30 می
اعدام به روش کليساي کاتوليک: آتش زدن محکوم!
Gerome de Prague
سي ام مه 1416 يك دادگاه مذهبي «جروم پراگGerome de Prague» انديشمند 51 ساله را كه از سوي كليساي كاتوليك تكفير شده بود مرتد شناخت و به مرگ محكوم كرد كه همان روز در ملاء عام به يك تير چوبي بسته و آتش زده شد. وي كه يك چك (بوهمي) بود به سرزمين هاي مختلف از جمله خاور ميانه مسافرت و در انگلستان، فرانسه و آلمان تحصيل كرده بود. جروم از هواداران آزادي بيان و از منتقدان روشهاي كليساي كاتوليك از جمله فروش عفو مجازات گناهكاران از سوي كشيش ها بود. وي در دادگاه مذهبي اتهام ارتداد را رد كرد و گفت كه تنها گفته است: آنان كه نظري مغاير نظرات كليسا دارند حق دارند آن را بيان دارند و اين، به معناي حمايت از اين افكار نيست، و تنها دفاع از آزادي بيان و انديشه و بحث و جدل است. ولي استدلال او كه مرتد نيست مورد قبول واقع نشد و به مرگ محكوم شد.
جروم سالها از انديشه «يان هاس John Huss (هوس)» مبني بر لزوم اصلاحات در وضعيت و طرز كار كليساي كاتوليك حمايت كرده بود و هنگام اعدام يان هاس دست به تظاهرات و اعتراض زده بود. يان هاس ششم ژوئيه سال 1415 به حكم شوراي كليساي كاتوليك در آلمان آتش زده شده بود. با اعدام اين دو تن اين صدا خاموش نشد و قرن بعد به پيدايش پروتستانيسم انجاميد.جان فاكس در كتابي كه در اين زمينه منتشر ساخته يان هاس و جروم دو پراگ را شهيد خوانده است. وي در همين كتاب جزئيات اعدام از طريق آتش زدن به حكم شوراي كليساي كاتوليك را شرح داده است. فاكس پشت جلد كتاب خود را با تصويري از چگونگي آتش زدن جروم دو پراگ مزين كرده است كه كليشه اين تصوير در زير آمده است.
طرز اعدام محكومان كليسا در آن زمان از اين قرار بود كه محكوم را در يك ميدان عمومي و يا محوطه مقابل كليسا به تيري قطور مي بستند و در اطرافش چوب و هيزم قرار مي دادند و آتش مي زدند. اگر ماموران اعدام (جلادان) انصاف داشتند چوبها را دور از محكوم قرار مي دادند تا قبل از سوختن با آتش، از استنشاق دود فوت شود و زجر سوختن را تحمل نكند و چنانچه كينه شخصي از محكوم داشتند چوبها را در قطعات كوچك و با شاخه درخت نزديك به او قرار مي دادند تا بدنش بسوزد و به تدريج و با زجر جان بدهد.
مجازات افراد مرتد و جادوگران از طريق آتش زدن كه از سال 1184 ميلادي متداول شده بود توسط انقلاب فرانسه محكوم و متروك شد. اين نوع مجازات قبلا از سوي رومي ها در مورد پيروان مسيحيت اعمال مي شد كه كليساي كاتوليك 8 ـ 9 سده بعد آن را در مورد تكفير شدگان و افراد مرتد دوباره متداول ساخت.
تصوير چگونکي آتش زدن جروم دو پراگ
روزي که اسقف کليسا دستور داد " ژاندارک " را آتش بزنند!
مجسمه ژاندارک در فرانسه
يك اسقف فرانسوي متحد انگلستان سي ام ماه مه سال 1431 ژاندارك، دختر ارلئان، كه فرانسويان مايوس و افسرده را به پيروزي رسانيد به جرم جادوگري آتش زد. وي سوم ژانويه همين سال از سوي انگليسي ها براي مجازات شدن به اين اسقف (كشيش بزرگ)سپرده شده بود كه به دستور اين كشيش، محاكمه كليسايي شد و به جرم جادوگري و پوشيدن لباس مردانه محكوم به اعدام گرديد و در يك بازار باز و بدون سقف در برابرچشم مردم آتش زده شد. ژاندارك هنگام آتش زده شدن 19 ساله بود.
ژاندارک دوران خردسالي را در محيطي گذرانيده بود كه ارتش فرانسه از انگليسي ها شكست خورده بود و تمامي شمال رود «لوار» از جمله پاريس به تصرف انگليسي ها در آمده بود. در اين جنگ پاره اي از فرانسويان هم به انگليسي ها كمك مي كردند.
هنگامي كه نيروهاي دشمن از روستاي محل اقامت او كه دختر يك كشاورز بود گذشتند و خرابي فراوان به بار آوردند و سپس دست به محاصره بندر ارلئان در همان نزديكي زدند، ژاندارک به خشم آمد و به مدافعان نا اميد ارلئان پيوست. لباس سربازي بر تن و
سربازان را تشويق به ضد حمله كرد و موفق شدند. وي سپس با درجه سرواني به هدايت سربازان فرانسوي ادامه داد و دشمن را از بسياري از نقاط وطن بيرون راند.
در اثناي اين پيروزي ها، فرانسويان متحد انگلستان او را گرفتند و به انگليسي ها فروختند و انگليسي ها وي را به يك اسقف فرانسوي هوادار خود تحويل دادند و گفتند كه او جادو گر است كه صدايش اين چنين هيجان و دلاوري در سربازان فرانسه به وجود مي آورد كه بدون ترس دست حمله به نيرويي به مراتب بزرگتر از خود مي زنند. انگليسي ها نخواستند، خود ژاندارك را بكشند و براي هميشه دشمني فرانسويان را بخرند.
تحت فشار افكار عمومي، سران كليساي كاتوليك فرانسه 25 سال پس از مرگ ژاندارك، از وي اعاده حيثيت كردند كه بعدا عنوان قهرماني فرانسه را نيز به دست آورد و پاپ در سال 1920 (489 سال پس از آتش زده شدن!) او را تقديس كرد.
از قرن 15 به بعد ضمن اشاره به اعدام دلخراش ژاندارك، اندرز داده مي شود كه نبايد اشتباه يك و يا چند هموطن باعث شود كه ديگران از ميهندوستي رويگردان شوند.
خانه محل تولد ژاندارک که به همان گونه نگهداري مي شود و يک بناي ملي - تاريخي فرانسه است
برخي ديگر از رويدادهاي 30 مي
1265: دانته شاعر، نويسنده و انديشمند فلورانسي به دنيا آمد.
1727: پتر بزرگ تزار روسيه شد، قلمرو آن را گسترش داد و اين كشور را به صورت يك امپراتوري درآورد كه تا 1991( از جمله 7 دهه به نام اتحاد جماهير شوروي) دوام داشت.
1814: اعضاي اتحاديه اي كه ناپلئون را شكست داده و به جزيره الب تبعيد كرده بودند با امضاي يك اعلاميه مشترك مرزهاي فرانسه را محدود به خطوط سال 1792 كردند و همين امر باعث برانگيخته شدن خشم فرانسويان شد كه راه را بر بازگشت ناپلئون باز كرد.
1871: مقاومت كمون پاريس پايان يافت و تمامي شهر در كنترل دولت قرار گرفت.
1903:
الکساندر
الكساندر ابرونويچ پادشاه صربستان كه ازدواج او با يك بيوه با مخالفت افكار عمومي رو به رو شده بود در اين روز با همسرش در كاخ سلطنتي ترور شد. وي در عين حال متهم شده بود که آزادي ها و حقوق اتباع كشور، مندرج در قانون اساسي را ناديده انگاشته و راه استبداد و خودکامگي در پيش گرفته بود. 1913: نخستين جنگ بالكان در قرن 20 با شكست عثماني پايان يافت و طبق قرارداد لندن، آلباني استقلال خود را به دست آورد.
1941: نيروهاي نظامي آلمان جزيره «كرت» در مديترانه را تصرف كردند.
1942: شهر كلن آلمان توسط 1000 بمب افكن انگليسي به مدت 90 دقيقه بمباران شد. در اين حمله نزديك به نيمي از هواپيماهاي انگليسي سرنگون شدند و به شهر نيز آسيب فراوان وارد آمد.
1967: در پي كشف نفت درجنوب شرقي فدراسيون نيجريه، به تشويق كمپاني هاي نفتي بين المللي يك سرهنگ محلي، اين منطقه را به نام «بيافرا» از فدراسيون نيجريه جدا ساخت كه اين عمل يك جنگ خونين داخلي را به دنبال داشت.
1982: اسپانيا عضو شانزدهم ناتو ( سازمان دفاعي اتلانتيک شمالي) شد.
1998: زلزله شمال افغانستان بيش از 5 هزار تن را بي جان ساخت.
اعدام به روش کليساي کاتوليک: آتش زدن محکوم!

Gerome de Prague
سي ام مه 1416 يك دادگاه مذهبي «جروم پراگGerome de Prague» انديشمند 51 ساله را كه از سوي كليساي كاتوليك تكفير شده بود مرتد شناخت و به مرگ محكوم كرد كه همان روز در ملاء عام به يك تير چوبي بسته و آتش زده شد. وي كه يك چك (بوهمي) بود به سرزمين هاي مختلف از جمله خاور ميانه مسافرت و در انگلستان، فرانسه و آلمان تحصيل كرده بود. جروم از هواداران آزادي بيان و از منتقدان روشهاي كليساي كاتوليك از جمله فروش عفو مجازات گناهكاران از سوي كشيش ها بود. وي در دادگاه مذهبي اتهام ارتداد را رد كرد و گفت كه تنها گفته است: آنان كه نظري مغاير نظرات كليسا دارند حق دارند آن را بيان دارند و اين، به معناي حمايت از اين افكار نيست، و تنها دفاع از آزادي بيان و انديشه و بحث و جدل است. ولي استدلال او كه مرتد نيست مورد قبول واقع نشد و به مرگ محكوم شد.
جروم سالها از انديشه «يان هاس John Huss (هوس)» مبني بر لزوم اصلاحات در وضعيت و طرز كار كليساي كاتوليك حمايت كرده بود و هنگام اعدام يان هاس دست به تظاهرات و اعتراض زده بود. يان هاس ششم ژوئيه سال 1415 به حكم شوراي كليساي كاتوليك در آلمان آتش زده شده بود. با اعدام اين دو تن اين صدا خاموش نشد و قرن بعد به پيدايش پروتستانيسم انجاميد.جان فاكس در كتابي كه در اين زمينه منتشر ساخته يان هاس و جروم دو پراگ را شهيد خوانده است. وي در همين كتاب جزئيات اعدام از طريق آتش زدن به حكم شوراي كليساي كاتوليك را شرح داده است. فاكس پشت جلد كتاب خود را با تصويري از چگونگي آتش زدن جروم دو پراگ مزين كرده است كه كليشه اين تصوير در زير آمده است.
طرز اعدام محكومان كليسا در آن زمان از اين قرار بود كه محكوم را در يك ميدان عمومي و يا محوطه مقابل كليسا به تيري قطور مي بستند و در اطرافش چوب و هيزم قرار مي دادند و آتش مي زدند. اگر ماموران اعدام (جلادان) انصاف داشتند چوبها را دور از محكوم قرار مي دادند تا قبل از سوختن با آتش، از استنشاق دود فوت شود و زجر سوختن را تحمل نكند و چنانچه كينه شخصي از محكوم داشتند چوبها را در قطعات كوچك و با شاخه درخت نزديك به او قرار مي دادند تا بدنش بسوزد و به تدريج و با زجر جان بدهد.
مجازات افراد مرتد و جادوگران از طريق آتش زدن كه از سال 1184 ميلادي متداول شده بود توسط انقلاب فرانسه محكوم و متروك شد. اين نوع مجازات قبلا از سوي رومي ها در مورد پيروان مسيحيت اعمال مي شد كه كليساي كاتوليك 8 ـ 9 سده بعد آن را در مورد تكفير شدگان و افراد مرتد دوباره متداول ساخت.

تصوير چگونکي آتش زدن جروم دو پراگ
روزي که اسقف کليسا دستور داد " ژاندارک " را آتش بزنند!

مجسمه ژاندارک در فرانسه
يك اسقف فرانسوي متحد انگلستان سي ام ماه مه سال 1431 ژاندارك، دختر ارلئان، كه فرانسويان مايوس و افسرده را به پيروزي رسانيد به جرم جادوگري آتش زد. وي سوم ژانويه همين سال از سوي انگليسي ها براي مجازات شدن به اين اسقف (كشيش بزرگ)سپرده شده بود كه به دستور اين كشيش، محاكمه كليسايي شد و به جرم جادوگري و پوشيدن لباس مردانه محكوم به اعدام گرديد و در يك بازار باز و بدون سقف در برابرچشم مردم آتش زده شد. ژاندارك هنگام آتش زده شدن 19 ساله بود.
ژاندارک دوران خردسالي را در محيطي گذرانيده بود كه ارتش فرانسه از انگليسي ها شكست خورده بود و تمامي شمال رود «لوار» از جمله پاريس به تصرف انگليسي ها در آمده بود. در اين جنگ پاره اي از فرانسويان هم به انگليسي ها كمك مي كردند.
هنگامي كه نيروهاي دشمن از روستاي محل اقامت او كه دختر يك كشاورز بود گذشتند و خرابي فراوان به بار آوردند و سپس دست به محاصره بندر ارلئان در همان نزديكي زدند، ژاندارک به خشم آمد و به مدافعان نا اميد ارلئان پيوست. لباس سربازي بر تن و
سربازان را تشويق به ضد حمله كرد و موفق شدند. وي سپس با درجه سرواني به هدايت سربازان فرانسوي ادامه داد و دشمن را از بسياري از نقاط وطن بيرون راند.
در اثناي اين پيروزي ها، فرانسويان متحد انگلستان او را گرفتند و به انگليسي ها فروختند و انگليسي ها وي را به يك اسقف فرانسوي هوادار خود تحويل دادند و گفتند كه او جادو گر است كه صدايش اين چنين هيجان و دلاوري در سربازان فرانسه به وجود مي آورد كه بدون ترس دست حمله به نيرويي به مراتب بزرگتر از خود مي زنند. انگليسي ها نخواستند، خود ژاندارك را بكشند و براي هميشه دشمني فرانسويان را بخرند.
تحت فشار افكار عمومي، سران كليساي كاتوليك فرانسه 25 سال پس از مرگ ژاندارك، از وي اعاده حيثيت كردند كه بعدا عنوان قهرماني فرانسه را نيز به دست آورد و پاپ در سال 1920 (489 سال پس از آتش زده شدن!) او را تقديس كرد.
از قرن 15 به بعد ضمن اشاره به اعدام دلخراش ژاندارك، اندرز داده مي شود كه نبايد اشتباه يك و يا چند هموطن باعث شود كه ديگران از ميهندوستي رويگردان شوند.

خانه محل تولد ژاندارک که به همان گونه نگهداري مي شود و يک بناي ملي - تاريخي فرانسه است
برخي ديگر از رويدادهاي 30 مي
1265: دانته شاعر، نويسنده و انديشمند فلورانسي به دنيا آمد.
1727: پتر بزرگ تزار روسيه شد، قلمرو آن را گسترش داد و اين كشور را به صورت يك امپراتوري درآورد كه تا 1991( از جمله 7 دهه به نام اتحاد جماهير شوروي) دوام داشت.
1814: اعضاي اتحاديه اي كه ناپلئون را شكست داده و به جزيره الب تبعيد كرده بودند با امضاي يك اعلاميه مشترك مرزهاي فرانسه را محدود به خطوط سال 1792 كردند و همين امر باعث برانگيخته شدن خشم فرانسويان شد كه راه را بر بازگشت ناپلئون باز كرد.
1871: مقاومت كمون پاريس پايان يافت و تمامي شهر در كنترل دولت قرار گرفت.
1903:

الکساندر
الكساندر ابرونويچ پادشاه صربستان كه ازدواج او با يك بيوه با مخالفت افكار عمومي رو به رو شده بود در اين روز با همسرش در كاخ سلطنتي ترور شد. وي در عين حال متهم شده بود که آزادي ها و حقوق اتباع كشور، مندرج در قانون اساسي را ناديده انگاشته و راه استبداد و خودکامگي در پيش گرفته بود. 1913: نخستين جنگ بالكان در قرن 20 با شكست عثماني پايان يافت و طبق قرارداد لندن، آلباني استقلال خود را به دست آورد.
1941: نيروهاي نظامي آلمان جزيره «كرت» در مديترانه را تصرف كردند.
1942: شهر كلن آلمان توسط 1000 بمب افكن انگليسي به مدت 90 دقيقه بمباران شد. در اين حمله نزديك به نيمي از هواپيماهاي انگليسي سرنگون شدند و به شهر نيز آسيب فراوان وارد آمد.
1967: در پي كشف نفت درجنوب شرقي فدراسيون نيجريه، به تشويق كمپاني هاي نفتي بين المللي يك سرهنگ محلي، اين منطقه را به نام «بيافرا» از فدراسيون نيجريه جدا ساخت كه اين عمل يك جنگ خونين داخلي را به دنبال داشت.
1982: اسپانيا عضو شانزدهم ناتو ( سازمان دفاعي اتلانتيک شمالي) شد.
1998: زلزله شمال افغانستان بيش از 5 هزار تن را بي جان ساخت.