• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

۩۞۩شهادت مظلومانه شیخ الائمه آقا امام جعفر صادق بر شیعیان تسلیت باد۩۞۩

برسام

کاربر ويژه


سلام من به بقيع و به تربت صادق

سلام من به مدينه به غربت صادق



سلام من به مدينه به آستان بقيع

سلام من به بقيع و كبوتران بقيع



سلام من به مزار معطّر صادق

كه مثل ماه درخشد به آسمان بقيع



سلام من به ششم ماه فاطمىّ بقيع

سلام من به گل ياس هاشمىّ بقيع



ز غربتش چه بگويم كه سينه‏ها خون است

براى صادق زهرا مدينه محزون است



دلم دوباره به ياد رئيس مذهب سوخت

كه ذكر غربت ليلى حديث مجنون است



همانكه غربتش از قبر خاكى‏اش پيداست

امام صادق شيعه سلاله زهراست



ز بسكه كينه و غربت به هم موافق شد

هدف به تير جسارت امام صادق شد



همانكه فاطمه را بين كوچه زد گويا

ز كينه قاتل اين پيرمرد عاشق شد



امام پير و كهنسال شيعه را كشتند

امان كه روح سبكبال شيعه را كشتند



براى فاطمه از بى كسى سخن مى ‏گفت

براى مادرش از غربت وطن مى ‏گفت



بخاك حجره‏اش از سوز سينه مى‏ غلطيد

پسر به مادر خود از كتك زدن مى ‏گفت



از آن شبى كه زد او را ز كينه اِبْن‏ ربيع

دوانده در پى‏ اش اندر مدينه ابن‏ ربيع



فضاى شهر مدينه بياد او تار است

هنوز سينه آن پير عشق خونبار است



هنور مى ‏كشد او را عدو به دنبالش


هنوز هم ز عدويش دلش به آزار است



هنوز تلخى كامش به حسرت شهدى است

هنوز چشم دلش به رسيدن مهدى است



95996458259098258592.gif



وای از شهری که سهم دین اسارت می شود
جای عزّت قسمت پیری جسارت می شود

می کــِشد سجــّاده را از زیر پای رهبرش
پابرهنه شاه مهمان عمارت می شود

شعله می خواهد بسوزاند حریم عشق را
شاید اینجا هم حرم یکباره غارت می شود

سینه ای را زهر کینه پاره پاره می کند
قلب دین می سوزد و قصدش زیارت می شود

می کند یاد شهید تشنه عاشورا به پا
گریه کار چشمها در هر عبارت می شود

وای از آن ساعتی که سر سوار نیزه بود
حکم شهزاده کجا آخر حقارت می شود؟!

کوفه و شام بلا و طعنه ها و ناسزا
قسمت ناموس انگشت اشارت می شود

صادق آل عبا گریه برای عمّه کرد
خِشت و خاشاک خرابه هم جوارت می شود

العجل آوای لبهای بقیع خاکی است
اشک زهرا روشناییِّ مزارت می شود



34254430612770251743.gif


امروز اشک‏های تمام عاشقان خاندان علی از ابرهای غمگین آسمان

بقیع می‏بارد و هر باربه یاد آن لحظه که زهر خصم را نوشیدی

جگرهامان به خون می‏نشیند و با چشمانی نمناک فریاد می‏زنیم:

اِنّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکَ اِلَی اللّه‏
یا وَجیها عِنْدَ اللّه‏، اشفع لنا عند اللّه‏
 
بالا