• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

ـ-ـ- اشـــعـار مـهــــدوی -ـ-ـ

B a R a N

مدير ارشد تالار

صبح جمعه بود که شکفتی و گیتی، به طلوع غنچه سرختلبریز از شور و شعور شد؛
صبح جمعه پانزدهم شعبان المعظّم، سال 255 هجری.


شهر سامرّا در سکوتی سرد و سنگین، ثانیه ها را می شمرد.
مِهِ سکوت بر پیکر شهر چیره و مردم، در خوابی عمیق، سخت پژمرده بودند.

نفخه فرح بخش و زندگی زای سحرگاهان، در کمینگاه کوه ها، به امید نور،
عزلت گزیده بود و در اعتکافی مبارک، عاشقانه تسبیح می گفت.


و ستاره ها که به سینه آسمان، مدال وار چسبیده بودند، بر جمع ستارگان زمین که در خانه
امام حسن عسگری علیه السلام خوشه پروین شهره بودند به لبخندهای هزاره، غمزه می زدند،

«ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِنَعیمِ الْجَنَّةِ»
خندان و بشارت ده به میلاد مهدی موعود(عج).

آن شب، «حکیمه ـ عمه امام عسگری علیه السلام ـ به اجابت پسر برادر آمده بود
تا شاهد نورافشانی آخرین ستاره کهکشان امامت باشد.

و «نرجس» خاتونِ دو سرا آرام و بی صدا با رؤیای فرزند دلبندش، تنفس می کرد
که ناگاه، ایجاد نوری را در پیکر شریف خویش احساس کرد.


لحظات بعد...
خورشید سیمین تن، از گریبان افق درخشید و چادر گل نشان شب را از سر روز انداخت
و ماه که از فرط شرم، ناپیدا بود، موسیقی تطهیر می نواخت


به میمنت تابش آفتاب زلالِ قائم آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم
یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرًا


«نام تو کناره سبزه جاری ای گل!
تو شهرت آفتاب داری ای گل!

تو رویش لاله های زخمی، یعنی
تاریخ تولّد بهاری ای گل!»


و من هر صبح جمعه، به یاد صبح جمعه میلادت،
اشک هایم را از مشک هایم ندبه می کنم و نثار مقدمت می سازم.


و هر صبح جمعه، به جاروب مژگان و گلاب اشک،
بزرگراه حضورت را آب و جارو می کنم.
به امید صبح جمعه ای که می آیی...

 

B a R a N

مدير ارشد تالار

امشب ازبرج شرف تابان مهی سرمیزند
کز فروغش طعنه بر مهر منور میزند

ماه ما چون جلوه گرشد.ماه گردون تا به صبح
ازپی دیدار رویش حلقه بر در میزند


کیست این مه کزشرف هرصبح خورشید فلک
ازپی اجرای امرش سر ز خاور میزند

کیست این دلبرکه دلها را نموده بیقرار
مرغ دلها در هوایش روز و شب پرمیزند


کیست این دردانه کز لبخند شادی آفرین
مهرشادی بردل و جان مکدر میزند

جان به لب آمد دگرنام ورا افشا کنم
کاختفای نام او برقلب نشتر میزند


مهدی موعودهمنام نبی کامشب زلطف
همچو خورشیدی زبیت عسگری سرمیزند

هست میلاد امام انس و جام کزافتخار
کاین چنین گیتی زر وزیور به پیکرمیزند

چون بودمیلاد مسعودامام عصرما
هرکه رابینی به شادی کف به کف برمیزند

آمدآن مولا که چون جدنکونامش علی
یک تنه خودرا به دریاهای لشکرمیزند

شامگاهان ناله ها داردبه محراب دعا
روزها تیغ ازپی حق همچو حیدر میزند

آمدآن سرورکه چون جدش حسین بن علی
تیغ در راه بقای دین داور میزند


همچوابراهیم ویران میکند بتخانه ها
تیشه برفرق بت و بتخواه و بتگر میزند

آمدآن مولا که بادست عدالتخواه خویش
آتش اندر خرمن ظلم ستمگر میزند


"سرویا"بشنید هرکس شعر امروز تو را
شادمان گشته زشادی کف به کف برمیزند

 
بالا