این اسطوره به کشاکش نیروی نیکی و بدی اشاره دارد که شاعران بلند آوازه ایران زمین نیک به آن اشاره کرده اند.
تاریخ اساتیر ایرانی از آنجایی که دارای مایه ی نیرومند و استواری میباشد.خاطره نبردهای بسیاری دیگر را نیز برجسته و نمایان ساخته است و مهمترین اینها عبارتند است :
ماجراهای تسلط اَژی دهاک بر جمشید پادشاه عصر طلایی و توفان ، کشته شدن گاو نر بدست میترا ، نبرد میان انگره مینو . سپنتامینو در دوران نخستین آفرینش ، نبرد زرتشت علیه آیین دیوان ،و سرانجام نبرد میان سوشیانتهای موعود که در پایان جهان بر علیه تسلط دیوان و زشتی ظهور میکنند.مهمترین اینها جنگ میان دو آفرینش است که یکی از دلکش ترین گفتگوهای تاریخ اساتیر بشمار میرود :
اهورا مزدا سرور نیکی و روشنایی در قلمرو آسمان سکنا داشت در حالی که اهریمن عنصر شر و بدی در زمین ساکن بود اهورا مزدا پس از آفرینش ، مقرر کرد تا مردمان به مدت سه هزار سال در کالبد مینوی خود زندگی کنند. درچنین هنگامی دیو زشتی و بدی سر از زمین بیرون کرد و مصمم شد تا جهلن نور و پاکیزگی را آلوده کند ولی چون خود را در برابر نور نیکی ناتوان بافت مایوس به جایگاه تاریک و زیر زمینی اش بازگشت و به تجهیز دیوان و عناصر شر و بد پرداخت تا در قلمرو روشنایی نفوذ کند.اهورا مزدا کوشید تا از سیاهکاریشان ممانعت کرده و وادارشان سازد تا در مقابل روشنایی و نیکی سرفرود آرند.
اما دیو تاریکی و دروغ تمکین نکرد و گفت با تمام نیرو در آلوده ساختن روشنایی و روشنیان مبارزه و پایداری میکند.اهورامزدا پیشنهادی دیگر کرد گفت : پس موافقت کن دوره نبرد نه هزار سال باشد . اهریمن از سر سبک مغزی و دُش دانی (نادانی) قبول کرد و تقسیم نه هزار سال چنان شد که خواست اهورامزدا طی سه هزار سال نخستین برآورده شود و پس از آن سه هزار سال دیگر خواست هردوشان حکمروا گردد و طی سه هزارسالِ پسین ، نیروهای اهورایی چنان قدرت میافتند که یکسره اهریمن و اهریمنیان را نابود میساختند . پس اهورامزدا نماز یتا اهو خواند (دربخش آرشیو تارنگار با عنوان نماز در نزد زرتشتیان آورده شده است) که بر اثر آن همه دیوان به زیرزمین و مغاک گریختند و اهورامزدا نخست وُهومَنَه( نیک نهادی ، نیک اندیشی) را آفرید و اهریمن اَکه منه (بد نهادی و بد اندیشی) را خلق کرد. آنگه اهورا مزدا اَمشاسپندان و ایزدان را آفرید و اهریمن نیز کماریکان و در مقابل هر آفرینش نیک ، عنصر شری آفرید.مراحل دیگر آفرینش به همین صورت انجام گرفت : آسمان ، آب، زمین ،گیاهان ، جانوران و مردمان.
آفرینش آسمانها همرا با نبردی سخت و طولانی است که به شکست و هزیمت دیوان می انجامد. در آفرینش آسمان و زمین اهورا مزدا ابتدا و ستارگان را آفرید که همچون سپاهی میماند که به جنگ دیوان ویژگی دارد.تعداد (شش میلیون و چهرصدوهشتاد هزار ستاره کوچک بوجود آمد و ستارگانی بزرگ نیز درسراسر آسمان آفریده شدند که سروری آنها را بر عهده گرفتندبه نامهای » تیشتَریه یا شعری یمانی در مشرق هَپتورنگ یا هفت اورنگ که همان دب اکبر است در شمال، سَتَوئِسَه یا دُبران در مغرب ،وَنند در جنوب. از آن پس ماه و پس از آن حورشید آفریده شد.
در چنین هنگامی اهریمن در مغاک خود به خوابی گران فرو رفته بود که جهی Jahi آن ماده دیو نابکار و دخترش ، اورا بیدار کرده و راه را به وی آموخت. پس گروه دیوان به سرپرستی اهریمن به قلمرو روشنایی و فروغ تاختند و جهان روشنایی را تیره گون کردند – اهریمن سیارات را آفرید تا با ثوابت آفریده اهورامزدا معارضه کند و از تصادم آنها وضع جهان مختل شد.
جنگی شدید در آن عرصه پر آشوب میا اَمشاسپندان و ایزان با دیوان درگرفت و سرانجام پس از نه شبانه روز ، دیوان شکست یافته . منهزم شدند و سکون و صفا و روشنی دوباره در عرصه گیتی جایگزین شد.
دومین مرحله تکمین جهان ، آفرینش آبا بود که شرح آن در سیزدهمین بخش بندهش آمده است.در این هنگام از چشمه ای به نام اَردویسورَ اَناهیتا آبهایی فراوان از یک هزار جوی و شاخاب گزشته و به دریای فَراخکَرت که یک سوم زمین را اشغال کرده بود فرو ریخت . از این گزشته استوره ایی است در باره آبهادریا ها و دریاچه ها که به موجب همین اساطیر بیست و شش دریاچه و دریای شور وجود دارد .
اسطوره آفرینش انسان:
میان اساتیر ملل ، استوره هایی درباره آفرینش آدمی ، مهمتر و با شکوه تر است. به موجب روایات مذهبی ایران نخستین بشر گَیَه مَرَتَن " زنده میرنده تن " یا کیومرث بوده است :
نخستین کسی که به گفتار اهورامزدا گوش فرا داد و به اراده اهورامزدا ، خانواده ممالک آریا (ایرن) و نژاد آریا را به وجود آورد کیومرث ، نخستین بشر بود.همچنانکه سوشیانت آخرین آدمی خواهد بود :
«فروهر مردان پاک را میستاییم و فروهر زنان پاک را میستاییم ، همه فروهرهای نیک و توانا و مقدس را میستاییم ــ از آن فروهر کیومرث تا سوشیانت پیروزگر.(یسنا ، هات 26 ، بند 2)»
به موجب روایات و افسانه ها کیومرث در روز رستاخیز از همه زودتر برانگیخته خواهد شد.
در آغاز روان او به مدت سه هزار سال که زمان تسلط اهورامزدا بود ، جنبه مثالی و مینوی داشت. آنگاه اهورا مزدا وی را با خواست خود به صورت جوان پانزده ساله ایی پیکر و کالبد بخشید.( بندهش بخش 24 بند1).
ولی در چنین هنگامی و دیوان دست نشانده اش جهان را ه پلیدی و تاریکی کشیده بودند. پس از اقدامات بعدی نخستین بشر ، در بیم شدند و اهریمن سه هزار از دیوان فرستاد تا او را نابود کنند.اما خداوند مقرر کرده بود تا او سی سال زندگی داشته باشد.به همین در نبر با دیوان شکستشان داده و سرکرده دیوان را که اَرِزو نام داشت کشت. جَهی که ماده دیو بد سرشت و مهیبی بود ، اهریمن را چاره آموخت تا در بدن انسان اول زهر پدید آورده و پتیاره نیازمندی ، گرسنگی و تشنگی و بیماری را به وی مسلط گرداند و بوش یَنستَه دیو تنبلی و اَستوویدتو دیو مرگ را بر وی برانگیزاند.به موجب این کارهای اهریمنی ، کیومرث زندگی را بدرود گفت و تنش به برنج مذاب تبدیل گشت و از اعضایش فلزاتی چون نقره طلا ،قلع و سرب و..... پدید آمد اما نطفه اصلی کیومرث طلا بود که در زمین به ودعه گزاشته شد و به حمایت اَمشاسپند " سپنته آرمئی تی " جامی و موکل فلزات قرار گرفت.
این داستان شباهت بسیار زیادی دارد بهه اسطوره میترا که پس از کشتن گاو نر از خون آن گیاهان و جانوران بوجود آمدند.پس از چهل سال جفت آدمی ، مَشی و مَشیانه از نطفه کیومرث به صورت گیاه ریباس با یک ساقه و پانزده برگ پدید آمد.
هنگامی که این جفت آدمی به وجود آمدند ، همچون دوساقه ریواس ( ریباس) به هم پیچیده از خاک سر به در کردند و کم کم چهره بشری یافتند و روح درشان دمید پس خداوند مورد خطابشان قرار داد و گفت شما را چنان آفریدم که نیک بیندیشید ، نیک کرداو و نیک گفتار باشید و با پرهیزکاری زندگی کنید.پس از این مشیه و مشیانه به عبادت پرداختند و آفرینش اهورایی ار تقدیس کردند.تما هنوز اندک زمانی نگزشته بود که دیو دروغ و وسوسه اهریمنی در اندیشه شان کارگر افتاد. از این وضع دیوان خشنود گشتند و این آغاز سرنوشت اندوه بارشان بود که به موجب آن در دام دروغ و تباهی گرفتار شدند.سی روز بدون خوراک و غذا و با پوششی از گیاه سرگردان بودند.زندگیشان بدینسان می گزشت تا بز سپیدی یافتند و شیرش را نوشیدند و مشیانه گفت اینک خوشبختی را بیشتر احساس میکنم.لازم بیاد آوری اسنت که بنظر میرشد نوشیدن شیر بز گناهی نباشد ، ولی باید به یاد داشت که مشیه مشیانه سوگند یاد کرده بودند که همه آفریده های اهورا را محترم داشته و احترامشان کنند ، درصورتی که با نوشیدن شیر بز پیمان شکنی کرده بودند.
پس به باد افرهی سخت دچار شدند که به موجب آن طعم هیچ غذایی را نمیافتند.پس از سی روز سرگردانی گوسپندی را کشته و گوشتش را خوردند و از شیر گاو نوشیدند و این همه موجب خوشنودی اهریمن شد. آنان آنقدر در تنگنای رنج و بیماری و نافرجامی بودن که از هم خوابگی غافل ماندند و چون به این اندیشه شدند نیروی جنسیشان بیدار گشت و بعد از نه ماه مَشیانه دو کودک آورد که یکی شان راخورد.
خداوند پس از این همه مکافات به حالشان رحمت آورد و مشیانه دگرباره کودکی آورد . جفتی از این هفت جفت نَشاک و سیامک بودند که از آنها فره واک و فره واکین زاده شدند.آنگاه از این دو پانزده جفت جفت دیگر زاده شدند که نوبت به منشا پیدایش هفت نژاد بشری شدند و نسل آدمی روی زمین کامل شد. مشیه مشیانه پس از یک سد سال زندگی ، جهان را بدورد گفتند و از این مرحله است که قسمت دوم اساتیر ایرانی درباره پهلوانان و شاهان و عصر طلایی شهسواران شروع میشود.
تاریخ اساتیر ایرانی از آنجایی که دارای مایه ی نیرومند و استواری میباشد.خاطره نبردهای بسیاری دیگر را نیز برجسته و نمایان ساخته است و مهمترین اینها عبارتند است :
ماجراهای تسلط اَژی دهاک بر جمشید پادشاه عصر طلایی و توفان ، کشته شدن گاو نر بدست میترا ، نبرد میان انگره مینو . سپنتامینو در دوران نخستین آفرینش ، نبرد زرتشت علیه آیین دیوان ،و سرانجام نبرد میان سوشیانتهای موعود که در پایان جهان بر علیه تسلط دیوان و زشتی ظهور میکنند.مهمترین اینها جنگ میان دو آفرینش است که یکی از دلکش ترین گفتگوهای تاریخ اساتیر بشمار میرود :
اهورا مزدا سرور نیکی و روشنایی در قلمرو آسمان سکنا داشت در حالی که اهریمن عنصر شر و بدی در زمین ساکن بود اهورا مزدا پس از آفرینش ، مقرر کرد تا مردمان به مدت سه هزار سال در کالبد مینوی خود زندگی کنند. درچنین هنگامی دیو زشتی و بدی سر از زمین بیرون کرد و مصمم شد تا جهلن نور و پاکیزگی را آلوده کند ولی چون خود را در برابر نور نیکی ناتوان بافت مایوس به جایگاه تاریک و زیر زمینی اش بازگشت و به تجهیز دیوان و عناصر شر و بد پرداخت تا در قلمرو روشنایی نفوذ کند.اهورا مزدا کوشید تا از سیاهکاریشان ممانعت کرده و وادارشان سازد تا در مقابل روشنایی و نیکی سرفرود آرند.
اما دیو تاریکی و دروغ تمکین نکرد و گفت با تمام نیرو در آلوده ساختن روشنایی و روشنیان مبارزه و پایداری میکند.اهورامزدا پیشنهادی دیگر کرد گفت : پس موافقت کن دوره نبرد نه هزار سال باشد . اهریمن از سر سبک مغزی و دُش دانی (نادانی) قبول کرد و تقسیم نه هزار سال چنان شد که خواست اهورامزدا طی سه هزار سال نخستین برآورده شود و پس از آن سه هزار سال دیگر خواست هردوشان حکمروا گردد و طی سه هزارسالِ پسین ، نیروهای اهورایی چنان قدرت میافتند که یکسره اهریمن و اهریمنیان را نابود میساختند . پس اهورامزدا نماز یتا اهو خواند (دربخش آرشیو تارنگار با عنوان نماز در نزد زرتشتیان آورده شده است) که بر اثر آن همه دیوان به زیرزمین و مغاک گریختند و اهورامزدا نخست وُهومَنَه( نیک نهادی ، نیک اندیشی) را آفرید و اهریمن اَکه منه (بد نهادی و بد اندیشی) را خلق کرد. آنگه اهورا مزدا اَمشاسپندان و ایزدان را آفرید و اهریمن نیز کماریکان و در مقابل هر آفرینش نیک ، عنصر شری آفرید.مراحل دیگر آفرینش به همین صورت انجام گرفت : آسمان ، آب، زمین ،گیاهان ، جانوران و مردمان.
آفرینش آسمانها همرا با نبردی سخت و طولانی است که به شکست و هزیمت دیوان می انجامد. در آفرینش آسمان و زمین اهورا مزدا ابتدا و ستارگان را آفرید که همچون سپاهی میماند که به جنگ دیوان ویژگی دارد.تعداد (شش میلیون و چهرصدوهشتاد هزار ستاره کوچک بوجود آمد و ستارگانی بزرگ نیز درسراسر آسمان آفریده شدند که سروری آنها را بر عهده گرفتندبه نامهای » تیشتَریه یا شعری یمانی در مشرق هَپتورنگ یا هفت اورنگ که همان دب اکبر است در شمال، سَتَوئِسَه یا دُبران در مغرب ،وَنند در جنوب. از آن پس ماه و پس از آن حورشید آفریده شد.
در چنین هنگامی اهریمن در مغاک خود به خوابی گران فرو رفته بود که جهی Jahi آن ماده دیو نابکار و دخترش ، اورا بیدار کرده و راه را به وی آموخت. پس گروه دیوان به سرپرستی اهریمن به قلمرو روشنایی و فروغ تاختند و جهان روشنایی را تیره گون کردند – اهریمن سیارات را آفرید تا با ثوابت آفریده اهورامزدا معارضه کند و از تصادم آنها وضع جهان مختل شد.
جنگی شدید در آن عرصه پر آشوب میا اَمشاسپندان و ایزان با دیوان درگرفت و سرانجام پس از نه شبانه روز ، دیوان شکست یافته . منهزم شدند و سکون و صفا و روشنی دوباره در عرصه گیتی جایگزین شد.
دومین مرحله تکمین جهان ، آفرینش آبا بود که شرح آن در سیزدهمین بخش بندهش آمده است.در این هنگام از چشمه ای به نام اَردویسورَ اَناهیتا آبهایی فراوان از یک هزار جوی و شاخاب گزشته و به دریای فَراخکَرت که یک سوم زمین را اشغال کرده بود فرو ریخت . از این گزشته استوره ایی است در باره آبهادریا ها و دریاچه ها که به موجب همین اساطیر بیست و شش دریاچه و دریای شور وجود دارد .
اسطوره آفرینش انسان:
میان اساتیر ملل ، استوره هایی درباره آفرینش آدمی ، مهمتر و با شکوه تر است. به موجب روایات مذهبی ایران نخستین بشر گَیَه مَرَتَن " زنده میرنده تن " یا کیومرث بوده است :
نخستین کسی که به گفتار اهورامزدا گوش فرا داد و به اراده اهورامزدا ، خانواده ممالک آریا (ایرن) و نژاد آریا را به وجود آورد کیومرث ، نخستین بشر بود.همچنانکه سوشیانت آخرین آدمی خواهد بود :
«فروهر مردان پاک را میستاییم و فروهر زنان پاک را میستاییم ، همه فروهرهای نیک و توانا و مقدس را میستاییم ــ از آن فروهر کیومرث تا سوشیانت پیروزگر.(یسنا ، هات 26 ، بند 2)»
به موجب روایات و افسانه ها کیومرث در روز رستاخیز از همه زودتر برانگیخته خواهد شد.
در آغاز روان او به مدت سه هزار سال که زمان تسلط اهورامزدا بود ، جنبه مثالی و مینوی داشت. آنگاه اهورا مزدا وی را با خواست خود به صورت جوان پانزده ساله ایی پیکر و کالبد بخشید.( بندهش بخش 24 بند1).
ولی در چنین هنگامی و دیوان دست نشانده اش جهان را ه پلیدی و تاریکی کشیده بودند. پس از اقدامات بعدی نخستین بشر ، در بیم شدند و اهریمن سه هزار از دیوان فرستاد تا او را نابود کنند.اما خداوند مقرر کرده بود تا او سی سال زندگی داشته باشد.به همین در نبر با دیوان شکستشان داده و سرکرده دیوان را که اَرِزو نام داشت کشت. جَهی که ماده دیو بد سرشت و مهیبی بود ، اهریمن را چاره آموخت تا در بدن انسان اول زهر پدید آورده و پتیاره نیازمندی ، گرسنگی و تشنگی و بیماری را به وی مسلط گرداند و بوش یَنستَه دیو تنبلی و اَستوویدتو دیو مرگ را بر وی برانگیزاند.به موجب این کارهای اهریمنی ، کیومرث زندگی را بدرود گفت و تنش به برنج مذاب تبدیل گشت و از اعضایش فلزاتی چون نقره طلا ،قلع و سرب و..... پدید آمد اما نطفه اصلی کیومرث طلا بود که در زمین به ودعه گزاشته شد و به حمایت اَمشاسپند " سپنته آرمئی تی " جامی و موکل فلزات قرار گرفت.
این داستان شباهت بسیار زیادی دارد بهه اسطوره میترا که پس از کشتن گاو نر از خون آن گیاهان و جانوران بوجود آمدند.پس از چهل سال جفت آدمی ، مَشی و مَشیانه از نطفه کیومرث به صورت گیاه ریباس با یک ساقه و پانزده برگ پدید آمد.
هنگامی که این جفت آدمی به وجود آمدند ، همچون دوساقه ریواس ( ریباس) به هم پیچیده از خاک سر به در کردند و کم کم چهره بشری یافتند و روح درشان دمید پس خداوند مورد خطابشان قرار داد و گفت شما را چنان آفریدم که نیک بیندیشید ، نیک کرداو و نیک گفتار باشید و با پرهیزکاری زندگی کنید.پس از این مشیه و مشیانه به عبادت پرداختند و آفرینش اهورایی ار تقدیس کردند.تما هنوز اندک زمانی نگزشته بود که دیو دروغ و وسوسه اهریمنی در اندیشه شان کارگر افتاد. از این وضع دیوان خشنود گشتند و این آغاز سرنوشت اندوه بارشان بود که به موجب آن در دام دروغ و تباهی گرفتار شدند.سی روز بدون خوراک و غذا و با پوششی از گیاه سرگردان بودند.زندگیشان بدینسان می گزشت تا بز سپیدی یافتند و شیرش را نوشیدند و مشیانه گفت اینک خوشبختی را بیشتر احساس میکنم.لازم بیاد آوری اسنت که بنظر میرشد نوشیدن شیر بز گناهی نباشد ، ولی باید به یاد داشت که مشیه مشیانه سوگند یاد کرده بودند که همه آفریده های اهورا را محترم داشته و احترامشان کنند ، درصورتی که با نوشیدن شیر بز پیمان شکنی کرده بودند.
پس به باد افرهی سخت دچار شدند که به موجب آن طعم هیچ غذایی را نمیافتند.پس از سی روز سرگردانی گوسپندی را کشته و گوشتش را خوردند و از شیر گاو نوشیدند و این همه موجب خوشنودی اهریمن شد. آنان آنقدر در تنگنای رنج و بیماری و نافرجامی بودن که از هم خوابگی غافل ماندند و چون به این اندیشه شدند نیروی جنسیشان بیدار گشت و بعد از نه ماه مَشیانه دو کودک آورد که یکی شان راخورد.
خداوند پس از این همه مکافات به حالشان رحمت آورد و مشیانه دگرباره کودکی آورد . جفتی از این هفت جفت نَشاک و سیامک بودند که از آنها فره واک و فره واکین زاده شدند.آنگاه از این دو پانزده جفت جفت دیگر زاده شدند که نوبت به منشا پیدایش هفت نژاد بشری شدند و نسل آدمی روی زمین کامل شد. مشیه مشیانه پس از یک سد سال زندگی ، جهان را بدورد گفتند و از این مرحله است که قسمت دوم اساتیر ایرانی درباره پهلوانان و شاهان و عصر طلایی شهسواران شروع میشود.