شعر یک پدر:
می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی,
می رسد روزی که بی من روزها را سر کنی,
می رسد روزی که تنها در کنار عکس من ,
خاطرات کهنه ام را یک به یک باور کنی....
برای شادی روح تمام پدران در گذشته فاتحه.
سلام پدر !
حال همه ی ما خوب است,
اما تو باور نکن .
دلمان برای دیدارت تنگ است ....تنگ...
یادت را به شمعدانیها پیوند زده ام ,
هیچگاه زرد نخواهد شد,
همیشه سبز , همیشه پرگل,گلدانی از یادت,خاطراتت,حرفهایت,
نگاهت,صدای خنده هایت....
واز طاقتت بر طاقچه ی خیالم است...
چه صبور بودی ومهربان...
یادت گرامی..
:گل: