• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

گزارش مصاحبه با راهنما طنز نویس

rahnama

پدر ایران انجمن
سلام
سلام
آقا ما گزارشگریم
بفرمائید , خوش آمدی
آقا شنیدیم که شما طنز نویس ماهری هستید؟
بله من طنز نویس ماهری هستم , ممنون . ضمنا این چند روزه بعنوان طنز نویس خیلی معروف شده ام.
راز شما در این موفقیت چی بوده؟
آقا رازی نبوده
میشه بفرمائید چطوری شد طنز نویس معروفی شدید؟
یه روز از خواب پاشدم , آمدم پشت کامپیوتر مطلبی نوشتم , تو این انجمن یه گلی هست بنام آرش ما بهش میگیم آرش :گل: خیلی تعریف کرد . آقا ما باورم شد.
نه اینکه کسی از ما تعریف نکرده بود فکر کردیم طنز نویس نیستیم ولی آقا ما طنز نویس بودیم , یعنی خودمان نمی دونستیم طنز نویسیم تا اینکه ایشان فرمودند طنز نویس خوبی هستی
آرش :گل: رو میگم . ایشان تعریف کرد که به به آقا راهنما طنز های شما زیبا است من هم باورم شد و شدم طنز نویس.
بهترین نوشته طنزت کدام است؟
آقا اجازه . طنز مدال و بعد هم طنز فرهنگی شخصی به شخصی گفت.
شایعه شده مطالب شخصی به شخصی را خودت هم حالیت نمیشه؟
آقا درسته , باید رو مطالبش فکر کنم که وقت ندارم.
برو بابا ما گزارشگر نیستیم , سرکارت گذاشتیم. خوبه اسم طنز و طنز نویس هم بگوشت خورده , طنز نویسم , طنز نویسم.
البته چند جمله دیگه هم گفتند که روم نمیشه بنویسم. ما یه کم خورد تو ذوقمون ولی مرد باید قوی باشه . ادامه میدم
 

rahnama

پدر ایران انجمن
این بی انصافها رفتند و حاشیه هائی برای من پیش آوردند.
کلی میوه و شیرینی و آجیل دادیم خوردند . رفتم قهوه ترک برایشان آوردم , دونفر بودند . کفشهایشان خاکی شده بود , گفتم بذار خوشحال بشن هر دو جفت را واکس کردم .تا دم در راهنمائیشان کردم و بیرون از منزل زدند زیر خنده و گفتند و رفتند. آخه بی انصافها اگه خودم تنها بودم که مسئله ای نبود . خانمم بود , یکی از دادشهای خانمم بود و تو انجمن هم 5 نفری بودند . به هر حال اینان جوری حرف زدند که صدایشان را همه شنیدند. اومدم تو اطاق سرم پائین بود . برادر خانمم بشکن می زد و می خوند آفرین بر راهنمای طنز نویس و بقیه از خنده غش رفته بودند. کلی خجالت کشیدم و رفتم اطاقم و در را بستم . خودم هم خنده ام گرفت.آی خندیدم . در رو باز کردم و نشستم پیش مهمانها اونا می خندید و من می خندیدم. نفهمیدم کدامیک از افراد داخل اطاق بود چون مطمئن هستم صدا از داخل انجمن نبود , گفت : خجالت هم نمیکشه می خنده ; طنز نویس , طنز نویس
 

rahnama

پدر ایران انجمن
پیام یکی از عزیزان :
سلام . میشه لینک طنز مدال را به من معرفی کنی؟
اتفاقا بنظرم پیشنهاد خوبی آمد تا با مطلب مصاحبه همخوانی داشته باشد.
اینهم لینک طنز مدال
http://www.iranjoman.com/thread-1607.html
 

rahnama

پدر ایران انجمن
زنگ خونه بصدا در آمد
از پشت آیفون دو نفر جوان بودند و یک پاترول که آرم صدا وسیما را داشت رو دیدم.
بله
منزل آقا راهنما؟
بفرمائید
ما گزارشگریم
یکدفعه تمام بدنم گرم شد حس کردم صورتم می سوزه از شدت ناراحتی صدای بهم خوردن دندانهایم بگوش می رسید. داد زدم : گور پدر هر چه گزارشگره ... جمله ام تمام نشده بود که یکی از جوانها : چرا توهین میکنی؟
داد زدم واسه حرفم تمام شه: گور پدر هرچه گزارشگره یک تن :گل: بریزند.
آن جوان خندید. پشت گوشی گفت چی شده که از دست ما گزارشگرها ناراحتی ؟
روی صندلی کنار آیفون نشستم و تعریف کردم . صدای خنده هایشان تا بالا می آمد. گفت : ما کار دیگری داریم . شما برنده شدید . لطفا تشریف بیارید.
رفتم و نفری که به در نزدیک بود گفت آقا راهنما شما برنده مصرف یکسال گل کلم برای درست کردن ترشی شده ای. شما یکماه پیش یک شیشه ترشی خریده بودی یکی از افراد خانواده شما کد روی ترشی را برای شرکت sms کرده و شما برنده شدید لطفا بیائید تحویل بگیرید.
من جلورفتم یک گونی گل کلم را دادند .
گفتم :نمیشه آقا پولشو بدی, فیلمبردار داشت فیلم تبلیغاتی می گرفت. یک لحظه فیلمبرداری را قطع کرد و گفت آقا ما 3500تومان می خریم و من گونی رو دادم و پولو گرفتم.
راستی من نفهمیدم چند کیلو بود شما قیمت ندارید؟ کلاه سرم نرفته باشه ؟
 

rahnama

پدر ایران انجمن
بگم آرش جان خدا چه کارت کنه 150 سال دیگه بیاندازه تو وسط بهشت . من طنز نویس نبودم . الان می نویسم و می خندم . چشمام پر اشک شده و دکمه های کیبورد زا نمی بینم . کسی ببینه نمیدونه می خندم یا گریه میکنم.ضمنا می ترسم غلط املائی داشته باشم باید به نفری که اولین غلط را از من گرفت یک شارژ 100000ریالی جایزه بدم.
 

t92

متخصص بخش
آقا هوشنگ خیلی دوستون دارم . . . :گل:
خیلی لطف دارید . . . :گل::احترام:
 

rahnama

پدر ایران انجمن
برو بابا ما گزارشگر نیستیم , سرکارت گذاشتیم. خوبه اسم طنز و طنز نویس هم بگوشت خورده , طنز نویسم , طنز نویسم.
وقتی گزارشگران این جمله رو گفتند سرم گیج رفت , خصوصا هم در منزل هم بهم می خندیدند. میگفتم کاش می دیدمشان.

فردای آنروز رفتم سر کار . فاضل سر کارگر شرکت آمد و گفت مهندس دو نفر برای کار اومدن و با شما کار دارند.رفتم طرف کانکس وارد شدم دو نفر سریع بلند شدند . طرفین خشکمان زد من متعجب و آنها وحشت زده . گفتم بفرمائید.ایستاده بودند و جرئت نشستن نداشتند.
گفتم خوب گزارش را شروع کنیم.
یکیشان گفت آقا , آقا اجازه , ببخشید , آقا دیگه بسه , دارم از ترس سکته میکنم.
بلند شدم صورتشان را ماچ کردم. وبه فاضل گفتم به هر دو نفر کار بده.
آخیش راحت شدم
آبی دل جان دلت خنک شد
 

..::آبی دل::..

متخصص بخش
:غش::غش:
استاد هوشنگ گلم:گل: ... اول از همه بگم که نوشته هاتون حرف نداره:بغل: ....واقعا معرکه و قشنگن:نیش:
آره استاد عزیزم دلم خنک خنک شد:شاد:

بازم میگم خیلی قشنگ بود ......... خسته نباشین:دوست:
 

rahnama

پدر ایران انجمن
امروز دو نفر گزارشگر به منزل ما مراجعه کرده بودند در مورد شخصی به شخصی گفت , مصاحبه کنند خانمم از بالا یک سطل آب رو سرسشون ریخته بود و آنها هم پا به فرار گذاشته بودند. سر کار بودم ادمین عزیز ایران انجمن زنگ زد و گلایه کرد که چرا این بلا سر گزارشگرهای ما آوردید. زورت به اونها نرسید سر بچه های ما ناراحتیتو خالی کردی؟
خواستم معذرت خواهی کنم که خداحافظی کرد و گوشی قطع شد. الان هم یواشکی وارد انجمن شدم.
 
بالا