمایت والدین نهفته است.
** محبت خود را به بچه ها نشان بدهید، اگر بچه ها را دوست دارید که حتما همین طور است، این دوست داشتن را با کارهایی از قبیل ابراز زبانی، در آغوش کشیدن، بوسیدن، تشویق (به هنگام انجام کارهای خوب) و نه تنبیه کردن (در هنگام انجام کارهای نادرست) به آنها ثابت کنید. او به راحتی فرق محبت را با لوس کردن می فهمد.
** تا می توانید خونسرد باشید. برخوردهای خشن، تهدیدهای سنگین و فریاد کشیدن ها، موقعیت را بدتر می کند؛ حتی اگر کودکان در برابر داد و فریاد ما تسلیم شوند.
** وقتی «نه» می گوییم آن را جدی تلقی کنید و به آن بچسبید. برای این که ثابت کنید آدم مصممی هستید پای نه گفتن خود بایستید. البته در «نه» گفتن به کودک باید بسیار دقیق بود و فقط در مواقع لازم به کودک «نه» گفت. جدی بودن، احساس امنیت و آرامش را به دنبال می آورد. با مهربانی تمام، جدی باشید. باید صبور باشید تا او به روش جدید عادت کند و مطمئن باشید که در آینده حتما سپاسگزار شما خواهد بود.
** قوانین و مقررات مشخصی برای داخل خانه وضع کنید، سعی کنید بچه ها بفهمند که چرا این قوانین وضع شده اند و از آنها اطاعت کنند.
** مثبت برخورد کنید و مثبت حرف بزنید. مثلا به جای گفتن «این آشغال ها را از روی زمین بردار» بگویید: «این اسباب بازی ها را جمع کن».
** آنچه به کودکان می گویید، واقعی و درست باشد. اگر بر فرض تهدیدی انجام می دهید این تهدید واقعی و عملی باشد. پس گفتن این که «اگر این کار را بکنی دیگر دوستت ندارم»، خیلی خیلی اشتباه است.
** از پدر خانواده به عنوان وسیله ی تهدید استفاده نکنید. وقتی می گویید: «بر کن تا بابات بیاد» معنی اش این است که مادر در خانواده هیچ کاره است؛ در حالی که قواعد وضع شده به وسیله ی مادر، باید همان هایی باشد که پدر نیز بر آنها اصرار دارد. پدر و مادر هر دو وضع کننده ی قانون هستند و هر دو باید بتوانند مجری آن باشند. بچه نباید از پدر بترسد و از مادر نترسد. توافق والدین مهم است؛ هر دو باید هماهنگ عمل کنند و نسبت به اجرای قانون مصر باشند.
** پیشاپیش در مورد اجرای دستورات اخطار بدهید. هیچ کودکی نیست که با میل خود، بازی را ترک کند و مثلا به کار و درس بپردازد، یا به موقع بازی را تمام کند و به رختخواب برود. بنابراین لازم است که به جای قطع ناگهانی برنامه ی آنها، پیش از آن به بچه ها اخطار دهید، مثلا بگویید تا 10 دقیقه ی دیگر وقت برای بازی داری.
** به بچه ها وظایفی را در خانواده واگذار کنید. بچه از این که به نحوی کمک می کنند و نقشی در همکاری با خانواده به عهده می گیرند، غالبا احساس خوشحالی و رضایت خاطر دارند. بنابراین والدین بدون هیچ گونه احساس ناراحتی می توانند و لازم است وظایفی به فرزندان خود محول کنند. این کار به آنها این امکان را می دهد که گوشه ای از بار مسوولیت خانواده را به دوش گیرند.
** هماهنگی والدین از لحاظ نوع تربیت بچه ها کاملا ضروری است. اختلاف سلیقه و نظر والدین در کار تربیت می تواند به بچه ها از جهات مختلف صدمه وارد کند. اتفاق رای در کار تربیت جزء ضروریات پرورش فرزند است. اگر پدر و مادر در رفتار با کودک خود، هر روز یک جور عمل کنند، این کار باعث می شود قدرت تشخیص کودک ضعیف شود و در مرحله ی بعدی از این ناهماهنگی سوء استفاده کند.
** اجازه ندهید عادت های بد، هر چند پیش پا افتاده را فرا بگیرد، هیچ وقت آنها را کوچک حساب نکنید. در حضور دیگران سرزنششان نکنید (سعی کنید راهنمایی های صادقانه، آرام و در تنهایی باشد، طوری رفتار نکنید که گویی خطای او نابخشودنی است). کاری نکنید به دروغ متوسل شود. (بنابراین صداقتش را امتحان نکنید). زود قول ندهید تا بعد مجبور نشوید زیر آن بزنید. عمل نکردن به قول خیلی بدتر از پاسخ منفی است.
** یکی از بهترین شیوه ها، شیوه ی «صمیمیت و دوستی» با کودک است. سعی کنید تداوم داشته باشد و به اشکال متفاوت نباشد که تکلیفش را نداند. از جملات امری و تهدید بپرهیزید زیرا:
الف) کم کم تاثیرش را از دست می دهد.
ب) کودک اعتماد به نفسش را از دست می دهد.
اگر لازم است، عذر خواهی کنید، به اشتباه خودتان اعتراف کنید؛ با این کار پیش بچه عزیز می شوید و او گذشت و پذیرش خطاها را می آموزد. آرامش در محیط خانوادگی «غذای روحی» برای او است. با کمی گذشت می توان آن را به او داد.
** به سوالاتش پاسخ دهید (هر چند زیاد یا احمقانه باشد).
** قاطعیت به موقع بهترین کمک برای یافتن شخصیت سالم و رشد او است؛ قاطعیت به موقع، به معنای خشونت، دیکتاتوری و زور گویی نیست.
** بچه به عشق مداوم و سرشار والدین نیاز دارد. هر قدر که بزرگ می شود باز نوازش کردن او را قطع نکنید، دستی به موهایش بکشید، سرش را روی زانو قرار دهید، موقع خواب او را ببوسید.
** برای لذت بخش ترکردن زندگی، لزوما نیاز به پول نیست بلکه احتیاج به کمی تخیل و آرزوست.
** برای هر چیزی چه کوچک (از زود آمدن پدر به منزل) تا بزرگ، جشن بگیرید.
** همسر خود را تشویق کنید با بچه ها بازی کند.(البته بدون نق زدن)
** ایراد گرفتن از بچه ها باعث بی شخصیتی و ایجاد ترس در آنها می شود و پیش خود می گویند: مادرم که مرا دوست ندارد، چه فایده ای دارد؟ برای این که خوشحالش کنم باید تسلیم عقیده اش بشوم.
** باید فرزند را آن چنان که هست بپذیرید نه این که او را آن چنان بخواهید که آرزو دارید باشد. زیرا در مورد دوم این خطر وجود خواهد داشت که وی حالتی تدافعی بگیرد و خود را در لاکی نفوذ ناپذیر محبوس سازد.
** کودک به کسانی علاقه پیدا می کند که او را درک کنند و سعی نمایند به زبان او صحبت کنند.
** دانش دیگران را به شرطی می پذیرد که در پیمودن راهش به او کمک کند، نه آن که ابزاری برای اثبات نادانی وی، چه ظاهرا و چه باطنا باشد.
** این تصور باطل است که می توان با تظاهر به کودکی، بهتر کودکان را درک کرد. زیرا کودکان از تمسخر بیزارند و این کار را توهین به شخصیت خود می دانند، و از آن پس ارتباط با آنها ناممکن می شود.
** بهترین راه برای تبادل اندیشه با کودک، استفاده از سرگرمی ها و علایق و رغبت های اوست.
** باید لیاقت ها و توانایی های حسی و حرکتی، ذهنی، عاطفی و اجتماعی کودکان را در نظر بگیرید.
** برای گفتن مطلبی به کودک ابتدا باید به آنچه قبلا در این باره می داند توجه کنید. از دانسته های خود او استفاده کنید و با همان کلماتی که می داند با وی حرف بزنید.
** برای جلب نظر کودک اصولی مانند دقت، رفع عامل حواس پرتی و آغاز سخن با ساده ترین جملات را رعایت کنید.
** گاهی بهتر است از وی هیچ گونه انتظاری نداشته باشید به ویژه وقتی که او خسته است و یا نیازی را مانند به دستشویی رفتن، گرسنگی، تشنگی و غیره ابراز می دارد.
** اگر سؤال شما چند مطلب مجزا را در برمی گیرد، او سؤال را نمی فهمد. (در این صورت نباید او را لجباز و تنبل یا سر به هوا تصور کنید).
چگونه می توانیم فعالیت هایی را که تصور می کنیم برای کودک جالب است، به وی پیشنهاد کنیم؟
** با توجه به آنچه کودک قادر به انجام آن است: اگر کودک بین آنچه از او انتظار داریم و آنچه خود می تواند انجام دهد، تناسبی نبیند، آزرده خاطر شده و به اضطراب می افتد، و در نتیجه فرار نموده و یا گریه را سر خواهد داد.
** هنگامی دخالت کنید که خود کودک دیگر دانشی برای استفاده نداشته باشد. موقعی که کودک تجربه ای از آموخته های قبلی خود را برای استفاده نداشته باشد، دخالت بزرگ ترها برای او بسیار جالب خواهد بود، به شرط آن که این دخالت ها نیز در طریق استنباط خود او باشد.
برخی از این دخالت های مفید به قرار زیرند:
الف) برای تشویق کودک به ادامه ی تجربه ی خویش به منظور رسیدن به هدف.
ب) بعضی دخالت ها می توانند به کودک فرصت بدهند تا مفهومی را که کاملا درک نکرده است به خوبی دریابد و هم چنین عنصر تازه ای را به مفهوم قبلی خود اضافه نماید.
ج) کودکان از درک علل شکست های خود غالبا عاجزند. دخالت در این جا می تواند آنها را به راهی دیگر رهنمون شود.
** اگر کودکی قادر به یادگیری و به کار بردن کلمه ی «نه» است طبعا توان یادگیری «متشکرم» را نیز دارد و همین طور اگر ماهیچه های او از هماهنگی کافی برای برداشتن اسباب بازی بچه ی دیگر برخوردار است، در شرایط و امکانات یکسان، ماهیچه های او توان دادن یکی از اسباب باز ی های خویش را به بچه ی دیگر نیز دارد.
** تا آن جا که ممکن است بکوشید با زبانی ساده، منطقی و کودک پسند، مسایل را به فرزندتان تفهیم کنید. به کودک راه و رسم حیات اجتماعی را بیاموزید، عملا به او یاد دهید که پیران را محترم بدارد، با کوچک ترها مهربان باشد، افراد هم نوع را دوست داشته باشد و به حیات دیگر انسان ها توجه کند. پدر و مادری که برای کودک نه تنها موجبات ادراک را فراهم نمی کنند، بلکه می کوشند به آنچه که کودک دریافته پرده ای بکشند، با آشنایی به امر تربیت فاصله ی بسیار دارند.
** از آغاز زندگی، کودک را به کار وا دارید، مثلا در گستردن و جمع کردن سفره، در آوردن قاشق و لیوان و شستن ظروف او را به همکاری دعوت کنید و کار ناقص او را بپذیرید تا به کار کردن عادت کند. در تربیت کودکان، اساس کار روی مدل و الگو است، زیرا کودک هم موجودی مقلد است و هم حالت قوی قهرمان جویی و قهرمان پرستی در او وجود دارد.
** کار خیر خود را در حضور فرزندان خود عملی کنید، بگذارید فرزند شما دست احسان شما را ببیند و ملاحظه کند که چگونه شما به یاری مظلومان و محرومان می شتابید و چگونه از وقت خود به نفع این قشر مایه گذاری می کنید.
** روابط شما با کودکان باید بسیار صمیمانه و خیرخواهانه و در عین حال اندیشیده و عاقلانه باشد. باید با کودک دوست بود و برای او ارزش و برای عقاید و افکارش احترام قایل شد.
** کودک باید به والدین و مربیان خود اعتماد داشته باشد، آنها را دوست و خیرخواه خود بداند و مطمئن باشد در گرفتاری ها مددکار او هستند و زیر بازویش را خواهند گرفت و گرنه کودک احساس بی سرپرستی و تنهایی خواهد کرد.
چه بسیارند کودکانی که در اثر عدم اعتماد به رازداری و راز شنوی والدین، بلاهایی را که بر سرشان آمده با آنها در میان نمی گذارند و خانواده روزی از مسایل خبر می یابد که آبرو و شرفش بر باد رفته باشد.
** در سایه ی احترام به کودک است که او بزرگ منش می شود، تن به انحرافات نخواهد داد و احساس بزرگی و وقار و متانت خواهد کرد.
امر و نهی ها باید دوستانه و در مواردی همراه با تشویق و تحسین باشد، تا کودک خود را محکوم نداند و حیاتش را در وحشت و نگرانی سپری نکند.
و در پایان کلامی با مادران
اجازه ندهید تعادل زندگی برهم بخورد و شوهر شما نقشی در تربیت فرزندتان نداشته باشد. پسری که تنها از مادرش دستور می گیرد و پدر نقشی محو برای او دارد، در آینده نیز زندگی زناشویی عادی نخواهد داشت.
دختر نیز به پدر نیاز دارد که او را نوازش کند و تحسین نماید، تا در آینده نقش شوهر را بتواند دریابد و درک کند.
سرپرستی خانواده با پدر است و در چنین صورتی فرزندان به صورت متعادل و واقعی نقش مادر و پدر را درمی یابند.
منبع : تبیان