• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

انحطاط‌ هخامنشيان‌ (روايت‌ استاد زرين‌كوب‌)

kuruš

متخصص بخش تاریخ
n00000108-b.jpg


اردشير درازدست‌ بر تخت‌ سلطنت‌

10-1- با مرگ‌ خشايارشا ، دربار هخامنشي‌ در يك‌ سلسله‌ سوء قصدهاي‌ جنايت‌آميز كه‌ در توالي‌ نسلها شامل‌ برادركشيها و پدركشيهاي‌ بي‌رحمانه‌ بود فرو رفت‌ و هر روز بيش‌ از پيش‌ به‌ انحطاط‌ و انقراض‌ گراييد. اين‌ انحطاط‌ كه‌ با بازگشت‌ خشايارشا از يونان‌ نشانه‌هاي‌ آن‌ آشكار گشت‌ در واقع‌ از وقتي‌ آغاز شد كه‌ روح‌ جنگجويي‌ و انضباط‌ نظامي‌ جاي‌ خود را به‌ توطئه‌پردازي‌، سياست‌ بازي‌ و مخصوصاً دسيسه‌هاي‌ حرمخانه‌ و خواجه‌ سرايان‌ داد. قتل‌ خشيارشا، كه‌ با اين‌ گونه‌ دسيسه‌هاي‌ حرم‌ مربوط‌ بود، يك‌ سلسله‌ از اين‌ گونه‌ توطئه‌ها را به‌ دنبال‌ خود كشاند و دربار هخامنشي‌ را هر روز بيش‌ از پيش‌ در منجلاب‌ دسيسه‌ و خيانت‌ و طلا و خون‌ فرو برد و در سراشيبي‌ يك‌ نزاع‌ طولاني‌ انداخت‌. جانشين‌ وي‌ اردشير، ( ارطخشات‌ )، كوچك‌ترين‌ فرزند خشايارشا - و درازدست‌ خوانده‌ مي‌شد، از آنكه‌ دست‌ راستش‌ از دست‌ چپ‌ درازتر بود و يا چنان‌ كه‌ در افسانه‌ها آمده‌ است‌ هر دو دستش‌ تا به‌ زانو مي‌رسيد. اردوان‌ قاتل‌ پدرش‌ كه‌ وي‌ را به‌ سلطنت‌ نشاند، برادر بزرگ‌تر او داريوش‌ را هم‌ با القاي‌ اين‌ فكر كه‌ قاتل‌ خشايارشا اوست‌ و در حق‌ وي‌ نيز سوء قصد دارد به‌ دست‌ وي‌ هلاك‌ كرده‌ بود، و با سلطنت‌ اسمي‌ كه‌ به‌ او واگذار كرد در واقع‌ خودش‌ با كمك‌ پسرانش‌ تمام‌ قدرت‌ را در دربار قبضه‌ كرده‌ بود. چون‌ ويشتاسپ‌ پسر دوم‌ خشايارشا هم‌ دور از تختگاه‌ بود، وي‌ دربار شاه‌ را جولانگاه‌ قدرت‌ خويش‌ يافت‌ و با تسلطي‌ كه‌ بر اردشير جوان‌ داشت‌ او را بازيچه‌ي‌ خويش‌ پنداشت‌ و منتظر فرصت‌ مناسبي‌ براي‌ از بين‌ بردن‌ او بود. اما چند ماه‌ نگذشته‌ بود كه‌ پادشاه‌ جوان‌ از جنايت‌ وزير، كه‌ تا آن‌ هنگام‌ قتل‌ پدر وي‌ را به‌ برادرش‌ داريوش‌ منسوب‌ مي‌داشت‌، آگهي‌ يافت‌. ظاهراً چيزي‌ كه‌ وي‌ را در آغاز در قبول‌ اتهام‌ اردوان‌ درباره‌ي‌ داريوش‌ از ترديد رهانيده‌ بود سابقه‌ي‌ نارضايي‌ داريوش‌ از رفتار پدر با زن‌ و مادرزن‌ وي‌ بود.

به‌ هر حال‌ با كشف‌ حقيقت‌ توطئه‌، ميتريدات‌ خواجه‌ ، به‌ عنوان‌ قاتل‌ شاه‌ توقيف‌ و با شكنجه‌ و زجر بسيار كشته‌ شد. اردوان‌ هم‌ در زد و خوردي‌ ك‌ در داخل‌ قصر روي‌ داد با پسرانش‌ به‌ قتل‌ رسيد و بدين‌گونه‌ اردشير با پيشدستي‌ بر اردوان‌ آنچه‌ را به‌ احتمال‌ قوي‌ منشأ عنوان‌ درازدست‌ براي‌ وي‌ شده‌ بود تحقق‌ داد و خود را از دغدغه‌اي‌ كه‌ در داخل‌ دربار بدان‌ دچار بود آسوده‌ يافت‌. اقدام‌ بعدي‌ وي‌، اعزام‌ لشكري‌ به‌ دفع‌ برادرش‌ ويشتاسپ‌ بود كه‌ ساتراپ‌ بلخ‌ بود و سلطنت‌ را حق‌ خود مي‌دانست‌. در اولين‌ جنگ‌ سپاه‌ اردشير شكست‌ خورد، اما يك‌ لشكركشي‌ ديگر پيروزي‌ او را تأمين‌ كرد(462ميلادي‌) و تخت‌ و تاج‌ وي‌ بي‌منازع‌ گشت‌. سلطنت‌ چهل‌ ساله‌ي‌ وي‌ با آنكه‌ چند بار مواجه‌ با شورشهاي‌ سخت‌ شد روي‌ هم‌ رفته‌ در صلح‌ گذشت‌ و امپراطوري‌ هخامنشي‌ بر اثر همين‌ صلح‌گرايي‌ به‌ حال‌ ركود و انحطاط‌ افتاد. بر وفق‌ روايت‌، وي‌ در دربار به‌ خاطر طبع‌ ملايم‌ و حالت‌ موقرش‌ محبوب‌ بود، به‌ علاوه‌ بنابر مشهور، فوق‌العاده‌ زيبا و دلير هم‌ بود. از قرائن‌ برمي‌آيد كه‌ پادشاه‌، خوش‌طبع‌ و تا حدي‌ ضعيف‌النفس‌ بود و مخصوصاً به‌ شدت‌ تحت‌ نفوذ مادرش‌ آمستريس‌ و زنش‌ آميس‌تيس‌ قرار داشت‌.
 
بالا