حاكميت هاى فراوانى در طول سده ها، صفحه هاى تاريخ را به نام خود و تبارشان سياه كرده اند اما بعيد است كه حاكميتى بدون تسامح و مدارا توانسته باشد قلمرو وسيعى برساخته و نامى ماندگار از خود به جا نهد. اداره يك سرزمين پهناور كه بى گمان آميخته اى از ملل گونه گون با مذاهب، باور ها، عقايد و نگره هاى متفاوت است، مستلزم نگاه تساهل مآبانه است. همان نگره اى كه در طول حاكميت كوروش كبير به خوبى نمود دارد و نام او را از اين جهت بيش از هر مشخصه ديگرى زنده نگه داشته است. نگاهى به وقايع دوران سلطنت داريوش نشان مى دهد كه او هم به ضرورت اين آزادانديشى پى برده است. داريوش خود از ايمان مذهبى بالايى لبريز است. تكرار نام پروردگار تحت عنوان اهورامزدا در كتيبه هاى داريوش از ميزان اين ايمان حكايت دارد. البته داريوش گاه خود را هم تا سرحد خدايى به اوج مى رساند تا نشان دهد كه تا چه پايه پيرو آموزه هاى پروردگارش است.
«داريوش در كتيبه اى در شوش اعلان مى دارد كه او درست مانند خدا عمل مى كند، زيرا همانند خدا، جهان را به اعتلا (فرشه) مى رساند: به لطف اهورامزدا اين كار را انجام دادم. آنچه كرده ام در نظر همه جهان عالى مى نمايد.» (جان هينلز - شناخت اساطير ايران - ترجمه ژاله آموزگار. احمد تفضلى _ نشر چشمه - ص ۱۵۵)
در واقع چنين به نظر مى رسد كه داريوش افسار ماديان حكومت را به اعتقادات مذهبى خود سپرده است و به پيش مى راند شايد بتوان داريوش را مذهبى ترين شاه ايران باستان لقب داد كه پيوسته در كتيبه هايش به نقش اوراد الهى اشارات پراكنده دارد.
«خداى بزرگ است اهورامزدا، آنكه زمين را آفريد، آنكه آسمان را باز آفريد، آنكه انسان را آفريد، آنكه شادى را براى انسان آفريد، آنكه من، داريوش را شاه كرد، شاهى از شاهان بسيار، سرور بسيارى از مردم، اهورامزدا كه اين زمين را پرآشوب ديد، آن را به من ارزانى داشت و مرا شاه كرد. من شاهم. به لطف اهورامزدا، من آن را آرام كردم... اين است آنچه من انجام داده ام. همه آنها را من به خواست اهورامزدا انجام دادم. اهورامزدا يارى ام كرد تا اين كار را انجام دهم.»
اما داريوش در پس اين اعتقاد سترگ مذهبى خود، به خوبى و به درايت مى داند كه تسلط بر ملل گوناگون نيازمند تسامح است. درست است كه دين زردشتى، يگانه دين معتبر و رسمى سراسر امپراتورى است اما بايد به باور هاى ديگر هم بها داد. «هر چند داريوش تنها از اهورامزدا نام مى برد، ولى به طور كلى ديگر ايزدانى كه هستند و همه ايزدان را هم فرا مى خواند و در اين قاعده باستانى، واژه قديمى بگه را به جاى يزته رايج در اوستا به كار برده است. اين ديگر ايزدان كه وى آشكارا آنها را از نظر راست كيشى مرسوم، ايزدان كهتر مى داند، زير دستان اهورامزداى آفريدگارند.» (مرى بويس - زردشتيان باور ها و آداب دينى آنها - ترجمه عسكر بهرامى - نشر ققنوس - ص ۸۳)
«لوحه هايى هم به زبان عيلامى از تخت جمشيد يافت شده اند كه نشان مى دهند داريوش در حقيقت به رعاياى ايرانى خويش كه بر ايشان غلبه كرده بود، اجازه داد ايزدان نياكانشان را و نيز اهورامزدا را بپرستند و حتى براى اين منظور از خزانه خويش هدايايى هم به ايشان داد. وى بدين وسيله در مورد باور ها و آداب دينى ايرانى، همان تسامحى را روا داشت كه سلف وى يعنى كوروش روا داشته بود.» (همان _ص ۸۳)
قبلاً به سياست تسامح جويانه داريوش در سفرش به مصر اشاره مفصلى كرده ايم كه خود گواه روشنى بر سياست دينى داريوش در پيروى از كوروش است. وفادارى به همين سياست است كه باعث شد يونانيان حتى در جنگ و به ويژه در نبرد ماراتن، احترام داريوش را فراموش نكنند.
به اين ترتيب بود كه «در عصر او شمار زيادى از اقوام و ملل در كنار يكديگر رشد نمودند و هنر و مواريث فرهنگى آنها در هم آميخت و مواريث هنرى آسياى صغير و تمدن هاى اژه اى نيز در هنر هخامنشيان آميخته و پايگاهى يافتند.» (دكتر اردشير خداديان _ هخامنشى ها - نشر به ديد - ص۱۳۳)
شاه قدرتمند هخامنشى نهايتاً پس از ۳۶ سال سلطنت درخشان، قدرت را به جانشين خود خشايارشا مى سپارد.
اما آيا امپراتورى همان جلوه پرشكوه گذشته اش را در مشت خواهد فشرد؟!...
«داريوش در كتيبه اى در شوش اعلان مى دارد كه او درست مانند خدا عمل مى كند، زيرا همانند خدا، جهان را به اعتلا (فرشه) مى رساند: به لطف اهورامزدا اين كار را انجام دادم. آنچه كرده ام در نظر همه جهان عالى مى نمايد.» (جان هينلز - شناخت اساطير ايران - ترجمه ژاله آموزگار. احمد تفضلى _ نشر چشمه - ص ۱۵۵)
در واقع چنين به نظر مى رسد كه داريوش افسار ماديان حكومت را به اعتقادات مذهبى خود سپرده است و به پيش مى راند شايد بتوان داريوش را مذهبى ترين شاه ايران باستان لقب داد كه پيوسته در كتيبه هايش به نقش اوراد الهى اشارات پراكنده دارد.
«خداى بزرگ است اهورامزدا، آنكه زمين را آفريد، آنكه آسمان را باز آفريد، آنكه انسان را آفريد، آنكه شادى را براى انسان آفريد، آنكه من، داريوش را شاه كرد، شاهى از شاهان بسيار، سرور بسيارى از مردم، اهورامزدا كه اين زمين را پرآشوب ديد، آن را به من ارزانى داشت و مرا شاه كرد. من شاهم. به لطف اهورامزدا، من آن را آرام كردم... اين است آنچه من انجام داده ام. همه آنها را من به خواست اهورامزدا انجام دادم. اهورامزدا يارى ام كرد تا اين كار را انجام دهم.»
اما داريوش در پس اين اعتقاد سترگ مذهبى خود، به خوبى و به درايت مى داند كه تسلط بر ملل گوناگون نيازمند تسامح است. درست است كه دين زردشتى، يگانه دين معتبر و رسمى سراسر امپراتورى است اما بايد به باور هاى ديگر هم بها داد. «هر چند داريوش تنها از اهورامزدا نام مى برد، ولى به طور كلى ديگر ايزدانى كه هستند و همه ايزدان را هم فرا مى خواند و در اين قاعده باستانى، واژه قديمى بگه را به جاى يزته رايج در اوستا به كار برده است. اين ديگر ايزدان كه وى آشكارا آنها را از نظر راست كيشى مرسوم، ايزدان كهتر مى داند، زير دستان اهورامزداى آفريدگارند.» (مرى بويس - زردشتيان باور ها و آداب دينى آنها - ترجمه عسكر بهرامى - نشر ققنوس - ص ۸۳)
«لوحه هايى هم به زبان عيلامى از تخت جمشيد يافت شده اند كه نشان مى دهند داريوش در حقيقت به رعاياى ايرانى خويش كه بر ايشان غلبه كرده بود، اجازه داد ايزدان نياكانشان را و نيز اهورامزدا را بپرستند و حتى براى اين منظور از خزانه خويش هدايايى هم به ايشان داد. وى بدين وسيله در مورد باور ها و آداب دينى ايرانى، همان تسامحى را روا داشت كه سلف وى يعنى كوروش روا داشته بود.» (همان _ص ۸۳)
قبلاً به سياست تسامح جويانه داريوش در سفرش به مصر اشاره مفصلى كرده ايم كه خود گواه روشنى بر سياست دينى داريوش در پيروى از كوروش است. وفادارى به همين سياست است كه باعث شد يونانيان حتى در جنگ و به ويژه در نبرد ماراتن، احترام داريوش را فراموش نكنند.
به اين ترتيب بود كه «در عصر او شمار زيادى از اقوام و ملل در كنار يكديگر رشد نمودند و هنر و مواريث فرهنگى آنها در هم آميخت و مواريث هنرى آسياى صغير و تمدن هاى اژه اى نيز در هنر هخامنشيان آميخته و پايگاهى يافتند.» (دكتر اردشير خداديان _ هخامنشى ها - نشر به ديد - ص۱۳۳)
شاه قدرتمند هخامنشى نهايتاً پس از ۳۶ سال سلطنت درخشان، قدرت را به جانشين خود خشايارشا مى سپارد.
اما آيا امپراتورى همان جلوه پرشكوه گذشته اش را در مشت خواهد فشرد؟!...