• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

بررسي ارتش هخامنشي

kuruš

متخصص بخش تاریخ
يكي از جنبه‌هاي شگفت انگیزآن وجود سپاه جاودان است. اين سپاه مركب از ده هزار نفر بود كه «سپاه آماده باش» شاهنشاه ايران را تشكيل مي‌دادند و نگهبانان شاهي بودند. اين سربازان را از اين روي «جاودان» مي‌نامند كه با مردن يا كشته شدن يكي، بي‌درنگ فرد ديگري به جاي او قرار مي‌گرفت. به اين ترتيب، تعداد افراد اين گارد همواره ده هزار نفر باقي مي‌ماند


مي‌توان گفت ارتش زماني در ايران شكل گرفت كه نخستين سازمان حكومتي تشكيل شد و به عبارتي قدمت آن به دوره ایلامیها و مادها باز مي‌گردد. اما در طول زمان، شكل و حتي نام آن تغيير يافته است.
قديمي‌ترين نامي كه براي ارتش در كتيبه‌هاي هخامنشي باقي مانده، اصطلاح مادي «سپاده» (=سپاه) است كه در نام خاص يكي از سپهبدان مادي ارتش هخامنشي، «تخمه سپاده) (=تهم سپاه)، مانده و در كتيبه بيستون ذكر آن آمده است.
در زبان فارسي باستان كه زبان كتيبه‌هاي هخامنشي است، به واژه «كاره» بر مي‌خوريم كه هم به معني «سپاه» و هم به معني «مردم» به كار رفته است. داريوش به جانشينان خود در كتيبه تخت جمشيد چنين اندرز مي‌دهد: «اين كاره (=سپاه و مردم) پارسي (=ايراني) را نگهدار!»
در دوره باستان، هر قومي را با نمايندگان جنگي آن قوم مي‌شناختند؛ از اين‌رو، پارسيان براي دو مفهوم «قوم» و «جنگيان قوم» يك اصطلاح را بكار برده و از اين اصطلاح هر دو مفهوم يا بسته به متن، يكي از اين مفاهيم را مدنظر داشته‌اند.
دكتر «عليرضا شاپور شهبازي»، ايران‌شناس، اين واژه را با «كاريس» يا «كاريش» در زبان ليتواني به معني «جنگ، سپاه» قياس مي‌كند. در دوره ساساني به طبقه جنگاوران، «ارتشتاران» و به ارتش و سپاه، «سپاه» و «گوند» اطلاق شد. از دوره صفويه، «قشون» و «قوا» نام خود را به اين تشكيلات دادند و اين كلمات تا زمان رضاخان باقي ماند. سر‌انجام، فرهنگستان اول بر‌اساس واژه ارتشتار پهلوي، واژه «ارتش» را براي تشكيلات نظامي كشور ساخت. اين واژه از صورت اوستايي «رثه ايشتر» گرفته شده، به معني «بر‌گردونه ايستاده» كه اصطلاحا به «نبردگان، جنگيان» گفته مي‌شد.
از نام ارتش كه بگذريم، تشكيلات ارتش در دوره باستان، خصوصا دوره هخامنشي چگونه بوده است؟
آنگونه كه از منابع يوناني و نيز كتيبه‌ها و الواح هخامنشي بر مي‌آيد، ارتش هخامنشي بسيار سازمان يافته بوده است. نظام تقسيم‌بندي اين ارتش ده‌دهي بوده و به گفته خود مورخان يوناني، اين تقسيم‌بندي بسيار بهتر از تقسيم‌بندي نظاميان يونان بوده است و گويا تا زمان مغول در سپاهيان آسيايي نظيري نيافت.
ده جنگجو يك دسته را زير فرمان دهبد (از واژه دثه پيتي) تشكيل مي‌داد؛ ده دسته يك گروه مي‌شد زير فرمان صدبد (ثته پيتي)؛ ده گروه يك «هنگ» را به سرداري هزاربد (* هزار پيتيش) مي‌ساخت؛ ده هنگ تشكيل يك «لشگر» مي‌داد زير نظر يك بيوربد (بئيورپيتي). مشابه همين تقسيم‌بندي را امروزه نيز در ارتش مي‌بينيم.
اين سازمان ده‌دهي از راه ايران در سازمان‌هاي يهودي، ارمني، يوناني و حتي آلمان قديم، يعني گوتيك نيز نفوذ يافت.
بالاترين قدرت نظامي هخامنشيان شش لشكر بود كه با «سپاه جاودان» هفت لشكر را تشكيل مي‌دادند و بدين گونه تعداد كل لشكر‌ها به عدد مقدس هفت مي‌رسيد.
در بررسي ارتش هخامنشي، يكي از جنبه‌هاي اعجاب بر‌انگيز آن وجود همين سپاه جاودان است. اين سپاه مركب از ده هزار نفر بود كه «سپاه آماده باش» شاهنشاه ايران را تشكيل مي‌دادند و نگهبانان شاهي بودند. اين سربازان را از اين روي «جاودان» مي‌نامند كه با مردن يا كشته شدن يكي، بي‌درنگ فرد ديگري به جاي او قرار مي‌گرفت. به اين ترتيب، تعداد افراد اين گارد همواره ده هزار نفر باقي مي‌ماند.
تصوير سربازان جاويدان را در نگاره‌هاي جبهه شرقي آپادانا، يعني همان نماي اصلي و نخستين تالار بار تخت جمشيد، پشت‌ سر شاه كه بر تخت نشسته، در سه رديف روي هم مي‌توان ديد. در اين تصوير، تعداد حدود صد سرباز به نمايندگي از ده هزار سرباز نقش شده‌اند. لباس بلند چين دار هخامنشي، كفش ايراني سه‌بندي و نوار بي‌گره دور سر آنان نشان از پارسي بودن اين افراد دارد. ايران‌شناسان از اين نقوش نتيجه مي‌گيرند كه همه افراد «ده هزار جاودانان» از پارس‌ها بوده‌اند. نيزه دست همه اين سربازان در قسمت پايين به يك انار كوچك ختم مي‌شود. از اين‌رو، يونانيان آنان را «سيب بر» ناميده‌اند.
فرمانده كل گارد جاويدان فرمانده كل سپاه ايران ناميده مي‌شد و از قدرت فوق‌العاده‌اي برخوردار بود. اين فرمانده را شاه از افراد خانواده خود و يا از ميان دوستان طرف اعتمادش برمي‌گزيد. بر همه سپاه يك «سپاهبد» يا سپهبد (سپادپيتي) فرمان مي‌راند. اين سپاهبد يا خود شاهنشاه بود يا يكي از سرداران نامي.
يكي از خصايص دوره هخامنشي،‌شركت خود سپاهبدان و سركردگان در نبرد بود و تعداد زيادي از آنان هم در ميدان‌هاي جنگ كشته شدند. مثلا از يازده پسر داريوش بزرگ پنج تن جان خود را در لشكركشي به يونان از دست دادند.
به گزارش استرابون،‌ تاريخدان و جغرافي‌دان يوناني، سربازان ايراني را از 20 تا 50 سالگي در ارتش به خدمت مي‌گرفته‌اند. تمرين‌هاي سپاهيان ايراني به ويژه پسران نجبا بسيار دشوار بود و بايد انواع ورز‌ش‌ها، ساختن انواع ابزارها، تيراندازي و نيزه‌پراني و نيز استقامت در جاهاي سخت و راه‌هاي طولاني را مي‌آموختند تا ورزيده شوند و بيش از همه بايد حقيقت‌گويي را مي‌آموختند. به هنگام نبرد، سربازان به منظور حفاظت از بدن جوشن نيز مي پوشيدند و كلاهي آهنين بر سر مي‌گذاشتند.
آن‌گونه كه از تصاوير و يافته‌هاي باستان‌شناسي بر مي‌آيد، ابزار جنگي سپاهيان هخامنشي عبارت بود از: نيزه و تير، سپرهاي كوچك و هلالي بافته شده از ني، سپرهاي بيضي شكل داراي يك برآمدگي فلزي در وسط به نام گل سپر كه معمولا تصاوير زيبايي بر آن نقش شده‌اند، سپرهاي بزرگ و مستطيلي، دشنه‌هاي ايراني كه دسته آنها طبق عادت معمول ايرانيان به صورت سر يك جانور ساخته مي‌شد، دشنه‌اي كوتاه به نام «اكيناكه» كه به كمر مي‌‌آويختند، چاقوهايي كه دسته آنها به شكل حيوان‌هايي مانند شير، گاو و بزكوهي ساخته شده بود و كمان كه مشخصه قوميت ايراني بود، به همراه كمان‌داني كه خاص ايرانيان بود.
يكي از اختراعات تازه ايرانيان در عصر پرتحرك سده پنجم پيش از ميلاد اختراع «ارابه داس دار» بود. اين ارابه از هر طرف نيزه و شمشيرهاي تهديدكننده و در مركز چرخ‌ها كاردهاي داس مانندي داشت كه نوك بعضي به طرف پايين و برخي ديگر به طرف بالا خميده بود. اين كاردها هر چيزي را كه بر سر راه اسب‌هاي در حال تاخت قرار مي‌گرفت،‌ تكه‌تكه مي‌كرد. در حقيقت ايرانيان پيروزي‌هاي خود را تا پايان سده چهارم پيش از ميلاد مديون اين اختراع‌اند.
همچنين تشكيلات منظم و كارآمدي براي پيام‌رساني داشتند: پيك‌هاي شاهي در راه‌هاي بزرگ هر ساعت اسبي را كه تاخته بودند،‌ با اسب‌هاي تازه نفس عوض مي‌كردند و به اين ترتيب، پيام‌ها را با شتابي خارق‌العاده از جايي به جاي ديگر مي‌رسانيدند. ايرانيان پيش از هر كارزار و پيش از هر اقدامي، ابتدا نقشه جنگي مي‌كشيدند و در انجمني از سران لشكر نقشه را به دقت مورد بررسي قرار مي‌دادند. كاري كه بعدها در سراسر دنيا به اصلي مهم در جنگ‌ها بدل شد.
از توصيفات سپاهيان و ارتش كه در دوره هخامنشي بگذريم، آنچه در تاريخ جنگ‌هاي هخامنشي و در طول تاريخ ايران شاخص و مايه مباهات هر ايراني است،‌ روح فتوتي است كه در ميان سپاهيان ايران بود و نمود اعلاي آن را در شخصيت كورش بزرگ مي‌توان يافت. ايرانيان به هر دشمني كه پناه و زنهار مي‌خواست، روي خوش نشان مي‌دادند و معمولا تقاضايش را مي‌پذيرفتند و با زندانيان با محبت رفتار مي‌كردند. با نجبا و شاهان اسير شده رفتاري شايسته آنان در پيش مي‌گرفتند. كورش همه شاهاني را كه از وي شكست مي‌خوردند،‌ تكريم مي‌كرد و به آنان زمين و ملك يا حتي حكومت ناحيه‌اي را مي‌بخشيد تا در آسايش زندگي كنند.
جوانمردي وي چنان بود كه دشمنان سرسختش تبديل به دوستاني وفادار و دلسوز شدند. نمونه بارز اين شاهان مي‌توان به كرزوس، شاه ليدي، اشاره كرد. روحيه‌اي كه در تاريخ ايران تداوم پيدا كرد و در قالب چهره‌هاي پهلواني بارها شکل گرفت.
 
بالا