• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

یاد خدا

فائزه حسین زاده

متخصص روانشناسی
به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم ...
خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده.
زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد.
آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم، تنهایی سرخرگهایم را مسدود کرده بود ...
و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند.
به بخش ارتوپدی رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگیرم.
بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم ...
فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم، چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم.
زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد که مدتی است که صدای خدا را آنگاه که در طول روز با من سخن می گوید نمی شنوم ...!
خدای مهربان برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد و من به شکرانه اش تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز کرده است استفاده کنم :
هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم
قبل از رفتنم به محل کار یک قاشق آرامش بخورم .
هر ساعت یک کپسول صبر، یک فنجان برادری و یک لیوان فروتنی بنوشم.
زمانی که به خانه برمیگردم به مقدار کافی عشق بنوشم .
و زمانی که به بستر می روم دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف کنم.
امیدوارم خدا نعمتهایش را بر شما سرازیر کند:
رنگین کمانی به ازای هر طوفان ،
لبخندی به ازای هر اشک ،
دوستی فداکار به ازای هر مشکل ،
نغمه ای شیرین به ازای هر آه ،
و اجابتی نزدیک برای هر دعا .

جمله نهایی : عيب کار اينجاست که من '' آنچه هستم '' را با '' آنچه بايد باشم '' اشتباه مي کنم ، خيال ميکنم آنچه بايد باشم هستم، در حاليکه آنچه هستم نبايد باشم .


زنده یاد احمد شاملو
 

TAHEREH

متخصص بخش
شیطان
اندازه یک حبّه قند است
گاهی می افتد توی فنجانِ دلِ ما
حل می شود آرام آرام
بی آنکه اصلا ً ما بفهمیم
و روحمان سر می کشد آن را
آن چای شیرین را
شیطان زهرآگین ِدیرین را
آن وقت او
خون می شود در خانه تن
می چرخد و می گردد و می ماند آنجا
او می شود من


طعم دهانم تلخ ِتلخ است
انگار سمی قطره قطره
رفته میان تاروپودم
این لکه ها چیست؟
بر روح ِ سرتاپا کبودم!
ای وای پیش از آنکه از این سم بمیرم
باید که از دست خودت دارو بگیرم
ای آنکه داروخانه ات
هر موقع باز است
من ناخوشم
داروی من راز و نیاز است
چشمان من ابر است و هی باران می آید


اما بگو
کِی می رود این درد و کِی درمان می آید؟
شب بود اما
صبح آمده این دوروبرها
این ردپای روشن اوست
این بال و پرها


لطفت برایم نسخه پیچید:
یک شیشه شربت، آسمان
یک قرص ِخورشید
یک استکان
یاد خدا باید بنوشم
معجونی از نور و دعا باید بنوشم


 

دختر مهتاب

متخصص بخش آموزش خیاطی
کلینیک خدا

[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم ...[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif] آنجا چندین آزمایش گرفتند معلوم شد که لطافتم پایین آمده.
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif] زمانی که دمای بدنم را سنجیدند، دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد.
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif] آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم،
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]تنهایی ،سرخرگهایم را مسدودکرده بود
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif] به بخش ارتوپد رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگیرم.
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif] بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم ...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif] فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم، چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif] فراتر ببرم.
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد که مدتی است که صدای خدارا آنگاه
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif] که در طول روز با من سخن می گوید نمی شنوم ...!
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif] خدای مهربانم برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد.
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif] به شکرانه اش تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif] کرده است استفاده کنم :
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif] هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif] قبل از رفتن به محل کار یک قاشق آرامش بخورم
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif] هر ساعت یک کپسول صبر، یک فنجان برادری و یک لیوان فروتنی بنوشم.
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif] زمانی که به خانه برمیگردم به مقدار کافی عشق بنوشم
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]وازهمه مهمتریاد ونام خدا همیشه همراهم باشد
 

TAHEREH

متخصص بخش

با تاپیک مشابه ادغام شد!

 
بالا