اي ستونهاي زمين، گلدسته هاي سربلند
اي رواق زرنگار آيينه هاي بند بند
اي مقرنس هاي چوبي گنبد زرين کلاه
بر سر آن آستان پرشکوه بيگزند
بر سر هفت آسمان آن مهربان افراشته
چتري از بال کبوتر، از حرير و از پرند
دست او اينک پناه آهوان خسته است
بال بگشاييد از شوق آهوان در کمند!
کفتران آسماني هم اسير دام او
ميکشاند هر دلي را در رهاييها به بند
ياد او در عمق دلها ميشکوفد همچو نور
نام او در کام جانها ميتراود همچو قند
اي حضور هشتمين! افتادگان غربتيم
دست ما را هم بگير از لطف اي بالا بلند!
اي مقرنس هاي چوبي گنبد زرين کلاه
بر سر آن آستان پرشکوه بيگزند
بر سر هفت آسمان آن مهربان افراشته
چتري از بال کبوتر، از حرير و از پرند
دست او اينک پناه آهوان خسته است
بال بگشاييد از شوق آهوان در کمند!
کفتران آسماني هم اسير دام او
ميکشاند هر دلي را در رهاييها به بند
ياد او در عمق دلها ميشکوفد همچو نور
نام او در کام جانها ميتراود همچو قند
اي حضور هشتمين! افتادگان غربتيم
دست ما را هم بگير از لطف اي بالا بلند!
زائری بارانیم آقا به دادم می رسی؟
بی پناهم ،خسته ام، تنها، به دادم می رسی؟
گرچه آهو نیستم ، اما پر از دلتنگیم
ضامن چشمان آهوها به دادم می رسی؟
من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام
هشتمین درددانه زهرا به دادم می رسی؟
لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی"
یعنی
لا اله الا الله" قلعه من است و هركس وارد این قلعه شود از عذاب من در امان خواهد بود
بشروطها و انا من شروطها"
یعنی
این" لا اله الا الله" که قلعه است یک شرطی دارد که من( به عنوان امام) از شروط آن هستم.
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره می زنند . . . مریضی شفا گرفت
دیدی که سنگ در دل آیینه آب شد
دیدی که آب حاجت آیینه راگرفت
خورشید و آمد و به ضریح تو سجده کرد
اینجا برای صبح خودش روشناگرفت
پیغمبری رسید و در این صحن پر ز نور
در هر رواق خلوت غار حراگرفت
از آن طرف فرشته ای از آسمان رسید
پروانه وار گشت و سلام مراگرفت
زیر پرش نهاد و به سمت خدا پرید
تقدیم حق نمود و سپس ارتقاگرفت
چشمی کنار این همه باور نشست و بعد
عکسی به یادگار ازاین صحنه ها گرفت
دارم قدم قدم به تو نزدیک می شوم
شعرم تمام فاصله ها را فراگرفت
دارم به سمت پنجره فولاد می روم
جایی که دل شکست و مریضی شفاگرفت...
همیشه از حرمت، بوی سیب می آید
صدای بال ملائک، عجیب می آید!
سلام! ضامن آهو، دلِ شکستهِ ی من
به پای بوس نگاهت، غریب می آید
طلای گنبد تو، وعده گاه کفترهاست.
کبوتر دل من، بی شکیب می آید
برات گشته به قلبم مُراد خواهی داد
چرا که ناله «امّن یُجیب» می آید!
قربونت بشم مولا که انقدر مهمون نوازی و به حرف تک تکشون گوش دادی...مولای ما با کرمه ...خدایا شکرت که این خورشید ثانی رو در سرزمین ما قراردادی.. که حج فقراست...
التماس دعا