نوشته : دکتر باربارا هلوینگ (باستان شناس با گرایش دوران آغاز نگارش و آغاز ایلامی ، رئیس بخش ایران در موسسه باستان شناسی آلمانی اوروسیا و ایران در آلمان و کاوشگر میهمان و مسئول ایجاد بانک سفال)
برگردان : دکتر صادق ملک شهمیرزادی (انسان شناس با گرایش پیش از تاریخ ، بازنشسته هیت علمی گروه باستان شناسی دانشگاه تهران ، سرپرست و مجری «طرح بازنگری سیلک»)
فلات مرکزی ایران دارای هویت جغرافیایی کاملا مشخصی است و محدوده آن توسط بلندی هایی که آن را احاطه کرده اند مشخص گردیده است که عبارتند از رشته کوه های البرز با قله دماوند در شمال و رشته کوههای زاگرس در جنوب باختری و جنوب. هر دو این رشته کوهها مانند سدی طبیعی سپری دفاعی را در جنوب باختری در برابر نفوذ فرهنگ های سرزمین های پست ، دشت رسوبی میان رودان (بین النهرین) و در بخش ساحلی شمالی در برابر استپ های ترکمنستان ایجاد کرده اند. گسترش فرهنگی در فلات مرکزی ایران بازتابی است از محدودیت های جغرافیایی که به وسیله بلندی ها اعمال شده است. از دوره نوسنگی ، یعنی از زمانی که انسان نخستین استقرارهای همیشگی خود را پدید آورد ، اجتماعاتی در بلندی های ایران پا گرفت که در یک منطقه بسیار گسترده از مجموعه ای از سبک مشخصی برای تزیین ظروف سفالی ، که بی گمان بازتابی از نمادهای مشترک بین آنها بود ، استفاده می کردند ، مانند سبک پیرایه های ظروف سفالی که می توان آنها را بر روی ظروف سفالی دوره فلات عتیق ، دوره کهن تر چشمه علی و یا در دوره نوتر سیلک3 دید.
با این وصف ، نقشی را که بلندی ها دارا هستند بیش از اینها است. کوهستان ها با تعیین مسیر حرکت انسان ها و چگونگی ارتباطات فرهنگی از طریق راه های ارتباطی و همچنین هدایت حرکت در دره هایی که رودخانه ها مسیر خود را از میان آنها گشوده اند دارای نقشی اساسی هستند و از همه مهم تر اینکه کوهستانها منابع اصلی ثروت های طبیعی ایران را تشکیل می دهند. در بلندی ها کانی های بسیار فراوان مس ، نقره و سرب وجود دارند و علاوه بر این در آنها می توان سنگ های آذرین و دگرگونی و همچنین سنگ های نیمه قیمتی به دست آورد.
فن آوری بهره برداری از این موادخام از زمان های بسیار کهن گسترش یافته است. انسان از هزاره پنجم پیش از میلاد استخراج فلز را از کانی برای قالب گیری تجربه کرده است. از هزاره چهارم به این سو جداسازی فلز مس از کانی آن امری عادی شده است و کمی پس از آن در حدود میانه هزاره چهارم استحصال نقره از کانی سرب / نقره به وسیله استفاده از بوته های غال گذاری در چندین محل باستانی در فلات ایران ، مانند اریسمان و سیلک ، صورت گرفته است. تولید ظروف سنگی کلریت ، صنعتی نو که از پایان هزاره چهارم پیش از میلاد در جنوب خاوری ایران رایج بوده است ، به زودی به صورت صنعتی درآمد که به میان رودان و مناطق ساحلی خلیج فارس ، یعنی مناطقی که در آنها این نوع ماده خام یافت نمی شده است و تنها از طریق مبادله ، معاوضه و یا بازرگانی می توانست به آن مناطق برسد ، صادر میشد.
تقاضا برای این نوع مواد بوده است که ، چه به صورت موادخام و اولیه و چه به صورت تولیدات آنها ، نخستین جرقه های بازرگانی از حدود هزاره چهارم پیش از زایش مسیح با مناطق دوردست پدید آمد. همین امر سبب برقراری پیوند نزدیک تر بین مناطق بلند ایران و جهان پیرامون ، اقوام ساکن استپ های آسیای مرکزی ، بلندی های افغانستان که سنگ لاجورد از کوه های بدخشان آن استخراج میشد و تمدن در حال طلوع مناطق پست میان رودان گردید. «پیر آمیه» ، باستان شناس فرانسوی ، این دوره را که در طی آن پیوند با مناطق دوردست برقرار شده بود «عصر مبادلات» نام گذاری کرده است.
پیشینه راه زمینی دوران تاریخی ، نامدار به «راه ابریشم» و «راه شاهی» بی گمان برمی گردد به پایان هزاره چهارم و آغاز هزاره سوم پیش از زایش مسیح با پدید آمدن شبکه ارتباطات تجاری در «عصر مبادلات» با مناطق دوردست. این راه ها وسیله ای بودند تا پیوند بین کانون های تازه پاگرفته شهری در ایران را با میان رودان برای رساندن مواد خامی که از مناطق دوردست تهیه میشدند فراهم آورند. «عصر مبادلات» سبب افزایش چشم گیر جوامع پیچیده ایرانی گردید. روستاها به صورت شهرهای بزرگ درآمدند ، فناوری های نوین گسترش یافتند و در نتیجه مهار و اداره امور بازرگانی ساختار اداری نویی را می طلبید. برآیند این دگرگونی به اندازه ای بزرگ بود که «گوردون چایلد» ، تاریخ دان نامی ، آن را «انقلاب شهری» توصیف کرده است. این روند که سرانجام در آغاز هزاره سوم پیش از زایش مسیح به اوج شکوفایی خود رسیده بود و منطقه بزرگی از بخش های جنوبی ایران را زیر سیطره خود درآورد آغاز دوره «آغاز ایلامی» است. در آغاز اصطلاح «آغاز ایلامی» برای اطلاق به ساختاری نوشتاری که زبانی را با آن می نوشتند ، که پس از آن زبان ایلامی نامیده شد ، استفاده میشد. پس از آن از این اصطلاح برای توصیف یک هویت فرهنگی استفاده شد که امروزه نیز از این اصطلاح بیشتر برای همین امر استفاده میشود.
برای هر نوع بازنگری در کاربرد اصطلاح «آغاز ایلامی» ، می بایست از تعریف آن شروع کرد. استفاده از اصطلاح «آغاز ایلامی» ، که نخست از آن برای نامیدن نوعی نوشتار آغاز شده بود و سپس برای نامیدن یک هویت فرهنگی بکار رفت ، دارای معانی پرشماری است که در نتیجه احتمال خطا در کاربرد آن منتفی نیست. پژوهشگران از این اصطلاح به صور مختلف استفاده کرده و می کنند. گاهی از آن برای نامیدن فرهنگ ، گاهی برای نامیدن تمدن و گاهی نیز با احتیاط از این اصطلاح برای نام بردن از یک پدیده ویژه استفاده می کنند. اصطلاح «آغاز ایلامی» به چم یک فرهنگ همگون باستان شناسی در قلمرو فرهنگ دارای لایه های مبهم و متفاوتی است. چنانچه با دقت به مسئله نگاه کنیم متوجه خواهیم شد که همه تعاریفی که هم اکنون از اصطلاح «آغاز ایلامی» می شود برپایه نوعی ساختار تشکیلات اداری شکل گرفته اند و برپایه مدارکی از نوع ویژه ای از مهرها و کاربری مهر و همچنین الواح نوشتاری شمارشی که گاهی نیز با نشانه هایی همراه هستند قرار دارند. وجه غالب در پژوهش درباره «آغاز ایلامی» بر قلمرو تشکیلات اداری آن متمرکز شده است و در نتیجه تلاش در یکی دانستن آغاز ایلامی به مفهوم سازمانی و به مفهوم فرهنگی سبب شده است که مسیر پژوهش ها منحرف گردد. به هیچ روی روشن نیست که آغاز ایلامی یعنی فناوری اداری استاندارد شده ای که در بخش گسترده ای از مناطق بلند ایران جریان داشته است ، نوعی زبان است و یا از آن باید برای اطلاق به یک هویت فرهنگی و یا حتی یک واحد سیاسی استفاده کرد.
از دیگر ویژگی های آغاز ایلامی ، افزون بر دارا بودن تشکیلات اداری ، بناها هستند هرچند که برخی از آنها کاربرد اداری دارند ، که با خشت های مستطیل شکل ساخته شده اند و ظروف سفالی ویژه مانند سینی های نامی به «سینی های بانشی» ، سبوهای چند رنگ با دسته دماغی و کاسه هایی با لبه واریخته. این ویژگی ها ، یعنی مجموعه های ساختمانی و ظروف سفالی ویژه ، می توانند به عنوان شوندهایی بر ردیابی پیوند با غرب یا میان رودان مورد استفاده قرار گیرند. تقریبا همه این معیارها بازتابی از اثرگذاری غرب ، یعنی تاثیر میان رودان هستند و همین مسئله در پیش داوری ها در پژوهش ها بسیار موثر بوده اند.
چنین روندی در پیشینه پژوهش های باستان شناسی در ایران قابل دیدن است :
شوش ، کانون شوشان ، یعنی محلی که از قرار معلوم نزدیک ترین جای باستانی ایران به میان رودان است نخستین جایی در گستره جغرافیایی ایران بود که در آن پژوهش های منظم باستان شناسی انجام شد و نخستین نمونه های لوح های نوشتاری به خط ایلامی به دست آمد. از این رو بود که گسترش و دگرگونی های فرهنگی در شوش با دید بر میان رودان بیان میشد و بر شوش تاکید بسیاری میشد. در نتیجه گمان غالب بر این بود که شوش کانون ایالت آغاز ایلامی بود که تحت تاثیر میان رودان گسترش یافت. از شوش بود که پدیده آغاز ایلامی گسترش پیدا کرد و در بخش گسترده ای از ایران ، که بلندی هایی را هم دربرمی گرفت ، توزیع گردید. هنگامی که دامنه گسترش این پدیده به بخش های فلات مرکزی رسید سبب شد تا الواح با نوشتاری از نوع آغاز ایلامی در حفریات سیلک و پس از آن در «تل قضیر» در رامهرمز هم پیدا شوند. در حدود دهه 1970 میلادی ، هزاره دوم پیش از میلاد ایالت ایلام ، یعنی انشان ، در تل ملیان فارس شناسایی شد و در نتیجه بحث پذیرفتنی اینکه فارس نه تنها کانون ایلام بلکه کانون بخش کهن تر فرهنگ آغاز ایلامی بود مطرح گردید.
از آنجا که الگوهای ایالت آغاز ایلامی با نمونه های ایالات ایلامی متاخر قیاس میشد ، این بحث قوت گرفته که آغاز ایلامی دارای دو کانون بود که یکی شوش در بخش جنوبی و در بخش پست تر خوزستان و دیگری در بخش بلندتر در ملیان که به صورت مکمل یکدیگر عمل می کردند. در عین حال بحث دوگانگی عوامل قومی که با نحوه زندگی در بخش های بلند و پست تر مرتبط بود را نیز پیش آورد و سرانجام با به دست آمدن چند لوحه نگارشی با نشانه های نگارشی آغاز ایلامی در کاوش های تپه یحیی در کرمان و شهر سوخته در سیستان نشان دهنده نفوذ آغاز ایلامی تا آن مناطق دوردست بود. پشنهاد نظریه «قلمرو تاثیر متقابل» سبب شد تا تغییر جهت پیوندهای جوامع ساکن در تپه یحیی و شهر سوخته در درازای زمان مورد بررسی قرار گیرد و نشان داده شود که دورافتاده ترین بخش در خاوری ترین مرز جمدت نصر – آغاز ایلامی – در پایان هزاره چهارم و آغاز هزاره سوم پیش از زایش مسیح ، تچه یحیی بود.
تاکنون کانون اصلی پدیده آغاز ایلامی در باختر ، و به طور روشن تر در جنوب باختری ایران ، در نظر گرفته میشد. شوند اصلی این امر این بود که تنها سندی که دگرگونی کامل نگارش آغاز ایلامی را ارائه نماید از شوش به دست آمده است. از آنجا ، یعنی شوش ، بود که احتمالا فرهنگ آغاز ایلامی به سمت بلندی های جنوب و کانون ایران انتشار پیدا کند. چنین تصور میشد که این جریان نفوذ پذیری مشابه همان راهکاری بود که با بحث های جدلی «توسعه اروک» همراه است. در نتیجه انتشار سیستم تشکیلات اداری نیز با ایالت قدرتمند آغاز ایلامی ، شوشان ، پیوند داده شد و از آنجا بود که بر مناطق دوردست واقع در بلندی ها اعمال کنترل پدید آمد. این تصور تا به آن حد شدت گرفت که منجر به ارائه نظریه استعمار بلندی ها توسط ساکنان دشت های رسوبی گردید. برپایه چنین تصوری پدیده آغاز ایلامی ارائه روندی شهرنشینی بود که برپایه نظریه گسترش اروک تعبیر میشد که شوندهای آن نیز روابط بازرگانی ، مهاجرت و یا استعمار ذکر می شد.
برگردان : دکتر صادق ملک شهمیرزادی (انسان شناس با گرایش پیش از تاریخ ، بازنشسته هیت علمی گروه باستان شناسی دانشگاه تهران ، سرپرست و مجری «طرح بازنگری سیلک»)
فلات مرکزی ایران دارای هویت جغرافیایی کاملا مشخصی است و محدوده آن توسط بلندی هایی که آن را احاطه کرده اند مشخص گردیده است که عبارتند از رشته کوه های البرز با قله دماوند در شمال و رشته کوههای زاگرس در جنوب باختری و جنوب. هر دو این رشته کوهها مانند سدی طبیعی سپری دفاعی را در جنوب باختری در برابر نفوذ فرهنگ های سرزمین های پست ، دشت رسوبی میان رودان (بین النهرین) و در بخش ساحلی شمالی در برابر استپ های ترکمنستان ایجاد کرده اند. گسترش فرهنگی در فلات مرکزی ایران بازتابی است از محدودیت های جغرافیایی که به وسیله بلندی ها اعمال شده است. از دوره نوسنگی ، یعنی از زمانی که انسان نخستین استقرارهای همیشگی خود را پدید آورد ، اجتماعاتی در بلندی های ایران پا گرفت که در یک منطقه بسیار گسترده از مجموعه ای از سبک مشخصی برای تزیین ظروف سفالی ، که بی گمان بازتابی از نمادهای مشترک بین آنها بود ، استفاده می کردند ، مانند سبک پیرایه های ظروف سفالی که می توان آنها را بر روی ظروف سفالی دوره فلات عتیق ، دوره کهن تر چشمه علی و یا در دوره نوتر سیلک3 دید.
با این وصف ، نقشی را که بلندی ها دارا هستند بیش از اینها است. کوهستان ها با تعیین مسیر حرکت انسان ها و چگونگی ارتباطات فرهنگی از طریق راه های ارتباطی و همچنین هدایت حرکت در دره هایی که رودخانه ها مسیر خود را از میان آنها گشوده اند دارای نقشی اساسی هستند و از همه مهم تر اینکه کوهستانها منابع اصلی ثروت های طبیعی ایران را تشکیل می دهند. در بلندی ها کانی های بسیار فراوان مس ، نقره و سرب وجود دارند و علاوه بر این در آنها می توان سنگ های آذرین و دگرگونی و همچنین سنگ های نیمه قیمتی به دست آورد.
فن آوری بهره برداری از این موادخام از زمان های بسیار کهن گسترش یافته است. انسان از هزاره پنجم پیش از میلاد استخراج فلز را از کانی برای قالب گیری تجربه کرده است. از هزاره چهارم به این سو جداسازی فلز مس از کانی آن امری عادی شده است و کمی پس از آن در حدود میانه هزاره چهارم استحصال نقره از کانی سرب / نقره به وسیله استفاده از بوته های غال گذاری در چندین محل باستانی در فلات ایران ، مانند اریسمان و سیلک ، صورت گرفته است. تولید ظروف سنگی کلریت ، صنعتی نو که از پایان هزاره چهارم پیش از میلاد در جنوب خاوری ایران رایج بوده است ، به زودی به صورت صنعتی درآمد که به میان رودان و مناطق ساحلی خلیج فارس ، یعنی مناطقی که در آنها این نوع ماده خام یافت نمی شده است و تنها از طریق مبادله ، معاوضه و یا بازرگانی می توانست به آن مناطق برسد ، صادر میشد.
تقاضا برای این نوع مواد بوده است که ، چه به صورت موادخام و اولیه و چه به صورت تولیدات آنها ، نخستین جرقه های بازرگانی از حدود هزاره چهارم پیش از زایش مسیح با مناطق دوردست پدید آمد. همین امر سبب برقراری پیوند نزدیک تر بین مناطق بلند ایران و جهان پیرامون ، اقوام ساکن استپ های آسیای مرکزی ، بلندی های افغانستان که سنگ لاجورد از کوه های بدخشان آن استخراج میشد و تمدن در حال طلوع مناطق پست میان رودان گردید. «پیر آمیه» ، باستان شناس فرانسوی ، این دوره را که در طی آن پیوند با مناطق دوردست برقرار شده بود «عصر مبادلات» نام گذاری کرده است.
پیشینه راه زمینی دوران تاریخی ، نامدار به «راه ابریشم» و «راه شاهی» بی گمان برمی گردد به پایان هزاره چهارم و آغاز هزاره سوم پیش از زایش مسیح با پدید آمدن شبکه ارتباطات تجاری در «عصر مبادلات» با مناطق دوردست. این راه ها وسیله ای بودند تا پیوند بین کانون های تازه پاگرفته شهری در ایران را با میان رودان برای رساندن مواد خامی که از مناطق دوردست تهیه میشدند فراهم آورند. «عصر مبادلات» سبب افزایش چشم گیر جوامع پیچیده ایرانی گردید. روستاها به صورت شهرهای بزرگ درآمدند ، فناوری های نوین گسترش یافتند و در نتیجه مهار و اداره امور بازرگانی ساختار اداری نویی را می طلبید. برآیند این دگرگونی به اندازه ای بزرگ بود که «گوردون چایلد» ، تاریخ دان نامی ، آن را «انقلاب شهری» توصیف کرده است. این روند که سرانجام در آغاز هزاره سوم پیش از زایش مسیح به اوج شکوفایی خود رسیده بود و منطقه بزرگی از بخش های جنوبی ایران را زیر سیطره خود درآورد آغاز دوره «آغاز ایلامی» است. در آغاز اصطلاح «آغاز ایلامی» برای اطلاق به ساختاری نوشتاری که زبانی را با آن می نوشتند ، که پس از آن زبان ایلامی نامیده شد ، استفاده میشد. پس از آن از این اصطلاح برای توصیف یک هویت فرهنگی استفاده شد که امروزه نیز از این اصطلاح بیشتر برای همین امر استفاده میشود.
برای هر نوع بازنگری در کاربرد اصطلاح «آغاز ایلامی» ، می بایست از تعریف آن شروع کرد. استفاده از اصطلاح «آغاز ایلامی» ، که نخست از آن برای نامیدن نوعی نوشتار آغاز شده بود و سپس برای نامیدن یک هویت فرهنگی بکار رفت ، دارای معانی پرشماری است که در نتیجه احتمال خطا در کاربرد آن منتفی نیست. پژوهشگران از این اصطلاح به صور مختلف استفاده کرده و می کنند. گاهی از آن برای نامیدن فرهنگ ، گاهی برای نامیدن تمدن و گاهی نیز با احتیاط از این اصطلاح برای نام بردن از یک پدیده ویژه استفاده می کنند. اصطلاح «آغاز ایلامی» به چم یک فرهنگ همگون باستان شناسی در قلمرو فرهنگ دارای لایه های مبهم و متفاوتی است. چنانچه با دقت به مسئله نگاه کنیم متوجه خواهیم شد که همه تعاریفی که هم اکنون از اصطلاح «آغاز ایلامی» می شود برپایه نوعی ساختار تشکیلات اداری شکل گرفته اند و برپایه مدارکی از نوع ویژه ای از مهرها و کاربری مهر و همچنین الواح نوشتاری شمارشی که گاهی نیز با نشانه هایی همراه هستند قرار دارند. وجه غالب در پژوهش درباره «آغاز ایلامی» بر قلمرو تشکیلات اداری آن متمرکز شده است و در نتیجه تلاش در یکی دانستن آغاز ایلامی به مفهوم سازمانی و به مفهوم فرهنگی سبب شده است که مسیر پژوهش ها منحرف گردد. به هیچ روی روشن نیست که آغاز ایلامی یعنی فناوری اداری استاندارد شده ای که در بخش گسترده ای از مناطق بلند ایران جریان داشته است ، نوعی زبان است و یا از آن باید برای اطلاق به یک هویت فرهنگی و یا حتی یک واحد سیاسی استفاده کرد.
از دیگر ویژگی های آغاز ایلامی ، افزون بر دارا بودن تشکیلات اداری ، بناها هستند هرچند که برخی از آنها کاربرد اداری دارند ، که با خشت های مستطیل شکل ساخته شده اند و ظروف سفالی ویژه مانند سینی های نامی به «سینی های بانشی» ، سبوهای چند رنگ با دسته دماغی و کاسه هایی با لبه واریخته. این ویژگی ها ، یعنی مجموعه های ساختمانی و ظروف سفالی ویژه ، می توانند به عنوان شوندهایی بر ردیابی پیوند با غرب یا میان رودان مورد استفاده قرار گیرند. تقریبا همه این معیارها بازتابی از اثرگذاری غرب ، یعنی تاثیر میان رودان هستند و همین مسئله در پیش داوری ها در پژوهش ها بسیار موثر بوده اند.
چنین روندی در پیشینه پژوهش های باستان شناسی در ایران قابل دیدن است :
شوش ، کانون شوشان ، یعنی محلی که از قرار معلوم نزدیک ترین جای باستانی ایران به میان رودان است نخستین جایی در گستره جغرافیایی ایران بود که در آن پژوهش های منظم باستان شناسی انجام شد و نخستین نمونه های لوح های نوشتاری به خط ایلامی به دست آمد. از این رو بود که گسترش و دگرگونی های فرهنگی در شوش با دید بر میان رودان بیان میشد و بر شوش تاکید بسیاری میشد. در نتیجه گمان غالب بر این بود که شوش کانون ایالت آغاز ایلامی بود که تحت تاثیر میان رودان گسترش یافت. از شوش بود که پدیده آغاز ایلامی گسترش پیدا کرد و در بخش گسترده ای از ایران ، که بلندی هایی را هم دربرمی گرفت ، توزیع گردید. هنگامی که دامنه گسترش این پدیده به بخش های فلات مرکزی رسید سبب شد تا الواح با نوشتاری از نوع آغاز ایلامی در حفریات سیلک و پس از آن در «تل قضیر» در رامهرمز هم پیدا شوند. در حدود دهه 1970 میلادی ، هزاره دوم پیش از میلاد ایالت ایلام ، یعنی انشان ، در تل ملیان فارس شناسایی شد و در نتیجه بحث پذیرفتنی اینکه فارس نه تنها کانون ایلام بلکه کانون بخش کهن تر فرهنگ آغاز ایلامی بود مطرح گردید.
از آنجا که الگوهای ایالت آغاز ایلامی با نمونه های ایالات ایلامی متاخر قیاس میشد ، این بحث قوت گرفته که آغاز ایلامی دارای دو کانون بود که یکی شوش در بخش جنوبی و در بخش پست تر خوزستان و دیگری در بخش بلندتر در ملیان که به صورت مکمل یکدیگر عمل می کردند. در عین حال بحث دوگانگی عوامل قومی که با نحوه زندگی در بخش های بلند و پست تر مرتبط بود را نیز پیش آورد و سرانجام با به دست آمدن چند لوحه نگارشی با نشانه های نگارشی آغاز ایلامی در کاوش های تپه یحیی در کرمان و شهر سوخته در سیستان نشان دهنده نفوذ آغاز ایلامی تا آن مناطق دوردست بود. پشنهاد نظریه «قلمرو تاثیر متقابل» سبب شد تا تغییر جهت پیوندهای جوامع ساکن در تپه یحیی و شهر سوخته در درازای زمان مورد بررسی قرار گیرد و نشان داده شود که دورافتاده ترین بخش در خاوری ترین مرز جمدت نصر – آغاز ایلامی – در پایان هزاره چهارم و آغاز هزاره سوم پیش از زایش مسیح ، تچه یحیی بود.
تاکنون کانون اصلی پدیده آغاز ایلامی در باختر ، و به طور روشن تر در جنوب باختری ایران ، در نظر گرفته میشد. شوند اصلی این امر این بود که تنها سندی که دگرگونی کامل نگارش آغاز ایلامی را ارائه نماید از شوش به دست آمده است. از آنجا ، یعنی شوش ، بود که احتمالا فرهنگ آغاز ایلامی به سمت بلندی های جنوب و کانون ایران انتشار پیدا کند. چنین تصور میشد که این جریان نفوذ پذیری مشابه همان راهکاری بود که با بحث های جدلی «توسعه اروک» همراه است. در نتیجه انتشار سیستم تشکیلات اداری نیز با ایالت قدرتمند آغاز ایلامی ، شوشان ، پیوند داده شد و از آنجا بود که بر مناطق دوردست واقع در بلندی ها اعمال کنترل پدید آمد. این تصور تا به آن حد شدت گرفت که منجر به ارائه نظریه استعمار بلندی ها توسط ساکنان دشت های رسوبی گردید. برپایه چنین تصوری پدیده آغاز ایلامی ارائه روندی شهرنشینی بود که برپایه نظریه گسترش اروک تعبیر میشد که شوندهای آن نیز روابط بازرگانی ، مهاجرت و یا استعمار ذکر می شد.