• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

کوهنورد جلیل کتیبه ای

ziba

کاربر ويژه
[h=2]جلیل کتیبه ای نام جلیل کتیبه ای ( متولد ۵ بهمن ۱۳۰۰ ) با تاریخ کوه نوردی نوین ایران در هم آمیخته است . او از۱۳۲۴ به شکلی جدی کوه نوردی را شروع کرد ، و در چند سال ، تعدادی از شاخص ترین کارهای دوره ی آغازین کوه نوردی فنی ایران را به انجام رساند . اما یک حادثه ی رانندگی ( در راه رسیدن به دماوند ) به تاریخ ۱۳۳۰/۹/۲۲ آرزوی دست یابی به قله های بلند را در دل او به یاس بدل کرد . با این وچود ، کتیبه ای پیوند خود را با کوهستان قطع نکرد و با نوشتن درباره ی کوه ها و برقراری رابطه ی عمیق ، پیوسته و هم دلانه با جامعه ی کوه نوردی کشور ( و خارج از کشور ) کوشید تا عطش عشق خود به کوه را ارضا کند .
jalil-katibeei.jpg
او از دوره ی دبستان به کتاب و ادبیات و هنر علاقه پیدا کرد و و در نوجوانی با مطبوعات انس گرفت. از چهارده سالگی به ورزش و تکاپوهای ورزشی روی آورد و و رفته رفته به انواع ورزش ها، از باستانی گرفته تا شنا و دوچرخه سواری و مشت زنی و وزنه برداری و پرورش اندام و ژیمناستیک و ... کوه نوردی پرداخت. در پانزده سالگی از راه مطبوعات با دماوند و علم کوه و صعود به آن ها آشنا شد و همان ها بودند که در قلب و مغزش اثرهای نافذی نسبت به کوهستان و کوه نوردی به وجود آوردند. در سال ۱۳۲۴، پس از یک بیماری قلبی، توانست نخستین کوه بلند خود را صعود کند. در سال ۱۳۲۵، نخستین صعود زمستانی قله (توچال) را انجام داد و در سال بعد نخستین صعود شبانه به همین کوه را اجرا کرد. در آغاز بهار ۱۳۲۷، به همراه دوستانش عزت الله شهیدا و هوشنگ محیط، دو صعود زمستانی – بهاری را به کوه سروه ی ملایر در سوم فروردین و الوند همدان در هفتم فروردین که سه تن از کوه نوردان همدان (شریفی، سیدین، ...) نیز همراه شان بودند، به ثمر رساندند. کتیبه ای از همین سال، تمرین های سنگ نوردی با ابزار فنی را در بندیخچال (توچال) شروع کرد و سپس نکته های این روش نوین را در مجله های ورزشی منتشر ساخت.
819b84f63ff18b1c7dadc721908fcc7b.jpeg
عکس: دیدار نمایندگان انجمن کوه نوردان با جلیل کتیبه ای در آلمان​
در مهر ماه ۱۳۲۸ به همراه محمد کاظم گیلان پور و محمد علی پرویزی، دو کار مهم در منطقه ی علم کوه به انجام رساند: صعود به قله ی شاخک (که می پنداشتند بلندترین قله ی منطقه است) از مسیر صعود نشده ی گردنه ی سیاه سنگ؛ و صعود قله ی تخت سلیمان از مسیری که گیلان پور (در دفتر یادبودی که اکنون در باشگاه دماوند است) آن را « تیغه ی شمالی » نامیده است. ورود به منطقه ی علم کوه از سمت شمال این قله، از این تاریخ مورد توجه کوه نوردان ایرانی قرار گرفت. در سال ۱۳۲۹ کتیبه ای از سفر به مدرسه کوه نوردی و اسکی شامونی فرانسه باز ماند و دوستانش یعنی گیلان پور و پرویزی عازم این سفر شدند. در تابستان همین سال، نخستین صعود بانوان ایرانی (عصمت قاضی، فرخ کوهکن، نصرت کوهکن) به قله ی دماوند از مسیر شمال شرقی را سرپرستی کرد. همچنین، همین خانم ها به سرپرستی او به قله ی علم کوه (از مسیر جنوبی) و به قله ی پراو سفید در منطقه ی زردکوه صعود کردند. سال ۱۳۳۰، نخستین صعود انفرادی به دماوند از مسیر تخت فریدون؛ نخستین پیمایش یک تیغه ی بلند سنگی در ایران (تیغه ی جنوب شرقی هفت تنان زردکوه، همراه با خلیل عباسی و هوشنگ محیط )؛ نخستین صعود انفرادی مستند به بلندترین قله ی دنا (قاش مستان)؛ نخستین صعود مستقل و دیواره ای ایرانی (دیواره ی شمالی شاخک، به همراه محمد علی تفرشی) (صعود دیواره ی شاخک را که تا چند دهه بعد تکرار نشد) از جمله کارهای شاخص کتیبه ای در این سال ها بود که از آن به عنوان سرآغاز کار دیواره نوردی در ایران یاد می شود. در ۲۲ آذر ۱۳۳۰، جلیل کتیبه ای همراه با گیلان پور، هوشنگ محیط و ابراهیم صدری با هدف صعود دماوند راهی رینه بود که در نزدیکی آبعلی، خودروی جیپ آنان دچار حادثه شد و پای راست وی از ۸ جا شکست. بیش از یک سال بستری شد و زخم های او تا سال ۳۷ بهبود نیافتند. سرانجام (گویا در اوایل دهه ی ۵۰) پزشکان این پا را از بالای زانو قطع کردند. با این حال، کتیبه ای با همان پای آسیب دیده، در سال ۱۳۴۰ طی یک برنامه ی شش هفته ای به بررسی و مطالعه ی کوه های آلپ در پنج کشور اروپایی پرداخت. کتیبه ای از سال ۱۳۲۷ در فدراسیون های کوه نوردی پیش از انقلاب، سمت های عضو هیات مدیره، مشاور عالی و معاون داشته است، اما پیشنهاد ریاست بر فدراسیون را یک بار در سال ۱۳۳۵ و بار دیگر پس از انقلاب نپذیرفته و گفته بود: «با وضع بدنی ای که دارد نمی تواند آن طور که لازم است در خدمت کوه نوردان باشد». او طرح هایی برای تشکیل « انجمن پیشگامان کوه نوردی » در دوران پیش از انقلاب و طرحی برای تشکیل «آکادمی ملی کوه نوردی» (فصل نامه ی کوه ۲۷) ارایه داده است. (در بخش اخبار فصل نامه ی کوه ۵۲- پاییز ۸۷ – آمده بود که با استفاده از رهنمود استاد کتیبه ای، به زودی در دانشگاه آزاد واحد دزفول، آکادمی کوه نوردی راه اندازی خواهد شد). طرح برگزاری کنگره های کوه نوردی ایران هم از او بود که نخستین آن در اول فروردین سال ۱۳۳۵ (در زمان ریاست محمد خاکبیز بر فدراسیون کوه نوردی) در شیراز افتتاح شد. طراحی پوستر این کنگره (نخستین پوستر کوه نوردی ایران) و طراحی یکی از آرم های فدراسیون نیز از کتیبه ای بوده است. با وجود کارنامه ی کوه نوردی پرباری که در بالا به آن اشاره شد، وجهی از شخصیت کتیبه ای که او را در میان تمامی کوه نوردان ایرانی ممتاز ساخته، چهره ی کوه نویسی او است؛ کتیبه ای، در مدت چند دهه به تنهایی نقش نویسنده ی مطالب فنی، معرف کوه های ایران به کوه نوردان ایرانی و خارجی، مترجم گزارش های خارجی، وقایع نگار رویدادهای کوه نوردی کشور، مدیر مجله ی کوه نورد و کوهستان (۱۳۴۶ -۱۳۴۲)، مدیر مجله های تربیت بدنی و پیشاهنگی و مفسر و فرهنگ ساز کوه نوردی را داشته است. او همچنین از از حدود بیست و دو سال پیش همکار مجله های کوه نوردی آلمان Alpinismus و Bergsteiger، و از سال ۱۳۷۴ همکار مجله ی کوه بوده است. سلسله مقاله های او در مجله ی کوه با عنوان «کوه نوردی نوین در ایران» که طی چند سال در این فصل نامه چاپ شد. نخستین حرکت جدی برای تدوین تاریخ کوه نوردی ایران و منبع مهم کارهای بعدی در این زمینه بود. علاوه بر این، هر شخص دیگری هم که از او درخواست مقاله کرده باشد، بی نصیب نمانده و بسیاری از گاهنامه ها و بولتن های کشور، از مطالب او بهره مند شده اند. مطابق برآوردی که خود استاد داشته، شمار مقاله هایش بیش از ۲۵۰۰ (چاپ شده در بیش از ۳۵ نشریه)، شمار نامه هایش (که تقریبا همگی مربوط به کوه نوردی هستند) بیش از ۴۵۰۰ و مجموع نوشته هایش در حدود ۱۳۰۰۰ صفحه است. از کتیبه ای چند کتاب هم چاپ شده است: الفبای کوه نوردی، کوه ها و آدم ها، آخرین صعود، یک کوه و یک مرد و ... . نکته ی مهم این که کتیبه ای در عین پرکاری، گزیده گوی بوده و هیچ گاه به حاشیه نرفته و زیاده گویی نکرده است. همچنین، وسواسی ستودنی در پاکیزه نویسی، رعایت دستور زبان و رعایت نقطه گذاری درست داشته است. کتیبه ای از نخستین کسانی است که در مباحث آموزشی خود به موضوع حفاظت کوهستان اشاره کرده است. در این جا، چند جمله از کتاب الفبای کوه نوردی او نقل می کنیم: «در کوهستان، گل ها و گیاهان را بگذارید در جای خود باقی بمانند، سبز تر و زیبا تر بشوند و رشد کنند. زندگی آن ها نیز مانند زندگی شما، با ارزش است» و «درباره ی حیوان هایی که در کوهستان با آن ها برخورد می کنید، بیندیشید و زیبایی ها یشان را تحسین کنید. فکر بکنید که آن ها نیز چون شما، روح و اعصاب دارند، آن ها نیز به زندگی شان علاقمند هستند ... و آن ها نیز می توانند شما را دوست داشته باشند، اگر شما آن ها را دوست بدارید» و سرانجام ... جلیل کتیبه ای در روز جمعه 4 فوریه 2011 مطابق با 15 بهمن 1389 بر اثر ایست قلبی در سن ۸۹ سالگی در کشور آلمان جان سپرد. «روحش شاد و یادش گرامی باد»
 

ziba

کاربر ويژه
[h=2]رینهولد مسنر «رینهولد مسنر»، مشهورترین کوهنورد امروز دنیا، از زمانی که پنج ساله بود کوهنوردی را آغاز کرد. او متولد هفدهم سپتامبر 1944 در «ویلنوس» در جنوب ایتالیاست.
61927-004-05BEA455.jpg

رینولد در بیست سالگی موفق شده بود بیشتر مسیرهای سخت کوهستان‌های Dolmits و آلپ غربی را همراه با برادرش «گونتر» صعود کند و به تدریج سبک جدیدی را در کوهنوردی جهان با فلسفه خودش مبنی بر صعود سبک‌بار به روش آلپی را ایجاد کرد.«گونتر» پس از آن در اثر بهمن در نزدیکی کمپ اصلی قله «نانگاپاربات» جان خود را از دست داد.
آنها موفق شده بودند برای نخستین بار از جبهه موسوم به «روپال» به این قله بالای 8000 متر صعود کنند. این نخستین صعود «مسنر» و برادرش در کوهستان‌های هیمالیا بود که ضربه روحی سختی را به «رینولد» وارد کرد و چند سال طول کشید تا بر پیامدهای این ضربه روحی غلبه کند.

وی پس از نخستین صعود بدون اکسیژن و تک‌نفره به «نانگاپاربات» و «اورست» اولین انسانی شد که هر چهارده قله بالای هشت هزار متر را صعود کرده و سومین نفری که هفت قله را صعود کرده بود. او یک افسانه زنده در میان کوهنوردان جهان است.
خودش می‌گوید: «صعودهای به یاد ماندنی من به اورست بدون اکسیژن و صعود انفرادی به نانگا پارپات قابل تکرار نیستند». او خودش صعود جالب توجهش به «گاشربروم 1 و 2» به همراه «هانس کامرلندر» در سال 1984 را یکی ازعالی‌ترین دستاوردهایش در هیمالیا می‌داند.
در سال 1975 او و «پیتر هابلر» اعلام کردند که قصد دارند یک قله بالای هشت هزار متر را به روش آلپی صعود کنند. او منظور خود را از سبک آلپی اینگونه بیان کرد: «شروع صعود از پایین کوهستان بوده در صورت یافتن محل مناسب و نیاز کمپ موقت احداث می‌شود. هیچ تعیین مسیری انجام نشده و از اکسیژن استفاده نمی‌شود».
آنها بدون طناب و پس از جا گذاشتن بیشتر وسایل خود در راه موفق به صعود سریع به «Hidden peak » از مسیری جدید شدند. این دومین صعود موفق به این قله بود.
چیزی که بیش از همه مسنر را در یادها نگه می‌دارد و به طور واقع نشان‌دهنده توانایی‌های اوست، این است که تا به امروز او تنها انسانی است که از جبهه بسیار خطرناک و سخت «روپال» به «نانگاپاربات» و به تنهایی به قله اورستصعود کرده است. امروزه این کوهستان‌ها آنقدر شلوغ است که کسی نمی‌تواند ادعا کند صعود انفرادی کرده است به این معنی که صعود وی از کمپ آخر تا قله بدون کمک هیچ شخصی صورت گرفته است. البته باید توجه کرد که صعود وی در تابستان انجام شد که فصل بادها و بارش‌های موسمی می‌باشد.
مسنر همچنین یکی از معدود غربی‌هایی است که ادعا کرده موفق به رویت Yeti (موجود عظیم‌الجثه پشمالویی به شکل انسان که گفته می‌شود در کوهستان‌های هیمالیا زندگی می‌کند و به Snow man هم معروف است) شده است. او گفته که دو بار او را دیده است که بار آخر آن در آخرین سفرهایش به منطقه یخچال «کاراکروم» بوده است و ادعا کرده که عکس‌هایی را نیز از وی تهیه کرده است.
عده‌ای بر این باورند که شخصیت مسنر پس از صعودهایش به ارتفاعات بالا به علت عدم استفاده از اکسیژن و آسیب‌های مغزی تغییر کرده است و از او به عنوان نمونه‌ای هشداردهنده از پیامدهای حضور در ارتفاعات زیاد نام می برند. «ناظر صابر» کوهنورد پاکستانی که در چند صعود همراه مسنر بوده گفته بود که مسنر را با کشیدن حشیش در ارتفاع زیاد آشنا کرده است ولی او این کار را دوست نداشته.
به هر حال «مسنر» نه تنها شهرت زیادی را به دست آورد بلکه شخصیت قوی او باعث شد خیلی‌ها در مورد او اظهارنظر کنند.
او در صعودهایش در دهه 1970 با انتقادات زیادی روبه‌رو شد و بسیاری از شکست‌های وی خوشحال می‌شدند و او را متهم به آسیب‌های مغزی می‌کردند. او طی دو صعود اولش در هیمالیا سه همنورد خود از جمله برادرش را از دست داد و پس از بازگشت به وطن متهم به جا گذاشتن دوستانش در کوهستان شد و یا مانند گاشربروم متهم به رد شدن از روی اجساد برای رسیدن به قله.
عده‌ای محاسبه کرده‌اند که او در صعودهایش 9/99 درصد شانس کشته شدن داشته است اما طبق همین آمار و محاسبات او دارای توانایی‌های فیزیکی و روحی بسیار بالا همراه با ذهنی فعال است که به او توانایی این را داده که در وضعیت‌های بسیار سخت تصمیم‌های درستی بگیرد.
البته مسنر تنها یک کوهنورد بزرگ نبود. در سال 1990 او دوباره با پیمایش قطب جنوب به صورت پیاده نامش را مطرح کرد و سپس هم قطب شمال را پیمایش کرد.
اما بی‌شک خاطرات مسنر به عنوان یک کوهنورد بزرگ و یک اسطوره واقعی در کوهنوردی تا چند دهه دیگر نسل‌های مختلف کوهنوردان را به خود مشغول خواهد کرد.
مسنر در سال 2004 صحرای «گوبی» را در شش هفته از شرق به غرب پیمایش کرد.
در تابستان سال 2000، سی سال پس از صعود موفقیت‌آمیزش به «نانگاپاربات» به این قله بازگشت و تصمیم گرفت از مسیری تازه صعود کند. «هوبرت»، برادر وی نیز با او بود ولی مسیر را برای صعود بسیار خطرناک ارزیابی کردند.
messner.jpg

messner1.jpg

کارنامه مسنر:
1964 : بیش از 500 صعود در کوهستانهای آلپ شرقی به طور عمده در دولمیتس
1965: جبهه شمالی اورتلر (اولین صعود)
1966: یروپاجا یروپاجا چیکو (اولین صعود) واکر اسپور جبهه شمالی روجتا آلتا دی بوسکوترو
1967: جبهه شمال غربی کی وتا (اولین صعود) یال شمالی انگر (اولین صعود زمستانی) جبهه شمال شرقی انگر (اولین صعود) جبهه شمالی فورچتا (اولین صعود زمستانی)
1968: جبهه شمالی انگر(اولین صعود زمستانی)
1969: جبهه شمالی دقووا (انفرادی) جبهه جنوبی مارمولاتا (انفرادی) کی وتا (انفرادی)
1970: نانگاپاربات (8125 متر، جبهه روپال، اولین صعود، تنها صعود)
1971: صعودهایی در نپال، پاکستان، ایران، آفریقای شرقی و گینه نو
1972: ماناسلو (8156 متر، جبهه جنوبی) نوشاق (7492 متر، در هندوکش)
1973: جبهه شمال غربی پلمو (اولین صعود) جبهه غربی فورچتا (اولین صعود)
1974: جبهه شمالی ایگر (ده ساعت) آکونکاگوا (6959 متر، جبهه جنوبی‌، اولین صعود)
1975: لوتسه (8516 متر، جبهه جنوبی، ناموفق) جبهه شمال غربی گاشربروم یک (اولین صعود به روش آلپی)
1976: مک کینلی (6193 متر) دیواره خورشید نیمه شب (اولین صعود)
1977: دالاگیری (8167 متر، ناموفق)
1978: اورست (8850 متر، اولین صعود بدون اکسیژن) نانگاپاربات (8125 متر، جبهه «دمیر» اولین صعود انفرادی یک قله هشت هزار متری) کلیمانجارو (5963 متر،‌اولین صعود دیواره بریچ)
1979: K2 (8611 متر، اولین صعود به روش آلپی) آمادابلام (عملیات نجات)
1980: اورست از جبهه شمالی (8850 متر، اولین و تنها صعود انفرادی واقعی)
1981: شیشا پانگما (8012 متر) جبهه شمالی چام لانگ (7317 متر، اولین صعود)
1982: «کانچن جونگا» جبهه شمالی (8589 متر، اولین صعود) گاشربروم دو (8035 متر) برودپیک (8048 متر) چوایو (8222 متر تلاش برای صعود زمستانی)
1983: چوایو (8222 متر به روش آلپی)
1984: گاش بروم یک و دو (اولین تراورس بین دو قله 8000 متری)
1985: آناپورنا از جبهه شمال غربی (8091 متر، اولین صعود) دالاگیری یال شمال شرقی (8167 متر، به روش آلپی)
1986: ماکالو (8485 متر، صعود زمستانی ناموفق) ماکالو (8485 متر) لوتسه (8511 متر) مونت وینسون (4897 متر در قطب جنوب)
1987: سفر به بوتان و پامیر
1988: سفر به تبت و مشاهده Yeti
1989: لوتسه (8511 متر، تلاشی از جبهه جنوبی)
1990: قطب جنوب (اولین پیمایش پیاده، 2800 کیلومتر در 92 روز)
1991: پیمایش بوتان (شرق به غرب)
1992: پیمایش صحرای تاکلاماکان (جنوب به شمال)
1993: سفر به دوپلو، موستانگ و ناحیه مانانگ در نپال، پیمایش گرینلند (از جنوب شرقی به شمال غربی 2200 کیلومتر)
1994: اکتشاف در کوهستان‌های هیمالیا در هند (6543 متر) روونزوری (5119 متر، اوگاندا)
1995: تلاش برای پیمایش قطب شمال (از سیبری به کانادا) بلوچا (4506 متر، سیبری)
1996: سفر به شرق تبت
1997: اکتشاف در کاراکروم سفر به خام (شرق تبت) فیلمی مستند در مورد Ol Doniyo Lengai در آفریقا
1998: سفر به کوهستن‌های آلتایی (مغولستان) سفر به پونا د آتاکاما (آند)
1999: مستندی در مورد کوهستانهای سان‌فرانسیسکو، آمریکا
2000: جورجیای جنوبی نانگاپاربات (8125 متر تلاش برای صعود از مسیری جدید)
2002: کوتوپاکسی (آند)
2004: پیمایش صحرای گوبی
 

ziba

کاربر ويژه
[h=2]جرزی کوکوشکا هرجا یادی از کوهنوردان ارتفاع بالا و صعودهای اعجاب انگیز آنها میشود، ناخودآگاه چهره و نام چند کوهنورد در ذهن تداعی میود که قطعاً یکی از آنها «جرزی کوکوشکا» ست.
بی شک «جرزی کوکوشکا» یکی از کوهنوردان افسانه ای است که تاریخ همیشه نامش را به یاد خواهد آورد. کوکوشکا موفق به صعود همه ۱۴ قله ۸هزار متری جهان در کمتر از ۸ سال شد. کوکوشکا بعد از «رینهولد مسنر» دومین نفری بود که به این مهم (صعود تمام قلل ۸هزار متری) نائل می آمد. البته در زمانی به مراتب کمتر(۸سال)،‌یعنی تقریبا نصف زمانی که «مسنر» صرف صعود ۸هزاری ها کرد(۱۶سال).
454px-Mount_Everest_-_Kukuczka_Czok.jpg
جرزی کوکوشکا در سمت چپ تصویر
کوکوشکا طی صعودهای ارتفاع بالای (۸ هزاری ها) خود موفق به گشایش ۹ مسیر جدید شد که ۴تای آنها را در زمستان صعود کرد.

  1. ۱۹۷۹ - لوتسه - جبهه غربی ، مسیر عادی
    [*] ۱۹۸۰ - اورست - ستون جنوبی ،‌ مسیر جدید
    [*] ۱۹۸۱ - ماکالو - خط الرأس شمال غربی ، مسیر جدید ، سبک آلپی ، صعود انفرادی
    [*] ۱۹۸۲ - برودپیک - غربی ، مسیر عادی ،‌ سبک آلپی
    [*] ۱۹۸۳ - گاشربروم II - جنوب شرقی ، مسیر جدید ، سبک آلپی
    [*] ۱۹۸۳ - گاشربروم I - جبهه جنوب غربی ، مسیر جدید ، سبک آلپی
    [*] ۱۹۸۴ - برود پیک - تراورس شمالی ،میانی و اصلی قله، مسیر جدید ،‌ سبک آلپی
    [*] ۱۹۸۵ - دائولاگیری - شمال شرقی ، مسیر عادی ، نخستین صعود زمستانی
    [*] ۱۹۸۵ - چو آیو - جنوب شرقی ، مسیر جدید ،‌ اولین صعود زمستانی
    [*] ۱۹۸۵ - نانگاپاربات - جنوب شرقی ، مسیر جدید
    [*] ۱۹۸۶ - کانچن جونگا - جبهه جنوب غربی ، مسیر عادی ،‌ نخستین صعود زمستانی
    [*] ۱۹۸۶ - کی۲ (k2) - جبهه جنوبی ، مسیر جدید
    [*] ۱۹۸۶ - ماناسلو - جبهه شمال شرقی ،‌ مسیر جدید ،‌ سبک آلپی
    [*] ۱۹۸۶ - آناپورنا - جبهه شمالی ،‌ مسیر عادی ، اولین صعود زمستانی
    [*] ۱۹۸۷ - شیشاپانگما - خط الرأس غربی ، مسیر جدید ،‌ سبک آلپی ، فرود اسکی
    [*] ۱۹۸۸ - آناپورنا - جبهه جنوبی ، مسیر جدید ، سبک آلپی

تمامی صعودهای او به جز قله اورست، بدون استفاده از کپسول اکسیژن بود. کوکوشکا در ۱۹۸۹ تصمیم به صعود به قله لوتسه از مسیر صعود نشده جبهه جنوبی گرفت. زمانی که کوکوشکا برروی این قله تلاش میکرد، در ارتفاع حدود ۸۲۰۰ متری، طناب ۶میلی متری دست دومی که او از تیم کره ای در کاتماندو تهیه کرده بود پاره شد و در ۲۴ اکتبر ۱۹۸۹ به علت سقوط ناشی از پاره شدن طناب، درگذشت.
kukuczka10.jpg
kukuczka2.jpg
 

ziba

کاربر ويژه
[h=2]کریم نادعلیان کریم نادعلیان کوهنوردی بود که هرچند کمی دیر به عرصه کوهنوردی حرفه‌ای گام نهاد اما به سرعت در این ورزش مدارج ترقی را طی کرد و قلل مرتفع داخلی را صعود نمود. او سپس عزم هیمالیا و صعود به ارتفاعات بالا را نمود و در سال ۹۰ موفق به صعود قله ماناسلو گردید. او در حالیکه رویای فتح قله‌های دیگری از هیمالیا را در سر می‌پروراند در زمستان سال ۹۰ به جهت تمرین به قله دماوند صعود کرد،‌ صعودی که بازگشتی نداشت.
karim%20nadalian_450x338.jpg
متن زیر توسط خود «کریم نادعلیان» در وب سایت گروه کوهنوردی کاوه اراک و در متن گزارش برنامه ماناسلو نوشته شده است. کریم نادعلیان از زبان خودش:
کریم نادعلیان متولد شهر اراک پنجاه و دو ساله از نوجوانی علاقمند به کوهستان و کوهنوردی بودم ولی متأسفانه بعلت مشغله های مختلف تا سال ۱۳۸۶ موفق به انجام آن نشده و با انگیزه جبران سالهای از دست رفته تلاش برای آموختن کوهنوردی فنی و علمی و تمرینات مورد نیاز را آغاز کرده و سعی نمودم از توانایی های خود و از آموخته های مربیان محترم و دلسوز پیر و جوان که در شهر اراک بسیارند کمال بهره را ببرم و در سال ۱۳۸۷ با تیم مستقل استان مرکزی با سرپرستی آقای دکتر بیاتانی که تمام تفکرش ابتدا سلامت افراد تیم و بعد صعود قله برودپیک در پاکستان بود ،عازم شدم و پس از تلاش تیم تاکمپ سه به علت تداوم خرابی هوا و اتمام پرمید و پاره ای مسائل مالی تیم تصمیم به بازگشت گرفت و اقدام این تیم متأسفانه نابخردانه توسط کسی که بعد از ما با تلاش دو شرپای نپالی موفق به صعود قله شد مورد نقد و تمسخر قرار گرفت که در جای خود قابل پیگیری حقوقی و بحث و بررسی است در هر صورت اعمال بد و خوب ما بدون اجر و پاداش یا پرسش و پاسخ نخواهد ماند. در بهار ۱۳۸۹ با سه همنورد خوبم عازم نپال شده و به قصد تلاش بر قله چوآیو از جبهه تبت که به علت ندادن ویزا اقدام به صعود قله مراپیک و آیلمپیک نموده و سپس برای بهار ۱۳۹۰ برنامه تلاش در قله ماناسلو را در نظر گرفته و با آقای علی محمدی مربی جوان و دوست عزیزم آقای دکتر خوشخو برای اجرای برنامه به کشور نپال سفر کردیم که متأسفانه آقای دکتر خوشخو بعلت مشغله شخصی پس از انجام امور عقد قرارداد با شرکت پوستیژ ادونچو به ایران بازگشتند و ما که از قبل می دانستیم تیمی از زنجان و اشخاص منفرد دیگری از تهران و جیرفت هم قصد اجرای این برنامه را دارند موضوع را تعقیب کرده تا اینکه نهایتاً در کاتماندو و در لابی هتل جلسه معارفه ای بین ما و سایر افراد تیم زنجان و تهران و کرمان انجام شده و در نهایت تصمیم گرفته شد که ۱۲ نفر از کوهنوردان ایران به اتفاق ۶ نفر شرپا عازم منطقه شوند.»
9tekdn0euyu36efq8zcp.jpg
آنچه در ادامه این متن نوشته شده بود مربوط به گزارش برنامه و حادثه منجر به فوت «عیسی میرشکاری» بود که از ذکر آن در اینجا خودداری کردیم. در تصویر زیر کریم نادعلیان در سمت چپ و کنار ایشان سمت راست «علی علیمحمدی» پس از بازگشت از «ماناسلو» دیده میشوند.
j9gbx90blq3m6cpfchdu.jpg
«کریم نادعلیان» سرپرستی بسیاری از برنامه های گروه کوهنوردی کاوه اراک را بر عهده داشت و صعودهای مکرر به قله های مرتفع ایران را تجربه کرد و سرانجام در برنامه زمستانی دماوند خود را جاودانه کرد.
«کریم نادعلیان» در تاریخ 4 بهمن ماه 1390 بر اثر سقوط در منطقه یال داغ دماوند، جان به جان آفرین تسلیم کرد.
 

ziba

کاربر ويژه
[h=2]محمد اوراز محمد اوراز در سال ۱۳۴۸ در شهرستان نقده استان آذربایجان غربی به دنیا آمد. پدرش هنگام تولد او در زندان فلک الافلاک حبس بود و سپس به کاشمر .تبعید شد. محمد به همراه خانواده عازم این شهرستان واقع در استان خراسان شد و پس از سه سال به زادگاهش بازگشتند
دوران تحصیل در مدرسه را در نقده گذراند و در سال ۱۳۶۶ موفق به اخذ دیپلم در رشته علوم اجتماعی گشت. فعالیت کوهنوردی را در همین سال (۱۳۶۶) با تأسیس گروه کوهنوردی قندیل آغاز کرد. سالهای ۱۳۶۷ تا ۱۳۶۹ را به خدمت سربازی مشغول بود. پس از آن فعالیت کوهنوردی را در گروه کوهنوردی سامرند نقده ادامه داد و در سال ۱۳۷۳با تأسیس کانون کوهنوردان نقده به همراه جمعی دیگر فعالیت حرفه ای خود را در این رشته آغاز کرد. او در همین سال (۱۳۷۳) در دانشگاه پذیرفته شد تحصیلات آکادمیک خود را در رشته تربیت بدنی تا مقطع لیسانس ادامه داد و در سال ۱۳۷۹ از دانشگاه ارومیه فارغ التحصیل شد.
everest-trekking.jpg
Oraz.jpg

اوراز در کوهنوردی یک فوق ستاره بود. او در سال ۱۳۷۶ در اردوی انتخابی تیم ملی شرکت کرد و موفق یه صعود قله راکاپوشی (۷۷۸۸متر) در پاکستان شد. بعد از آن در سال ۱۳۷۷به همراه تیم ملی کوهنوردی ایران عازم اورست شد و در آن تیم نخستین ایرانی و اولین مسلمانی بود که بر بام دنیا ایستاد و پرچم ایران را به همراه سه همنورد دیگرش برافراشتند. صعودی افتخار آمیز که نقطه عطف کوهنوردی در ایران شد. قدرت بدنی بالا، جسارت بی نظیر، انطباق مناسب بدن او با ارتفاع و روحیه بالا و اخلاق واقعا ورزشی اش از همان برنامه برای همگان آشکار شد و سایر کوهنوردان را به تحسین واداشت.
on-everest-1.jpg

پس از فتح اورست (۸۸۴۸-۸۸۵۰متر) او بازهم رویای ۸۰۰۰ ای داشت و سودای قرار گرفتن در باشگاه ۸۰۰۰ای های را در سر میپروراند.
در سال ۱۳۷۸ موفق به اخذ مدرک مربی گری درجه یک از فدراسیون کوهنوردی شد. مدرکی که بعد از آن به هیچ مربی دیگری داده نشد چرا که دیگر هیچ دوره مربی گری درجه یکی برگزار نشده است.ه همچنین در همین سال در دوره بین المللی مسیرهای دشوار و دوره بین المللی راهبری گروه در فرانسه شرکت کرد.

  • در سال ۱۳۷۹ موفق به صعود قله چوآیو (۸۲۰۱ متر) واقع در تبت شدو او این صعود را بدون کپسول اکسیژن انجام داد.
  • در سال ۱۳۷۹ به قله شیشاپانگما (۸۰۳۶ متر) صعود کردو این صعود هم بدون کپسول اکسیژن انجام شد.
  • در سال ۱۳۸۰ به قله ماکالو (۸۴۶۳ متر) در نپال صعود کرد و باز هم بدون کپسول اکسیژن موفق شد.
    makalu-trekking.jpg
    lhutse-face.jpg
دیگر نام محمد اوراز به گوش همه آشنا بود. کوهنوردی که بدون کپسول اکسیژن اقدام به صعود قلل ۸۰۰۰متری میکند. اوراز الگوی نسل خود و بعد از خود شده بود. به افتخاری دست یافته بود که تا آن لحظه هیچ ایرانی ای موفق به کسب آن نشده بود. اصرار او بر استفاده نکردن از کپسول ادامه داشت و ظاهرا قصد برجای گذاشتن رکوردی جهانی داشت که کمتر کوهنوردی موفق به انجام آن شده. در همان سال(۱۳۸۰) به عنوان مرد سال کوهنوردی ایران انتخاب شد.در سال ۱۳۸۱ بدون کپسول بر فراز قله لوتسه (۸۵۱۱ متر) قرار گرفت و پرچم ایران را به اهتزاز درآورد.
on-lhutse.jpg
اوراز شکست ناپذیر مینمود. او بازهم به عنوان مرد سال کوهنوردی ایران (۱۳۸۱) انتخاب شد.
در سال ۱۳۸۲ بازهم عازم هیمالیا و ۸۰۰۰ای هایش شد. این بار گاشربروم۱ (۸۰۶۴متر) را انتخاب کرده بود. محمد اوراز به همراه مقبل هنرپژوه عازم این قله مرتفع واقع در پاکستان شدند. آنها تا ارتفاع ۷۹۰۰متر صعود کردند. اما حادثه رخ داد. در ارتفاع ۷۹۰۰متری محمد اوراز و همنوردش مقبل هنرپژوه بر اثر ریزش بهمن تا ارتفاع ۷۳۰۰متری سقوط کردند! در این حادثه مقبل هنرپژوه سالم مانده بود اما محمد اوراز جراحات جدی دیده بود و به بیمارستان منتقل شد. سرانجام در تاریخ ۱۶ شهریور ۱۳۸۲، پس از ۲۰ روز بستری در بیمارستان شفای پاکستان، محمد اوراز، کوهنورد برجسته ایرانی و چهره ای جهانی در میان کوهنوردان و ورزشکاران، برای همیشه جاودانه شد.
orazsmall.jpg
صدای اوراز و حرفهای دلنشین اش که جملات قصار کوهنوردی شده اند، متانت و صبر اش و مهربانی اش همچون یادش و افتخاراتش تا ابد در اذهان خواهد ماند. روحش شاد و یادش گرامی باد
 
بالا