[FONT=lucida grande]چند سال پیش در یک روز گرم تابستانی در جنوب فلوریدا، پسر کوچکی با عجله لباس هایش را درآورد و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت . مادرش از پنجره نگاهش می کرد و از شادی کودکش لذت می برد .
[FONT=lucida grande]مادر ناگهان تمساحی را دید که به سوی فرزندش شنا می کند ؛
[FONT=lucida...