• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.
ف
امتیاز کسب شده
0

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سختی ها هم میگذرن عزیز دلم...من همیشه و تو همه حال به یادت هستم.چون حس نمیکنم دوری و بهت یه جووورای وابستگی و دل بستگی دارم ... منم خیلی دوستت دارم نازنینم...:گل::گل::گل:
    منتظرت میمونم تا بیای و با هم بیشتر حرف بزنیم...مرسی که سکوت رو شکوندی و حرف زدی و خوشحال تر میشم وقتی بیشتر برام حرف بزنی تا سبک بشی خانمی...:گل::گل::گل:
    مراقب گل من باش...از دور میبوسمت مهربونم...خدا پست و پناهت باشه فائزه دوست داشتنی و گل من......:گل::گل::گل:
    فائزه مهربونم......میدونم روزای سختی رو داری میگذرونی...میدونی شرایط به هم ریخته است...نمیخوام بگم که ناراحت نباش..چون میدونم و میفهمم که غم از دست دادن پدر دلسور و مهربون چقدر سخته......پدر من هم سه ماه پیش هم مادر و هم پدرشو از دست داده...یه شوک خیلی بدی توو زندگیمون به وجود اومد...درسته پدر بزرگ و مادر بزرگم بودن...اما اندازه پدر و مادرم دوستشون داشتم و دارم... و یه جورایی درکت میکنم...:گل::گل::گل:

    منم اوایل خیلی سختم بود و باورم نمیشد...هنوزم باور ندارم.یه وقتایی انقدر دلم میگره که منم کم میارم و فقط از خدا طلب آرامش میکنم...واسه همین تو رو هم به خدا میسپارم تا مراقبت باشه و بهت ارامش بده...
    سلام خانومی ...:نیش:
    ایشالا خدا بهت صبر بده ..:بای:
    امیدوارم موفق باشی در ارائه پایان نامه ات دوست من ...:بغل:
    شما واقعاً عاشقانه پدرت رو دوست داشتی و داری. من در برابر این همه احساس کم آوردم.
    اتفاقاً کنجکاو بودم بدونم چی شد که ایشون یهو ...:نه: انشالله که روحشون غرق رحمت و آرامش باشه و دوست ماهم به آرامش برسه.
    یه شب خوابتو دیدم:بغل: خواب دیدم همو دیدیم. خیلی باهم صحبت کردیم. خیلی خوشحال بودیم از دیدن هم، امّا چهره ت :آه: پیر بود و رنجور. موقع خداحافظی همدیگه رو بغل کردیم و بدجوری گریه کردی:قاطی: تمام روز فکرم مشغول بود و حالم گرفته بود:دوست: مواظب خودت باش دوست عزیزم.
    ممنون که باهام حرف زدی:گل: مواظب خودت باش ماه بانو .
    وووااای فائزه جان نمیدونی چقدر خوشحال شدم دیدم اومدی توی پروفایلم:گریه:
    سلام به غمگین دوست داشتنی من. دلم برات تنگ شدهههه.
    فائزه ی عزیزم خیلی خوب میتونی وصف حالت رو بگی. هر 3 باری که نوشته هاتو دیدم چشام مث خودت بارونی شد. مخصوصاً پستی که توی تاپیک داده بودی... وقتی خوندم به هق هق افتادم. خیلی تأثیرگذار و خوب مینویسی.
    الهی عزیز دلم دلتنگیات رو چاره ی واقعی نیست، بالاخره باید تسکینش بدی. دنیاست گاهی بی رحمه کاش بتونی ... نمیشه فراموش کرد میدونم امّا کاش بتونی کمتر بهش فکر کنی کاش بتونی خودتو سرگرم زندگی و با شیرینی های زندگیت تلخی این روزگار رو کمرنگ کنی.
    بهشون بگو آروم میشم، بهم فرصت بدید. من مطمئنم میتونی فائزه. انقد قلبت بزرگ هست که آدمای زیادی توش جا میشن و انقد فکرت باز هست که به داشته هات دلگرم باشی. به خانواده ت، همدمت, میوه های دلت، دوستات و... بعضی زخما خوب نمیشن فقط باید مدارا کرد! :آه: می تونی گلم. فقط زمان می بره.
    سلام به فائزه گلم...حالت خوبه خانمی؟زندگی خوبه؟:گل:

    دلم برات تنگ شده...امیدوارم که حالت بهتر شده باشه گل خوبم...:گل:

    خودت خوووبی؟سلامتی؟:گل:

    اوضاع چطوره؟چی کارا میکنی ؟:گل:
    سلام‏ ‏فائزه‏ ‏عزیزم‏ ‏...‏ ‏ببخش‏ ‏دوستم‏ ‏این‏ ‏کامپیوترم‏ ‏خراب‏ ‏شده‏ ‏برای‏ ‏همین‏ ‏کمتر‏ میتونم‏ ‏بیام‏ ‏انجمن‏ ‏،‏ ‏الان‏ ‏هم‏ ‏با‏ ‏موبایل‏ ‏اومدم‏ ‏:ناراحت:‏ ‏...مواظب‏ ‏خودت‏ ‏خیلی‏ ‏خیلی‏ ‏باش‏ ‏عزیز‏ ‏دل‏ ‏مریم‏ ‏‏ستاره‏ ‏های‏ ‏آسمونیت‏ ‏و‏ ‏از‏ ‏طرف‏ ‏خاله‏ ‏مریمشون‏ ‏ببوس‏ ‏
    سلام فائزه جون ... خواهش می کنم ... قربونت برم ... :نیش:
    امیدوارم دوست خوبی برات باشم ... :بغل:
    از خودت برام بگو ... چه کار می کنی ؟؟؟:دوست:
    تو انجمن بیشتر کجا میگردی ؟؟؟
    بابت پدرت هم تسلیت میگم ...:ناراحت:
    فائزه جون سلاااممم. دلم برات خیلی تنگ شده. یه چیزی بگو:ناراحت:
    :گل:سلام عزیزم...حالت چطوره؟چه میکنی با غم و غصه عزیزم؟:گل:
    :گل:دلم برات تنگ شده بود عزیزم...برای تو و خانوادت بهترینارو آرزو دارم مهربونم...:گل:
    سلام فائزه خانوم :گل:
    مجددا غم از دست دادن پدر بزرگوارتون رو به شما تسلیت میگم و امیدوارم غم آخرتون باشه:گل: :گل: :گل:
    و واقعا شرمنده از اینکه دیر رسیدم به بزرگی خودتون ببخشید
    فائزه خانم از خداوند صبر برای شما و خانواده محترمتون خواهانم
    امیدوارم که غم آخر تون باشه .
    ............................................................................
    کاش آن شب را نمی آمد سحر
    کاش گم در راه پیک بد خبر
    ای عجب کان شب سحر اما به ما
    تیره روزی آمد و شام دگر
    دیده پر خون از غم هجران و او
    با لب خندان چه آسان بر سفر
    ای دریغ از مهربانی های او
    دست پر مهر آن کلام پرشکر
    غصه ها پنهان به دل بودش ولی
    شاد و خرم چهره اش بر رهگذر
    در ارزان زان ما بود ای دریغ
    گنج پنهان شد به خاک و بی ثمر
    تا پدر رفت آن سحر از پیش رو
    بی نشان را خاک تیره شد به سر
    فائزه جان از خداوند بزرگ برای شما و خانواده محترمتان صبر آرزو میکنم.
    روحش شاد
    سلام فائزه جان، منو ببخش که د یر متوجه شدم. غم از دست د ادن پدر خیلی سنگین و باورش سخت، اما باید باور کنیم، که او د یگر در میان ما نیست.
    کسی که وجودش در تمامی لحظات زندگی برایمان همچون کوهی استوار بود ، و ا ینک بار سفر ، سفر ا بدی خویش را بسته و ...
    تسلیت کوچکترین واژه ا یست که میتوا نم بگویم،منم برادرم سالها د یالیز شد واینک در میان ما نیست.
    خواهر خوبم مرا در غم عزیز از دست رفته ات شریک بدان ، پایدار و سربلند باشی
    مثل باران خاطراتت ماندنيست
    لحن پر مهر صدايت خواندنيست
    گرچه ما اندک زماني در کنارت بوده ايم
    تا ابد مهر و وفايت ماندنيست .
    اگه تمام شب برای از دست دادن خورشید گریه کنی ، لذت دیدن ستاره ها رو از دست می دی
  • بارگذاری…
  • بارگذاری…
  • بارگذاری…
بالا