[FONT=Tahoma]همه ساکت نشسته بودند ... سکوتشان برای این بود که همدیگر را نمیشناختند ..
[FONT=Tahoma]داخل کلاس شدم و کیفم را روی میز گذاشتم و گفتم : سلاااااااااااااام
[FONT=Tahoma]با لبخند های کشیده ای نگاهم میکردند ...
[FONT=Tahoma]گفتم : "صبح به خیییییییر ... بیدارین؟
[FONT=Tahoma]رنگ شب...