• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

•:• حـوالـی بــاران •:•

mitra mehr

متخصص بخش خانه و خانواده
[h=6]ارزوهایت را بر اورده خواهد کرد انکه اسمانی را میگریاند تا گلی را بخنداند ...
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
دور دست چشمان بارانی و ابری ات هنوز در من طوفانی است شهر تو هر چه زیبا باشد در برابر بزرگی ات ،زیبا یی ات کم می آورد راست گفت :آن مرغ عاشق که توبانویی.
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
[FONT=tahoma,Vazir,helvetica,sans-serif]حرفهای بارانی تو را از ته دل دوست دارم و برای بودن در کنارت و شنیدن دلواره های زیبایت لحظه شماری می کنم.
من اینجا در اوج نیاز، روزگارم را بی تو می گذرانم و دستهایم را با چشمانی بسته دراز کرده ام تا تو از راه برسی و دستانم را با عطر دستانت معطر کنی.
من بی تو لحظه ها را با حالتی گریان می گذرانم و در انتظار روز دیدارم تا با لبهای خندانت شادی مضاعفی را به قلب خسته من هدیه کنی .
من با نوای باران آمده ام تا غصه را از وجودت بیرون کنم و از دستان پر مهرت ، خنده های گهر بارت را هدیه بگیرم و تقویم بی بهارت را غرق در بهار شادمانی گردانم.
من سفره تنهاییم را برای تو باز کرده ام و افسوس که نمی دانم در این پهنه چه چیز لایق مهربانی تو خواهد بود ولی می دانم تبسم زیبایت برایم غنیمتی به وسعت بی کران است..
می دانم که چاره ساز قلب خسته من عشق بی انتهای توست و عمق آرزوی من فدا کردن همه آرزوهایم به پای مهربانی و پاکی نیلوفرانه توست.
من با واژه هایی تازه و حرفهایی عاشقانه در انتهای افق هر روز به دنبال گلبرگ نیلوفر می گردم با چشمانی غرق باران که رازش را جز خدای آسمان کسی نمی داند.....
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
نيا باران زمین جای قشنگی نیست
من خودم اهل زمینم
خوب میدانم که گل در عقد زنبور است
ولی .....
سودای بلبل دارد وپروانه راهم دوست می دارد !
نيا باران ... زمين جاي قشنگي نيست
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
سهراب : گفتی چشمها را باید شست ! شستم ولی..... گفتی جور دیگر باید
دید! دیدم ولی..... گفتی زبر باران باید رفت رفتم ولی او نه چشم های
خیس و شسته ام را نه نگاه دیگرم را هیچکدام را ندید فقط در زیر باران با طعنه ای
خندید و گفت : دیوانه ی باران زده
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
صدای باران می آید بارانی که کوچه ها را می شوید
ناودانها را می گریاند و گل ها را می خنداند
صدای باران می آید و من تورا در زیر باران احساس می کنم
تازه تر از پیش و زیباتر از همیشه .
این روزهای سخت می گذرند یقین دارم ....
باران می بارد
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
ديريست دلم گرفته باران

اشكم كه ز غم سر شسته باران

چنديست " اسير دست اويم "

بر لوح دلم نوشته باران !

باران ! دل من چو راز دارد ،

از او طلب نياز دارد ،

آن ماه سفر كرده ي ديروز ،

مرغيست خموش و ناز دارد ،

باران به دلم غمي نشسته

من بال و پرم . ولي شكسته !

باران مه من چه حال دارد ؟؟؟

اين دل ز تو هم سوال دارد !

باران برمن ببار باران

از او خبري بيار باران

آه اي دل ناصبور ، صبري

آرام بمان ، قرار قدري . . .

 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
باران که میزند دوست دارم فارق از همه چیز به زیر باران روم
دست هایم را به سمت آسمان دراز کنم و ذره ذره باران بچینم
وقتی باران میبارد
کمی دلم آرام میگردد
شاید به خاطر دیدن دل پر درد آسمان است که همچو دل من بی وقفه میبارد
دوست دارم تنها به زیر باران روم
و رو به آسمان
با چشمانی بسته نوازش قطره هایی را احساس کنم که با شیطنت از چهره ام میگذرند....
دوست دارم هوای بارانی را با تمام وجود استشمام کنم
هوایی که بوی دلتنگی هایم را میدهد.......

دوست دارم بلند فریاد زنم:
آسمان تو از چه دل گرفته ای؟؟؟؟؟؟؟

اما
خود با شرم سر به زیر می اندازم
چون میدانم دلیل دل گرفتن آسمان هم از دنیا و آدمیان است

دوست دارم زیر باران بنشینم
و هم نوای ابرها آهسته با دلی پر درد بگریم...........

376775_228625497259956_1798285789_n.jpg
 

ZahRa-Gh

متخصص بخش
بـاران بـوی دیـوار هـای کـاهـگـلـی را بـیـدار کـرده اسـت ......
1342783611462537_thumb.jpg

 

الهه خورشید

متخصص بخش خانه و خانواده
بـبــار بـــاران
شــایـــد نگـــاه ِدختـــرکــی
بــه شیشـه هــای سـردو بــی روح ِ اتـاقش بــاشـد
تـــا بـــا بــارش ِ اولیـــن قطــراتتـــ
دستـش را رو به آسمـــان دراز کنــد
وبخــواهــد خــدارا
در آغـــوش بـگیـــرد ...
 

الهه خورشید

متخصص بخش خانه و خانواده
خاک باران زده ام
بوی نم می دهد
خاطراتم...
اگر روزی شود
آسمان ها در باد
شاید بشوم گرد،غبار
بروم از این دیار

شـایـد بـروم!
 

ZahRa-Gh

متخصص بخش
بـاور بـاران اسـت ، ایـن صـراحـت سـاده ، و مـن ، وزَ یـده ی واژه هـای تـواَم ، در تـکـلـم تـشـنـگـی .


1340907558745117_thumb.jpg



 

shakira

متخصص بخش پزشکی
تلخ است که:

باران محبت در قلبت می بارد و من از آن بی نصیبم ...

تلخ است که:

چشمانم می بارند و

تو آنها را نمی بینی ...

:گل:
 

mobin.H

کاربر ويژه
هنوز دستانم در دست تو بود
که باران آمد
و تو رفتی که چتر بیاوری
هنوز سالها از آن موقع می گذرد
و من بر روی نیمکت پارک منتظر نشسته ام....
که تو یا با چتر یا بی چتر
فقط برگردی
 

baroon

متخصص بخش ادبیات


مجتبی اصغری فرزقی (کیان)





تمنّا می کنم باران ببارد دشت خالی را
بشوید شاید این باران تمام خشک سالی را

اگر از ابر می خواهم که باران را بریزد سخت
به این خاطر که شوید سرزمین این حوالی را

بیا باران و پرکن دشت را از گل که کار توست
چگونه پرکنم باران بگو! این حجم خالی را؟

در این لم یزرع تنها دلم بیچاره تر گشته
ببار ای ابر تا رامش کنم این لاابالی را

سلیمان نبی بر تخت قالی می رود دریا
ولی ابلیس در خوابم نبیند خواب قالی را

اگر باران ببارد، حضرت دریا شود خوشحال
و مبدأ می کنم هر سال این سال جلالی را

یقین دارم که باران می وزد بر آینه امشب
و می شویم به باران شک و ظنّ احتمالی را











 

taha moien

کاربر ويژه
باراني ام , باراني ام , باراني از آتش

يك روح بي پروا و سرگرداني از آتش .

اين كوچه ها , ديوارها , اصلاً تمام شهر

سوزان و من محبوس در زنداني از آتش.

اهل غزل بودم ، خدا يكجا جوابم كرد

با واژه اي ممنوع ، با انساني از آتش.

بي شك سرم از توي لاكم در نمي آمد


بر پا نمي كردي اگر طو فاني از آتش
. تا آمدي ،

آتشفشاني سالها خاموش

بغضش شكست و بعد شد طغياني از آتش.

كاري كه از دست شما هم بر نمي آمد

من بودم و در پيش رويم خواني ازآتش
.

اين روزها محكوم ِ اعدامم به جرم عشق


در انتظارم بشنوم ، فرماني از آتش
 
آخرین ویرایش:

mobin.H

کاربر ويژه
غلط کرده باران
حالا که مرا به تو بد عادت کرده
بی تو می بارد
روز و شب
بی خستگی! من اینجا ! تو آنجا ! و نگفتم چرا غمگینم ! غلط کرده باران !
 

baroon

متخصص بخش ادبیات



گل از تراوت باران صبحدم لبريز
هوای باغ و بهار از نسيم و نم لبريز

صفای روی تو ای ابر مهربان بهار
كه هست دامنت از رشحه ی كرم لبريز

هزار چلچله در برج صبح می خوانند
هنوز گوش شب از بانگ زير و بم لبريز

 
بالا