خط بسیار بدی داشتم. وقتی مطلبی را می نوشتم واقعا از دیدن خط خودم خجالت می کشیدم.
تصمیم گرفتم بدون استاد کارم را شروع کنم و خط خود را بهتر کنم.
1- روزنامه ها را میگرفتم و صفحات تبریک و یا مطالبی که با خط زیبا نوشته شده بود را رونویسی میکردم.
تصمیم گرفتم از مطالعات خود استفاده کنم.
2- در جائی خلوت می نشستم و چشمانم را می بستم. در ذهنم خطاطی میکردم. چنان زیبا می نوشتم که لذت می بردم. چشمانم را باز میکردم و آنچه را که در ذهنم می نوشتم بر روی کاغذ می آوردم.
3- تابلوهای بانکها و فروشگاهها را نگاه میکردم و در ذهنم می نوشتم.وقتی به منزل می رسیدم بر روی کاغذ پیاده میکردم.
چنان خطم تغییر کرد که خوم متعجب شده بودم. الان هر وقت قولنامه و یا مطلبی را که فامیلها و دوستانم می خواهند بنویسند من را صدا میکنند و من می نویسم
تصمیم گرفتم بدون استاد کارم را شروع کنم و خط خود را بهتر کنم.
1- روزنامه ها را میگرفتم و صفحات تبریک و یا مطالبی که با خط زیبا نوشته شده بود را رونویسی میکردم.
تصمیم گرفتم از مطالعات خود استفاده کنم.
2- در جائی خلوت می نشستم و چشمانم را می بستم. در ذهنم خطاطی میکردم. چنان زیبا می نوشتم که لذت می بردم. چشمانم را باز میکردم و آنچه را که در ذهنم می نوشتم بر روی کاغذ می آوردم.
3- تابلوهای بانکها و فروشگاهها را نگاه میکردم و در ذهنم می نوشتم.وقتی به منزل می رسیدم بر روی کاغذ پیاده میکردم.
چنان خطم تغییر کرد که خوم متعجب شده بودم. الان هر وقت قولنامه و یا مطلبی را که فامیلها و دوستانم می خواهند بنویسند من را صدا میکنند و من می نویسم