• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.
S
امتیاز کسب شده
0

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خسته شدم می خواهم در آغوش گرمت آرام گیرم.
    خسته شدم بس که از سرما لرزیدم...
    بس که این کوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم
    زخم پاهایم به من میخندد...
    خسته شدم بس که تنها دویدم...
    اشک گونه هایم را پاک کن و بر پیشانیم بوسه بزن...
    می خواهم با تو گریه کنم ...
    خسته شدم بس که...
    تنها گریه کردم...
    می خواهم دستهایم را به گردنت بیاویزم
    و شانه هایت را ببوسم...
    خسته شدم بس که تنها ایستادم
    وقتی چترت خداست،بگذار ابر سرنوشت هر چه می خواهد ببارد...
    سلام داداشی
    چه طوری ؟ خوووووبی ؟ دلم برات تنگ شده
    خیلی خیلی خیلی تنگ شده
    سلام داداشی خوبی ؟
    چی کار میکنی ؟
    دلم واست یه ذره شده بود.
    اوضاع که خوبه .
    ببخش که دیر پیشت میام.
    دلم گرم خداوندیست ،
    که با دستان من گندم برای یا کریم خانه میریزد!!!

    چه بخشنده خدای عاشقی دارم...!
    که می خواند مرا ، با آنکه می داند گنهکارم...
    دلم گرم است ،
    می دانم بدون لطف او تنهای تنهایم...
    برایت من خدا را آرزو دارم....
    برای خودت زندگی کن
    کسی‌ که ترا دوست داشته باشـــــــــــــد
    با تو میمانــــــــــــــد
    برای داشتنت می‌جنگــــــــــــــــد
    اما اگر دوست نداشته باشــــــــــــــــــــد
    به هر بهانه‌‌ای میـــــــــــــــــــرود
    سلام برادر جان چند وقتی هست که خبری از شما ندارم اومدم حالتون رو بپرسم امیدوارم خوب وسلامت باشی و.میلاد حضرت فاطمه زهرا رو تبریک می گم .
    زندگی می تواند فوق العاده باشد
    اگر دیگران ما را به حال خودمان بگذارند.........
    خداوندا
    دستم به آسمانت نمی رسد
    اما تو که دستت به زمین می رسد
    "بلندم کن "
    خدایا من حواسم به همه هست به جز تو

    پس تو هم حق داری، حواست به همه باشه به جز من . . .
    خیالت..

    پرنده ای ست...

    می نشیند بر شانه ام...!!

    با اشکها و لبخندهایم

    برایش آب و دانه ریخته ام..!!!
    از كفر من تا دينِ تو راهي به جز ترديد نيست
    دلخوش به فانوسم نكن! اينجا مگر خورشيد نيست
    با حس ويراني بيا تا بشكند ديوار من
    چيزي نگفتن بهتر از تكرار طوطي وارِ من
    بي جستجو ايمان ما از جنس عادت مي شود
    حتي عبادت بي عمل وهم سعادت مي شود
    با عشق آنسوي خطر جايي براي ترس نيست
    در انتهاي موعظه ديگر مجال درس نيست
    كافر اگر عاشق شود، بي پرده مؤمن مي شود
    چيزي شبيه معجزه با عشق ممكن مي شود
    چوپان دروغگو دروغگو نبود

    او از فرط تنهایی فریاد گرگ سر می داد

    افسوس کسی تنهایی او را نمی فهمید

    و چوپان را دروغگو می انگاشت

    در این میان فقط گرگ فهمید که چوپان دروغگو نیست بلکه چوپان

    تنهاست !!!!!
    من به تو خنديدم
    چون كه مي دانستم
    تو به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدي
    پدرم از پي تو تند دويد
    و نمي دانستي باغبان باغچه همسايه
    پدر پير من است
    من به تو خنديدم
    تا كه با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
    بغض چشمان تو ليك لرزه انداخت به دستان من و
    سيب دندان زده از دست من افتاد به خاك
    دل من گفت: برو
    چون نمي خواست به خاطر بسپارد گريه تلخ تو را...
    و من رفتم و هنوز سالهاست كه در ذهن من آرام آرام
    حيرت و بغض تو تكرار كنان
    مي دهد آزارم
    و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
    كه چه مي شد اگر باغچه خانه ما سيب نداشت(فروغ فرخزاد)
  • بارگذاری…
  • بارگذاری…
  • بارگذاری…
بالا