سکوت کن بانو سکوت کن!
بگذار نا گفته بمانی
بگذار ناشناخته بمانی
بگذار در تب و تاب تعبیرت بمانند
بگذار ندانند چگونه سازهاشان را برای رقصاندنت کوک کنند
بگذار مبهوت و گیج بمانند در خم اولین کوچه شخصیت تو
بگذار سر به مهر بمانند چشمان راز الودت
بگذار ندانند رگ خواب تو را
لب باز نکن بانو نه ! لب باز نکن
بگذار لبانت حریم شود روح نازکت را
بگذار امن بماند سرزمین رویاهای برفی ات
لب باز نکن بانو! لب باز نکن
ادم های این دیار اهلی نیستند
میان نااهلان تفسیر می شوی تعبیر می شوی تسخیر می شوی
سکوت کن بانو! لب باز نکن! حالا نه! اینجا نه...!
روزی شنیده می شوی بی انکه لب باز کنی
بی انکه بگویی
خوانده می شوی بی هیچ سخنی
روزی سکوتت پر از صدا می شود بانو
برای گوشی که اهلی شده باشد...