درود بانوی نگارین ..
دیر آمده ام .. نه ..
اما .. پر از یادم ..
و پا به پای سطرهایت ..
پا به پای بدرقه هایت ..
پا به پای پیام هایت ..
و حتی در پی نبودن هایت ..
دوان دوان روزها را می شمارم ..
چه زود پاییز شد ..
فصل بریدن ها .. فصل رفتن ها .. فصل نبودن ها ..
دلم اما اینجاست ،
اینجاست که حتی اگر "زمستان" هم بیاید ،
دوباره "بهاری" خواهد بود :
به وسعت ِ "بودن" ..
به پهنای " دوستی "..
سپاس تمام مهرهایت را ..
و سپاس ، پیام هایی را که به قاصدک ها سپردی ..
سپاس ..