31 دسامبر سال 628 ميلادي خسرو پرويز (خسرو دوم) شاه وقت ايرانيان از دودمان ساساني كه به خاطر اطفاء حس جاه طلبي خود و رسانيدن مرزهاي ايران به روزگار داريوش بزرگ دست به جنگهاي غير ضروري ازجمله تصرف مصر و محاصره قسطنطنيه و تصرف همه آسياي غربي زده بود و صليبي را كه مسيح به آن مصلوب شده بود به تيسفون آورده بود و ارتش را فرسوده و مردم را زير بار مالياتهاي سنگين قرار داده بود در كاخ تيسفون بازداشت شد و اين اقدام كه به خواست ژنرالهاي ايران و تصويب شيرويه پسر او صورت گرفت آغاز پايان امپراتوري توانمند ايرانيان بشمار مي رود.
خسروپرويز پس از شكست نظامي 9 دسامبر سال 627 از هراكليوس امپراتور روم شرقي در جنگ نينوا و عقب نشيني به تيسفون، براي فراموش كردن غم شكست به شراب و باده گساري پناه برده بود و در اين كار دست به افراط زده بود و عمل او ژنرالهاي ايران را در برابر دشمن بلاتكليف گذارده بود به گونه اي كه تصميم به بازداشت او و نصب پسرش به پادشاهي گرفتند. خسروپرويز در حال مستي كامل در جلسات نظامي حضور مي يافت و در چنين وضعيتي اتخاد تصميم دشوار بود و نيروهاي هراكليوس به دروازه هاي تيسفون رسيده بودند.
بازداشت خسرو پرويز، زياد مسئله را حل نكرد زيرا مقامات سياسي و بزرگان كشور تا او زنده بود حاضر به پذيرش پسرش به عنوان شاه نبودند.
پس از چند هفته سرگرداني و بحران، ناگهان در تيسفون اعلام شد كه خسروپرويز در بازداشتگاه كاخ درگذشته است كه بعدا معلوم شد به اشاره افسران گارد، زندانبان او را كشته بود و قتل او در سال ششم هجرت صورت گرفت و 9 سال بعد در سال 637 ميلادي، ارتش ايران درقادسبه شكست خورد.
پس از قتل خسروپرويز، پسر او با هراكليوس آشتي كرد و ضمن قرارداد صلح مورخ سوم آوريل سال 628 ميلادي، ايران از همه متصرفات خسروپرويز از جمله مصر، سوريه و فلسطين صرف نطر كرد و صليب را كه بهانه جنگ بود به روميان پس داد. ارتش روم نيز در اين جنگها چنان تضعيف شده بود كه هراكليوس پس از بازگشت به قسطنطنيه پايتخت خود عنوان امپراتوري روم را به پادشاهي بيزانس (بيزانتين شامل يونان و قسمتي از آناتولي و سوريه ) تبديل كرد و در جنگ سال 636 در يرموك (شام = سوريه) از اعراب مسلمان شكست خورد و سوريه و بعدا فلسطين را از دست داد و به اين صورت سالهاي 736 و 737 را بايد افول هردو امپراتوري و برقراري وضعيت تازه اي در جهان بشمار آورد.
حكومت خسرو پرويز از همان آغاز كار با نا آرامي همراه بود؛ بر ضد پدرش كودتا كرده با كمك رومي ها بهرام چوبين بزرگترين و ماهرترين ژنرال ايران پس از «سورنا» را شكست داده و رنجانده بود و ....
پس از قتل خسروپرويز كه از رويدادهاي دگرگون كننده تاريخ جهان است در طول چهار سال و چند ماه ده نفر از اين قرار بر ايران حكومت كردند:
شيرويه كه به قباد دوم تغيير نام داده بود، اردشير سوم، خسرو سوم، جوانشير، پوراندخت، گشتاسب، آذرميدخت، هرمز پنجم، فيروز، خسرو پنجم و آنگاه در سال 632 يزدگرد سوم به سلطنت رسيد كه آخرين شاه دودمان ساساني بود و پس از چند شكست از اعراب در سال 650 در مرو كشته شد.
پوراندخت و آذرميدخت دختران خسرو پرويز بودند. پوراندخت 17 ماه سلطنت كرد، ولي دوره سلطنت آذرميدخت بسيار كوتاه بود و هر دو نيز مانند بسياري از اين شاهان چند روزه در جريان مبارزه برسر قدرت و اختلافات خانوادگي (داخل قصري) كشته شدند.
منبع:یاد یار
خسروپرويز پس از شكست نظامي 9 دسامبر سال 627 از هراكليوس امپراتور روم شرقي در جنگ نينوا و عقب نشيني به تيسفون، براي فراموش كردن غم شكست به شراب و باده گساري پناه برده بود و در اين كار دست به افراط زده بود و عمل او ژنرالهاي ايران را در برابر دشمن بلاتكليف گذارده بود به گونه اي كه تصميم به بازداشت او و نصب پسرش به پادشاهي گرفتند. خسروپرويز در حال مستي كامل در جلسات نظامي حضور مي يافت و در چنين وضعيتي اتخاد تصميم دشوار بود و نيروهاي هراكليوس به دروازه هاي تيسفون رسيده بودند.
بازداشت خسرو پرويز، زياد مسئله را حل نكرد زيرا مقامات سياسي و بزرگان كشور تا او زنده بود حاضر به پذيرش پسرش به عنوان شاه نبودند.
پس از چند هفته سرگرداني و بحران، ناگهان در تيسفون اعلام شد كه خسروپرويز در بازداشتگاه كاخ درگذشته است كه بعدا معلوم شد به اشاره افسران گارد، زندانبان او را كشته بود و قتل او در سال ششم هجرت صورت گرفت و 9 سال بعد در سال 637 ميلادي، ارتش ايران درقادسبه شكست خورد.
پس از قتل خسروپرويز، پسر او با هراكليوس آشتي كرد و ضمن قرارداد صلح مورخ سوم آوريل سال 628 ميلادي، ايران از همه متصرفات خسروپرويز از جمله مصر، سوريه و فلسطين صرف نطر كرد و صليب را كه بهانه جنگ بود به روميان پس داد. ارتش روم نيز در اين جنگها چنان تضعيف شده بود كه هراكليوس پس از بازگشت به قسطنطنيه پايتخت خود عنوان امپراتوري روم را به پادشاهي بيزانس (بيزانتين شامل يونان و قسمتي از آناتولي و سوريه ) تبديل كرد و در جنگ سال 636 در يرموك (شام = سوريه) از اعراب مسلمان شكست خورد و سوريه و بعدا فلسطين را از دست داد و به اين صورت سالهاي 736 و 737 را بايد افول هردو امپراتوري و برقراري وضعيت تازه اي در جهان بشمار آورد.
حكومت خسرو پرويز از همان آغاز كار با نا آرامي همراه بود؛ بر ضد پدرش كودتا كرده با كمك رومي ها بهرام چوبين بزرگترين و ماهرترين ژنرال ايران پس از «سورنا» را شكست داده و رنجانده بود و ....
پس از قتل خسروپرويز كه از رويدادهاي دگرگون كننده تاريخ جهان است در طول چهار سال و چند ماه ده نفر از اين قرار بر ايران حكومت كردند:
شيرويه كه به قباد دوم تغيير نام داده بود، اردشير سوم، خسرو سوم، جوانشير، پوراندخت، گشتاسب، آذرميدخت، هرمز پنجم، فيروز، خسرو پنجم و آنگاه در سال 632 يزدگرد سوم به سلطنت رسيد كه آخرين شاه دودمان ساساني بود و پس از چند شكست از اعراب در سال 650 در مرو كشته شد.
پوراندخت و آذرميدخت دختران خسرو پرويز بودند. پوراندخت 17 ماه سلطنت كرد، ولي دوره سلطنت آذرميدخت بسيار كوتاه بود و هر دو نيز مانند بسياري از اين شاهان چند روزه در جريان مبارزه برسر قدرت و اختلافات خانوادگي (داخل قصري) كشته شدند.
منبع:یاد یار