در ماه هاى آغازين سلطنت در حالى كه واپسين ماه ۵۲۲ ق. م سپرى مى شد پادشاه جديد ۹ مدعى را كه در بيستون (بند ۱۴) آنها را «پادشاهان دروغ گو» مى خواندند و با يارى اورمزد آنها را مغلوب، مطيع و خراج گزار امپراتورى كرد، اما قضيه به دسامبر ۵۲۲ و ژانويه ۵۲۱ آذر و دى، ختم نمى شود مسئله اين است كه برخى از ايالات دو بار و حتى بيشتر سر به شورش برداشته اند. شورشيان به لحاظ سياسى خود را منسوب به يك خاندان مى كردند و عنوان پادشاه بر خود مى گذاشتند و مدعى احياى حكومت از دست رفته آن سلسله محلى بودند. اهميت موضوع وقتى بيشتر مى شود كه مى بينيم شاه ايران از اين نزاع ها با عنوان «جنگ واقعى» ياد مى كند و كاربرد اين عنوان به كارگيرى قوا و تجهيزات جنگى و گستردگى آشوب ها را به ذهن متبادر مى سازد (بيستون بند ۶۰ _ ۵۰/۱۴)
افزون بر اين نقش محورى و نبوغ داريوش را در شكست و ناكامى ياغيان كه خود او اين امر را به يارى «اورمزد» مى داند هرگز نمى توان ناديده گرفت زيرا برخى از پيروزى ها در فاصله چند روز و بعضى در يك روز حاصل مى شود. از مجموع ده يا دوازده اغتشاش داخلى عليه حكومت مركزى ايران، شورش پارسى به رهبرى وَه يَزداته و ماد به سركردگى فرورتيش از همه مهم تر و به خصوص مورد اخير فراگير بوده است. زيرا اين دو ايالت هسته اصلى قلمرو هخامنشى و بالطبع حكومت فراگير ملى ايران را كه توسط كوروش بنياد گذارده شده بود تشكيل مى داد. به همين علت غلبه بر آنها براى پادشاه اهميت فراوانى داشت.
به هر حال داريوش در هزيمت و شكست افراد ياغى از حمايت قاطع مردم، نيروى نظامى، سران قبايل، نجبا و اميران پارسى برخوردار بود. نكته مهم ديگر اينكه سركشى ها بعضاً نه در سرزمين بومى كه در محلى ديگر رخ مى داد. وه يزداته و آرخاى ارمنى در مكانى غير از سرزمين مادرى قيام كردند. با اين وصف پافشارى داريوش بر اين نكته كه مى گويد: «... در مورد ناتوان و توانا قوه جبر و قهريه به كار نبردم و دوست نمى دارم از جانب توانا به ناتوان ستم روا داشته شود...» ميل باطنى اش را به عدالت نشان مى دهد اما وى نمى توانست بپذيرد كه دشمن او به خصوص بخواهد بر تخت شاهى تكيه بزند. خوشبختانه مدارك و اسناد كهن و نو در باب پادشاهى داريوش و پس از آن تا پايان دوران ساسانى (۶۵۶ م) برخلاف دوران كوروش و كبوجيه بيشتر است. اين موجب مى شود آگاهى ما گسترده تر شده و كار يك مورخ، پژوهشگر، يا خواننده تاريخ ايران را آسان تر كند. از استناد به كتيبه ها از آن جهت كه مستقيم و بلاواسطه به شخص پادشاه مرتبط است و از زبان او بيان شده و منابع يونان باستان كه واقعاً تنها آثار مكتوب ايران باستان هستند، مورد توجه ماست و سعى شده به محتواى آنها توجه كافى مبذول داريم.
افزون بر اين نقش محورى و نبوغ داريوش را در شكست و ناكامى ياغيان كه خود او اين امر را به يارى «اورمزد» مى داند هرگز نمى توان ناديده گرفت زيرا برخى از پيروزى ها در فاصله چند روز و بعضى در يك روز حاصل مى شود. از مجموع ده يا دوازده اغتشاش داخلى عليه حكومت مركزى ايران، شورش پارسى به رهبرى وَه يَزداته و ماد به سركردگى فرورتيش از همه مهم تر و به خصوص مورد اخير فراگير بوده است. زيرا اين دو ايالت هسته اصلى قلمرو هخامنشى و بالطبع حكومت فراگير ملى ايران را كه توسط كوروش بنياد گذارده شده بود تشكيل مى داد. به همين علت غلبه بر آنها براى پادشاه اهميت فراوانى داشت.
به هر حال داريوش در هزيمت و شكست افراد ياغى از حمايت قاطع مردم، نيروى نظامى، سران قبايل، نجبا و اميران پارسى برخوردار بود. نكته مهم ديگر اينكه سركشى ها بعضاً نه در سرزمين بومى كه در محلى ديگر رخ مى داد. وه يزداته و آرخاى ارمنى در مكانى غير از سرزمين مادرى قيام كردند. با اين وصف پافشارى داريوش بر اين نكته كه مى گويد: «... در مورد ناتوان و توانا قوه جبر و قهريه به كار نبردم و دوست نمى دارم از جانب توانا به ناتوان ستم روا داشته شود...» ميل باطنى اش را به عدالت نشان مى دهد اما وى نمى توانست بپذيرد كه دشمن او به خصوص بخواهد بر تخت شاهى تكيه بزند. خوشبختانه مدارك و اسناد كهن و نو در باب پادشاهى داريوش و پس از آن تا پايان دوران ساسانى (۶۵۶ م) برخلاف دوران كوروش و كبوجيه بيشتر است. اين موجب مى شود آگاهى ما گسترده تر شده و كار يك مورخ، پژوهشگر، يا خواننده تاريخ ايران را آسان تر كند. از استناد به كتيبه ها از آن جهت كه مستقيم و بلاواسطه به شخص پادشاه مرتبط است و از زبان او بيان شده و منابع يونان باستان كه واقعاً تنها آثار مكتوب ايران باستان هستند، مورد توجه ماست و سعى شده به محتواى آنها توجه كافى مبذول داريم.