• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

۩۞۩..... نهج البلاغه.....۞ ....خطبه ها...۩۞۩

نفس91

کاربر ويژه
بسم الله الرحمن الرحيم خطبه : 21
و من خطبة له ع و هي كلمة جامعة للعظة و الحكمة
فَإ نَّ الْغَايَةَ اءَمَامَكُمْ، وَ إ نَّ وَرَاءَكُمُ السَّاعَةَ تَحْدُوكُمْ، تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا، فَإ نَّما يُنْتَظَرُ بِاءَوَّلِكُمْ آخِرُكُمْ.
اءَقُولُ: إ نَّ هذَا الْكَلامَ لَوْ وُزِنَ بَعْدَ كَلامِ اللّهِ سُبْحانَهُ، وَ بَعْدَ كَلامِ رَسُولِ اللّه ص بِكُلٍ كَلامٍ لَمالَ بِهِ راجحا وَ بَرَّزَ عَلَيْهِ سابِقا. فَاءَمَا قَوْلُهُ ع تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا فما سُمِعَ كَلامُ اءَقَلُّ مِنْهُ مَسْمُوعا وَ لا اءَكْثَرُ مَحْصُولا، وَ ما اءَبْعَدَ غَوْرَها مِنْ كَلِمَةٍ، وَاءَنْقَعَ نُطْفَتَها مِنْ حِكْمَةٍ، وَ قَدْ نَبَّهْنا فِي كِتابِ الْخَصائِصِ عَلى عِظَمِ قَدْرِها وَ شَرَفِ جَوْهَرِها.

ترجمه
خطبه اى از آن حضرت (ع ) كه سخنى جامع در موعظه و حكمت است
آخرين منزل ، روياروى شماست و مرگ پشت سرتان . و با آواز خود شما را به پيش مى راند. سبكبار شويد تا برسيد. زيرا آنان كه از پيش * رفته اند چشم به راه شما واپس ماندگان اند.
من مى گويم : اين كلام بعد از كلام خدا و كلام رسول اللّه (ص ) با كلام هركس كه سنجيده شود افزون آيد و بر او پيشى گيرد. عبارت : ((سبكبار شويد تا برسيد)) عبارتى است با كلمات اندك و معانى بسيار. كلام ژرف و سرشار از حكمت . ما در كتاب ((الخصايص )) به عظمت قدر و شرف و جوهر آن توجه داده ايم .
 

نفس91

کاربر ويژه
بسم الله الرحمن الرحيم خطبه : 22


و من خطبة له ع


اءَلا وَ إ نَّ الشَّيْطَانَ قَدْ ذَمَّرَ حِزْبَهُ، وَ اسْتَجْلَبَ جَلَبَهُ، لِيَعُودَ الْجَوْرُ إ لى اءَوْطَانِهِ، وَ يَرْجِعَ الْبَاطِلُ إِلَى نِصَابِهِ، وَ اللَّهِ مَا اءَنْكَرُوا عَلَيَّ مُنْكَرا، وَ لا جَعَلُوا بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ نَصِفا، وَ إ نَّهُمْ لَيَطْلُبُونَ حَقَّا هُمْ تَرَكُوهُ، وَ دَما هُمْ سَفَكُوهُ، فَلَئِنْ كُنْتُ شَرِيكَهُمْ فِيهِ فَإ نَّ لَهُمْ لَنَصِيبَهُمْ مِنْهُ، وَ لَئِن كَانُوا وَلُوهُ دُونِي فَمَا التَّبِعَةُ إ لا عِنْدَهُمْ، وَ إ نَّ اءَعْظَمَ حُجَّتِهِمْ لَعَلَى اءَنْفُسِهِمْ، يَرْتَضِعُونَ اءُمّا قَدْ فَطَمَتْ، وَ يُحْيُونَ بِدْعَةً قَدْ اءُمِيتَتْ.
يا خَيْبَةَ الدَّاعِي ! مَنْ دَعا! وَ إ لاَمَ اءُجِيبَ! وَ إ نِّي لَرَاضٍ بِحُجَّةِ اللَّهِ عَلَيْهِمْ وَ عِلْمِهِ فِيهِمْ، التهديد بالحرب فَإ نْ اءَبَوْا اءَعْطَيْتُهُمْ حَدَّ السَّيْفِ وَ كَفَى بِهِ شَافِيا مِنَ الْبَاطِلِ وَ نَاصِرا لِلْحَقِّ، وَ مِنَ الْعَجَبِ بَعْثُهُمْ إ لَيَّ اءَنْ اءَبْرُزَ لِلطِّعَانِ وَ اءَنْ اءَصْبِرَ لِلْجِلاَدِ! هَبِلَتْهُمُ الْهَبُولُ، لَقَدْ كُنْتُ وَ مَا اءُهَدَّدُ بِالْحَرْبِ، وَ لا اءُرْهَبُ بِالضَّرْبِ، وَ إ نِّي لَعَلى يَقِينٍ مِنْ رَبِّي ، وَ غَيْرِ شُبْهَةٍ مِنْ دِينِي .


ترجمه


خطبه اى از آن حضرت (ع )


آگاه باشيد، كه شيطان حزب خود را بر انگيخته و سپاه خويش بسيج كرده ، تا بار ديگر، ستم در جاى خود مستقر گردد و باطل به جايگاه خود بازگردد. به خدا سوگند، هر چه كوشيدند منكرى از من نديدند ولى ميان من و خود به انصاف داورى نكردند.از من حقى را مى طلبند كه خود آن را واگذاشته اند و خونى را مى خواهند كه خود ريخته اند[SUP](12*)[/SUP]اگر مى گويند كه من در ريختن آن خون شريكشان بوده ام ، مگر نه اين است كه آنها را در آن نصيبى بوده است و اگر آنان خود بتنهايى آن خون ريخته اند، پس جز آنها كسى گناهكار نخواهد بود و به كيفر آن دچارند. هر دليل كه بياورند، به زيان خود آنهاست .از مادرى شير مى خواهند كه پستانش خشكيده است و مى خواهند بدعتى را زنده كنند كه ديگر مرده است . چه نوميد است اين دعوت كننده ! كيست آنكه فرا مى خواند؟ و به چه چيز بايد پاسخ داد؟
به هر چه خداوند ميان من و ايشان داورى كند، بدان خشنودم ، كه او به كردارهاى ايشان آگاه است . اگر سر بر تابند شمشير تيز حوالتشان كنم ، كه شمشير درمان باطل است و ياريگر حق . شگفت در اين است كه مرا به آوردگاه مى خوانند و مى خواهند كه در نبرد پاى بفشرم . مادرانشان در سوگشان بگريند. هيچگاه كسى نتوانسته مرا از تهديد به جنگ بترساند يا از ضرب شمشير به وحشت افكند. زيرا من در ايمان به خدا به مرز يقين رسيده ام و هرگز در دين خود شبهه نياورم
 

نفس91

کاربر ويژه
بسم الله الرحمن الرحیم خطبه23

اءَمَّا بَعْدُ فَإ نَّ الْاءَمْرَ يَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ إ لَى الْاءَرْضِ كَقَطَرَ الْمَطَرِ إ لى كُلِّ نَفْسٍ بِما قُسِمَ لَها مِنْ زِيادَةٍ اءَوْ نُقْصَانٍ، فَإ ذا رَاءَى اءَحَدُكُمْ لِاءَخِيهِ غَفِيرَةً فِي اءَهْلٍ اءَوْ مَالٍ اءَوْ نَفْسٍ فَلا تَكُونَنَّ لَهُ فِتْنَةً، فَإ نَّ الْمَرْءَ الْمُسْلِمَ مَا لَمْ يَغْشَ دَنَاءَةً تَظْهَرُ فَيَخْشَعُ لَها إ ذا ذُكِرَتْ وَ يُغْرى بِهَا لِئَامُ النَّاسِ كَانَ كَالْفالِجِ الْياسِرِ، الَّذِي يَنْتَظِرُ اءَوَّلَ فَوْزَةٍ مِنْ قِداحِهِ تُوجِبُ لَهُ الْمَغْنَمَ، وَ يُرْفَعُ عَنْهُ بِها الْمَغْرَمُ، وَ كَذلِكَ الْمَرْءُ الْمُسْلِمُ الْبَرِي ءُ مِنَ الْخِيَانَةِ يَنْتَظِرُ مِنَ اللَّهِ إ حْدَى الْحُسْنَيَيْنِ:
إ مَّا داعِيَ اللَّهِ فَما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لَهُ، وَ إ مَّا رِزْقَ اللَّهِ فَإ ذا هُوَ ذُو اءَهْلٍ وَ مَالٍ وَ مَعَهُ دِينُهُ وَ حَسَبُهُ، إ نَّ الْمَالَ وَ الْبَنِينَ حَرْثُ الدُّنْيَا وَ الْعَمَلَ الصَّالِحَ حَرْثُ الْآخِرَةِ، وَ قَدْ يَجْمَعُهُمَا اللَّهُ تَعَالَى لِاءَقْوَامٍ، فاحْذَروا مِنَ اللَّهِ مَا حَذَّرَكُمْ مِنْ نَفْسِهِ، وَ اخْشَوْهُ خَشْيَةً لَيْسَتْ بِتَعْذِيرٍ، وَ اعْمَلُوا فِي غَيْرِ رِيَاءٍ وَ لا سُمْعَةٍ، فَإ نَّهُ مَنْ يَعْمَلْ لِغَيْرِ اللَّهِ يَكِلْهُ اللَّهُ إ لى مَنْ عَمِلَ لَهُ، نَسْاءَلُ اللَّهَ مَنَازِلَ الشُّهَدَاءِ، وَ مُعَايَشَةَ السُّعَدَاءِ، وَ مُرَافَقَةَ الْاءَنْبِيَاءِ.
اءَيُّهَا النَّاسُ إ نَّهُ لا يَسْتَغْنِي الرَّجُلُ وَ إ نْ كَانَ ذا مَالٍ عَنْ عَشِيرَتِهِ وَ دِفَاعِهِمْ عَنْهُ بِاءَيْدِيهِمْ وَ اءَلْسِنَتِهِمْ، وَ هُمْ اءَعْظَمُ النَّاسِ حَيْطَةً مِنْ وَرَائِهِ، وَ اءَلَمُّهُمْ لِشَعَثِهِ، وَ اءَعْطَفُهُمْ عَلَيْهِ عِنْدَ نَازِلَةٍ إ ذا نَزَلَتْ بِهِ، وَ لِسانُ الصِّدْقِ يَجْعَلُهُ اللَّهُ لِلْمَرْءِ فِي النَّاسِ خَيْرٌ لَهُ مِنَ الْمَالِ يَورِّثُهُ غَيْرُهُ.
وَ مِنْهَا:
اءَلا لا يَعْدِلَنَّ اءَحَدُكُمْ عَنِ الْقَرابَةِ يَرى بِهَا الْخَصَاصَةَ اءَنْ يَسُدَّها بِالَّذِي لا يَزِيدُهُ إ نْ اءَمْسَكَهُ وَ لاَ يَنْقُصُهُ إ نْ اءَهْلَكَهُ، وَ مَنْ يَقْبِضْ يَدَهُ عَنْ عَشِيرَتِهِ فَإ نَّمَا تُقْبَضُ مِنْهُ عَنْهُمْ يَدٌ واحِدَةٌ وَ تُقْبَضُ مِنْهُمْ عَنْهُ اءَيْدٍ كَثِيرَةٌ، وَ مَنْ تَلِنْ حَاشِيَتُهُ يَسْتَدِمْ مِنْ قَوْمِهِ الْمَوَدَّةَ.
قال السيد الشريف اءقُولُ :
الْغَفِيرَةُ هاهُنا الزِّيادِةُ وَالْكَثْرَةُ مِنْ قَوْلِهِمْ لِلْجَمْعِ الْكَثيرِ: اءلْجَمُ الْغَفيرُ، وَالْجَماءُ الْغَفيرُ، وَ يُرْوى عَفْوَةٌ مِنْ اءَهْلٍ اءَوْ مالٍ، والْعَفْوَةُ الخِيارُ مِنَ الشَّي ء، يُقالُ: اءكَلُْت عَفْوَة الطّعامِ اءَي : خِيارَهُ. وَ ما اءَحْسَنَ الْمَعْنى الّذي اءَرادَهُ ع بِقَوْلِهِ ((وَ مَنْ يَقْبِضْ يَدَهُ عَنْ عَشيرَتِهِ إ لى تَمامِ الْكَلامِ)) فَإ نَّ الْمُمْسِكْ خَيْرَهُ عَنْ عَشيرَتِهِ إ نّما يُمْسِكُ نَفْعَ يَدٍ واحِدَةٍ فَإ ذَا احْتاجَ إ لى نُصْرَتِهِمْ واضْطَرَّ إ لى مُرافَدَتِهِمْ قَعَدُوا عَنْ نَصْرِهِ، وَ تَثاقَلُوا عَنْ صَوْتِهِ، فَمُنِعَ تَرافُدَ الا يْدِي الْكَثِيْرَةِ وَ تَناهُضَ الا قْدامِ
الْجَمَّةِ.

ترجمه






اما بعد. تقدير الهى همانند قطره هاى باران ، براى هركس كه مقدر شده خواه اندك و خواه بسيار، از آسمان به زمين مى آيد. پس اگر كسى مال و منال برادر خود را بيش از خود يابد، نبايد كه بر او رشك برد. زيرا مسلمان تا زمانى كه آلوده فرومايگى نشده به گونه اى كه چون از آن ياد شود اظهار حقارت و خشوع كند و زبان طاعنان سفله در حق او دراز گردد همانند قمار كننده تيز چنگى است كه چشم به راه نخستين پيروزى خود در تيرهاى قمار است ، كه براى او مالى در پى دارد و باختهاى او را نيز جبران نمايد. به همين گونه ، مسلمان از خيانت بيزار از خداى تعالى خواستار يكى از اين دو خوبى است :
يكى آنكه دعوت حق را اجابت كند و به نزد او رود، كه هر چه در نزد خداوند است ، خير اوست . ديگر آنكه ، در اين جهان روزيش عطا كرده و صاحب زن و فرزند و مال و منال بود. و در عين حال ، دين و حيثيت و شرف او هم در امان مانده است . مال و فرزندان كشته اين جهان اند و عمل صالح كشته آخرت است و بسا باشد كه خداوند اين هر دو نعمت را نصيب مردمانى كند. پس بترسيد از خدا، بترسيد از آن چيزها كه خدا شما را از آنها بيم داده است . و بترسيد، ولى نه از آنگونه كه عذرخواه گناهانتان باشد. كارهاى نيك به جاى آوريد ولى نه به قصد خودنمايى كه مردم ببينند يا از ديگرى بشنوند. زيرا هركس عملى را نه براى خدا انجام دهد خدا سزاى عملش را به كسى حوالت كند كه به خاطر او عمل كرده است . از خدا مى طلبم مقام و مرتبت شهيدان را و زيستن با نيكبختان را و مرافقت با پيامبران را.
اى مردم ، آدمى هر چند توانگر بود، از عشيره خويش و دفاع آنان از او، به دست و زبان ، بى نياز نباشد. زيرا عشيره هركس ، بزرگترين محافظان او هستند كه از پشت سر حمايتش مى كنند و بيش از ديگر مردم ، اوضاع پراكنده او را به سامان مى آورند و چون حادثه اى بر او فرود آيد از ديگران بدو مهربانترند و نام نيكى كه خدا براى آدمى در ميان مردم مى گذارد از مالى كه ديگران براى او به ميراث مى گذارند بهتر است .
از اين خطبه :
بدانيد كه هيچيك از شما نبايد از خويشاوندى ، كه گرفتار فقر و بينوايى است روى يارى برتابد. بايد كه ياريش دهد، به مالى كه اگر انفاقش نكند، بر داراييش نيفزايد و اگر انفاقش كند، سبب نقصان در مال او نگردد. هر كس كه دست يارى از عشيره خود فرو بندد، يك دست از يارى آنان كاسته شده ، ولى او از يارى دستهاى بسيارى خود را محروم داشته . هركس كه با اطرافيان خود بمدارا رفتار كند همواره دوستى و مودت آنان را نصيب خود ساخته است .
من مى گويم :
در متن خطبه ((غفيرة )) به معنى كثير است و به جاى ((الجمع الكثير)) مى گويند ((الجم الغفير)) يا ((الجماء الغفير)). در روايتى هم به جاى ((غفيرة ))، ((عفوة )) آمده است . و ((عفوة )) چيز نيكو را گويند. ((اكلت عفوة الطعام )) يعنى طعام نيكو را خوردم . ((هركس دست يارى از عشيره خود...)) بدين معنى است كه كسى كه يارى خود را از عشيره اش دريغ مى دارد يارى يك تن را از آنان دريغ داشته و اگر به يارى آنان نيازش افتد و بخواهد كه ياريش كنند، به ياريش برنخيزند پس ، از مساعدت دستهاى بسيار محروم ماند. و گروه زيادى را از يارى خود باز داشته است .
 

نفس91

کاربر ويژه
بسم الله الرحمن الرحيم خطبه:24


و من خطبة له ع و هي كلمة جامعة له ، فيها تسويغقتال المخالف ، و الدعوة إ لى طاعة اللّه ، و الترقي فيها لضمان الفوز
وَ لَعَمْرِي ما عَلَيَّ مِنْ قِتَالِ مَنْ خَالَفَ الْحَقَّ وَ خَابَطَ الْغَيَّ مِنْ إ دْهَانٍ وَ لا إِيهَانٍ فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ، وَ فِرُّوا إ لَى اللَّهِ مِنَ اللَّهِ، وَ امْضُوا فِي الَّذِي نَهَجَهُ لَكُمْ، وَ قُومُوا بِمَا عَصَبَهُ بِكُمْ، فَعَلِيُّ ضَامِنٌ لِفَلْجِكُمْ آجِلاً إ نْ لَمْ تُمْنَحُوهُ عَاجِلاً.





ترجمه
خطبه اى از آن حضرت (ع ) كه كلام جامعى در سوغ دادن به جنگ با مخالف است
به جان خودم سوگند، در نبرد با كسى كه مخالفت حق كند و طريق گمراهى سپرد، نه مداهنه مى كنم و نه سستى . اى بندگان خدا، از خداى بترسيد و از خشم خدا، در پناه رحمت خدا بگريزيد. و آن راه روشنى را كه در پيش پاى شما گشاده است بسپريد و به آنچه شما را بدان مكلف ساخته ، قيام كنيد كه على ضامن پيروزى شماست در آن جهان ، هر چند، در اين جهان پيروزى حاصل نكنيد.

 

نفس91

کاربر ويژه
بسم الله الرحمن الرحيم خطبه:25




عَلَيْهِ عامِلاهُ عَلَى الْيَمَنِ وَ هُما عُبَيْدُاللّهِ بْنُ عَباسٍ وَ سَعيدُ بْنُ نَمْرانُ لَمَا غَلَبَ عَلَيْها بُسْرُ بْنُ اءَبِي اءَرْطاةَ، فَقام ع عَلَى الْمِنْبَرِ ضَجِرا بِتَثاقُلِ اءَصْحابِهِ عَنِ الْجِهادِ وَ مُخالَفَتِهِمْ لَهُ فِي الرَّاءي ، فَقالَ:
ما هِيَ إ لا الْكُوفَةُ اءَقْبِضُهَا وَ اءَبْسُطُهَا، إ نْ لَمْ تَكُونِي إ لا اءَنْتِ تَهُبُّ اءَعاصِيرُكِ فَقَبَّحَكِ اللَّهُ.
وَ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الشَّاعِرِ:
لَعَمْرُ اءَبِيكَ الْخَيْرِ يَا عَمْرُو إِنَّنِي
عَلَى وَضَرٍ مِنْ ذَا الْإِنَاءِ قَلِيلِ
ثُمَّ قَالَ ع :


اءُنْبِئْتُ بُسْرا قَدِ اطَّلَعَ الْيَمَنَ وَ إ نِّي وَ اللَّهِ لَاءَظُنُّ اءَنَّ هَؤُلاءِ الْقَوْمَ سَيُدَالُونَ مِنْكُمْ بِاجْتِمَاعِهِمْ عَلى باطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِكُمْ عَنْ حَقِّكُمْ، وَ بِمَعْصِيَتِكُمْ إ مامَكُمْ فِي الْحَقِّ وَ طَاعَتِهِمْ إ مامَهُمْ فِي الْباطِلِ، وَ بِاءَدَائِهِمُ الْاءَمَانَةَ إ لى صاحِبِهِمْ وَ خِيانَتِكُمْ وَ بِصَلاحِهِمْ فِي بِلادِهِمْ وَ فَسادِكُمْ.
فَلَوِ ائْتَمَنْتُ اءَحَدَكُمْ عَلَى قَعْبٍ لَخَشِيتُ اءَنْ يَذْهَبَ بِعِلاَقَتِهِ، اللَّهُمَّ إ نِّي قَدْ مَلِلْتُهُمْ وَ مَلُّونِي وَ سَئِمْتُهُمْ وَ سَئِمُونِي ، فَاءَبْدِلْنِي بِهِمْ خَيْرا مِنْهُمْ وَ اءَبْدِلْهُمْ بِي شَرّا مِنِّي ، اللَّهُمَّ مُثْ قُلُوبَهُمْ كَمَا يُمَاثُ الْمِلْحُ فِي الْمَاءِ، اءَما وَ اللَّهِ لَوَدِدْتُ اءَنَّ لِي بِكُمْ اءَلْفَ فَارِسٍ مِنْ بَنِي فِرَاسِ بْنِ غَنْمٍ:
هُنَالِكَ لَوْ دَعَوْتَ اءَتاكَ مِنْهُمْ
فَوارِسُ مِثْلُ اءَرْمِيَةِ الْحَمِيمِ
ثُمَّ نَزَلَ ع مِنَ الْمِنْبَرِ.
اءَقُولُ: الا رْمِيِةُ جَمْعُ رَمِىٍَّّ وَ هُوَ السَّحابُ، والْحَميمُ هاهُنا وَقْتُ الصَّيْفِ، و إ نَّما خَصَّ الشاعِرُ سَحابَ الصَيْفِ بِالذِّكْرِ لا نَّهُ اءشَدُ جُفُولا وَ اءَسْرَعُ خُفُوفا، لا نَّهُ لا ماء فِيهِ، و إ نَّما يَكُونَ السَحابُ ثَقيلَ الْسَيْرِ لامْتِلائِهِ بِالماءِ، وَ ذَلِكَ لا يَكُونَ فِي الا كْثَرِ إ لا زَمانَ الشتاءِ، و إ نَّما اءرادَ الشاعِرُ وَصْفَهُمْ بالسُرْعَةِ إ ذا دُعُوا والا غاثَةِ إ ذا استُغِيثُوا، والْدَّلِيلُ عَلى ذلِكَ قَوْلُهُ:
هُنالِكَ لَوْ دَعَوْتَ اءَتاك مِنْهُمْ







ترجمه
خطبه اى از آن حضرت (ع )، پياپى به اميرالمؤ منين خبر مى رسيد، كه اصحاب معاويه بربلاد مستولى شده اند. عبيد الله بن عباس و سعيد بن نمران كه كارگزاران او در يمن بودند،نيز بيامدند. بسر بن ابى ارطاة بر آنان چيره شده بود. على (ع ) در حالى كه از درنگاصحاب خود در امر جهاد، و مخالفت ورزيدنشان با راءى و نظر خودملول شده بود، بر منبر شد و چنين فرمود:
براى من جز كوفه قلمروى باقى نمانده است . تنها بست و گشاد كارهاى كوفه است كه با من است . اى كوفه اگر جز تو جاى ديگرى براى من نمانده ، و تو نيز دستخوش گردبادهاى توفنده اى ، خدا چهره ات را زشت گرداناد.
لعمر ابيك الخير يا عمرو
انّنى على و ضر من ذا لاناء
قليل
((اى عمرو سوگند به جان پدر نيكويت كه براى من در اين كاسه جز ته مانده اى از چربى نمانده است .))
پس آن حضرت (ع ) فرمود:
خبر يافتم كه بسر بر يمن غلبه يافته ، به خدا سوگند، پندارم كه اين قوم بزودى بر شما چيره شوند. زيرا آنها با آنكه بر باطل اند، دست در دست هم دارند و شما با آنكه بر حق هستيد، پراكنده ايد. شما امامتان را، كه حق با اوست ، نافرمانى مى كنيد و آنان پيشواى خود را با آنكه بر باطل است فرمانبردارند.
آنان با بيعتى كه با پيشواى خود كرده اند، امانت نگه مى دارند و شما خيانت مى ورزيد. آنان در شهرهاى خود اهل صلاح و درستى هستند و شما اهل فساد و نادرستى . به گونه اى كه اگر قدحى چوبين را به يكى از شما سپارم ، ترسم كه حلقه ها و تسمه آن را بدزدد. بار خدايا، من از اينان ملول گشته ام و اينان از من ملول گشته اند. من از ايشان دلتنگ و خسته شده ام و ايشان از من دلتنگ و خسته شده اند. بهتر از ايشان را به من ارزانى دار و بدتر از مرا بر ايشان برگمار. بار خدايا، دلهايشان آب كن ، آنسان كه نمك در آب . به خدا سوگند، دوست دارم به جاى انبوه شما، تنها هزار سوار از بنى فراس بن غنم در فرمان داشتم
هنالك لو دعوت اتاك منهم
فوارس مثل ارمية الحميم
((اگر آنان را فراخوانى ، به يكباره ، سوارانى چون ابرهاى تابستانى مى تازند و به سوى تو مى آيند)).
و از منبر فرود آمد.
من مى گويم ((ارميه )) جمع رمى است ، يعنى ابرها. و ((حميم )) به معنى فصل تابستان است . شاعر، ((ابر تابستانى )) گفته ، زيرا ابر تابستان چون آب ندارد تند سير است ولى ابرى كه در آن آب باشد كند سير. چنين ابرهايى ويژه فصل زمستان باشد. شاعر، سواران را به هنگام فرياد خواهى در تاخت ، به ابرهاى تابستانى تشبيه كرده كه گويد: هنالك لو دعوت اتاك منهم ...

 

برسام

کاربر ويژه
بسم الله الرحمن الرحيم خطبه:26

و من خطبة له ع
إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّدا صَلّى اللّهُ عَلَيهِ وَ آلِه نَذِيرا لِلْعَالَمِينَ وَ اءَمِينا عَلَى التَّنْزِيلِ وَ اءَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَى شَرِّ دِينٍ وَ فِي شَرِّ دَارٍ مُنِيخُونَ بَيْنَ حِجَارَةٍ خُشْنٍ وَ حَيَّاتٍ صُمِّ تَشْرَبُونَ الْكَدِرَ وَ تَأْكُلُونَ الْجَشِبَ وَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَ تَقْطَعُونَ اءَرْحَامَكُمْ الْاءَصْنَامُ فِيكُمْ مَنْصُوبَةٌ وَ الْآثَامُ بِكُمْ مَعْصُوبَةٌ.
وَ مِنْهَا:
صِفَتُهُ قَبْلَ الْبَيْعَةِ لَهُ فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَيْسَ لِي مُعِينٌ إِلا اءَهْلُ بَيْتِي فَضَنِنْتُ بِهِمْ عَنِ الْمَوْتِ وَ اءَغْضَيْتُ عَلَى الْقَذَى وَ شَرِبْتُ عَلَى الشَّجَا وَ صَبَرْتُ عَلَى اءَخْذِ الْكَظَمِ وَ عَلَى اءَمَرَّ مِنْ طَعْمِ الْعَلْقَمِ.
وَ مِنْهَا:
وَ لَمْ يُبَايِعْ حَتَّى شَرَطَ اءَنْ يُؤْتِيَهُ عَلَى الْبَيْعَةِ ثَمَنا فَلاَ ظَفِرَتْ يَدُ الْبَائِعِ وَ خَزِيَتْ اءَمَانَةُ الْمُبْتَاعِ فَخُذُوا لِلْحَرْبِ اءُهْبَتَهَا وَ اءَعِدُّوا لَهَا عُدَّتَهَا فَقَدْ شَبَّ لَظَاهَا وَ عَلاَ سَنَاهَا وَ اسْتَشْعِرُوا الصَّبْرَ فَإِنَّهُ اءَدْعَى إِلَى النَّصْرِ.




ترجمه :26


خطبه اى از آن حضرت (ع )
خداوند، محمد (صلى اللّه عليه و آله ) را مبعوث داشت كه بيم دهنده جهانيان باشد و امين وحى او. و شما اى جماعت عربها، پيش از آن ، بدترين آيين را داشتيد و در بدترين جايها به سر مى برديد و در زمينهاى سنگلاخ و ناهموار مى زيستيد و با مارهاى سخت و كرّ همخانه بوديد. آبى تيره و ناگوار مى نوشيديد و طعامى درشت و خشن مى خورديد و خون يكديگر مى ريختيد و از خويش و پيوند بريده بوديد. بتان در ميان شما برپا بودند و خود غرقه گناه بوديد.
و هم از اين خطبه :
به هر جاى نگريستم ، براى خود ياورى جز اهل بيتم نيافتم و نخواستم كه آنها به كام مرگ روند. ديده فرو بستم ، با آنكه خاشاك در ديده داشتم و شرنگ نامرادى نوشيدم ، با آنكه استخوان در گلويم شكسته بود و غم گلويم را فشرده بود و من شكيبايى مى ورزيدم . و به چيزى تلختر از حنظل ، كه به كامم ريخته بودند، صبر كردم .
و هم از اين خطبه :
تا بهايى نگرفت بيعت نكرد(13) آنكه فروخت سودى نكرد و آنكه خريد خوار و ذليل شد. جنگ را آماده شويد و ساز و برگ نبرد مهيا داريد كه آتش كارزار افروخته شده و شعله آن بالا گرفته است . پايدارى ورزيد كه پايدارى بيش از هر سلاح ديگر پيروزى را ميسر گرداند.

 

برسام

کاربر ويژه
بسم الله الرحمن الرحيم خطبه:27
و من خطبة له ع

اءَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ اءَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ اءَوْلِيَائِهِ وَ هُوَ لِبَاسُ التَّقْوَى وَ دِرْعُ اللَّهِ الْحَصِينَةُ وَ جُنَّتُهُ الْوَثِيقَةُ فَمَنْ تَرَكَهُ رَغْبَةً عَنْهُ اءَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وَ شَمِلَهُ الْبَلاَءُ وَ دُيِّثَ بِالصَّغَارِ وَ اَلْقَماءِ وَ ضُرِبَ عَلَى قَلْبِهِ بِالْإِسْهَابِ وَ اءُدِيلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْيِيعِ الْجِهَادِ وَ سِيمَ الْخَسْفَ وَ مُنِعَ النَّصَفَ.
اءَلا وَ إِنِّي قَدْ دَعَوْتُكُمْ إِلَى قِتَالِ هَؤُلاَءِ الْقَوْمِ لَيْلاً وَ نَهَارا وَ سِرّا وَ إِعْلاَنا، وَ قُلْتُ لَكُمُ اغْزُوهُمْ قَبْلَ اءَنْ يَغْزُوكُمْ فَوَاللَّهِ مَا غُزِيَ قَوْمٌ قَطُّ فِي عُقْرِ دَارِهِمْ إِلا ذَلُّوا فَتَوَاكَلْتُمْ وَ تَخَاذَلْتُمْ حَتَّى شُنَّتْ عَلَيْكُمُ الْغَارَاتُ وَ مُلِكَتْ عَلَيْكُمُ الْاءَوْطَانُ وَ هَذَا اءَخُو غَامِدٍ قَدْ وَرَدَتْ خَيْلُهُ الْاءَنْبَارَ وَ قَدْ قَتَلَ حَسَّانَ بْنَ حَسَّانَ الْبَكْرِيَّ وَ اءَزَالَ خَيْلَكُمْ عَنْ مَسَالِحِهَا وَ لَقَدْ بَلَغَنِي اءَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ كَانَ يَدْخُلُ عَلَى الْمَرْاءَةِ الْمُسْلِمَةِ وَ الْاءُخْرَى الْمُعَاهِدَةِ فَيَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلُبَهَا وَ قَلاَئِدَهَا وَ رُعُثَهَا مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلا بِالاِسْتِرْجَاعِ وَ الاِسْتِرْحَامِ ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِينَ مَا نَالَ رَجُلاً مِنْهُمْ كَلْمٌ وَ لاَ اءُرِيقَ لَهُمْ دَمٌ فَلَوْ اءَنَّ امْرَأً مُسْلِما مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا اءَسَفا مَا كَانَ بِهِ مَلُوما بَلْ كَانَ بِهِ عِنْدِي جَدِيرا فَيَا عَجَبا عَجَبا وَ اللَّهِ يُمِيتُ الْقَلْبَ وَ يَجْلِبُ الْهَمَّ مِنَ اجْتِمَاعِ هَؤُلاَءِ الْقَوْمِ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقُكُمْ عَنْ حَقِّكُمْ فَقُبْحا لَكُمْ وَ تَرَحا حِينَ صِرْتُمْ غَرَضا يُرْمَى .
يُغَارُ عَلَيْكُمْ وَ لاَ تُغِيرُونَ وَ تُغْزَوْنَ وَ لاَ تَغْزُونَ وَ يُعْصَى اللَّهُ وَ تَرْضَوْنَ فَإِذَا اءَمَرْتُكُمْ بِالسَّيْرِ إِلَيْهِمْ فِي اءَيَّامِ الْحَرِّ قُلْتُمْ: هَذِهِ حَمَارَّةُ الْقَيْظِ اءَمْهِلْنَا يُسَبَّخْ عَنَّا الْحَرُّ وَ إِذَا اءَمَرْتُكُمْ بِالسَّيْرِ إِلَيْهِمْ فِي الشِّتَاءِ قُلْتُمْ: هَذِهِ صَبَارَّةُ الْقُرِّ اءَمْهِلْنَا يَنْسَلِخْ عَنَّا الْبَرْدُ كُلُّ هَذَا فِرَارا مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِّ فَإِذَا كُنْتُمْ مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِّ تَفِرُّونَ فَاءَنْتُمْ وَ اللَّهِ مِنَ السَّيْفِ اءَفَرُّ.
يَا اءَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لاَ رِجَالَ حُلُومُ الْاءَطْفَالِ وَ عُقُولُ رَبَّاتِ الْحِجَالِ لَوَدِدْتُ اءَنِّي لَمْ اءَرَكُمْ وَ لَمْ اءَعْرِفْكُمْ مَعْرِفَةً وَ اللَّهِ جَرَّتْ نَدَما وَ اءَعْقَبَتْ سَدَما قَاتَلَكُمُ اللَّهُ لَقَدْ مَلا تُمْ قَلْبِي قَيْحا وَ شَحَنْتُمْ صَدْرِي غَيْظا وَ جَرَّعْتُمُونِي نُغَبَ التَّهْمامِ اءَنْفاسا وَ اءَفْسَدْتُمْ عَلَيَّ رَاءْيِي بِالْعِصْيَانِ وَ الْخِذْلاَنِ حَتَّى قَالَتْ قُرَيْشٌ:
إِنَّ ابْنَ اءَبِي طَالِبٍ رَجُلٌ شُجَاعٌ وَ لَكِنْ لاَ عِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ لِلَّهِ اءَبُوهُمْ وَ هَلْ اءَحَدٌ مِنْهُمْ اءَشَدُّ لَهَا مِرَاسا وَ اءَقْدَمُ فِيهَا مَقَاما مِنِّى ؟ لَقَدْ نَهَضْتُ فِيهَا وَ مَا بَلَغْتُ الْعِشْرِينَ وَ ها اءَنا ذَا قَدْ ذَرَّفْتُ عَلَى السِّتِّينَ وَ لَكِنْ لاَ رَاءْيَ لِمَنْ لاَ يُطَاعُ.

ترجمه
خطبه اى از آن حضرت (ع )
اما بعد. جهاد درى است از درهاى بهشت كه خداوند بر روى بندگان خاص خود گشوده است . جهاد جامه پرهيزگارى و جوشن استوار خدايى و سپر ستبر اوست . هر كه آن را ناخوش دارد و از آن رخ برتابد، خداوند جامه خوارى و زبونى بر او پوشاند و محنت و بلايش در ميان گيرد و دلش را در پرده دارد و به كيفر آنكه از جهاد تن زده است از حق دور افتد و كارش به مذلت كشد و از عدالت بى بهره ماند.
شب و روز، در نهان و آشكارا، شما را به نبرد با اين قوم فرا خواندم و گفتم كه پيش از آنكه سپاه بر سرتان كشند، بر آنها بتازيد. به خدا سوگند، به هيچ قومى در خانه هايشان تاخت نياوردند. مگر آنكه زبون خصم گشتند. شما نيز آن قدر از كارزار سر بر تافتيد و كار را به گردن يكديگر انداختيد و يكديگر را نصرت نداديد، تا هر چه داشتيد به باد يغما رفت و سرزمينتان جولانگاه دشمنانتان گرديد.
و اكنون ، اين مرد غامدى [SUP] (14)[/SUP] است ، كه با سپاه خود به شهر انبار[SUP](15)[/SUP] درآمده است و حسّان بن حسّان البكرى را كشته است و مرزدارانتان را رانده است و كار را به آنجا رسانيده اند كه شنيده ام كه يكى از آنها بر زن مسلمانى داخل شده و ديگرى ، بر زنى از اهل ذمّه و، خلخال و دستبند و گردنبند و گوشواره اش را ربوده است . و آن زن جز آنكه انّا لله ... گويد و از او ترحم جويد چاره اى نداشته است . آنها پيروزمندانه ، با غنايم ، بى آنكه زخمى بردارند، يا قطره اى از خونشان ريخته شود، بازگشته اند. اگر مرد مسلمانى پس از اين رسوايى از اندوه بميرد، نه تنها نبايد ملامتش كرد بلكه مرگ را سزاوارتر است . اى شگفتا، به خدا سوگند، كه همدست بودن اين قوم با يكديگر با آنكه بر باطل اند و جدايى شما از يكديگر با آنكه بر حقيد دل را مى ميراند و اندوه را بر آدمى چيره مى سازد.
وقتى مى نگرم كه شما را آماج تاخت و تاز خود قرار مى دهند و از جاى نمى جنبيد، بر شما مى تازند و شما براى پيكار دست فرا نمى كنيد، مى گويم ، كه اى قباحت و ذلت نصيبتان باد! خدا را معصيت مى كنند و شما بدان خشنوديد. چون در گرماى تابستان به كارزارتان فراخوانم ، مى گوييد كه در اين گرماى سخت چه جاى نبرد است ، مهلتمان ده تا گرما فروكش كند و، چون در سرماى زمستان به كارزارتان فراخوانم ، مى گوييد كه در اين سورت سرما، چه جاى نبرد است مهلتمان ده تا سورت سرما بشكند. اين همه كه از سرما و گرما مى گريزيد به خدا قسم از شمشير گريزانتريد.
اى به صورت مردان عارى از مردانگى ، با عقل كودكان و خرد زنان به حجله آرميده ، كاش نه شما را ديده بودم و نه مى شناختمتان . اين آشنايى براى من ، به خدا سوگند، جز پشيمانى و اندوه هيچ ثمره اى نداشت . مرگ بر شما باد، كه دلم را مالامال خون گردانيديد و سينه ام را از خشم آكنده ساختيد و جام زندگيم را از شرنگ غم لبريز كرديد و با نافرمانيهاى خود انديشه ام را تباه ساختيد. تا آنجا كه قريش گفتند:
پسر ابوطالب مردى دلير است ولى از آيين لشكركشى و فنون نبرد آگاه نيست خدا پدرشان را بيامرزد! آيا در ميان رزم آوران ، رزمديده تر از من مى شناسند، يا كسى را كه پيش از من قدم به ميدان جنگ نهاده باشد؟ وقتى كه من به آوردگاه مى رفتم ، هنوز به بيست سالگى نرسيده بودم و حال آنكه ، اكنون از شصت سالگى برگذشته ام .
آرى ، كسى را كه از او فرمان نمى برند چه راءى و انديشه اى تواند بود.


 

برسام

کاربر ويژه
بسم الله الرحمن الرحيم خطبه:28
و من خطبة له ع

اءَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الدُّنْيَا اءَدْبَرَتْ وَ آذَنَتْ بِوَدَاعٍ وَ إِنَّ الْآخِرَةَ قَدْ اءَقْبَلَتْ وَ اءَشْرَفَتْ بِاطِّلاَعٍ اءَلاَ وَ إِنَّ الْيَوْمَ الْمِضْمَارَ وَ غَدا السِّبَاقَ وَ السَّبَقَةُ الْجَنَّةُ وَ الْغَايَةُ النَّارُ، اءَ فَلاَ تَائِبٌ مِنْ خَطِيئَتِهِ قَبْلَ مَنِيَّتِهِ؟ اءَ لاَ عَامِلٌ لِنَفْسِهِ قَبْلَ يَوْمِ بُؤْسِهِ اءَلاَ وَ إِنَّكُمْ فِي اءَيَّامِ اءَمَلٍ مِنْ وَرَائِهِ اءَجَلٌ، فَمَنْ عَمِلَ فِي اءَيَّامِ اءَمَلِهِ قَبْلَ حُضُورِ اءَجَلِهِ، فَقَدْ نَفَعَهُ عَمَلُهُ وَ لَمْ يَضْرُرْهُ اءَجَلُهُ وَ مَنْ قَصَّرَ فِي اءَيَّامِ اءَمَلِهِ قَبْلَ حُضُورِ اءَجَلِهِ فَقَدْ خَسِرَ عَمَلُهُ وَ ضَرَّهُ اءَجَلُهُ.
اءَلاَ فَاعْمَلُوا فِي الرَّغْبَةِ كَمَا تَعْمَلُونَ فِي الرَّهْبَةِ اءَلاَ وَ إِنِّي لَمْ اءَرَ كَالْجَنَّةِ نَامَ طَالِبُهَا وَ لاَ كَالنَّارِ نَامَ هَارِبُهَا اءَلاَ وَ إِنَّهُ مَنْ لاَ يَنْفَعُهُ الْحَقُّ يَضُرُّهُ الْبَاطِلُ وَ مَنْ لاَ يَسْتَقِيمُ بِهِ الْهُدَى يَجُرُّ بِهِ الضَّلاَلُ إِلَى الرَّدَى اءَلاَ وَ إِنَّكُمْ قَدْ اءُمِرْتُمْ بِالظَّعْنِ وَ دُلِلْتُمْ عَلَى الزَّادِ وَ إِنَّ اءَخْوَفَ مَا اءَخَافُ عَلَيْكُمُ اثْنَتَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْاءَمَلِ فَتَزَوَّدُوا فِى الدُّنْيَا مِنَ الدُّنْيَا مَا تَحْرُزُونَ بِهِ اءَنْفُسَكُمْ غَدا.
اءَقُولُ :
بِهِ قاطِعا لِعَلائِقِ الا مالِ، وَ قادِحا زِنادَ الاتَّعاظِ والازْدِجارِ، وَ مِنْ اءعْجَبِهِ قَوْلُهُ ع : ((اءلا وَ إ نَّ الْيَومَ الْمِضْمارَ وَ غَدَا السِّباقَ، والسَّبْقَةُ الْجَنَّةُ وَالْغايَةُ النارُ)) فإ نَّ فيهِ مَعَ فَخامَةِ اللَّفْظِ وَ عَظِمَ قَدْرِ والغايَةُ النارُ)) فَخالَفَ بَيْنَ اللَّفْظَيْنِ لاختلافِ الْمَعْنَيَيْنِ، وَ لَمْ يَقُل : وَالسَّبْقَةُ النارُ، كَما قالَ وَالسَّبْقَةُ الجَنَّةُ، لا نَّ الاسْتِباقَ إ نّما يَكُونُ إ لى اءَمْرٍ مَحْبُوبٍ وَ غَرَضٍ مَطْلوبٍ، وَ هذِهِ صِفَةُ الْجَنَّةِ، وَ لَيْسَ هذا الْمَعْنى مَوْجودا فِي النارِ نَعوذُ بِاللّهِ مِنْها.
رُهُ ذلِكَ فَصَلَحَ اءَنْ يُعَبَّرَ بِها عَنِ الا مْرَيْنَ مَعا فَهِىٍَّ فِي هذَا الْمَوْضِعِ كِالْمَصيرِ وَالْمالِ، قالَ اللهُ تَعالى : قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِيرَكُمْ إِلَى النّ ارِ، وَ لا يَجوزُ فِي هذَا الْمَوْضِعِ اءَنْ يُقالَ سَبْقَتِكُمْ إ لى النَارِ.
َفِي روايَةٍ اءُخْرى : والسُّبْقَةُ الْجَنَّةُ بِضَمِّ السِّينِ، والسُّبْقَةُ عِنْدَهُم اسْمُ لِما يُجْعَلُ لِلْسابِق إ ذا سَبَقَ مِنْ مالٍ اءَوْ عَرَضٍ، والْمَعْنيانِ مُتَقارِبانِ، لا نَّ ذلِكَ لا يَكُونُ جَزاء عَلى فِعْلِ الا مْرِ المَذْمومِ، وَ إ نَّما يَكونُ جَزاء عَلى فِعْل الا مرِ الْمَحمُودِ.

ترجمه
خطبه اى از آن حضرت (ع )

اما بعد. دنيا روى در رفتن دارد و بانگ وداع برداشته و آخرت روى درآمدن دارد و بناگاه ، رخ مى نمايد. بدانيد، كه امروز، روز به تن و توش آوردن اسبان است و فردا روز مسابقه . هر كه پيش افتد، بهشت جايزه اوست و هر كه واپس ماند، آتش جايگاه او. آيا كسى نيست ، كه پيش از آنكه مرگش در رسد، از خطاى خود توبه كند؟ آيا كسى نيست ، كه پيش از بدحالى و شوربختى ، براى خويش كارى كند بدانيد كه شما در اين روزهاى عمر غرق اميدها و آرزوهاييد و، حال آنكه ، مرگ پشت سر شما كمين كرده است . هر كس در اين روزها، پيش از رسيدن مرگش براى خود كارى كند، كارش بدو سود رساند و مرگش زيان نرساند و هر كه ، در اين روزها، قصور ورزد و براى خود كارى نكند، كارش سود ندهد و مرگش زيان رساند.
به هنگام امن و آسايش چنان به كار خدا پردازيد كه در روزگاران بيم و وحشت مى پردازيد. بدانيد كه من مانند بهشت چيزى را نديده ام كه جوينده آن به غفلت خفته باشد و مانند دوزخ چيزى را نديده ام كه گريزنده از آن ، به جاى گريختن و رهانيدن خويش به خواب راحت فرو رفته باشد. بدانيد، هركس كه از حق سود نجويد، باطل به او زيان رساند و كسى كه به هدايت ، استقامت نپذيرد، ضلالت به هلاكتش كشاند.
بدانيد، كه بايد بار سفر بنديد و شما را گفته اند كه ره توشه تان چيست و در كجاست .
بر شما از دو چيز مى ترسم ، كه مبادا به دام آنها افتيد. يكى در پى خواهش دل رفتن و ديگر آرزوى دراز باطل در سر پختن . در اين جهان ، از همين جهان توشه برگيريد، تا فردا در آن سراى خويشتن از عقوبت برهانيد.
من مى گويم :
اگر سخنى توان يافت كه مردم را به زهد و پرهيز در دنيا بكشد و آنان را به عمل براى آخرت وادارد همين سخن است و بس . اين سخن پيوند مردم را با آمال و آرزوهايشان مى برد و در آنها چراغ موعظت و خوددارى از معاصى را مى افروزد. شگفت ترين جمله هاى آن آنجاست كه آن حضرت (ع ) مى گويد: الا و ان اليوم المضمار و غدا السباق و السبقة الجنة و الغاية النار. در اين عبارت با وجود فخامت در لفظ و عظمت قدر در معنى و صدق تمثيل و تشبيه حقيقى ، رازى شگرف نهفته است و معنيى لطيف . بويژه ، اين عبارت : ((السبقة الجنة و الغاية النّار)). در اينجا، ميان دو لفظ ((السبقة و الغاية )) هم در معنى اختلاف است و هم در لفظ. نگفت ((السبقة النار)) و گفت ((السبقة الجنة )). زيرا مسابقت و پيشى گرفتن بر يكديگر براى امور محبوب و هدفهاى مطلوب است و اين محبوبيت و مطلوبيت ، صفت بهشت است و اينگونه معانى در دوزخ ، كه از آن به خدا پناه مى بريم وجود ندارد.
و گفت : ((الغاية النّار)). زيرا غايت گاه باشد براى كسى ، كه سيرش بدان منتهى مى شود، مسروركننده نباشد گاه مسروركننده باشد، در اينگونه مواقع ، ((مصير)) و ((م آل )) به كار مى برند.
خداى تعالى مى فرمايد: ((تمتّعوا مصيركم الى النّار)) در اينجا نمى توان گفت : ((سبقكم (به سكون باء) الى النار)).
در اين بينديش ، كه سخنى است با معنى عجيب و ژرف . بيشتر كلام على (ع ) از اين قبيل است . در بعضى روايات آمده است ((السبقة الجنة )) به ضم سين . سبقه ، در نزد ايشان چيزى است كه به برنده مسابقه مى دهند. مانند مال يا چيزى ديگر. اين دو معنى به هم نزديك اند، زيرا جايزه را به كسى نمى دهند كه مرتكب كار نكوهيده اى شده باشد بلكه به كسى مى دهند كه كار پسنديده اى كرده باشد




 

برسام

کاربر ويژه
بسم الله الرحمن الرحيم خطبه:29
و من خطبة له ع
اءَيُّهَا النَّاسُ الْمُجْتَمِعَةُ اءَبْدَانُهُمْ الْمُخْتَلِفَةُ اءَهْوَاؤُهُمْ كَلاَمُكُمْ يُوهِي الصُّمَّ الصِّلاَبَ وَ فِعْلُكُمْ يُطْمِعُ فِيكُمُ الْاءَعْدَاءَ! تَقُولُونَ فِى الْمَجَالِسِ كَيْتَ وَ كَيْتَ فَإِذَا جَاءَ الْقِتَالُ قُلْتُمْ حِيدِى حَيَادِ مَا عَزَّتْ دَعْوَةُ مَنْ دَعَاكُمْ وَ لاَ اسْتَرَاحَ قَلْبُ مَنْ قَاسَاكُمْ اءَعَالِيلُ بِاءَضَالِيلَ وَ سَاءَلْتُمُونِي التَّطْوِيلَ دِفَاعَ ذِي الدَّيْنِ الْمَطُولِ لاَ يَمْنَعُ الضَّيْمَ الذَّلِيلُ وَ لاَ يُدْرَكُ الْحَقُّ إِلا بِالْجِدِّ.
اءَيَّ دَارٍ بَعْدَ دَارِكُمْ تَمْنَعُونَ وَ مَعَ اءَيِّ إِمَامٍ بَعْدِي تُقَاتِلُونَ الْمَغْرُورُ وَ اللَّهِ مَنْ غَرَرْتُمُوهُ وَ مَنْ فَازَ بِكُمْ فَازَ بِالسَّهْمِ الْاءَخْيَبِ وَ مَنْ رَمَى بِكُمْ فَقَدْ رَمَى بِاءَفْوَقَ نَاصِلٍ اءَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ لاَ اءُصَدِّقُ قَوْلَكُمْ وَ لاَ اءَطْمَعُ فِي نَصْرِكُمْ وَ لاَ اءُوعِدُ الْعَدُوَّ بِكُمْ مَا بَالُكُمْ؟ مَا دَوَاؤُكُمْ؟ مَا طِبُّكُمْ؟ الْقَوْمُ رِجَالٌ اءَمْثَالُكُمْ اءَ قَوْلاً بِغَيْرِ عِلْمٍ! وَ غَفْلةً مِنْ غَيْرِ وَرَعٍ! وَ طَمَعا فِي غَيْرِ حَقِّ؟!

ترجمه
خطبه اى از آن حضرت (ع )
اى مردمى كه به تن ها مجتمعيد و به آراء پراكنده . سخنتان - هنگامى كه لاف دليرى مى زنيد - صخره هاى سخت را نرم مى كند، در حالى كه ، كردارتان دشمنانتان را در شما به طمع مى اندازد. چون در بزم نشينيد، دعوى رزم آورى كنيد و چون جنگ چهره نمايد، از آن مى گريزيد. دعوت آن كس ، كه شما را فراخواند، روى پيروزى نبيند و آنكه براى راحت شما خويشتن را به تعب افكند، هرگز به راحت و آرامش نرسد. مشتى اباطيل را بهانه مى كنيد تا در كار تعلل ورزيد. همانند وامدارى كه پيوسته اداى دين خويش به تاءخير اندازد. ذليل سركوفته ، از خود دفع ستم نتواند كرد، كه حق جز در سايه كوشش فراچنگ نيايد.
اگر خانه شما را بستانند، كدام خانه را از دشمن حمايت خواهيد كرد؟ و بعد از من با كدام امام با دشمن پيكار مى كنيد به خدا سوگند، فريب خورده كسى است كه شما او را به وعده دروغ بفريبيد. هر كه پندارد كه به نيروى شما پيروز مى شود، همانند كسى است كه آن تير از تيرهاى قمار نصيب او شود كه سودش از همه كمتر است و هر كه شما را چون تير به سوى دشمن افكند، تير شكسته بى پيكان را در كمان رانده . به خدا سوگند، به جايى رسيده ام كه ديگر سخن شما باور نمى كنم و به يارى شما اميد نمى بندم و دشمن را به شما بيم نمى دهم .
شما را چه مى شود داروى درد شما كدام است ؟ علاج شما چگونه است . دشمنان شما نيز مردمى همانند شمايند. آيا هرچه گفتيد، همه از روى نادانى بود؟ يا از سر غفلت و ناپرهيزگارى ؟ يا در چيزى كه حق شما نبود طمع ورزيده بوديد؟




 

برسام

کاربر ويژه
بسم الله الرحمن الرحيم خطبه:30

و من كلام له ع فِي مَعْنى قَتْلِ عثُمْانَ:
لَوْ اءَمَرْتُ بِهِ لَكُنْتُ قَاتِلاً اءَوْ نَهَيْتُ عَنْهُ لَكُنْتُ نَاصِرا غَيْرَ اءَنَّ مَنْ نَصَرَهُ لاَ يَسْتَطِيعُ اءَنْ يَقُولَ: خَذَلَهُ مَنْ اءَنَا خَيْرٌ مِنْهُ وَ مَنْ خَذَلَهُ لاَ يَسْتَطِيعُ اءَنْ يَقُولَ: نَصَرَهُ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي وَ اءَنَا جَامِعٌ لَكُمْ اءَمْرَهُ اسْتَأْثَرَ فَاءَسَاءَ الْاءَثَرَةَ وَ جَزِعْتُمْ فَاءَسَأْتُمُ الْجَزَعَ وَ لِلَّهِ حُكْمٌ وَاقِعٌ فِي الْمُسْتَأْثِرِ وَ الْجَازِعِ.


ترجمه
سخنى از آن حضرت (ع ) درباره كشته شدن عثمان :
اگر به كشتن او فرمان مى دادم ، قاتل او مى بودم . و اگر ديگران را از كشتنش منع مى كردم چنان بود كه به ياريش برخاسته ام . اما كسى كه ياريش كرده نمى تواند بگويد كه ((من بهتر از كسى هستم كه از ياريش دست بداشت )). و كسى كه او را خوار داشت و فروگذاشت ، نمى تواند بگويد ((كسى كه او را يارى كرد بهتر از من بود)).
من اكنون ، به گونه اى مجمل و مختصر، سيره او را در حكومت براى شما بيان مى كنم : او به استبداد و خودكامگى فرمان مى راند و استبداد و خودكامگى اش سبب تباهى كارها شد. شما از او ناخشنود بوديد و در برافكندنش بيتابى مى كرديد، اين بيتابى شما هم ناستوده بود. خداى تعالى را حكمى است كه واقع خواهد شد، هم در حق آنكه استبداد مى ورزيد و هم در حق آنكه بيتابى و ناشكيبايى مى نمود.





 

نفس91

کاربر ويژه
بسم الله الرحمن الرحیم خطبه31


و من كلام له ع لَما اءَنْفَذَ عَبْدَ اللّهِ بْنَ عَبَاسٍ إ لَى الزُّبَيْرِ قَبْلَ وُقُوعِ الْحَرْبِ يَوْمَ الْجَمَلْلِيَسْتَفِيئهُ إ لى طاعَتِهِ:
لاَ تَلْقَيَنَّ طَلْحَةَ فَإِنَّكَ إِنْ تَلْقَهُ تَجِدْهُ كَالثَّوْرِ عَاقِصا قَرْنَهُ يَرْكَبُ الصَّعْبَ وَ يَقُولُ: هُوَ الذَّلُولُ! وَ لَكِنِ الْقَ الزُّبَيْرَ فَإِنَّهُ اءَلْيَنُ عَرِيكَةً فَقُلْ لَهُ: يَقُولُ لَكَ ابْنُ خَالِكَ: عَرَفْتَنِي بِالْحِجَازِ وَ اءَنْكَرْتَنِي بِالْعِرَاقِ فَمَا عَدَا مِمَّا بَدَا؟
اءَقُولُ :
هُوَ عليه السلام اءَوَّلُ مَنْ سُمِعَتْ مِنْهُ هذِهِ الْكَلِمَةِ، اءَعْنى : ((فَما عَدا مِما بِدا!))



ترجمه
سخنى از آن حضرت (ع ) هنگامى كه عبد الله بن عباس را، پيش از شروع جنگجمل ، نزد زبير فرستاد تا او را به اطاعت خويش بازگرداند:
طلحه را ملاقات مكن . كه اگر به ديدارش روى او را چون گاوى خواهى يافت كه شاخها آخته است . او را عادت چنين است ، كه مرتكب كارهاى صعب شود و پندارد كه آسان است . پس از زبير ديدار كن كه نرمخوى تر است . او را بگوى كه دايى زاده ات مى گويد مرا در حجاز شناختى و در عراق به جاى نياوردى ؟ چه چيز تو را از آنچه بر تو آشكار شده بود رويگردان نمود؟
من مى گويم :
اين نخستين بارى است كه چنين جمله اى از او شنيده شده يعنى : فماعدا ممّا بدا.



 

نفس91

کاربر ويژه
بسم الله الرحمن الرحیم خطبه32

و من خطبة له ع
فِي دَهْرٍ عَنُودٍ وَ زَمَنٍ كَنُودٍ يُعَدُّ فِيهِ الْمُحْسِنُ مُسِيئا وَ يَزْدادُ الظّالِمُ فِيهِ عُتُوّا لاَ نَنْتَفِعُ بِمَا عَلِمْنَا وَ لا نَسْاءَلُ عَمّا جَهِلْنَا وَ لا نَتَخَوَّفُ قَارِعَةً حَتّى تَحُلَّ بِنا فَالنَّاسُ عَلَى اءَرْبَعَةِ اءَصْنَافٍ: مِنْهُمْ مَنْ لاَ يَمْنَعُهُ الْفَسادَ فِي الْاءَرْضِ إ لا مَهانَةُ نَفْسِهِ وَ كَلالَةُ حَدِّهِ وَ نَضِيضُ وَفْرِهِ.
وَ مِنْهُمُ الْمُصْلِتُ لِسَيْفِهِ وَ الْمُعْلِنُ بِشَرِّهِ وَ الْمُجْلِبُ بِخَيْلِهِ وَ رَجِلِهِ.
قَدْ اءَشْرَطَ نَفْسَهُ وَ اءَوْبَقَ دِينَهُ لِحُطَامٍ يَنْتَهِزُهُ اءَوْ مِقْنَبٍ يَقُودُهُ اءَوْ مِنْبَرٍ يَفْرَعُهُ وَ لَبِئْسَ الْمَتْجَرُ اءَنْ تَرَى الدُّنْيَا لِنَفْسِكَ ثَمَنا وَ مِمَّا لَكَ عِنْدَ اللَّهِ عِوَضا، وَ مِنْهُمْ مَنْ يَطْلُبُ الدُّنْيا بِعَمَلِ الْآخِرَةِ وَ لا يَطْلُبُ الْآخِرَةَ بِعَمَلِ الدُّنْيا قَدْ طَامَنَ مِنْ شَخْصِهِ وَ قارَبَ مِنْ خَطْوِهِ وَ شَمَّرَ مِنْ ثَوْبِهِ وَ زَخْرَفَ مِنْ نَفْسِهِ لِلْاءَمَانَةِ وَ اتَّخَذَ سِتْرَ اللَّهِ ذَرِيعَةً إ لَى الْمَعْصِيَةِ.
وَ مِنْهُمْ مَنْ اءَقْعَدَهُ عَنْ طَلَبِ الْمُلْكِ ضُئُولَةُ نَفْسِهِ وَ انْقِطَاعُ سَبَبِهِ فَقَصَرَتْهُ الْحَالُ عَلى حالِهِ فَتَحَلّى بِاسْمِ الْقَنَاعَةِ وَ تَزَيَّنَ بِلِبَاسِ اءَهْلِ الزَّهادَةِ وَ لَيْسَ مِنْ ذَلِكَ فِي مَرَاحٍ وَ لا مَغْدىً، وَ بَقِيَ رِجَالٌ غَضَّ اءَبْصَارَهُمْ ذِكْرُ الْمَرْجِعِ وَ اءَراقَ دُمُوعَهُمْ خَوْفُ الْمَحْشَرِ فَهُمْ بَيْنَ شَرِيدٍ نَادِّ وَ خَائِفٍ مَقْمُوعٍ وَ سَاكِتٍ مَكْعُومٍ وَ دَاعٍ مُخْلِصٍ وَ ثَكْلانَ مُوجَعٍ.
قَدْ اءَخْمَلَتْهُمُ التَّقِيَّةُ وَ شَمِلَتْهُمُ الذِّلَّةُ فَهُمْ فِي بَحْرٍ اءُجَاجٍ اءَفْوَاهُهُمْ ضَامِزَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ قَرِحَةٌ، قَدْ وَعَظُوا حَتَّى مَلُّوا، وَ قُهِرُوا حَتّى ذَلُّوا وَ قُتِلُوا حَتَّى قَلُّوا، فَلْتَكُنِ الدُّنْيَا اءَصْغَرَ فِي اءَعْيُنِكُمْ اءَصْغَرَ مِنْ حُثَالَةِ الْقَرَظِ، وَ قُرَاضَةِ الْجَلَمِ، وَ اتَّعِظُوا بِمَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ، قَبْلَ اءَنْ يَتَّعِظَ بِكُمْ مَنْ بَعْدَكُمْ، وَ ارْفُضُوها ذَمِيمَةً فَإ نَّهَا قَدْ رَفَضَتْ مَنْ كانَ اءَشْغَفَ بِها مِنْكُمْ.
اءَقُولُ :
وَ هَذه الخُطبة رَبُّما نَسَبُها مِن لا عِلْمُ لَه إ لى مُعاويةَ، وَ هِي مِنْ كَلام اءميرالمؤ منين ع الّذي لا يَشك فِيه وَ اءَين الذهب مَن الرَغام ؟ وَ اءين العذب مِن الا جاج ؟ وَ قَدْ دَل عَلى ذلِك الدليل الخَريت ،َو نَقده الناقِد البَصير عمرو بن بَحر الجاحظ، فَإ نهُ ذِكر هذِه الخطبة فِي كِتاب البيانِ وَالتبيين ، وَ ذِكر مِن نسَبَها إ لى مُعاوية ، ثُمّ قالَ:
هى بِكلام عَلي ع اءشبه ، وَ بِمذهبه في تَصنيف الناس وَ بالا خبار عَمّا هُم عَلَيه مِن القهر والا ذلال وَ مَنْ التقية وَالْخَوف اءليق قالَ: وَ مَتى وَجدنا مُعاوية فِي حال من الا حوال يَسلك فِي كَلامه مسلك الزهاد وَ مَذاهب العباد؟!


ترجمه
اى مردم ، ما، در روزگارى كنيه توز و در زمانه اى ناسپاس به سر مى بريم . نيكوكار، بدكار شمرده مى شود و ستمكار هر دم بر ستمش مى افزايد. از آنچه آموخته ايم ، بهره نمى گيريم و از آنچه نمى دانيم نمى پرسيم . از حوادث باك نداريم تا آنگاه كه ما را در خود فرو گيرد. پس مردم چهار گروه اند: كسى است كه اگر در زمين فساد نمى كند، سببش بيچارگى اوست و كندى شمشيرش و اندك بودن مال و خواسته اش .
و كسى است ، كه شمشير از نيام بركشيده و شرّ خويش آشكار كرده و سواران و پيادگان خود برانگيخته و خود را مهياى فتنه گرى و فساد ساخته ، و تا به اندك متاع دنيا رسد، دينش را تباه كرده ، سوارى چند خواهد كه سرداريشان را بر عهده گيرد و منبرى خواهد كه از آن فرا رود. چه بد معامله اى است كه خود را به دنيا بفروشى و اين سراى ناپايدار را به عوض آن نعمتها، كه خدا در آن جهان مهيا كرده است بستانى و كسى است ، كه دنيا را طلب مى كند، با اعمالى كه از آن آخرت است ولى آخرت را نمى طلبد با اعمالى كه از آن دنياست . چنين كسى خود را چون فرودستان جلوه مى دهد، به هنگام راه رفتن گامهاى خرد برمى دارد، و دامن جامه كوتاه مى كند و خويشتن به زيور صلاح و امانت مى آرايد و پرده پوشى خدا را وسيله معصيت ها قرار مى دهد.
و كسى است كه حقارت نفس و فقدان وسيلت موجب آن شده كه به طلب فرمانروايى برنخيزد، بلكه به همان حال كه بوده است بماند. چنين كسى خود را به حليه قناعت مى آرايد و جامه اهل زهد و پرهيز مى پوشد و حال آنكه ، نه روزى را در زهد به شب آورده و نه شبى را با پرهيزگارى به روز رسانيده است .
از اينان كه بگذريم ، مردمى هستند كه ياد قيامت چشمانشان را فرو بسته و ترس از روز محشر سرشكشان جارى ساخته است . اينان گاه گريزان اند و تنها، گاه مقهورند و ترسان ، گاه خاموش اند و دهان بسته . خدا را به اخلاص مى خوانند و همواره گريان و دردمندند. در گمنامى زيسته اند تا خود را از آسيب حكام ستمكار در امان دارند.
نامرادى و مذلت ايشان را در ميان گرفته ، گويى در درياى نمك غرقه اند. آوازى برنمى آورند و دلهايشان ريش است ، از اندرزهاى پياپى ملول شده اند و از قهر جاهلان به ستوه آمده اند. كشته شده اند تا شمارشان روى در نقصان نهاده .
بايد كه دنيا در نظرتان بى مقدارتر باشد از ريزه هاى قرظو(16) آن خرد و ريزها كه از مقراض ريزد. از آنان كه پيش از شما بوده اند پند گيريد، پيش از آنكه خود عبرت آيندگان شويد. دنيا را نكوهيده انگاريد و تركش گوييد، زيرا دنيا آن را كه مشتاقتر و شيفته تر از شما بود، از خود رانده است .
من مى گويم :
كسانى كه از علم بى بهره اند، اين خطبه را به معاويه نسبت داده اند. و حال آنكه ، بى ترديد كلام على (ع ) است . زر را با خاك چه شباهت و آب شيرين را با آب شور چه نسبت .
عمرو بن بحر جاحظ كه در اين باب راهنمايى حاذق است و ناقدى بينا، در كتاب البيان و التبيين گفته است كه چه كسى آن را به معاويه نسبت داده و سپس مطالبى مى آورد كه خلاصه اش اين است : اين سخن به سخن على شباهت تام دارد و در بيان اصناف مردم به شيوه و روش او ماند. در هيچ حالى نديده ايم كه معاويه در كلام خود راه زاهدان سپرد و در طريق عابدان گام زند.
 

نفس91

کاربر ويژه
بسم الله الرحمن الرحیم خطبه33
و من خطبة له ع عِند خُروجه لِقتال اءهل البصرة ،قال عبدالله بْنِ العباس : دَخَلَتْ عَلى اءمير المؤ منين ع بِذى قار وَ هُوَ يخصف نَعله ، فَقالَ لى :و فيها حكمة مبعث الرسل ، ثم يذكر فضله و يذم الخارجين
مَا قِيمَةُ هَذَا النَّعْلِ؟ فَقُلْتُ: لا قِيمَةَ لَها. قالَ ع :
وَ اللَّهِ لَهِيَ اءَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ إِمْرَتِكُمْ إ لا اءَنْ اءُقِيمَ حَقّا اءَوْ اءَدْفَعَ بَاطِلاً.
ثُمَّ خَرَجَ فَخَطَبَ النَّاسَ فَقَالَ:
إ نَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ بَعَثَ مُحَمَّدا صَلّى اللّهُ عَلَيهِ وَ آلِه وَ لَيْسَ اءَحَدٌ مِنَ الْعَرَبِ يَقْرَاءُ كِتَابا، وَ لاَ يَدَّعِي نُبُوَّةً، فَسَاقَ النَّاسَ حَتَّى بَوَّاءَهُمْ مَحَلَّتَهُمْ، وَ بَلَّغَهُمْ مَنْجاتَهُمْ، فَاسْتَقَامَتْ قَناتُهُمْ، وَ اطْمَاءَنَّتْ صَفَاتُهُمْ، اءَما وَ اللَّهِ إ نْ كُنْتُ لَفِي ساقَتِهَا، حَتَّى تَوَلَّتْ بِحَذَافِيرِها، مَا عَجَزْتُ وَ لا جَبُنْتُ، وَ إ نَّ مَسِيرِي هَذَا لِمِثْلِهَا، فَلَاءَنْقُبَنَّ الْبَاطِلَ حَتَّى يَخْرُجَ الْحَقُّ مِنْ جَنْبِهِ. مَا لِي وَ لِقُرَيْشٍ؟ وَ اللَّهِ لَقَدْ قَاتَلْتُهُمْ كَافِرِينَ، وَ لَاءُقَاتِلَنَّهُمْ مَفْتُونِينَ، وَ إ نّي لَصاحِبُهُمْ بِالْاءَمْسِ كَما اءَنا صَاحِبُهُمُ الْيَوْمَ.
ترجمه
سخنى از آن حضرت (ع )
هنگامى كه به نبرد مردم بصره مى رفت ، عبد الله بن عباس گويد كه در ((ذوقار)) بر اميرالمؤ منين (ع ) درآمدم . كفشش را وصله مى زد. مرا گفت : اين كفش به چند مى ارزد گفتم هيچ . گفت : به خدا سوگند، كه من اين كفش را از حكومت شما بيشتر دوست دارم ، مگر آنكه در اين حكومت حقى را برپاى دارم يا باطلى را برافكنم .
سپس بيرون آمد و براى مردم سخن گفت و فرمود:
خداوند سبحان ، محمد (ص ) را به پيامبرى فرستاد و در ميان قوم عرب كسى نبود كه كتابى خوانده باشد يا دعوى پيامبرى كرده باشد. پس محمد (ص ) آنان را براند و به جايى كه بايد بنشانيد و به عرصه رستگاريشان رسانيد. پس احوالشان ، چونان نيزه هايشان استقامت پذيرفت و جاى پاى محكم كردند و صخره اى كه بر آن ايستاده بودند از لرزش باز ايستاد. به خدا سوگند، كه من از افراد سپاه او بودم و بودم تا همه دشمنان روى به واپس كردند و من نه ناتوانى نمودم و نه بيم به دل راه دادم .
اكنون در اين راه هم كه مى روم همانند راهى است كه با رسول الله (ص ) رفته بودم .
امروز هم ، باطل را برمى درم تا چهره حق از پهلوى آن آشكار شود.
مرا با قريش چه كار به خدا سوگند آن زمانها كه كافر بودند، با ايشان پيكار كردم ، اكنون نيز كه گمراه شده اند، با ايشان پيكار مى كنم . و همانگونه ، كه در زمان رسول الله (ص ) هم نبرد آنان بودم امروز نيز هم نبرد ايشانم .
 

نفس91

کاربر ويژه
بسم الله الرحمن الرحيم كلام :34

و من خطبة له ع فِي اِسْتنفارُ الناس إ لى اءهلِ الشامْ:
اءُفٍّ لَكُمْ لَقَدْ سَئِمْتُ عِتَابَكُمْ! اءَرَضِيتُمْ بِالْحَي اةِ الدُّنْي ا مِنَ الْآخِرَةِ عِوَضا؟ وَ بِالذُّلِّ مِنَ الْعِزِّ خَلَفا؟ إ ذا دَعَوْتُكُمْ إ لى جِهَادِ عَدُوِّكُمْ دارَتْ اءَعْيُنُكُمْ كَاءَنَّكُمْ مِنَ الْمَوْتِ فِي غَمْرَةٍ، وَ مِنَ الذُّهُولِ فِي سَكْرَةٍ، يُرْتَجُ عَلَيْكُمْ حَوارِي فَتَعْمَهُونَ، وَ كَاءَنَّ قُلُوبَكُمْ مَأْلُوسَةٌ، فَاءَنْتُمْ لاَ تَعْقِلُونَ، ما اءَنْتُمْ لِي بِثِقَةٍ سَجِيسَ اللَّيالِي ، وَ ما اءَنْتُمْ بِرُكْنٍ يُمَالُ بِكُمْ، وَ لا زَوافِرُ عِزِّ يُفْتَقَرُ إِلَيْكُمْ، ما اءَنْتُمْ إ لا كَإِبِلٍ ضَلَّ رُعَاتُهَا، فَكُلَّمَا جُمِعَتْ مِنْ جَانِبٍ انْتَشَرَتْ مِنْ آخَرَ، لَبِئْسَ لَعَمْرُ اللَّهِ سُعْرُ نارِ الْحَرْبِ اءَنْتُمْ، تُكَادُونَ وَ لاَ تَكِيدُونَ، وَ تُنْتَقَصُ اءَطْرافُكُمْ فَلا تَمْتَعِضُونَ، لا يُنامُ عَنْكُمْ وَ اءَنْتُمْ فِي غَفْلَةٍ ساهُونَ! غُلِبَ وَ اللَّهِ الْمُتَخاذِلُونَ، وَ ايْمُ اللَّهِ إِنِّي لَاءَظُنُّ بِكُمْ اءَنْ لَوْ حَمِسَ الْوَغَى ، وَ اسْتَحَرَّ الْمَوْتُ قَدِ انْفَرَجْتُمْ عَنِ ابْنِ اءَبِي طَالِبٍ انْفِراجَ الرَّاءْسِ.
وَ اللَّهِ إ نَّ امْرَأً يُمَكِّنُ عَدُوَّهُ مِنْ نَفْسِهِ يَعْرُقُلَحْمَهُ، وَ يَهْشِمُ عَظْمَهُ، وَ يَفْرِي جِلْدَهُ، لَعَظِيمٌ عَجْزُهُ، ضَعِيفٌ مَا ضُمَّتْ عَلَيْهِ جَوَانِحُ صَدْرِهِ! اءَنْتَ فَكُنْ ذاكَ إ نْ شِئْتَ فَاءَمّا اءَنا فَوَاللَّهِ دُونَ اءَنْ اءُعْطِيَ ذَلِكَ ضَرْبٌ بِالْمَشْرَفِيَّةِ تَطِيرُ مِنْهُ فَرَاشُ الْهَامِ وَ تَطِيحُ السَّوَاعِدُ وَ الْاءَقْدامُ وَ يَفْعَلُ اللّ هُ بَعْدَ ذَلِكَ م ا يَش اءُ.
اءَيُّهَا النَّاسُ إ نَّ لِي عَلَيْكُمْ حَقّا، وَ لَكُمْ عَلَيَّ حَقُّ، فَاءَمّا حَقُّكُمْ عَلَيَّ فَالنَّصِيحَةُ لَكُمْ وَ تَوْفِيرُ فَيْئِكُمْ عَلَيْكُمْ، وَ تَعْلِيمُكُمْ كَيْلا تَجْهَلُوا، وَ تَأْدِيبُكُمْ كَيْما تَعْلَمُوا وَ اءَمّا حَقِّي عَلَيْكُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَيْعَةِ، وَ النَّصِيحَةُ فِي الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِيبِ، وَ الْإِجَابَةُ حِينَ اءَدْعُوكُمْ وَ الطَّاعَةُ حِينَ آمُرُكُمْ.



ترجمه :34


خطبه اى از آن حضرت (ع ) آنگاه كه لشكر به جنگ با شاميان بسيج مى كرد:
ملول و دلتنگم از شما. از اين همه سرزنشهايتان به تنگ آمده ام . آيا به عوض زندگى آخرت به زندگى دنيا خشنود شده ايد؟ آيا ذلّت را جانشين عزّت خواسته ايد؟ هنگامى كه شما را به جنگ دشمنتان فرا مى خوانم ، چشمهايتان در چشمخانه به دوران مى افتد، گويى كه در لجّه مرگ دست و پا مى زنيد و از وحشت آن هوش از سرتان پريده است . راه گفت و شنودتان با من بسته است و در پاسخ سخنانم ، حيرت زده و سرگردانيد. دلهايتان چون دلهاى جن زدگان است و عقل از سرتان پريده است .
در اين روزهاى چون شب ظلمانى ، چگونه به شما اعتماد كنم ؟ كه هرگز آن ستونى نبوده ايد كه بر آن تكيه توان داد. و يارانى توانمند نيستيد كه به هنگام نياز، نيازى برآوريد. همانند اشترانى هستيد كه چراننده آنها گم شده و چون از جانبى گرد آيند از جانب ديگر پراكنده شوند. به بقاى خداوند سوگند، كه افروختن آتش جنگ را، چه نامناسب مردمى هستيد. شما را مى فريبند و شما فريب دادن نتوانيد. دشمن ، زمينهايتان را يك يك مى گيرد و به خشم نمى آييد. چشم دشمن همواره در شما مى نگرد و شما به خواب غفلت و بى خبرى رفته ايد. به خدا سوگند، آنان كه يكديگر را واگذاشتند و يارى نكردند مغلوب شدند. پندارم كه چون جنگ درگير شود و كشتار به غايت رسد، چنان از گرد پسر ابوطالب پراكنده شويد كه ديگر بازگشتى برايتان نباشد، بدانگونه كه سر بريده ديگر به بدن نچسبد.
به خدا سوگند، كسى كه به دشمن امكان دهد كه گوشتش را تا استخوان بخورد و استخوانهايش را خرد كند و پوستش را بردرد، چه ناتوان مردى است ! و چه كم دل و ترسوست ! تو اگر خواهى همانند چنين مردى باشى ، خود دانى ، ولى من به خدا سوگند، پيش از آنكه به دشمن فرصتى چنين دهم ، با شمشير مشرفّى خود، چنانش مى زنم كه استخوانهاى كاسه سرش در هوا پراكنده و دستها و پاهايش جدا گردد.
خدا، زان پس ، هر چه خواهد همان كند.
اى مردم ، مرا بر شما حقى است و شما را بر من حقى است . حقى كه شما به گردن من داريد، اندرز دادن و نيكخواهى شماست و غنايم را بتمامى ، ميان شما تقسيم كردن و تعليم دادن شماست تا جاهل نمانيد و تاءديب شماست تا بياموزيد.
حقى كه من به گردن شما دارم ، بايد كه در بيعت وفادار باشيد و در روياروى و پشت سر نيكخواه من باشيد و چون فرا مى خوانمتان به من پاسخ دهيد و چون فرمان مى دهم فرمان بريد.


 

نفس91

کاربر ويژه
بسم الله الرحمن الرحيم كلام :35

و من خطبة له ع فِي اِسْتنفارُ الناس إ لى اءهلِ الشامْ:

اءُفٍّ لَكُمْ لَقَدْ سَئِمْتُ عِتَابَكُمْ! اءَرَضِيتُمْ بِالْحَي اةِ الدُّنْي ا مِنَ الْآخِرَةِ عِوَضا؟ وَ بِالذُّلِّ مِنَ الْعِزِّ خَلَفا؟ إ ذا دَعَوْتُكُمْ إ لى جِهَادِ عَدُوِّكُمْ دارَتْ اءَعْيُنُكُمْ كَاءَنَّكُمْ مِنَ الْمَوْتِ فِي غَمْرَةٍ، وَ مِنَ الذُّهُولِ فِي سَكْرَةٍ، يُرْتَجُ عَلَيْكُمْ حَوارِي فَتَعْمَهُونَ، وَ كَاءَنَّ قُلُوبَكُمْ مَأْلُوسَةٌ، فَاءَنْتُمْ لاَ تَعْقِلُونَ، ما اءَنْتُمْ لِي بِثِقَةٍ سَجِيسَ اللَّيالِي ، وَ ما اءَنْتُمْ بِرُكْنٍ يُمَالُ بِكُمْ، وَ لا زَوافِرُ عِزِّ يُفْتَقَرُ إِلَيْكُمْ، ما اءَنْتُمْ إ لا كَإِبِلٍ ضَلَّ رُعَاتُهَا، فَكُلَّمَا جُمِعَتْ مِنْ جَانِبٍ انْتَشَرَتْ مِنْ آخَرَ، لَبِئْسَ لَعَمْرُ اللَّهِ سُعْرُ نارِ الْحَرْبِ اءَنْتُمْ، تُكَادُونَ وَ لاَ تَكِيدُونَ، وَ تُنْتَقَصُ اءَطْرافُكُمْ فَلا تَمْتَعِضُونَ، لا يُنامُ عَنْكُمْ وَ اءَنْتُمْ فِي غَفْلَةٍ ساهُونَ! غُلِبَ وَ اللَّهِ الْمُتَخاذِلُونَ، وَ ايْمُ اللَّهِ إِنِّي لَاءَظُنُّ بِكُمْ اءَنْ لَوْ حَمِسَ الْوَغَى ، وَ اسْتَحَرَّ الْمَوْتُ قَدِ انْفَرَجْتُمْ عَنِ ابْنِ اءَبِي طَالِبٍ انْفِراجَ الرَّاءْسِ.
وَ اللَّهِ إ نَّ امْرَأً يُمَكِّنُ عَدُوَّهُ مِنْ نَفْسِهِ يَعْرُقُلَحْمَهُ، وَ يَهْشِمُ عَظْمَهُ، وَ يَفْرِي جِلْدَهُ، لَعَظِيمٌ عَجْزُهُ، ضَعِيفٌ مَا ضُمَّتْ عَلَيْهِ جَوَانِحُ صَدْرِهِ! اءَنْتَ فَكُنْ ذاكَ إ نْ شِئْتَ فَاءَمّا اءَنا فَوَاللَّهِ دُونَ اءَنْ اءُعْطِيَ ذَلِكَ ضَرْبٌ بِالْمَشْرَفِيَّةِ تَطِيرُ مِنْهُ فَرَاشُ الْهَامِ وَ تَطِيحُ السَّوَاعِدُ وَ الْاءَقْدامُ وَ يَفْعَلُ اللّ هُ بَعْدَ ذَلِكَ م ا يَش اءُ.
اءَيُّهَا النَّاسُ إ نَّ لِي عَلَيْكُمْ حَقّا، وَ لَكُمْ عَلَيَّ حَقُّ، فَاءَمّا حَقُّكُمْ عَلَيَّ فَالنَّصِيحَةُ لَكُمْ وَ تَوْفِيرُ فَيْئِكُمْ عَلَيْكُمْ، وَ تَعْلِيمُكُمْ كَيْلا تَجْهَلُوا، وَ تَأْدِيبُكُمْ كَيْما تَعْلَمُوا وَ اءَمّا حَقِّي عَلَيْكُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَيْعَةِ، وَ النَّصِيحَةُ فِي الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِيبِ، وَ الْإِجَابَةُ حِينَ اءَدْعُوكُمْ وَ الطَّاعَةُ حِينَ آمُرُكُمْ.
ترجمه
خطبه اى از آن حضرت (ع ) آنگاه كه لشكر به جنگ با شاميان بسيج مى كرد:

ملول و دلتنگم از شما. از اين همه سرزنشهايتان به تنگ آمده ام . آيا به عوض زندگى آخرت به زندگى دنيا خشنود شده ايد؟ آيا ذلّت را جانشين عزّت خواسته ايد؟ هنگامى كه شما را به جنگ دشمنتان فرا مى خوانم ، چشمهايتان در چشمخانه به دوران مى افتد، گويى كه در لجّه مرگ دست و پا مى زنيد و از وحشت آن هوش از سرتان پريده است . راه گفت و شنودتان با من بسته است و در پاسخ سخنانم ، حيرت زده و سرگردانيد. دلهايتان چون دلهاى جن زدگان است و عقل از سرتان پريده است .
در اين روزهاى چون شب ظلمانى ، چگونه به شما اعتماد كنم ؟ كه هرگز آن ستونى نبوده ايد كه بر آن تكيه توان داد. و يارانى توانمند نيستيد كه به هنگام نياز، نيازى برآوريد. همانند اشترانى هستيد كه چراننده آنها گم شده و چون از جانبى گرد آيند از جانب ديگر پراكنده شوند. به بقاى خداوند سوگند، كه افروختن آتش جنگ را، چه نامناسب مردمى هستيد. شما را مى فريبند و شما فريب دادن نتوانيد. دشمن ، زمينهايتان را يك يك مى گيرد و به خشم نمى آييد. چشم دشمن همواره در شما مى نگرد و شما به خواب غفلت و بى خبرى رفته ايد. به خدا سوگند، آنان كه يكديگر را واگذاشتند و يارى نكردند مغلوب شدند. پندارم كه چون جنگ درگير شود و كشتار به غايت رسد، چنان از گرد پسر ابوطالب پراكنده شويد كه ديگر بازگشتى برايتان نباشد، بدانگونه كه سر بريده ديگر به بدن نچسبد.
به خدا سوگند، كسى كه به دشمن امكان دهد كه گوشتش را تا استخوان بخورد و استخوانهايش را خرد كند و پوستش را بردرد، چه ناتوان مردى است ! و چه كم دل و ترسوست ! تو اگر خواهى همانند چنين مردى باشى ، خود دانى ، ولى من به خدا سوگند، پيش از آنكه به دشمن فرصتى چنين دهم ، با شمشير مشرفّى خود، چنانش مى زنم كه استخوانهاى كاسه سرش در هوا پراكنده و دستها و پاهايش جدا گردد.
خدا، زان پس ، هر چه خواهد همان كند.
اى مردم ، مرا بر شما حقى است و شما را بر من حقى است . حقى كه شما به گردن من داريد، اندرز دادن و نيكخواهى شماست و غنايم را بتمامى ، ميان شما تقسيم كردن و تعليم دادن شماست تا جاهل نمانيد و تاءديب شماست تا بياموزيد.
حقى كه من به گردن شما دارم ، بايد كه در بيعت وفادار باشيد و در روياروى و پشت سر نيكخواه من باشيد و چون فرا مى خوانمتان به من پاسخ دهيد و چون فرمان مى دهم فرمان بريد.



 

TAHEREH

متخصص بخش

به بخش مناسب منتقل شد!

 

برسام

کاربر ويژه
بسم الله الرحمن الرحيم خطبه 36

و من خطبة له ع فِي تِخْويف اءَهل النَهروان :


فَاءَنَا نَذِيرٌ لَكُمْ اءَنْ تُصْبِحُوا صَرْعَى بِاءَثْناءِ هَذَا النَّهَرِ، وَ بِاءَهْضامِ هذَا الْغَائِطِ، عَلَى غَيْرِ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ، وَ لاَ سُلْطَانٍ مُبِينٍ مَعَكُمْ، قَدْ طَوَّحَتْ بِكُمُ الدَّارُ، وَ احْتَبَلَكُمُ الْمِقْدَارُ، وَ قَدْ كُنْتُ نَهَيْتُكُمْ عَنْ هَذِهِ الْحُكُومَةِ، فَاءَبَيْتُمْ عَلَيَّ إِبَاءَ الْمُخالِفِنَ الْمُنَابِذِينَ، حَتَّى صَرَفْتُ رَاءْيِي إ لى هَواكُمْ وَ اءَنْتُمْ مَعَاشِرُ اءَخِفَّاءُ الْهَامِ، سُفَهاءُ الْاءَحْلاَمِ، وَ لَمْ آتِ لا اءَبا لَكُمْ بُجْرا، وَ لا اءَرَدْتُ بِكُمْ ضُرّا.


خطبه اى از آن حضرت (ع ) در بيم دادن نهروانيان :[SUP](19)[/SUP]


من شما را مى ترسانم ، از آنگاه كه كشته در كنار اين رود، يا در پست و بلند اين بيابان به خاك افتاده باشيد، بدون آنكه ، نزد پروردگار خود حجتى يا دليلى روشن داشته باشيد. اين دنياى ناپايدار به ورطه هلاكتان افكند و قضاى الهى شما را به دام خود كشيد. بسا شما را از ((حكميت )) منع كردم و شما سر بر تافتيد و مخالفت ورزيديد، چون كسانى كه عهد و بيعت شكسته باشند. تا بناچار راءى خود با خواست شما هماهنگ كردم . براستى ، مردمى سبك مغز و سفيه و نابردبار هستيد - اى بى ريشه ها - من هيچگاه برايتان موجب شرّى نبوده ام و نخواسته ام به شما زيانى برسانم .
 

برسام

کاربر ويژه
بسم الله الرحمن الرحيم کلام 37

و من كلام له ع يَجْري مُجْرى الخطبة :


فَقُمْتُ بِالْاءَمْرِ حِينَ فَشِلُوا، وَ تَطَلَّعْتُ حِينَ تَقَبَّعُوا، وَ نَطَقْتُ حِينَ تَعْتَعُوا، وَ مَضَيْتُ بِنُورِ اللَّهِ حِينَ وَقَفُوا وَ كُنْتُ اءَخْفَضَهُمْ صَوْتا، وَ اءَعْلاَهُمْ فَوْتا، فَطِرْتُ بِعِنانِها، وَ اسْتَبْدَدْتُ بِرِهانِها، كَالْجَبَلِ لا تُحَرِّكُهُ الْقَوَاصِفُ، وَ لا تُزِيلُهُ الْعَوَاصِفُ، لَمْ يَكُنْ لِاءَحَدٍ فِيَّ مَهْمَزٌ، وَ لا لِقَائِلٍ فِيَّ مَغْمَزٌ.
الذَّلِيلُ عِنْدِي عَزِيزٌ حَتَّى آخُذَ الْحَقَّ لَهُ، وَ الْقَوِيُّ عِنْدِي ضَعِيفٌ حَتَّى آخُذَ الْحَقَّ مِنْهُ، رَضِينا عَنِ اللَّهِ قَضَاءَهُ، وَ سَلَّمْنا لِلَّهِ اءَمْرَهُ، اءَتَرانِي اءَكْذِبُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ ص ؟ وَ اللَّهِ لَاءَنَا اءَوَّلُ مَنْ صَدَّقَهُ فَلا اءَكُونُ اءَوَّلَ مَنْ كَذَبَ عَلَيْهِ، فَنَظَرْتُ فِي اءَمْرِي فَإِذا طَاعَتِي قَدْ سَبَقَتْ بَيْعَتِي ، وَ إ ذَا الْمِيثاقُ فِي عُنُقِي لِغَيْرِي .



سخنى از آن حضرت (ع ) كه تواند خطبه اى باشد:


به يارى دين برخاستم ، در روزگارى كه همه در كار سستى مى نمودند. و در آن هنگام كه هركس سر در لاك خود فرو برده بود، اين من بودم كه سر برافراشتم . (و در آن هنگام ، كه زبان همگان بسته بود، اين من بودم كه به سخن آمدم .) و در آن هنگام كه همه در راه مانده بودند، اين من بودم كه به هدايت نور خدا راه خويش پى گرفتم .
ادعايم از همه كمتر بود و حال آنكه ، بر همگان پيشى جسته بودم و زمام كارها به دست گرفته و پيش مى تاختم و بتنهايى ، از همه گرو مى بردم . همانند كوهى كه تندرها نجنبانندش و توفانها برنكنندش . هيچكس بر من عيبى نتوانست گرفت و در غيبت من سخنى نتوانست گفت . اكنون هر ذليل ستمديده اى در نزد من عزيز و ارجمند است تا حقّش را بگيرم و به او دهم و هر نيرومند سركش در نزد من ناتوان و حقير است كه حق ستمديدگان را از او بستانم . ما به قضاى خداوند راضى هستيم و تسليم فرمان او.
پندارى كه من بر رسول الله (ص ) دروغ مى بندم به خدا سوگند، من نخستين كسى هستم كه پيامبرى او تصديق كرده ام ، چگونه نخستين كسى باشم كه بر او دروغ مى بندد به كار خود درنگريستم ، ديدم پيش از آنكه بيعت كنم مى بايست از فرمان رسول الله (ص ) اطاعت كنم كه مرا به مدارا خوانده بود. آرى ، در آن هنگام عهد و پيمان ديگرى به گردن من بود.
 

برسام

کاربر ويژه
بسم الله الرحمن الرحيم خطبه 38

و من خطبه له ع و فيها علة تسمية الشبهة شبهة ثم بيانحال الناس فيها


وَ إ نَّما سُمِّيَتِ الشُّبْهَةُ شُبْهَةً لِاءَنَّها تُشْبِهُ الْحَقَّ، فَاءَمَّا اءَوْلِيَاءُ اللَّهِ فَضِياؤُهُمْ فِيهَا الْيَقِينُ، وَ دَلِيلُهُمْ سَمْتُ الْهُدَى ، وَ اءَمَّا اءَعْدَاءُ اللَّهِ فَدُعاؤُهُمْ فِيهَا الضَّلاَلُ، وَ دَلِيلُهُمُ الْعَمَى ، فَما يَنْجُو مِنَ الْمَوْتِ مَنْ خافَهُ، وَ لا يُعْطَى الْبَقَاءَ مَنْ اءَحَبَّهُ.


خطبه اى از آن حضرت (ع ) كه در آن علت اينكه شبهه را شبهه ناميده ان بيان مى كند


شبهه را از آن روى شبهه گفته اند كه به حق شباهت دارد، هر چند، باطل است .
ولى دوستان خدا، بدان گرفتار نشوند كه چراغ يقين در دست دارند و رهبرشان هدايت و رستگارى است . اما دشمنان خدا را ضلالت و گمراهى بدان فرا مى خواند و راهنمايشان كورى است . نه آن كس كه از مرگ بترسد از مرگ رهايى خواهد يافت و نه آن كس كه دوستدار زيستن جاويد است از عمر ابد بهره مند گردد.
 

برسام

کاربر ويژه
بسم الله الرحمن الرحيم خطبه 39

و من خطبة له ع



مُنِيتُ بِمَنْ لا يُطِيعُ إ ذَا اءَمَرْتُ وَ لا يُجِيبُ إ ذَا دَعَوْتُ، لا اءَبا لَكُمْ مَا تَنْتَظِرُونَ بِنَصْرِكُمْ رَبَّكُمْ؟ اءَما دِينٌ يَجْمَعُكُمْ، وَ لا حَمِيَّةَ تُحْمِشُكُمْ؟ اءَقُومُ فِيكُمْ مُسْتَصْرِخا، وَ اءُنَادِيكُمْ مُتَغَوِّثا، فَلا تَسْمَعُونَ لِي قَوْلاً، وَ لا تُطِيعُونَ لِي اءَمْرا، حَتَّى تَكَشَّفَ الْاءُمُورُ عَنْ عَوَاقِبِ الْمَسَاءَةِ، فَمَا يُدْرَكُ بِكُمْ ثَارٌ، وَ لا يُبْلَغُ بِكُمْ مَرَامٌ، دَعَوْتُكُمْ إ لى نَصْرِ إِخْوَانِكُمْ فَجَرْجَرْتُمْ جَرْجَرَةَ الْجَمَلِ الْاءَسَرِّ، وَ تَثاقَلْتُمْ تَثَاقُلَ النِّضْوِ الْاءَدْبَرِ، ثُمَّ خَرَجَ إِلَيَّ مِنْكُمْ جُنَيْدٌ مُتَذَائِبٌ ضَعِيفٌ كَاءَنَّم ا يُس اقُونَ إ لَى الْمَوْتِ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ.
اءَقُوُل :
قَوْلَه ع مَتذائب اءي : مُضْطرب مِنْ قَوْلهم : تَذاءبت الريح ، اءَي : اضْطرب هُبوبِها، وَ مِنْهُ يَسمي الذئب لاضْطِراب مشيته .



خطبه اى از آن حضرت (ع )


به مردمى گرفتار آمده ام ، كه چون فرمان مى دهم اطاعت نمى كنند و چون فرا مى خوانم پاسخ نمى گويند. - اى بى ريشه ها - چرا در يارى پروردگارتان درنگ مى كنيد آيا دينى نيست كه شما را با يكديگر متحد سازد آيا غيرت و حميّتى نيست كه شما را به خشم آورد در ميان شما ايستاده ، بانگ برداشته ، يارى مى طلبم ، ندايتان مى دهم ، مگر به فرياد رسيد. دريغا، كه هيچ سخنى از من نمى شنويد و هيچ فرمانى را به كار نمى بنديد.
سرانجام ، پايان ناگوار كارها پديدار خواهد شد. نپندارم كه به پايمردى شما از كس انتقامى توان گرفت يا به مقصودى توان رسيد. شما را به يارى برادرانتان فراخواندم ، ناليديد، همانند اشترى كه از درد ناف بنالد و گرانى و سستى ورزيديد، همانند اشترى پشت ريش كه بار بر او نهاده باشند. سپس ، خردك سپاهى مضطرب و ناتوان به نزد من روانه داشته ايد، چنان با بى ميلى قدم برمى دارند كه گويى به ديار مرگشان مى برند)).[SUP](20)[/SUP]
من مى گويم :
((متذائب )) در سخن امام (ع ) به معنى مضطرب است . از ((تذائبت الريح )) يعنى وزش باد مضطرب شد و ((ذئب )) (گرگ ) را ذئب گويند به سبب اضطرابى كه در رفتار دارد.
 
بالا