19 ژوئناعدام امپراتور اتريشي مكزيك - شرح مراسم اعدام
ماكسيميلين
19 ژوئن سال 1867 گرانددوك اتريشي ماكسيميلين پس از سه سال و اندي كه امپراتور مكزيك بود در اين كشور اعدام شد. وي قبلا همسرش كارلوتا (شارلوت) را به اتريش فرستاده بود تا ضمن در امان ماندن از گزند، تلاش كند سران اروپا براي او كمك بفرستند.
ماكسيميلين از خانواده هابسبورگ و برادر فرانتس ژوزف امپراتور وقت اتريش بود كه در اثناي جنگ داخلي ايالات متحده به خواست محافظه كاران مكزيك و حمايت ناپلئون سوم امپراتور فرانسه قبول كرد امپراتور مكزيك شود تا در اين كشور جمهويخواهان بار ديگر برسركار نيايند و به علاوه، ايالات متحده (دولت واشنگتن) تعرض ديگري به مكزيك نكند. ايالات متحده قبلا چند ايالت مكزيك از جمله كاليفرنيا را ضميمه قلمرو خود ساخته بود.
ماكسيميلين كه برادرش اجازه نداده بود بيش از فرماندهي نيروي دريايي و حكومت ونيز و لمبارديا مقام بالاتري داشته باشد پذيرفت كه به مكزيك برود و امپراتور اين كشور شود. ناپلئون سوم يك سپاه فرانسوي را با او به مكزيك فرستاد .
در مكزيك، جمهوريخواهان به رهبري «بنيتو هوارز» با او بناي مخالفت گذاردند و ماكسيميلين كه به دليل پرورش اروپايي خود خواست محافظه كاران را برآورده نساخته بود پس از سه سال حكومت در وضعي قرار گرفت كه نه محافظه كاران مكزيك جانب او را داشتند و نه جمهوريخواهان از جنگ با او دست بر مي داشتند . اندكي بعد هم ناپلئون سوم ــ احتمالا تحت فشار ايالات متحده آمريكا كه از جنگ داخلي خود رهايي يافته بود ــ نيروهايش را از مكزيك احضار كرد و طولي نكشيد كه ماكسيميلين از نيروهاي مخالف شكست خورد و با دو تن از ژنرالهايش دستگير و اعدام شد. ماكسيميلين هنگام اعدام 35 ساله بود.
مراسم اعدام او به اين صورت در تاريخ ضبط شده است :
ماكسيميلين را بامداد 19 ژوئن با دوتن ديگر به روي تپه اي بردندتا اعدام كنند. روحيه اش را نباخته بود. به افراد جوخه اعدام سكه طلا داد و گفت كه از آنان كينه اي به دل نخواهد داشت و خواست كه به صورتش تير نزنند كه پس از رسيدن جنازه او به اتريش، مادرش يك بار ديگر بتواند روي او را ببيند. وي همچنين خواست كه افراد جوخه اعدام قلب او را هدف قرار دهند كه آرام و سريع بميرد و براي اين كار دستمال قرمز رنگي را روي ناحيه قلب خود قرار داد كه آنجا را نشانه بگيرند و سپس فرياد زد: زنده باد مكزيك كه گلوله ها شليك شد و جنازه او با يك ناو جنگي به اتريش فرستاده شد تا در وطن دفن شود.
كارلوتا كه تلاش او در اروپا براي جلب حمايت از شوهرش به جايي نرسيد
قتل عام موروها (مسلمانان فيليپيني) به دست ژنرال پرشينک در ژوئن 1913
Pershing
15 ژوئن سال 1913 افراد يك تيپ پياده آمريكا به فرماندهي ژنرال جوزف جي. پرشينگ (فرماندار وقت منطقه مسلمان نشين ميندانائو فيليپين، متولد 1880 و متوفا در 1948) در جريان عمليات از ميان برداشتن مقاومت موروها (مسلمانان فيليپيني)، در ناحيه «بودباگساك» بيش از دو هزار مرد، زن و كودك فيليپيني را كشتند كه اين رويداد در تاريخ آمريكا به قتل عام «بودباگساك» معروف شده است. ژنرال پرشينگ (در آن زمان يك سرتيپ) كه از 1909 تا 1913 فرماندار ميندانائو بود بعدا در دفاع از اين عمل گفته بود كه موروها در دژي سنگي كه در ارتفاع ده هزار متري ايجاد كرده بودند، مقاومت شديد داشتند و خطر بزرگي براي نيروهاي او به وجود آورده بودند. در همين عمليات كه چهار روز طول كشيده بود، براي نخستين بار سلاح كمري «كلت 45» آزمايش شد. فيليپين از سال 1898 و پس از شكست اسپانيا در نبرد دريايي خليج مانيل، به مدت 48 سال در كنترل دولت آمريكا قرارداشت. اعدام «روزنبرگ» ها در نيويورک به جرم جاسوسي اتمي!
زن و شوهر در پشت ميله ها، پيش از اعدام
19 ژوئن 1953در نيويورك (زندان سينگ ــ سينگ) يك زن و شوهر آمريكايي به نام ژوليوس و اتل روزنبرگ Julius & Ethel Rosenberg به جرم همكاري اتمي با شوروي كه دادستاني آمريكا بر آن عنوان «جاسوسي اتمي» گذارده بود اعدام شدند. مراحل بازجويي و محاكمه اين زوج دو سال طول كشيده بود. اعدام اين زن و شوهر با صندلي الكتريك و به صورت علني صورت گرفت. مقامات مسكو اين قضيه را انكار كرده و گفته بودند كه قبلا راههاي علمي توليد بمب اتم را به دست آورده بودند كه آمريكاييان، خود، از طريق دانشمندان ساير كشورها به ويژه آلماني ها و ايتاليايي ها بر آن وقوف يافته بودند. برخي از مورخان نوشته اند كه انگيزه همكاري ژوليوس و اتل با شوروي اين بود كه نمي خواستند انحصار سلاح هسته اي در دست آمريكا باشد و از ساير ملل باج خواهي كند. اين مورخان هم پذيرفته اند كه دانشمندان فيزيك شوروي سالها قبل از آن بر اسرار ساخت سلاح هسته اي واقف شده بودند. سلاح اتمي هفت دهه پس از بكار رفتن آن در جنگ، هنوز عامل قدرت در جهان بشمار مي رود و به همين لحاظ برخي دولتهاي دارنده آن نمي خواهند اين انحصار را از دست بدهند و ساير ملل هم بر اين سلاح مظهر قدرت (و بازدارنده هرگونه تصور حمله نظامي) دست يابند و زير بار زور و سلطه نروند.
کویت، و روزی که انگلیسی ها به آن استقلال دادند ـ پيدايش مسئله اي تازه
ژنرال عبدالکريم قاسم
19 ژوئن 1961 دولت لندن به شيخ نشين كويت كه تحت الحمايه اش بود استقلال داد و چون عراق مدعي شد كه كويت پيش از استعمار انگلستان گوشه اي از خاك آن كشور بوده و آن را با توسل به نیروی سرباز تصرف خواهد كرد، دولت انگلستان تعهد سپرد كه از تماميت كويت دفاع كند و اين وضعيت سرآغاز مسئله اي ديگر در منطقه شده است.
کويت در آگوست 1990 از سوي عراق تصرف شد که ادامه اين اشغال نظامي، منجر به لشكركشي آمريکا به منطقه و جنگ با عراق در آغاز سال 1991 شد. در جریان تعرض نظامی عراق به کویت بیش از سیصد هزار کویتی از این سرزمین فرارکردند و دولت آمریکا از مصاحبه های آنان در خارج با رسانه ها استفاده تبلیغاتی کرد. تلفات کویت در تعرّض نظامی عراق حدود یک هزار تن گزارش شده بود. بیشتر ساکنان کویت همانند سایر کشورهای کوچک صاحب نفت خارجیان بوده اند. نظامیان عراقی که 26 فوریه 1991 کویت را تخلیه کردند ضمن عقب نشینی از کویت چاههای نفت این سرمین 20 هزار کیلومتر مربعی را آتش زدند. دولت کویت بعدا 17 میلیارد دلار بابت هزینه نظامی امریکا در اخراج عراقی ها از کویت پرداخت کرد. دولت سعودی هم پرداخت بخشی دیگر از هزینه لشکرکشی امریکا را برعهده گرفت. استقرار نظامی آمریکا در چند کشور عربی منطقه خلیج فارس، تشکیل یک فرماندهی نظامی در منطقه و تصرف عراق در سال 2003 از سوي آمريکا دنباله همان جنگ است و ....
استناد ژنرال عبدالکریم قاسم رهبر وقت عراق به ادعای مالکیت کویت در سال 1961، تاریخ و تقسیمات جغرافیایی ایران بود. مهرداد دوم شاه ایران از دودمان اشکانیان در سال 123 پیش از میلاد و پس از ساختن شهر تیسفون در سال 135 پیش از میلاد در کنار دجله (تقریبا رو به روی سلوکیه) و انتقال پایتخت و مجلس تازه تاسیس مِهستان به آن شهر، اعلام داشت که تیسفون در عین حال مرکز استان (ساتراپی) ایران جلگه ای جنوبی (ایراک = اراک = ایران جنوبی) است که تا میش ماهی (بحرین) امتداد دارد. سلوکی ها (جانشینان اسکندر مقدونی در آسیای غربی) قبلا این منطقه را به زبان یونانی مزوپوتامیا (بین النهرین ـ منطقه میان دو رودخانه) می خواندند که مهرداد دوم بر وسعت آن افزوده بود و این استان به همین صورت تا پایان دوران ساسانیان به مدت هفتصد و 60 سال پابرجا بود. در صدر اسلام، عمر ابن خطاب شهر بصره را ساخت و امور تمامی آن منطقه در این شهر تمرکز یافت و .... امپراتوری عثمانی هم پس از تصرف جزیرة العرب، وضعیت را تغییر چندان نداد ولی انگلیسی ها پس از نشستن برجای عثمانی، ریاست خاندان الصباح بر امور داخلی کویت را برسمیت شناختند که طایفه آنان (طایفه بنی خالد) در سال 1756 از «نجد» به کویت مهاجرت کرده بود. ورود انگلیسی ها به بصره از سال 1770 آغاز شد که در این شهر دفتر تجاری دایرکرده بودند و مقاصد سیاسی آنان از سال 1899 و با مخالف خوانی با تصمیم آلمان به کشیدن راه آهن میان برلین و بغداد آشگارشد ولی تا زمان شکست نظامی عثمانی در جنگ جهانی اول، این دولت که خودرا عامل خلیفه مسلمین معرفی کرده بود قدرت اصلی بود. کویت تا نیمه قرن 20 که نفت آن استخراج شد درآمدی جز صید مروارید نداشت. کویت در جریان جنگ عراق با ایران 65 میلیارد دلار به عراق داده بود که پس از جنگ بر سر وضعیت این پول اختلاف نظر پیداکردند و لشکرکشی و ضمیمه کردن کویت به عراق و مداخله آمریکا که از قبل آمادگی داشت صورت گرفت.
مورخان بر اين باورند كه اگر تصرف كويت توسط عراق، پيش از عقب نشيني گورباچف از برابر غرب صورت گرفته بود، تاريخ منطقه اينك مسيري ديگر داشت. به باور مورخان، وضعيت نوين آسياي غربي (برتري غرب درسرزمين هاي عربي شرق سوئز) تا فعال شدن يکي از سه قدرت در حال ظهور و يا مجموعه اوراسيا (در قالب سازمان شانگهاي) ادامه خواهد داشت و سپس با چالشي بزرگ و وسيع رو به رو خواهد شد.
به نظر برخي از تحليلگران مسائل بين المللي، مسئله کويت از آغاز پيدايش وسيله مناسبي به قدرت هاي غرب داده است تا به بهانه هاي مختلف و ازجمله حمايت از امارت هاي نسبتا کوچک که ساکنان خارجي آنها بر بومي ها مي چربند و نيز تامين امنيت انتقال نفت؛ آسياي غربي را محل استقرار نيرو و بسط نفوذ قرار دهند، و از اين راه سياست هاي خود در منطقه را آسانتر تنظيم و به اجرا درآورند و به مطامع نفتي شان و سایر هدفهای اقتصادی ـ سیاسی دست يابند.
برخي ديگر از رويدادهاي 19 ژوئن
1862: در سراسر ايالات متحده آمريكا داشتن برده امر خلاف قانون اعلام شد. 1903: نخستين مسابقه اتومبيلراني مسافت زياد به پايان رسيد و اتومبيل برنده مسابقه در سه ماه از سانفرانسيسكو خود را به نيويورك رساند . امروزه اتومبيلها اين مسافت را به صورت عادي سه روزه طي مي كنند. 1917: در اين روز كه انگلستان با آلمان در جنگ بود، خانواده سلطنتي انگلستان كه اصلا آلماني هستند نام خانوادگي و القاب آلماني خود را رها ساختند و نام خانوادگي «ويندزر Windsor» بر خود نهادند. 1951: خلع يد از انگلستان در نفت ايران 29 خرداد 1330 تكميل شد و دكتر محمد مصدق نخست وزير وقت سي ام خرداد 1330 گزارش آن را به مجلس داد و پايان يك تجاوز استعماري به حقوق ايرانيان و برخورداري انحصاري انگلستان از نفت ايران را اعلام داشت که اين گزارش همان روز به تصويب مجلس رسيد. 1935: در اين روز در سال 1314 خورشيدي در تهران اعلام شد كه از اول تيرماه ، صرف نظر از وسعت كشور و قرار گرفتن نصف النهارها، ساعت رسمي در همه نقاط يكنواخت خواهد بود. 1951: بنياد فورد در آمريکا در گزارشي آغاز دوران فرهنگ تلويزيوني و نفوذ در اذهان از طريق اين رسانه را اعلام کرد. 1951: در انتخابات پارلماني فرانسه کمونيستها اول و سوسياليستها سوم شدند و به اين ترتيب جناح چپ انتخابات را برد. 1963: بانو « ترشكوا » سرهنگ دوم شوروي و نخستين زني كه با سفينه فضايي (وستوك ـ 6) چند بار كره زمين را دور زد به زمين باز گردانده شد.
20 ژوئنروزی بزرگ در حق طلبي ـ ... و به این سان انقلاب فرانسه پاگرفت ـ درباره میرابو
بيستم ژوئن در تاريخ حق طلبي ملتها روز بزرگي است. در اين روز در سال 1789 به دستور لوئي شانزدهم Louis XVI پادشاه وقت فرانسه، نمايندگان طبقه سوم اين كشور French Third Estate را به اين سبب كه در جلسات قبل مجمع ملي خواهان تدوين يك قانون اساسي براي فرانسه و محدود و مشروط كردن اختيارات پادشاه شده بودند به مجلس راه ندادند و آنان به جاي بازگشت به شهر و خانه هايشان، هرگونه خطر احتمالی را بر خود هموار ساختند، در نزديكي ساختمان مجمع به يك زمين تنيس رفتند و در آنجا سوگند يادكردند كه تا قانون اساسي تدوين نشود متفرق نشوند و جز يكي از آنان بقيه اين سوگندنامه را امضاء كردند(Tennis Court Oath). «ميرابو Comte de Mirabeau» نطق معروف خودرا که به خواست مردم آمده ايم و جز با سرنيزه بيرون نخواهيم رفت در همان زمين تنيس ايراد کرد که در «تاريخ» باقي مانده و معروف شده است. آنان که از آن پس جمع خودرا مجمع ملی فرانسه می خواندند از «ورساي» به پاريس رفتند و جلسات بعدي را در اینجا برگزار كردند. در اينجا درگيري سربازان پادشاه با نمايندگان طبقه سوم، مردم معمولي (عوام الناس) را برانگیخت تا به دفاع از آنان برخیزند كه این وضعیت به بپاخيزي عمومي و انقلاب فرانسه منجر شد.
مجلس طبقات سه گانه به منظور تصويب ماليات اضافي به تشكيل جلسه دعوت شده بود كه نمايندگان طبقه سوم خواهان قانون اساسي شده بودند. طبقه سوم در فرانسه آن زمان، عملا «عوام الناس» نبود بلكه توانگران و صاحبان صنايع و بازرگانان را طبقه سوم (پايين تر از روحانيون و اشراف و اعيان) مي خواندند. وركينگ كلاس، در آن زمان به حساب در نمي آمد.
Comte de Mirabeau
میرابو که در آستانه انقلاب و تا اپریل 1791 که درگذشت ناطق شماره یک اجتماعات بود یک نویسنده، روزنامه نگار، سخنران و در عین حال یک فراماسون Freemason بود. وی در آستانه انقلاب به گونه ای محرمانه با لوئی 16 دیدارکرده و به او اندرز داده بود که با نمایندگان از در سازش درآید و اختیارات مقننه و اجرایی خودرا به مجمع و شورای وزیران بدهد و ... که پادشاه نپذیرفته بود. میرابو از آن نگران بود که کنترل انقلاب از دست برود و خشک و تر بسوزد و دوران سازندگی پیش نیاید و پیشرفتها و مدنیّت فرانسه از میان برود. میرابو که برای مدتی کوتاه رئیس مجمع شده بود کوشیده بود که مجمع و انقلاب از اعتدال، خرد و منطق خارج نشود. او با تشکیل کمیته، محاکمه انقلابی مقامهای سابق و اعدام مخالف بود. مرگ او ناگهانی بود. دوم اپریل در جلسه مجمع از حال رفت، معالجات موثر واقع نشد و همان روز در 42 سالگی درگذشت. گفته شده بود که اورا مسموم غذایی کرده بودند ولی دلیلی که این شایعه را اثبات کند به دست نیامده است. شایعه پردازان وقت گفته بودند که رادیکالهای انقلاب که تشنه انتقامگیری و همچنین (بدون داشتن استحقاق و شرایط تجربه و دانش و تنها به صِرف شرکت در انقلاب) جویای مقام بودند با نظر میرابو که نظام پارلمانی مدل انگلستان در فرانسه برقرار شود مخالف بودند و چون زبان میرابو نافذ بود، ترس از آن داشتند که موفق شود نظر خودرا به مجمع بقبولاند.
سالروز کشتار پرونیست ها در فرودگاه بوئنوس آیرس ـ نگاهی به پرونیسم
Juan D. Peron
بیستم ژوئن 1973 که «خوان پرون Juan D. Peron» پس از 18 سال دوری از وطن (تبعید) به آرژانتین باز می گشت، سه میلیون و پانصد هزار تن از هواداران او برای استقبال به فرودگاه رفته بودند. پیروان پرون (Pronists) دو دسته رقیب بودند؛ چپگرایان و راستگرایان. راستگرایان که شمار کمتری بودند چشم دیدن چپ هارا نداشتند زیرا نگران کمونیست شدن آرژانتین در درازمدت بودند. این راستگرایان با طرح توطئه و ساعتی پیش از فرود هواپیما، پرونیست های چپگرا را در فرودگاه به گلوله بستند که ضمن آن 13 تن کشته و 365 نفر مجروح شدند. این ارقام را پلیس داده است و مولفان تاریخ قرن بیستم شمار تلفات را چند برابر این ارقام ذکر کرده اند. رویداد فرودگاه بوئنوس آیرس در تاریخ زیر عنوان Ezeiza Massare رج شده است که Ezeiza نام فرودگاه است.
Hector Campora
پرون رهبر آرژانتین و صاحب فرضیه عدالت اجتماعی (که ترکیبی از ناسیونالیسم و سوسیال دمکراسی است و حزب او اینک حکومت آرژانتین را به دست دارد) در 1955 در یک کودتای نظامی برکنار و تبعید شده بود. پیروان فرضیه او موفق شده بودند که در سال 1973 دمکراسی را به آرژانتین بازگردانند و از میان خود هتکور خوزه کامپورا (Hector Camporaاز جناح چپ پرونیستها)را رئیس جمهور کنند. او که در ماه می 1973 رئیس جمهور شده بود ترتیب بازگشت پرون را داد تا پس از بازگشت او کناره گیری کند و با تجدید انتخابات، پرون رهبر کشور شود. کامپورا درجریان انتخاباتی که یکی از نامزدهای آن بود گفته بود: "برای این می خواهم رئیس جمهور شوم که بتوام خوان پرون را به کشور بازگردانم و ترتیب انتخاب مجدد اورا که نامزد اصلی خواهد بود بدهم". کامپورا به وعده خود وفا کرد و علاقه و احترام آرژانتینی ها را به دست آورد و مجسمه او در نقاط مختلف این کشور ـ در اماکن عمومی ـ دیده می شود. پرون در همان تابستان با آراء چشمگیر آرژانتینی ها باردیگر رئیس جمهور شد و از اکتبر 1973 کار خودرا آغاز کرد.
Cristina Kirchner
فرضیه «عدالت اجتماعی» پرون اقتصاد کمونیستی و کاپیتالیستی را ردّ می کند و راهی سوم ارائه می دهد که ترکیبی خاص از هر دو سیستم است. این فرضیه بر وجود یک دولت مرکزی توانمند که بتواند آزمندی و جاه طلبی شرکتها و رجال را کنترل و کشوررا از هرگونه نفوذ بیگانگان محافظت کند تاکید دارد.
پرونیست ها در دهه های اخیر و پس از سقوط دولت ژنرالها دوباره قدرت را در آرژانتین به دست گرفته اند. بانو کریستینا کرچنر Cristina Kirchnerرئیس جمهور کنونی آرژانتین یک پرونیست است. رئیس جمهور قبلی (شوهر کریستینا) هم پرونیست بود و ....
قتل یک روزنامه نگار به تغییر رژیم یک کشور انجامید
Bill Stewart
شبکه تلویزیونی «ای بی سی» آمریکا در سال 1979 و در گرماگرم انقلاب ضد خاندان ساموزا در نیکاراگوئه «بیل استیوارت Bill Stewart» خبرنگار خودرا برای پوشش رویدادهای مربوط به این کشور فرستاد. بیل بیستم ژوئن این سال با یک مینی بوس کوچک (ون) که بر بدنه اش مارک «پرس Press» و لگو «ای بی سی نیوز ABC News» رنگ آمیزی شده بود و در حالی که یک مترجم، یک فیلمبردار و صدابردار همراه داشت عازم میدانی در شهر ماناگوئه شده بود که خبریافته بود گروهی در آنجا تظاهرات می کردند. در صد قدمی میدان، ماموران انتظامی دولت به «بیل» و همراهانش ایست دادند و با اینکه «بیل» کارت خبرنگاری و تائیدیه دولت را ارائه کرده بود، اورا با مترجمش از خودرو بیرون کشیدند. فرمانده ماموران که یک افسر گارد ملّی نیکاراگوئه ای بود دستورداد که بیل بر کف خیابان دراز بکشد و سپس با شلیک گلوله، او و مترجمش را کشت، غافل از اینکه فیلمبردار در حال گرفتن فیلم از این صحنه بود. ماموران سپس اجسادرا رها ساختند و داخل میدان شدند.
Anastazio Samoza
این فیلم روز بعد از تلویزیون ای بی سی که شبکه اول آمریکاست پخش شد و نظر آمریکاییان را نسبت به وضعیت نیکاراگوئه 180 درجه تغییر داد و دولت آمریکا که قبلا از ساموزا هواداری و مخالف ساندینیست ها بود مجبور شد در قبال اوضاع نیکارگوئه بیطرفی اختیار کند و حتی اسرائیل را مجبور کند که به ساموزا کمک نکند. این تغییر 180 درجه ای سبب شد که آناستازیو ساموزا Anastazio Samoza رئیس کشور نیکاراگوئه 27 روز بعد (17 جولای) از کشور خود به مقصد آمریکا فرارکند ولی دولت آمریکا به هواپیمای او اجازه نشستن در خاک این کشور را نداد که به پاراگوئه رفت و در آنجا ترور شد. خاندان ساموزا دهها سال به صورت عامل دولت واشنگتن عمل می کردند.
برخي ديگر از رويدادهاي 20 ژوئن
1402: لشکريان امير تيمور و سلطان ايلدرم بايزيد براي جنگ، در آنکارا (آنقره) به مقابل هم رسيدند. 1674: نيکلاس رو Nicholas Roweشاعر انگليسي که در اشعار انتقادي از پادشاه وقت، ويليام، به جاي نام او «تيمور لنگ» را خطاب کرده است به دنيا آمد. 1793: الي ويتني Eli Whitney اختراع خود ماشين پنبه پاک کني (جين) را به ثبت داد. 1837: ويکتوريا در 18 سالگي پادشاه انگلستان شد و 63 سال سلطنت کرد. 1867: اندرو جانسون رئيس جمهوري وقت آمريکا اعلام کرد که خريد آلاسکا از روسيه به مبلغ 7 ميليون دلار (هر هکتار 2 سنت) قطعيت يافته است. قانون خريد اين کلني روسيه 9 اپریل همين سال به تصويب سناي آمريکا رسيده بود. 1895: بانو Caroline Willard Baldwin نخستين زن در تاريخ آمريکا شد که مدرک دکترا در علوم به دست آورد. 1895: نيکارگوئه، هندوراس و السالوادور ميان خود يک فدراسيون تشکيل دادند که عمري نکرد. 1963: سران آمريکا و شوروي در ژنو موافقت کردند که ميان دفاتر آنان يک تلفن مستقيم کار گذاري شود تا از وقوع حوادث ناگوار ناشي از اشتباه جلوگيري بعمل آيد. 1990: زمين لرزه اي به شدت هفت و شش دهم ريشتر شمال ايران را تکان داد که بر اثر آن چهل تا پنجاه هزار تن کشته شدند و زيانهاي مالي فراوان به بار آمد.
21 ژوئنظلم اروپایی ـ چنین بود روزگار بردگان سیاه ـ سرگذشت خواندنی یک زن سیاه
امروزه کسی نیست که از تجارت برده و شکار آفریقاییان به دست اروپاییان و فروش آنان در بازارهای قاره آمریکا بی خبر باشد ولی هنوز بسیاری هستند که جزئیات و عمق این فاجعه را نمی دانند. سرگذشت بانوی سیاهپوست ـ ماری ژوزف آنژلیک ـ گوشه ای از این ظلم را بازتاب می دهد که در چنین روزی (21 ژوئن 1734 = 31 خرداد) در شهر مونترآل کانادا (در آن زمان فرانسه نو) اعدام شد. «ژوزف آنژلیک» نام اربابش بود که بر طوق فلزی گردن ماری حک کرده بودند تا در صورت فرار اورا به خانه بازگردانند. طوق های بردگی تنگ گردن بود و بدون حضور آهنگر باز نمی شد. در طول دو قرن و اندی تجارت برده سیاه، پرتغال یکی از کشورهای درگیر در این تجارت (ظلم مطلق) بود. مادر «ماری» اورا حامله بود که بسان گوسفند در آفریقای غربی شکار و به کشتی منتقل شد تا از طریق یکی از بنادر پرتغال به آمریکا منتقل شود و در بازار مربوط بفروش برسد. وی در زیر غل و زنجیر در این بندر پرتغالی ماری را به دنیا آورد. ماری را از او جدا کردند و خودش را به یک بازار برده در قاره آمریکا فرستادند. یک بلژیکی عازم آمریکای شمالی ماری را خریداری کرد و به نیواینگلند (منطقه ای در شمالشرقی ایالات متحده امروز) آورد و بزرگ کرد. در آن دوران ارزش برده زن (کنیز) بیش از مرد برده بود زیرا که هردو به یک حد برای ارباب کار می کردند با این تفاوت که برده زن از 16 سالگی تا 46 سالگی دست کم ده فرزند می آورد و هر فرزند (که بعضا پدرشان نامعلوم بود) از مادرش جدا می شد، بمانند گوسفند پرواری بفروش می رسید و برای ارباب منبع درآمد بود. صاحب بلژیکی ماری که نیاز به پول پیدا کرده بود منتظر 16 ساله شدن او نشد و در 15 سالگی وی را به یک فرانسوی فروخت و این فرانسوی ماری را به شهر مونترآل (مونرئال=مونتریال) در فرانسه نو (کانادا) منتقل کرد. ارباب تازه، خوش شانس نبود و سه فرزندی را که ماری از غلام آن مرد به دنیا آورده بود پیش از عرضه به بازار مردند. ارباب هم درگذشت و ماری سهم زنش از میراث شوهر شد. این زن یک غلام سیاه و یک نوکر سفید (سروانت) هم داشت. در آن زمان خرید و فروش سفیدپوست جرم بود و سفیدپوستان اروپایی که برای یافتن کار و تصاحب زمین مفت درصدد مهاجرت به قاره آمریکا برمی آمدند ولی هزینه سفر نداشتند با امضای یک قرارداد خودرا دراختیار یک کمپانی قرار می دادند و این کمپانی پس از انتقال آنان به قاره آمریکا به عنوان نوکر موقت با دستمزد معیّن (تا زمان رّد دیون) در اختیار متقاضیان قرار می داد و مکلف به کارکردن بودند مگر اینکه هزینه را در مدتی کوتاه پرداخت می کردند(خودشان را بازخرید می کردند). ارباب تازه ماری چون مطمئن نبود که فرزند چهارم او زنده خواهد ماند در صدد فروش او برآمد که با کمک نوکر سفیدپوست فرار کرد ولی دستگیر شد و بفروش رسید. چون برف و یخبندان بود، خریدار ماری که از ساکنان کوبک (شهر کبک) بود از صاحب قبلی خواست که تا بازشدن راه ماری را نزد خود نگهدارد که ماری باز بفکر فرار افتاد و چون بدون دلیل حق خروج از خانه را نداشت، بفکرش رسید که کاهدان (انبار علوفه خشک) خانه را آتش بزند و سپس به بهانه استمداد از همسایگان از خانه خارج شود و در این گیر و دار فرار کند ولی آتش سراسر خانه را فرا گرفت و 36 خانه و بازار مونترآل را خاکستر کرد و چون صاحب ماری (خریدار تازه او) در کوبک بود و حضور نداشت مجازات ماری به مقامات شهر واگذار شد. نخست قرار بود که قطعه قطعه اش کنند تا عبرت بردگان دیگر قرارگیرد و بترسند ولی قاضی شهر گفت که بردارش بیاویزند و پس از مرگ آتشش بزنند و به این ترتیب ماری در بیست و چهارمین سال عمر اعدام شد. یک فرانسوی شاهد مراسم اعدام که دست به قلم بود دربازگشت به اروپا سرگذشت ماری را نوشت، بعدا به صورت کتاب درآمد احساسات خوانندگان را برانگیخت و کمک کرد که بردگی بتدریج و کشور به کشور ممنوع شود.
بزرگترين اشتباه هیتلر: تعرض نظامي به شوروي و تغییر مسیر تاریخ
هيتلر در اطاق جنگ (1941)
هيتلر برغم داشتن پيمان عدم تجاوز با مسكو، و مخالفت برخي از ژنرال هايش، 21 ژوئن سال 1941 دستور داد كه عمليات «بارباروسا» و حمله نظامي غافلگيرانه به شوروي در جبهه اي به طول دو هزار و نهصد كيلومتر از بالتيك تا درياي سياه آغاز شود و چند ساعت بعد، ساعت 3 بامداد 22 ژوئن (به وقت برلين)، 150 لشكر آلماني مركب از سه ميليون و پانصد هزار سرباز، 3 هزار و 580 تانك، هفت هزار و 189 توپ و حمايت 1830 هواپيما در سه ستون (شمالي، مركزي و جنوبي) وارد قلمرو شوروي شدند. فرماندهي ستون شمالي را «فون ليب»، ستون مركزي را «فون بك»، و ستون جنوبي را «فون روندشتد» برعهده داشتند و اين ستون ها 3 ميليون و پانصد هزار تن نیروی ذخيره نيز پشت سر داشتتند. ژنرالهاي هيتلر نگران وسعت زياد خاک شوروي بودند و به علاوه، عقيده داشتند که پيش از يکسره کردن کار انگلستان که مي تواند آمريکا را به کمک خود آورد نبايد سراغ حمله نظامي به کشوري ديگر رفت. هیتلر که با دولت واشنگتن مناسبات حسنه داشت باور نمی کرد آمریکا وارد جنگ با آلمان شود. بالاخره مشاوران هیتلر گفته بودند که اگر حمله به شوروي قطعی است بهتر است که بهار 1942 آغاز شود تا فرصت بیشتری برای به زانو درآوردن دولت استالین ـ قبل از فرارسیدن فصل سرما باشد. هیتلر به این توصیه هم توجه نکرد و شکست خورد زیرا پیش از رسیدن به مسکو ریزش برف آغاز شده بود. همزمان با آغاز عمليات «بارباروسا»، ايتاليا و روماني نيز به شوروي اعلان جنگ داده بودند. استالين برغم هشدارهای محرمانه لندن باور نمي کرد که هيتلر در تابستان 1941 به شوروي تعرض کند . وي به مشاورانش گفته بود که اگر هيتلر قصد حمله به شوروي را داشته باشد نقشه خود را در تابستان 1942 و پس از به زانو درآوردن انگلستان آغاز خواهد کرد، و با اين تصور ارتش سرخ مرکب از 9 ميليون نظامی به غرب کشور نفرستاده بود تا هيتلر تحريک و نسبت به او بدبين نشود. دولت لندن با حمله نظامي آلمان به شوروي نفس راحتي كشيد. چرچيل همان روز آغاز حمله، به روزولت پيام فرستاد كه هيتلر با دست خود گورش را حفر كرد، و ما بايد با تمام امکانات خود به شوروي کمک برسانيم. هیتلر قصد جنگ با آمریکا را نداشت، ولی روزولت ورود به جنگ در زمان مناسب را کلید حل مسائل اقتصادی آمریکا و ابرقدرت شدن این کشور که مرز زمینی با دول متحارب نداشت می دانست. هدف فوري هيتلر از حمله به شوروي دستيابي به نفت قفقاز و نيز قطع دست انگلستان از خاورميانه به ويژه نفت آن با كمك گرفتن احتمالي از ايران بود كه رضا شاه به طور محرمانه چنين قولي را به هيتلر داده بود. هیتلر روی چهارصد و پنجاه هزار نیروی آماده، احتیاط و ذخیره ارتش ایران حساب می کرد. در آغاز حمله، پيشروي آلماني ها چشمگير بود به گونه اي در 17 روز اول، سيصد هزار نظامي شوروي را اسير کرده بودند. آلماني ها بر اوکراين و بلاروس مسلط شدند، لنينگراد (سن پترزبورگ) را محاصره کردند، ولي پيشروي آنان از ششم دسامبر 1941 با ضد حمله ارتش سرخ متوقف شد. اين ضدحمله مانع رسيدن ارتش هيتلر به حومه مسكو شد، بعدا(در سال 1342) نيروهاي خسته و فرسوده آلمان مخصوصا از برف و سرما در جبهه جنوب، در 1943 در داخل شهر استالينگراد (ولگوگراد امروز) و در 1944 در اطراف شهر لنينگراد (سن پترزبورگ فعلي که 900 روز در محاصره بود و مقاومت می کرد) مورد حمله متقابل ميليونها سرباز شوروي قرار گرفتند و تا شهر برلن عقب زده شدند. حمله نظامي هيتلر به شوروي در حالي که هنوز انگلستان در برابر او مقاومت مي کرد پايان كار او را نزديك كرد. مورخّان تعرض ارتشهاي هيتلر به شوروي را بزرگترين اشتباه نظامي يك رئيس دولت در طول تاريخ خوانده اند. هيتلر معلومات و تجربه نظامي كافي نداشت و به علاوه حاضر نبود كه به اندرز آگاهان و اهل تجربه گوش دهد و یا دست کم تاریخ را مطالعه کند و از اشتباه ناپلئون که همین راه را رفته و منهدم شده بود پند بگیرد. حمله هيتلر به شوروي اشتباهي بود كه به خودكشي اش انجاميد، آلمان به ويرانه اي تبديل شد و ...، ولی آمريكا كه به موقع و با محاسبه دقيق گام به جنگ نهاده بود از ميان خرابه هاي جنگ دوم به صورت يك ابر قدرت قد علم كرد. روسها تا لحظه پيروز شدن بر آلمان (خودكشي هيتلر) و تصرف برلن حدود 27 ميليون تن كشته، تلفات داده بودند. حال آنکه تلفات آمريکا به پانصد هزار کشته هم نرسيد.
نظاميان تسليم شده شوروي در نخستين روزهاي جنگ، درسمت چپ عکس
نخستين چترباز زن در جهان
بيست و يکم ژوئن سال 1913 بانو «تايني رودويك» (عکس بالا به عنوان نخستين زن چترباز جهان از هواپيما و از ارتفاع زياد بيرون پريد.
روزی که آمریکا «گوام» را تصرف کرد
21 ژوئن 1898 جزیره گوام در خاور دور که 321 سال در دست اسپانیا بود به تصرف آمریکا درآمد که هنوز وابسته به این کشور است. درجریان جنگ آمریکا و اسپانیا بر سر کوبا، چند واحد تفنگدار آمریکایی با سه کشتی حمل و نقل نظامی که نام یکی از آنها «شهر پکن» بود به سوی جزیره گوام به حرکت درآمدند. رزمناو سنگین چارلستون آن کشتی ها را بدرقه می کرد. این کشتی ها که در کالیفرنیا مستقر بودند دهم ماه می آن سال دستور حرکت به سوی گوام را دریافت کرده بودند. تصرف گوام و فیلیپین ارتباطی به اختلاف دولت واشنگتن و دولت اسپانیا بر سر کوبا نداشت. کوبا و پورتوریکو در یک سوی جهان، گوام و فیلیپین در سوی دیگر قراردارند. چارلستون پس از رسیدن به گوام تنها پادگان اسپانیایی این جزیره را گلوله باران کرد. از چهار توپ ساحلی پادگان کاری برنیامد. تفنگداران آمریکایی پیاده شدند. خوان مارینا فرمانده پادگان چون انتظار دریافت کمک از اسپانیارا نداشت تسلیم شد و نظامیان اسپانیایی را به اسارت درآوردند. درجریان جنگ آمریکا و اسپانیا؛ پورتوریکو، گوام و فیلیپین به تصرف آمریکا درآمدند. دولت واشنگتن با این جنگ و شرکت در جنگهای اول و دوم جهانی ابرقدرت شد و با بین المللی کردن «دلار» خود این مقام را حفظ کرده است. جنگ با صدام برسر کویت پای آمریکارا به آسیای غربی بازکرد و در این منطقه نفت و ثروت استقرار یافت. ورود به همه این جنگها با محاسبات دقیق و داشتن هدف انجام گرفته بود. آمریکا تاکنون تنها در جنگ ویتنام شکست تمام عیار خورده است.
یک زیر دریایی ژاپنی در رودخانه آمریکا
21 ژوئن 1942 یک زیردریایی ژاپنی وارد آبهای ایالات متحده در ارگون (ایالت شمال غربی آمریکا) شد، تا دهانه رود کلمبیا پیش آمد و از اینجا پایگاه نظامی استیونس را به گلوله بست و بدون اینکه آسیب ببیند منطقه را ترک کرد. در این حمله 17 گلوله توپ به پایگاه (فورت) استیونس اصابت کرد.
پایان نبرد 82 روزه اوکیناوا که یک حماسه بود ـ مسئله جاري اوکيناوا
چند نظامي آمريکايي در حال نبرد در ماه مي 1945 در اوکيناوا
بيست و يکم ژوئن 1945 (22 ژوئن بوقت توکیو) نبرد خونین و پرتلفات اوکیناوا Okinawa پایان یافت و این جزیره جنوبی ژاپن به تصرف آمریکا درآمد. در آن زمان هنوز آمریکا بمب اتمی آزمایش نکرده بود و هدف آن از تصرف اوکیناوا به هر هزینه، ایجاد یک سر پل برای حمله زمینی به خاک اصلی ژاپن بود. تعرض به اوکیناوا یکم اپریل با پیاده شدن 170 هزار تن از افراد ارتش دهم آمریکا به فرماندهی ژنرال «بوچنر» آغاز شده بود. از این جزیره نزدیک به صدهزار نظامی ژاپنی به فرماندهی سرلشکر «میتسورو» دفاع می کردند. آمریکا همچنین یک هزار و 213 کشتی نظامی از انواع مختلف و ازجمله ناو هواپیمابر پیرامون اوکیناوا مستقر ساخته بود. در طول نبرد که 82 روز طول کشید خلبانان ژاپنی با حملات انتحاری (کامیکازی) 36 ناو آمریکایی را غرق و یا آسیب زدند. همچنین برفراز جزیره، 763 هواپیمای آمریکایی با آتش زمینی و هوایی ژاپنی ها سرنگون شدند. در جریان نبرد زمینی حدود 95 هزار ژاپنی کشته شدند. نبرد ساعتی پس از خودکشی سرلشکر ژاپنی میتسورو به پایان رسید و چهارهزار نظامی باقیمانده ژاپنی و عمدتا مجروح دستگیر شدند. در پی خودکشی سرلشکر میتسورو، دهها افسر و درجه دار ژاپنی با غرق کردن خود در دریا و یا فروافکندن از کوه خودکشی کردند. طبق گزارش منابع آمریکایی، جمع تلفات زمینی این کشور در نبرد اوکیناوا 12هزار و 520 کشته و 25 هزار و 598 زخمی بود. دولت آمریکا که دو ماه پس از نبرد اوکیناوا و بکاربردن دو بمب اتمی ژاپن را اشغال نظامی کرد، برغم امضای یک قرارداد دفاع مشترک با دولت توکیو در دهه 1950، جزیره اوکیناوا را تا سال 1972 در کنترل داشت و در این سال با این شرط که پایگاه نظامی (تفنگداران دریایی) خودرا در این جزیره حفظ کند اداره آن را به دولت ژاپن واگذار کرد که توده های ژاپنی خواهان تخلیه کامل آن هستند.
Hatoyama عدول از وعده!
یوکیو هاتویاما Yukio Hatoyama نخست وزیر ژاپن که چنین قولی را داده و بعدا از آن عدول کرده بود پس از 6 ماه و 19 روز زمامداری، سوم ژوئن 2010 مجبور به کناره گیری شد. جانشین او نائوتو کان Naoto Kan که در سال 2002 گفته بود که حضور نظامی آمریکا در ژاپن و بویژه در اوکیناوا باید کاهش یابد پس از به دست گرفتن زمام امور در هشتم ژوئن 2010 اظهارداشت که در این شرایط نمی خواهد کاری کند که مناسبات ژاپن و آمریکا دستخوش تلاطم شود. بهانه آمریکا در حفظ پایگاه خود در اوکیناوا، قدرت گرفتن چین، اتمی شدن کره شمالی و توجه روسیه به تقویت پایگاههای نظامی خود در شرق سیبری است.
Kan حرفش را تغيير داد!
برخي ديگر از رويدادهاي 21 ژوئن
1392: «يي سونگ گيه» به سلطه مغولان بر شبه جزيره كره پايان داد و املاك فئودالهايي را كه مخلوق آنان بودند ميان كشاورزان قسمت كرد. 1788: قانون اساسي ايالات متحده آمريكا پس از تاييد در 9 ايالت از 13 ايالت وقت به اجرا درآمد. 1834: «سايرس مك كورميك» ماشين دروكردن گندم و غلات مشابه را اختراع كرد. 1942:
رومل
نيروهاي آلمان به فرماندهي مارشال رومل بندر استراتژيك طبرق (در ليبي) واقع در شمال آفريقا را از دست انگليسي ها خارج ساختند. 1943: در يک عصيان نژادي در شهر ديترويت (ايالت ميشيگان)، مركز اتومبيلسازي آمريكا، 30 تن بر اثر مداخله پليس كشته شدند. 1948: نخستين پروگرام كامپيوتر (براي منچستر مارک 1) نوشته شد. 1970: دكتر احمد سوكارنو بنيادگذار جمهوري اندونزي و از موسسان جنبش غير متعهد در 69 سالگي درگذشت.
22 ژوئنانگليسي ها در سوراخ جهنم! - به دهانه توپ بسته شدن هندی ها توسط استعمارگران انگليسي
22 ژوئن سال 1756 به دستور سراج الدين «نواب بنگال» 146 شبه نظامي انگليسي را در يك اطاق كوچك حبس كردند (که برخي از آنان را از سوراخي كه در سقف ايجاد كرده بودند به داخل اطاق و بر سر ديگران افكنده بودند) و اين عمل باعث خفه شدن 123 تن از انگليسي ها شد. مورخان انگليسي در تاليفات خود از اين اطاق به عنوان «سوراخ سياه جهنم» نام برده اند.
در پي قتل نادر شاه افشار در کودتاي دهم ژوئن 1747 در نزديکي قوچان، انگليسيها جرات يافته و براي استعمار هند متوسل به نيروي مسلح شده بودند. آنان قبلا به بهانه تجارت و تحت نام كاركنان كمپاني هند شرقي، در برخي از نقاط بندري هند استقرار يافته بودند.
بايد دانست پس از آن که انگليسي ها بر شبه قاره هند مسلط شدند، هرگاه که با قيام مسلحانه هنديان به ويژه در قرن نوزدهم رو به رو مي شدند آنان را پس از سرکوب و دستگيري به دهانه لوله توپ مي بستند و اعدام مي کردند تا باعث ترس ديگران شود و اصطلاح به «دهانه توپ بستن» از همان زمان رايج شده است که ظالمانه ترين نوع اعدام شناخته شده است و تصويري از يک نمونه آن در زير آمده است. عکس، نشان مي دهد که چگونه انگليسي ها مخالفان هندي خود را به دهانه توپ مي بستند و سپس توپ را شليک مي کردند تا فرد مخالف هنگام خروج گلوله قطعه - قطعه شود:
تسليم شدن فرانسه در دو «22 ژوئن» به فاصله 125 سال از يكديگر!
در تاريخ فرانسه «22 ژوئن» ياد آور دو بار تسليم شدن اين كشور در برابر نيروي خارجي است. 22 ژوئن سال 1815، فرانسه پس از شكست در جنگ واترلو تسليم نيروهاي اتحاديه (كشورهاي متحد بر ضد ناپلئون - آلمان و انگلستان - شد. ناپلئون، خود سه روز پس از اين شكست تسليم شده بود كه به جزيره سنت هلن تبعيد شد و در همانجا در حبس خانگي انگليسي ها درگذشت.
در همين روز (22 ژوئن) در سال 1940 پس از شكسته شدن خط دفاعي «ماژينو» و تصرف شهر پاريس توسط نيروهاي هيتلر، دولت وقت فرانسه به شكست نظامي اعتراف و تسليم نظر آلماني ها شد و تن به امضاي قراداد ترك مخاصمه و خلع سلاح ارتش خود داد. اين تكرار دو رويداد در «يك روز از سال» به فاصله 125 سال از يكديگر مصداقي ديگر از «فلسفه تاريخ» بشمار مي آيد.
ساختماني در جزيره سنت هلن که ناپلئون در آن بازداشت بود
ترور فيلد مارشال انگليسي
فيلد مارشال «سر هنري ويلسون» كه در جنگهاي برمه، افريقاي جنوبي و جنگ جهاني اول در جبهه فرانسه شركت كرده و مدالهاي متعدد به دست آورده بود 22 ژوئن سال 1922 در لندن توسط جمهوري خواهان ايرلند ترور شد.
جمهوريخواهان ايرلند به وي كه اصلا ايرلندي بود و پس از جنگ جهاني اول نماينده مجلس انگلستان شده بود برچسب خيانت به زادگاه خود زده بودند.
برخي ديگر از رويدادهاي 22 ژوئن360: سال 360 پيش از ميلاد ارتش چين به كمان ضامندار (كراس باو) مجهز شد كه در آن زمان يك جنگ افزار پيشرفته محسوب مي شد. 80: به امپراتور وقت روم ـ تيتوس ـ گزارش شد كه آمفي تئاتر 55 هزارنفري شهر رم كه ويرانه آن باقي است آماده گشايش شده است. 1777: پول در گردش ايالات متحده (آمريکا) 3 ميليون دلار تعيين، و دستور ضرب سکه طلا تا اين مبلغ داده شد. 1870: قانون تاسيس دادستاني کل امريکا معروف به وزارت دادگستري که بر پليس فدرال و داستانها، داديارها و بازپرس هاي سراسري (و تا قرن 21 که وزارت امنيت داخلي تاسيس شد بر اداره مهاجرت) نظارت دارد و از دپارتمان هاي قوه مجريه و جدا از قوه قضائيه آن کشور است به تصويب کنگره آمريکا رسيد. وزارت دادگستري آمريکا در حقيقت امور تحقيق و پليسي را برعهده دارد. 1948: فاتحان غربي اعلام كردند كه تا مطمئن نشوند امنيت در اروپا برهم نخواهد خورد نيروهاي خود را از آلمان خارج نخواهند ساخت (كه نيروهاي آمريكايي هنوز هم از آلمان خارج نشده اند!). 1970: طبق اصلاحيه شماره 26 قانون اساسي آمريكا كه از 22 ژوئن سال 1970 به اجرا در آمد حداقل سن " راي دادن در انتخابات" در اين كشور به 18 سال تمام كاهش يافت.
23 ژوئن23 ژوئن سال 1941 ميلادي : نهضت آزادي ملي يوگسلاوي سابق به رهبري مارشال تيتو فعاليت خود را آغاز نمود . اين نهضت با مبارزه چريكهاي آن كشور بر ضد سربازان و دولت آلمان نازي كه كشورشان را اشغال كرده بودند، سازمان يافت . چريكهاي وابسته به نهضت ملي طي جنگهاي پي در پي و خونين به دفاع از كشورشان پرداختند . مبارزات ميان چريكهاي يوگسلاوي سابق و سربازان اشغالگر آلمان نازي تا سال 1945 ميلادي كه منجر به شكست آلمان در جنگ جهاني دوم شده ادامه داشت .
تأسيس اولين پارلمان جهان در ايسلند (920م) : نخستين پارلمان دنيا در بيستم اكتبر سال 920م در كشور كوچك ايسلند واقع در شمال اروپا تشكيل شد. اين مجلس كه نمايندگان آن توسط مردم و به وسيله رايگيري انتخاب شده بودند وظيفه داشت كه به دولت، كمك فكري دهد. در حقيقت ميتوان گفت اولين مجلس دنيا، تنها سمت مشورتي با دولت داشت و داراي اختيارات خاصي نبود. پس از پارلمان ايسلند، قديميترين پارلمان جهان در اواسط قرن سيزدهم در انگلستان شروع به كار كرد.
آغاز قيام تاريخي "ژان كالون" مصلح معروف مذهبي در ژنو (1536م): ژان كالون، رهبر نهضت مذهبي اروپا در 21 ژانويه 1509م در فرانسه به دنيا آمد. و پس از طي تحصيلات خود در رشتههاي حقوق و الهيات، بر اثر يك تحول دروني ناگهاني، همه توجه خود را به آيين پروتستان معطوف كرد. اما چون پروتستانها تحت تعقيب و آزار بودند، از سال 1534م و در سن 25 سالگي، نقش رهبري را در ميان هواخواهان آيين پروتستان به دست گرفت. كالون در 27 سالگي عازم ژنو شد و آن شهر را مركز پروتستان قرارداد و از 23 ژوئن 1536م، قيام مذهبي خود را آغاز كرد. وي ميخواست زندگي روزمره را بر اساس مذهب قرار دهد و ژنو را به صورت كشوري كامل كه حكومتش در دست اولياي دين باشد، درآوَرَد. هرچند كالون، مردي حسابگر و استدلالي بود، با اين حال، سختگيريهاي او نسبت به مردم در پذيرش آيين جديد، باعث ايجاد شورش و اخراج او از شهر گرديد، ولي در غياب او، ژنو به سختي دستخوش آشفتگي سياسي و مذهبي شد. از اينرو، مردم بار ديگر او را به ژنو دعوت كردند و كالون به سازمان دادن به قوانين شهر، ايجاد مدارس، رايزني در مسائل سياسي، توسعه داد و ستد و موعظه مشغول شد. از اين زمان بود كه وي، فرقه كالونيست را بنيان گذارد و كتاب مباني دين مسيح(ع) را كه شامل نظرات خود بود، نگاشت. با اين حال، نظريات وي با بعضي مطالب بنيادين آيين كاتوليك منافات داشت، به طوري كه قدرت پاپ را انكار ميكند و بر خلاف كاتوليكها كه پاك شدن از گناه به وسيله اعمال خير و ايمان را ميسر ميدانند، كالون تنها ايمان به حقانيت عيسي(ع) را مدّنظر قرار ميداد. كالون معتقد بود كه كتاب مقدس يگانه منبع قانون الهي است و بر انسان است كه آن را تعبير كند و مبناي نظام اجتماع قرار دهد. مذهب كالون، حاكميت مطلق اراده الهي را تأكيد ميكند. همچنين كالون درباره تقدير بر اين عقيده بود كه رستگاري مخصوص برگزيدگان خدا است و هيچ عمل انساني نميتواند او را به رستگاري نائل سازد، چرا كه رستگاران را خدا انتخاب ميكند و كساني را هم كه نبايد رستگار شوند، او انتخاب ميكند. بنابراين براي هر فرد آدمي، از پيش مقدر شده است كه رستگار است يا خير، و او هر كاري انجام دهد نميتواند در اين وضع تغييري بدهد. اين اصلِ عقيدتي كالون، مورد سوء استفاده فراوان قرار گرفته است و دست مدعيان رستگاري را در انجام هر نوع گناه در خفا، باز گذاشته است. ژان كالون سرانجام در نهم دسامبر 1964م در 55 سالگي بر اثر مخالفت با كليسا محكوم به مرگ گرديد و زنده زنده در آتش سوزانيده شد.
تولد "پيترو متاسْتازْيو" اديب و نويسنده معروف ايتاليايي (1698م): پيترو تراپاسي معروف به پيترو متاستازيو، نمايشنامه نويس و شاعر ايتاليايى در 23 ژوئن 1698م در رم پايتخت ايتاليا به دنيا آمد. وي از نوجواني، استعداد شاعري خود را آشكار ساخت و به سبب بديههسرايى، به زودي به شهرت رسيد. متاستازيو در جواني به دربار ويِن در اتريش راه يافت و معروفترين و پرثمرترين سالهاي زندگي را در آنجا گذراند. وي در اين سالها نمايشنامههاي هيجانانگيز و ملودرامهاي متعددي نگاشت كه آتيليو رگولو، ديدونه مطرود، رأفت تيتو و آشيل در جزيره اسكيروس را نگاشت و آنها را بر روي صحنه برد. متاستازيو در هنر نمايشي تحولي واقعي پديد آورد. او نويسندهاي برجسته بود و قدرت آن را داشت كه از افسانههايى كه به كار ميبرد، هيجان انگيزترين و پراحساسترين و تغزّليترين نكتهها را بيرون بكشد تا بيشتر بتواند به وسيله موسيقي بيان گردد. اشعار متاستازيو نيز از آهنگ دلنشين و موسيقي سحرانگيز برخوردار است. جز نمايشنامههايى كه تعدادشان از بيست و پنج فراتر ميرود، متاستازيو رسالههاي انتقادي بسياري نيز درباره تئاتر يوناني و صناعت شعر و يادداشتهايى درباره هنر شعر و غير آن، منتشر كرده است كه بيشتر آنها، ابتكار او را در عالم نمايش نشان ميدهد. شهرت و نفوذ متاستازيو در سراسر اروپاي نيمه دوم قرن هجدهم، بسيار عظيم بود. درباره او گفتهاند كه نمايشنامههايش، سرشار از بيان شاعرانه و ظرافت و زيبايي مداوم است كه طبع هر چيز را زيبا ميسازد بيآنكه به آن زياني وارد آورد. پيترو متاستازيو سرانجام در اول ژانويه 1782م در 84 سالگي درگذشت. و مراسم به خاك سپاري او با شكوه بسيار برگزار شد.
وقوع اولين جنگ ميان نيروهاي انگليسي و هندي در بنگال (1757م): در اولين جنگ ميان نيروهاي انگليس و هندي كه در 23 ژوئن 1757م به وقوع پيوست و به جنگ پلاسي مشهورشد، انگليس به پيروزي رسيد و زمينه استعمار و استثمار هند را فراهم آورد. انگليس از اوايل قرن هجدهم از طريق شركت هند شرقي، نفوذ در هند را آغاز كرده بود و در جنگهاي بعدي، علاوه بر شكست دادن ارتش هند، رقيب اروپايي خود، فرانسه را نيز از هند بيرون راند. از آن زمان تا نزديك به دويست سال، هند مهمترين و پرسودترين مستعمره انگليس بود و از غارت اين كشوربزرگ، ثروت فراواني به دست آورد.
واگذاري بندر مهم اسكندرون سوريه به تركيه توسط فرانسويها (1939م): بندر اسكندرون از سالهاي حاكميت امپراتوري عثماني، مورد ادعاي تركيه بود. اما پس از جنگ جهاني اول، بر اساس توافقنامه انگليس و فرانسه، اين بندر به سوريه تعلق گرفت. ولي در پي سقوط امپراتوري عثماني و جانشيني حكومت لائيك و غرب گراي آتاتورك، فرانسه كه قيموميت سوريه را برعهده داشت، بندر اسكندرون را به تركيه واگذار كرد. اين اقدام باعث شد تا احساسات ضد فرانسوي در سوريه تقويت شود و مبارزه عليه سلطه فرانسه شدّت يابد. با اين حال سوريه هنوز هم، بندر اسكندرون را متعلق به خود ميداند.
روز ملي "لوكزامبورگ": از اواسط جنگ جهاني دوم، دولتهاي قوي به فكر تأسيس سازماني بين المللي افتادند كه بتواند از وقوع جنگها جلوگيري كرده و در مواقع بروز اختلاف و جنگ، در راه پايان آن تلاش كند. از اين روز در سال 1941م، سران دولتهاي امريكا و انگليس، منشوري مشتمل بر 8 ماده امضا نمودند كه بعدها به مناسبت محل امضاء در اقيانوس اطلس، به منشور آتلانتيك اشتهار يافت. دولتهاي ديگر نيز با پذيرفتن متن منشور، به صف امضاكنندگان آن پيوستند و بدين ترتيب، مقدمات تأسيس سازمان ملل متحد به وجود آمد. در جريان مباحثات مربوط به تنظيم اساسنامه سازمان ملل متحد، قسمت اعظم اختيارات اجرايي سازمان، به شوراي امنيت سازمان ارجاع شد كه پنج كشور بزرگ امريكا، شوروي سابق، انگلستان، فرانسه و چين عضو دائمي آن محسوب ميشدند. با اصرار و پافشاري دولت شوروي، براي هر يك از پنج عضو دائمي شوراي امنيت، حق وتو منظور شد، بدين معني كه هر يك از اين پنج كشور ميتوانستند تصميمات اتخاذ شده از طرف اكثريت اعضاي شوراي امنيت را باطل و بياعتبار سازند. سرانجام پس از تبادل نظرها و مطالعات نهايي، اين منشور در 26 ژوئن 1945م به تصويب نمايندگان كشورها رسيد و مقدمه تشكيل سازمان ملل متحد در اكتبر همان سال به وجود آمد. هرچند تدوينكنندگان منشور سازمان ملل قصد داشتند از بروز حوادث و مسايلي كه منجر به جنگ ميشود پيشگيري كنند، اما متأسفانه اين سازمان توفيق چنداني در نيل به اهداف اصلي خود نداشته است. همچنين وجود حق وتو براي پنج كشور عضو دائم شوراي امنيت، تصميمات اين شورا را در صورتي كه مغاير با منافع آنان باشد، بياثر كرده است. علاوه بر آن مجمع عمومي سازمان ملل متحد از قدرت اجرايي براي اجراي مصوبات خود برخوردار نيست.
روز 24 ژوئن سال 1535، كشور تونس واقع در شمال افريقا بارديگر به دست اروپائيان افتاد و شارل پنجم آن را متصرف شد.
تونس در عهد باستان از متصرفات امپراتوري روم بود. در جريان گسترش اسلام، تونس در قلمرو حکومت اسلامي قرار گرفت.
قتل وزير امور خارجه آلمان که يهودي بود
«والتر راتنائو Walter Rathenau » وزير امورخارجه آلمان پس از جنگ جهاني اول، كه از يهوديان اين كشور بود پس از انعقاد يك قرارداد با مسكو و اعلام اين كه آلمان بايد به تعهداتي كه طبق قرارداد هاي ورساي به گردن گرفته عمل كند 24 ژوئن 1922 به دست دو افسر ناسيوناليست آلماني ترور شد.
راتنائو كه پس از درگذشت پدرش، رئيس كارخانه سازنده وسائل برقي « آ .ا.گ» آلمان شده بود در دوسال اول جنگ جهاني اول در «اداره اقتصاد جنگ» دولت آلمان كار مي كرد و نوشته اند كه با جنگ نامحدود زيردريايي موافقت نداشت. وي پس از جنگ و شكست آلمان كمك كرد تا حزب دمكرات آلمان تاسيس شود و با تاسيس اين حزب، در سال 1921 وزير نوسازي آلمان شده بود كه چندي بعد به سمت وزير امورخارجه آلمان منصوب شد. امضاي قرارداد «راپالو» با دولت مسكو، او را ازچشم محافظه كاران آلمان انداخت و با جانبداري از انجام تعهداتي كه آلمان به موجب قراردادهاي ورساي پذيرفته بود دشمني ناسيوناليستها و به ويژه حزب ناسيونال سوسياليست آلمان (نازي) را هم كه از اصل با او خوب نبودند برانگيخت كه به از دست دادن جانش منجر شد. ناسيوناليستهاي آلمان و هيتلر قراردادهاي ورساي را بسيار سخت و خشن و نوعي تحقير ملت آلمان مي دانستند و با رعايت آنها موافقت نداشتند.
برخي ديگر از رويدادهاي 24 ژوئن
1314: اسكاتلندي ها در پي پيروزي برانگليسي ها در جنگ Bannock burn از اينگلند جدا شدند و اعلام استقلال كردند. 1497: «جیووانی کابوتو Giovanni Caboto» دریانورد ایتالیایی که در استخدام انگلیسی ها بود به جزیره نیوفوندلاند (شمال شرقی کانادا) رسید و آن را که 111 هزار کیلومتر مربع وسعت دارد و جمعیتش اینک 450 هزار نفر است بر املاک دولت لندن اضافه کرد. انگلیسی ها جیووانی را «جان کابتJohn Cabot» می نویسند. برخی از مورخان، تصاحب نیوفوندلاند را سرآغاز امپریالیسم انگلوساکسون (انگلستان و بعد آمریکا) می دانند. 1509: هنري هشتم که ازدواجهاي مکرر او معروف است پادشاه انگلستان شد. 1597: نخستين گروه دريايي هلند به جزيره جاوه (دراندونزي امروز) رسيد. با اين سفر مقدمه استعمار جزاير اندونزي توسط هلندي ها آغاز شد كه تا دهه 1940 ادامه يافت. اين جزاير در زمان ورود هلندي ها از تمدن و فرهنگ كامل برخوردار و داراي حكومت و نظم و نظام بودند، تنها توپ و تفنگ نداشتند. بازرگانان عرب دسته اي از اين جزاير را جزاير ملوك مي خواندند. هلندي ها پس از استعمار، اين جزاير را «هند هلند!» ناميدند. 1793: در پاريس اعلام شد قانون اساسي فرانسه كه نظام آن كشور را جمهوري اعلام داشته براي اجرا آماده است. 1812: نبرد «کارابوبو Carabobo» میان استقلال طلبان ونزوئلایی به رهبری سیمون بولیوار با نیروهای استعمار اسپانیا بفرماندهی فیلد مارشال میگوئل دو لا توره روی داد که استقلال طلبان پیروز و ونزوئلا استقلال و حاکمیّت ملّی یافت. در این نبرد استقلال طلبان تنها 200 کشته داده بودند و تلفات اسپانیایی ها و متحدان داخلی شان بیش از سه هزار تن بود. نیروهای بولیوار تنها هشت هزار تن بودند. 1812: ارتش ناپلئون در اين روز از رود نيمنNeman گذشت و حمله به روسيه را آغاز كرد. هيتلر نيز در ژوئن 1941 (همان ماه) همين اشتباه را مرتكب شد و به قلمرو دولت مسكو حمله نظامي برد. اين دو حمله آغاز پايان كار هر دو ـ ناپلئون و هيتلر ـ بود. اگر هيتلر فرصت خواندن تاريخ را كرده بود مرتكب اين اشتباه نمي شد و تاريخ جهان مسير ديگري را مي پيمود. 1894: كميته بين المللي بازيهاي المپيك(I.O.C) تصميم گرفت كه اين مسابقات پهلواني جهاني هر چهار سال يكبار برگذار در يك كشور جهان (طبق راي اكثريت اعضاي كميته) برگذار شود. 1916: در جريان جنگ جهاني اول، از چنين روزي نبرد خونين و خندقي «سم Somme » در خاك فرانسه آغاز شد. در جريان همين نبرد بود كه براي نخستين بار در طول تاريخ، تانك به عنوان يك جنگ افزار بكار رفت.
صحنه اي از جنگ خندقي سم
1926: از اين روز در سال 1305 هجري خورشيدي اعتراض نظاميان در دو پادگان مراوتپه و سلماس در خراسان و آذربايجان از عقب افتادن جيره و مواجبشان از اين روز آغاز شد و مسئله ساز گرديد. 1932: با انجام يک کودتاي نظامي در سيام (تايلند) سلطنت در اين کشور مشروطه و حکومت، دمکراتيک شد. 1932: انقلاب تایلندی ها به ثمر رسید و حکومت این سرزمین مشروطه پارلمانی شد و هفت سال بعد در همین روز نام «سیام» نیر به تایلند تبدیل شد. 24 ژوئن 1948 به دستور استالین راههای زمینی برلین بسته شد تا رفت و آمد از آلمان فدرال به آنجا صورت نگیرد که مقدمه بحران تازه ای در روابط دو بلوک وقت بود. 1948: محاصره برلن غربي توسط نيروهاي شوروي و قطع راههاي زميني به اين شهر اشغال شده آغاز گرديد كه به تشديد جنگ سرد انجاميد. 1957: ديوان عالي آمريكا ضمن رسيدگي به يك پرونده قضايي، ادعاي شاكي آن را كه گفته بود تصوير مستهجن نشان دادن و كارهايي از اين دست (Obscenity) جزيي از آزادي بيان است رد كرد و راي داد كه اصلاحيه اول قانون اساسي آمريكا (بيل آو رايتز) آزادي اين كارها را تضمين نكرده است. اين راي از آن پس لازم الرعايه شده است. 1983: دولت سوريه ورود ياسر عرفات را به اين كشور ممنوع كرد.
25 ژوئن سال 1080 كاردينالها با برگذار كردن نشستي در رم، پاپ گريگوري را از اين سمت بركنار كردند و روحاني مسيحي ديگري را برجايش نشاندند كه پاپ كلمنت سوم خوانده شد. عمل كاردينالها دمكراتيك و با توجه به آراء اكثريت صورت گرفته بود و جاي اعتراض باقي نمي گذاشت.
اين نخستين بار بود كه يك پاپ از اين مقام بركنار مي شد.
روزي كه واحد هفتم سوار آمريكا به دست سرخپوستان نابود شد
ژنرال کاستر
25 ژوئن سال 1876 واحد هفتم سوار آمريكا به فرماندهي ژنرال جورج كاستر كه در جنگ هاي داخلي اين كشور از خود دلاوري نشان داده بود در كنار رودخانه «ليتل بيگهورن» در داكوتاي جنوبي توسط بوميان اين کشور (عمدتا نيروهاي دو قبيله سرخپوست «سو» و شيان) محاصره و نابود شد.
طبق برخي نوشته ها از اين واحد، تنها يك سرباز زنده ماند. فرمانده اين ستون و افراد آن همگي كشته شدند. در اين جنگ «سيتينگ بول» فرماندهي بوميان را برعهده داشت.
اين بزرگترين پيروزي سرخپوستان بر مهاجران اروپايي در آمريكاي شمالي در قرن 19 ذکر شده است.
ژنرال كاستر براي راندن سرخپوستان قبيله «سو» به رزرويش ها (اراضي محصور) ماموريت رفتن به داكوتا را يافته بود. «داكوتا» به زبان سرخپوستان به مفهوم «اتحاد» است. بوميان آمريکا (اصطلاحا سرخپوستان و از تبار چيني ـ سيبريايي) هزاران سال پيش از مهاجران اروپايي ساکن قاره آمريکا شده اند. نخستين دسته اروپاييان در سال 1492 پاي به قاره غربي گذاشتند و انگليسي ها در سال 1607.
آغاز جنگ پرتلفات كره كه مسئله را هم باقي گذارد
جنگ شبه جزيره كره 25 ژوئن سال 1950 با عبور واحدهاي چند لشكر كره شمالي (جمهوري دمكراتيك خلق كره) از مدار 38 آغاز شد كه تا 27 ژوئيه سال 1953 ادامه داشت. شبه جزيره كره در سال 1945 كه ژاپن تسليم شد و جنگ جهاني دوم پايان يافت، در مدار 38 عرض جغرافيايي موقتا به دو قسمت جنوبي و شمالي تقسيم شده كه بعدا با انجام انتخابات به صورت يك كشور درآيند. ولي بعدا در جنوب شبه جزيره كه تحت حمايت آمريكا بود «دولت» تشكيل شد. شمالي ها هم در منطقه خود به عامليت حزب كمونيست يك دولت ديگر تشكيل دادند. با اين وضعيت چون ديگر سخن از انتخابات و تامين وحدت به اين طريق (روش دمكراتيك) نبود، شمالي ها تصميم گرفتند كه براي حل مسئله، راه نظامي در پيش گيرند.
پس از آغاز جنگ، دولت آمريكا به شوراي امنيت متوسل و چون نماينده شوروي (دولت داراي اختيار وتو) به حالت قهر (!) جلسه شوراي امنيت را ترك كرد، شورا به منشور ملل استناد كرد، راي به مداخله نظامي ملل متحد داد و در اندك مدتي 17 كشور تحت رياست عملي آمريكا به كمك كره جنوبي شتافتند. چين توده اي كه خارج از سازمان ملل بود به ياري كره شمالي رفت و شوروي به كمك تسليحاتي و ارسال هواپيما و خلبان دست زد و جنگ وسعت يافت.
طبق آمار، در اوج نبرد شمار نيروهاي جنگنده در جنوب يك ميليون و يكصد و سي و نه هزار و نظاميان شمالي يك ميليون و 66 هزار تن بود. جمع كل تلفات 3 ميليون و هفتصد هزار تا پنج ميليون و پانصد هزار تن برآورد شده است كه در اين ميان، رقم امريكاييان مقتول 54 هزار و 246 تن بوده است. در پايان جنگ، بازهم مدار 38 مرز دو كره قرار گرفت. بنابراين، مسئله حل نشد.
عكس، دو كودك آواره را در كنار يك تانك جنوبي ها در جريان جنگ نشان مي دهد.
ادامه مسئله کويت
25 ژوئن سال 1961، و چند روز پس از اين كه انگلستان به كويت استقلال داد، دولت عراق رسما و با صدور اعلاميه مدعي مالكيت آن شد و اعلام داشت كه كويت پيش از اين كه انگلستان آن را تحت الحمايه خود كند گوشه از عراق بوده است. در پي اين ادعا، ژنرال عبدالكريم قاسم رئيس دولت وقت عراق تصميم گرفت كه كويت را با فرستادن نيروي نظامي تصرف كند و واحدهاي نظامي اين كشور را براي اين كار آماده ساخت كه انگلستان اعلام داشت كه از استقلال كويت حمايت مي كند و نيرو به اين كشور فرستاد و به هدفي که داشت رسيد. اين اقدام انگلستان باعث نشد كه عراق از داعيه خود دست بردارد. در سال 1990 صدام حسين بر همين پايه به كويت نيرو فرستاد و آنجا را متصرف و يك ايالت عراق خواند.
حكومت عراق بر كويت بيش از شش ماه طول نكشيد كه آمريكا با کمک چند دولت ديگر عراقي ها را از كويت بيرون راند و دولت عراق تحريم شد و اين ماجرا تا سال 2003 به درازا كشيد و بالاخره آمريكا و انگلستان در مارس اين سال عراق را بدون داشتن مجوز ار سازمان ملل تصرف كردند و ....
برخي ديگر از رويدادهاي 25 ژوئن
1798: كنگره آمريكا با تصويب يك قانون به رئيس جمهوري اين كشور اختيار داد كه خارجيان ساكن آمريكا را كه خطرناك تشخيص داده مي شوند اخراج كند. 1941: روزولت رئيس جمهوري وقت آمريكا طي بخشنامه شماره 8802 تبعيض را منع كرد. 1948: در پي بسته شدن راههاي زميني برلين غربي به دستور استالين و قطع رفت و آمد از آلمان غربي به آن شهر قسمت شده، متحدين غربي که آلمان غربي را در اشغال نظامي داشتند از اين روز به ايجاد يک پل هوايي Airlift دست زدند. اين وضعيت که به بحران برلين معروف شده است نزديک بود به جنگ جهاني سوم منجرشود. شوروي هنوز بمب اتمي نداشت. 1951: شبكه تلويزيوني سي . بي . اس. براي نخستين بار برنامه رنگي از نيويورك پخش كرد. 1950: در اين روز به وقت خاور دور با ورود نيروهاي كره شمالي به كره جنوبي ، جنگ كره آغاز شد ( تفصيل آن در 26 ژوئن آمده است ). 1975: موزامبيك كه از سال 1505 مستعمره پرتغال در آفريقاي جنوب شرقي بود درپي يك رشته مبارزات خونين كه سالها طول كشيد استقلال خود را به دست آورد. وسکود دا گاما ـ دريانورد پرتغالي نخستين اروپايي بود که پاي بر خاک موزامبيک گذارده بود. پرتغالي ها نام يک تاجر عرب را که در محل با او آشنا شده بودند (با تلفظ خودشان) بر اين سرزمين گذاردند که باقي مانده است. تاجر عرب «موسي البيک» نام داشت که پرتغالي ها «موزامبيک» تلفظ کردند. پس از استقلال، موزامبيک گرفتار اختلاف مبارزان استقلال با يکديگر شد و سالها صحنه کشمکش هاي بود. از آنجا که چپگرايان (کمونيست ها) قدرت را به دست گرفته و نام کشور را جمهوري دمکراتيک خلق موزامبيک گذارده بودند دولتها بزرگ غربي ميانه روها را تحريک به مخالفت و زد و خورد کردند و .... موزامبيک 800 هزار کيلومتر مربع وسعت و 23 ميليون جمعيت دارد و همسايه فدراسيون آفريقاي جنوبي است. 1981: ديوان عالي آمريكا راي داد كه تنها پسران اين كشور مشمول مقررات سربازگيري هستند و زنان تنها اگر مايل به استخدام در نيروهاي مسلح باشند مي توانند داوطلب شوند و اجبار در كار نيست . در آمريكا نظام وظيفه اجباري وجود ندارد ، ولي در ايام جنگ و نياز اين كشور ، گروهي از جوانان براي اين منظور احضار مي شوند. 1991: در جريان فروپاشي کنفدراسيون يوگوسلاوي به تحريک «ناتو»، در اين روز و همزمان دو بخش از اين کنفدراسيون ـ کرواسي Croatia و اسلوونياSlovenia اعلام استقلال کردند. 1996: يک ساختمان هشت طبقه از مجتمع مسکوني «خبر» Khobar در شرق کشور سعودي که ساکنانش عمدتا افراد نيروي هوايي آمريکا بودند بر اثر انفجار يک کاميون حامل سوخت ويران شد که در اين رويداد 19 امريکايي و يک تبعه سعودي کشته و 372 تن مجروح شدند.
26 ژوئنانقلاب سال 1920 عراقي ها برضد سلطه انگلستان
انگلستان پس از خارج ساختن عراق از دست عثماني در پايان جنگ جهاني اول، نقشه ديگري براي آن كه در زمان عثماني شامل 3 ايالت بود داشت. تا زمان نادرشاه، عراق عمدتاً توسط ايران اداره مي شد.
شيعيان عراق كه اكثريت مردم اين كشور را تشكيل مي دهند با تقشه انگلستان مخالف بودند. مخالفت شيعيان عراق در اواخر ژوئن سال 1920 به انقلاب آنان انجاميد. در آن ماه نيروهاي انگليسي فرزند آيت الله شيرازي را كه پس از وفات آيت الله يزدي در سال 1919 رهبري شيعيان عراق را به دست داشت و مرجع تقليد آنان بود دستگير كردند كه آيت الله برضد انگلستان و نقشه استعماري آن دولت فتوا صادر كرد و رواداشت كه انقلاب به صورت مسلحانه در آيد.
دستگيري عده اي در كربلا و نجف آتش انقلاب را به سراسر عراق گسترش داد و صدها سرباز انگليسي كشته شدند. انگلستان در پايان ژوئيه 1920 (ماه بعد) كه شكست خود را حتمي ديد، با دادن استقلال تدريجي (مرحله به مرحله) به عراق موافقت كرد.
در اين ميان كردها هم از شكست پادگانهاي انگليسي در عراق مركزي و جنوبي استفاده كردند و بسياري از شهرهاي كردنشين را از دست انگليسي ها خارج ساختند و ... .
کودتا در قطر
حمد بن خليفه
26 ژوئن 1995 پرنس حمد بن خليفه آل ثاني نخست وزير و فرمانده ارتش قطر برضد پدر خود «خليفه بن حمد آل ثاني» كودتا كرد و برجاي او نشست. اين كودتا بدون خونريزي و تلفات بود. حمد امير تازه كه متولد 1952 و فارع التحصيل آكادمي نظامي انگلستان است در زمان حكومت پدر، در عين حال يك ژنرال بود. «حمد» ادامه دهنده سلطنت خاندان آل ثاني است كه از دو قرن پيش بر قطر حكومت مي كند. مرور زمان نشان داده است كه سياست هاي «حمد» معتدل و دورانديشانه بوده است.
برخي ديگر از رويدادهاي 26 ژوئن
1787: در آستانه انقلاب فرانسه، يك برده سياهپوست به نام اتوبا كوگوآنو كه به همراه ارباب انگليسي خود از قاره آمريكا به لندن منتقل شده و در اينجا از بردگي به نوكري تغيير وضعيت داده بود كتابي درباره زشتي تجارت برده و خشونت و بي رحمي نسبت به آنان منتشر ساخت كه اروپا را به لرزه درآورد و اشك بسياري را جاري ساخت. 1898: ويلي مسراشميت Messerschmidt طراح آلماني هواپيما در اين روز به دنيا آمد. وي كه سازنده جنگنده هاي مسراشميت بود در سال 1978 درگذشت. 1907: (25 ژوئن) پروفسور «هانس جنسن» فيزيكدان اتمي آلمان در هامبورگ به دنيا آمد و در سال 1963 برنده جايزه نوبل در اين رشته شد. 1934: پروفسور آلماني «هنريك فوكه» هواپيماي عمود پروازي را كه ساخته بود به نام اف. دبليو ـ 61 در برلن به پرواز درآورد. اين وسيله پرواز تركيبي از هواپيما و هلي كوپتر بود كه بوسيله بال گرد، عمودي بلند مي شد و فرود مي آمد و با ملخ هواپيما افقي پرواز مي كرد (درست شبيه هواپيمايي كه اخيرا آمريكا براي سپاه تفنگداران خود ساخته است). 1940: دولت مسكو از دولت روماني خواست كه دو منطقه بسارابياBessarabia و Bukovina بوكووينا را به آن دولت پس بدهد. اين دو منطقه را امپراتوري روسيه نزديك به دو قرن پيش از عثماني گرفته بود. پيمان عدم تجاوز ميان برلين و مسكو (معروف به قرارداد مولوتف ـ فن ريبنتروپ) اجازه بازگرداندن اين دو سرزمين را به دولت مسكو داده بود. اين دو سرزمين كه بعدا ضميمه شوروي شدند، پس از فروپاشي اين اتحاديه (به اظهار بسياري از اصحاب نظر، براثر خيانت داخلي) اينك در جمهوريهاي مولدوا و اوكراين واقع شده اند. 1945: منشور ملل متحد كه بر پايه آن سازمان ملل تاسيس شده است در نشست سانفرانسيسكو امضاء شد. مبتكر اين منشور و سازمان فاتحان آلمان بودند كه مي خواستند از اين طريق هم كنترل جهاني داشته باشند و اين كنترل با وجود هفت دهه اعتراض و انتقاد ادامه دارد. اين سازمان كمكي به بشريت و تامين حقوق و آزادي هاي انسان نكرده، و نتوانسته است كه از جنگ و كودتا و ... جلوگيري كند. 1960: انگلستان به «سومالي لند» واقع در قسمت شمالي سومالي بزرگتر كه قبلا همانند گوسفند قرباني ميان ايتاليا، فرانسه و انگلستان قسمت شده بود استقلال داد ولي اين استقلال تنها پنج روز دوام داشت.
سرزمين سومالي (شاخ آفريقا) به علت برخوردار بودن از يك موقع استراتژيك ممتاز سالهاست كه دچار تفرقه و بي نظمي و بي حكومتي است.
27 ژوئنورود آمريکا به جنگ جهاني اول و خروج از انزوا - ... و به این سان دولت واشنگتن از هر رویداد برای پیشبرد سیاست های خود استفاده می کند
بيست و هفتم ژوئن 1917(ششم تیرماه 1296) و در جریان جنگ جهاني اول (معروف به جنگ اروپائيان) نخستين واحد نظامي آمريكا اعزامي به اروپا براي شركت در این جنگ و نبرد بر ضد آلمان، وارد فرانسه شد. نخستين گلوله اين جنگ در تابستان 1914 شليك شده بود. با ورود اين يگان نظامي به فرانسه، انزواي طولاني آمريكا (ايالات متحده) نيز پايان يافت و طولي نکشيد که وارد ميدان بازي جهان شد كه پس از ورود به جنگ جهاني دوم، از ميان ويرانه هاي اين جنگ به صورت ابر قدرت سربرآورد و از 1991 پس از خروج داوطلبانه رقيب (اتحاد شوروي) از صحنه، ميداندار بازي قدرت شده است. ورود ايالات متحده در هر دو جنگ بزرگ جهاني قرن بيستم، با محاسبه دقيق و از اواسط هر دو جنگ آغاز شده بود. مورخان، «جنگ» را عامل پيدايش قدرت آمريكا نوشته اند. مورخان تاریخ معاصر هنگام بحث از تلاش دولت واشنگتن برای حفظ این قدرت نوشته اند که دولت ایالات متحده از نیمه دهه 1970 و در جریان جنگ دو ابرقدرت وقت یادگرفت که با ایجاد سازمانهای متعدد مطالعات استراتژیک و بنیادهای پژوهش های سیاسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی و مسائل جهانی و منطقه ای، تلاش های ایدئولوژیک و رویدادهای روزانه؛ چگونه اصحاب نظر و اطلاع را از سراسر جهان بیاورد و بکارگیرد و از طریق تحلیل های این افراد، از هر رویداد در هرگوشه از جهان برای پیشبرد سیاست های خود و حفظ اقتدار استفاده کند. انگلیسی ها به این هدف از طریق برخورداری از دانش، مهارت و استعداد فارغ التحصلان انگلیسی «کالج ایتون» رسیده اند که این کالج از سال 1441 برای آن دولت؛ مرد آگاه و محیط بر امور، سیاستمدار، دولتمرد و اندیشمند پرورش داده است بگونه ای که 18 تن از نخست وزیران انگلستان از این کالج واقع در برکشایر بیرون آمده بودند. هنری ششم پادشاه انگلستان در سال 1440 تصمیم به ایجاد چنین آموزشکده ای گرفت که سال بعد در ماه ژوئن آغاز بکار کرد و تا به امروز بکار خود ادامه می دهد. از 13 ژوئن 2009 و آغاز رویدادهای پس از اعلام نتایج انتخابات ایران، جهانیان متوجه حجم اصحاب نظر و مطالعه گران اوضاع کشورها در بنیادهای مطالعه گر آمریکا شدند که در جوار و حواشی دولت این کشور با برخورداربودن از همه امکانات به فعالیت خود ادامه می دهند و در حقیقت مغز دولت بشمار می آیند. رویدادهای ایران در ژوئن 2009 و ظاهرشدن اعضای این بنیادها در شبکه های تلویزیونی به عنوان صاحبنظر و آگاه، دفعتا نشان داد که شماری چشمگیر و متجاوز از دهها تن از آنان هم ایرانی تبارها و ایرانیان هستند که گردانندگان کاخ سفید واشنگتن را سریعا در جریان تحلیل و نظر خود از هرگونه تحول در ایران قرار و خط می دهند. حضور اعضای بنیادهای مورد بحث به عنوان صاحبنظر در رسانه ها و بیان مطالب همچنین وجود همکاری تنگاتنگ میان این انستیتوها و شبکه های تلویزیونی و منابع اطلاع رسانی دیگر آمریکارا در عصر اینترنت و ماهواره های مخابراتی ثابت کرد که این ابزارها، امروزه عامل قدرت هستند زیرا که سلاح اتمی مانع از وقوع جنگهایی نظیر دو جنگ جهانی قرن بیستم است. مقامات حزب کمونیست شوروی (که کمونیست واقعی هم نبودند) و همه چیز را برای خود می خواستند مانع از ایجاد چنین مراکز مطالعه و تفکّر در جوار کرملین شدند و وقتی نوبت به گورباچف با آن مغز علیل رسید همه چیز فروپاشید. به باور بسياري از مورخان، از آغاز سده 21 اوراسیایی ها با ايجاد سازمان شانگهاي و تلاش در تقويت آن و يارگيري مداوم می کوشند که همه و یا بخشی از قدرت از غرب به شرق کره زمین انتقال یابد. در ژوئن 2008 «مايكل آسلين M. Auslin» استاد و كارشناس آمريكايي امور آسيا در مقاله ای در وال استريت جرنال نوشته بود كه قدرت هاي بزرگ منطقه اوراسيا (چين، روسيه و هند) با استفاده از گرفتاري آمريكا در عراق و ضعف دلار ناشی از بدهی سنگین و برخی روشهای بدون قاعده در سرمایه گذاری داخلی دارند آن را خسته و مجبور به قبول فرمول تقسیم قدرت می کنند. سران سازمان شانگهای از هرکوششی برای تقویت رشته هاي اتحاد میان خود فروگذار نمی كنند و بدون تردید ولاديمير پوتين درانديشه احياء امپراتوري روسيه است و از تلاش های ایران چنین برمی آید که می خواهد میان کشورهایی که از تجزیه امپراتوری پارسیان بوجود آمده اند برپایه وحدت فرهنگی، دوستی و مشارکت بوجود آورد و تقویت «اکو» با همین هدف صورت می گیرد. آمريكای لاتین عمدتا به دست چپ ها و بومیان افتاده و کره شمالی که ضعف غرب را می داند یادگرفته است که چگونه و تنها بازی کند و .... عکس بالا، پياده شدن نخستين واحد نظامي آمريکا به فرماندهي ژنرال پرشينگPershing را از کشتي در خاک فرانسه در 27 ژوئن 1917 نشان مي دهد.
روزي که منشور ملل امضا شد - سازماني که تا کنون حاصلي براي بشريت نداشته است
27 ژوئن سال 1945، منشور ملل متحد در نشست سانفرانسيسكو به امضاي نمايندگان 50 كشور از جمله ايران رسيد، ولي به سبب وجود نقص هايي در اين منشور از جمله ندادن اختيارات به "مجمع عمومي" و قرار دادن اختيارات اجرايي در دست "شوراي امنيت" 15 نفره و به ويژه دولتهاي پنجگانه فاتح جنگ جهاني دوم که حق رد (وتو) قطعنامه هاي پيشنهادي را دارند؛ اين سازمان همانند «جامعه ملل پيش از آن» در پيشگيري از جنگ و خونريزي، حفظ صلح جهاني و حراست از حاكميت و تماميت اعضاي خود و رعايت حقوق بشر در کشورهاي عضو موثر واقع نشده و با اين منشور و اين اركان نخواهد شد. نبايد فراموش کرد که فکر ايجاد اين سازمان از فاتحان اصلي آلمان نازي (آلمان ناسیونال سوسیالیست) است. اين فاتحان با هدف حفظ برتري خود بر جهانيان، انديشه تاسيس سازمان ملل را به ميان آوردند و چون کشورهاي موسس آن متحد يکديگر در جنگ با آلمان و متحدانش ازجمله ژاپن بودند نامش را "سازمان ملل متحد" گذاردند. در طول عمر سازمان ملل تلاش پيگيري هم براي اصلاح منشور آن بعمل نيامده است، زيرا که دولتهاي فاتح جنگ جهاني دوم مايل به چنين اصلاحاتي نبوده و مي خواهند که ملل ديگر همچنان ديکته هايشان را بنويسند. ادامه طغيان هاي مردم ـ گروهي و انفرادي ـ عمدتا نتيجه همين بي اعتنايي سازمان ملل نسبت به رعايت کامل حقوق انسان ها در کشورهاي عضو است. اگر بعضي اوقات از سوي يک مقام سازمان ملل واکنشي نسبت به نقض حقوق بشر در يک نقطه از جهان بعمل آمده بايد ديد که کدام قدرت پشت سر آن قرار داشته و ابراز اين واکنش را خواسته است. ديرزماني است که بسيار از انديشمندان، سازمان جهاني فعلي در نيويورک را سازمان دول (نه، سازمان ملل) مي دانند و بسياري از روزنامه نگاران در اخبار مربوط، واژه «متحد» را از عنوان اين سازمان حذف کرده اند و کتابي نيز تحت عنوان «سازمان ملل نامتحد» انتشار يافته است. انديشمندان پيشنهاد کرده اند کشوري که در آنجا دولتش حقوق بشر را در مورد شهروندان رعايت نکند نبايد عضو سازمان ملل باشد و عضويت آن پس از ثبوت نقض حقوق شهروندي بايد به حالت تعليق درآيد تا مسئله را حل کند. بنابراين اصلاحات منشور ملل مي تواند به انجام اصلاحات متعدد در کشورهاي عضو منجر شود.
براندازي در گواتمالا به روش 28 مرداد تهران
27 ژوئن 1954 طبق نقشه و با كمك سازمان اطلاعات مركزي آمريكا (CIA) دولت انتخابي گواتمالا برانداخته شد. پس از رويداد 28 مرداد تهران (اوت 1953 ميلادي)، براندازي گواتمالا دومين حادثه از اين دست بود.
آغاز کار نخستین نیروگاه هسته ای جهان
نخستین نیروگاه اتمی برای تولید برق در جهان 27 ژوئن 1954 (56 سال پیش در ششم تیرماه) در شهر 105 هزار نفری اوبنینسک واقع در صد کیلومتری جنوب غربی مسکو آغاز بکار کرد. در حال حاضر چهارده درصد نیروی برق جهان از چنین نیروگاههایی به دست می آید. در این مراکز نیروی اتم آب را بجوش می آورد و نیروی بخار حاصله ژنراتورهارا بکار می اندازد و برق تولید می شود. شهر اوبنینسک محل استقرار 12 انستیتوی علمی روسیه است که در زمینه های مختلف استفاده از نیروی اتم پژوهش می کنند و به همین لحاظ این شهر به شهر علوم معروف است. در همین شهر بود که به خدمه نخستین زیردریایی اتمی شوروی آموزش حفاظتی داده شد. مصارف صنعتی و پزشگی نیروی اتم به مراتب بیش از استفاده نظامی از آن است. بیش از 150 وسیله بحریه اینک با نیروی اتم کار می کنند.
برخي ديگر از رويدادهاي 27 ژوئن
1924: نيروهاي نظامي آمريکا پس از هشت سال به اشغال جمهوري دومينيکن پايان دادند. 1941: فنلاند بر ضد شوروي وارد جنگ شد. 1960: سومالي و ماداگاسکار استقلال يافتند.
28 ژوئن سال 1389 (15 ژوئن در تقويم ژوليان) جنگ كوزوو Kosovo به سود صربها پايان يافت و در اين جنگ پرتلفات، مراد اول سلطان عثماني ها و پرنس لازار رئيس صربها ـ هر دو ـ كشته شدند و در همين روز «بايزيد» كه همراه پدر بود سلطان عثماني ها شد و با صربها صلح كرد و «اليورا» دختر لازار را به زني گرفت. بايزيد بعدا در جنگ با اميرتيمور گورکان شكست خورد و اسير او شد. عثماني ها قرن بعد، از صربها انتقام گرفتند و در سال 1459 كوزوو را تصرف كردند که مسائل امروز اين منطقه نتيجه همان پيروزي عثماني هاست.
شليک نخستين گلوله جنگ جهاني اول
Franz Ferdinand وليعهد اتريش
28 ژوئن سال 1914 يك ناسيوناليست صرب به نام «گاوريلو پرينسيپ Gavrilo Princip» در شهر سرايوو Sarajevo به سوي دوك بزرگ، Franz Ferdinandفرانتس فرديناند وليعهد 51 ساله اتريش و همسرش سوفيا كه با اتومبيل از خيابان مي گذشتند تيراندازي كرد و هردو را كشت. با همين تيراندازي، در حقيقت نخستين گلوله جنگ جهاني اول شليك شد زيرا که از همان روز صدور اولتيماتوم هاي اتريش به صربستان آغاز شد و روسيه به کمک همنژادان صرب خود شتافت و ....
Gavrilo Princip
برخي ديگر از رويدادهاي 28 ژوئن
1098: صليبيون اروپايي در سر راه خود به زادگاه مسيح در فلسطين ، شهر انتاكيه ( آنتيوخ ) را در جنوب غربي تركيه امروز تصرف كردند. 1635: جزيره «گوادلوپ» يك كلني فرانسه در قاره آمريكا شد. 1651: بزرگترين جنگ اروپاي مركزي در قرن هفدهم ميان لهستاني ها و اوكرايني ها در منطقه « برستژكو» آغاز شد. 1824: « پل بروكا» جراح فرانسوي كه محل كنترل سخن گفتن را در مغز به دست آورد در اين روز به دنيا آمد. 1905: ملوانان كشتي نظامي روسيه « پوتم كين » شورش كردند و دست به نافرماني زدند كه عصيان مردم را به دنبال داشت. 1940: دولت روماني به خواست مسكو تسليم شد و بسارابيا (بسارابي) را كه امروزه «مولدوا» نام دارد به شوروي داد كه ضميمه اين اتحاديه شد. مولدوا پس از فروپاشي شوروي اعلام استقلال کرد ولي هنوز نيروهاي روسيه در آنجا مستقر هستند. 1946: «انريكو دنيكلا» به عنوان نخستين رئيس جمهوري ايتاليا در عصر جديد تعيين شد. 1964: ملكم ايكس سازمان وحدت افريقايي هاي آمريكا ( سياهپوستان ) را در نيويورك تاسيس كرد. 1960: فيدل كاسترو پالايشگاه نفت آمريكايي كوبا را مصادره و ملي كرد.
29 ژوئندولت واشنگتن 200 هزار مايل مربع ديگر از اراضي مکزيک را خريد
29 ژوئن 1854، دولت واشنگتن 45 هزار مايل مربع ديگر از اراضي مكزيك را از دولت وقت اين كشور به ده ميليون دلار! خريداري و ضميمه قلمرو خود ساخت كه اينك قسمتي از دو ايالت نيو مكزيكو و آريزونا را تشكيل مي دهند. دوم فوريه سال 1848 دولت واشنگتن 200 هزار مايل مربع زمين از دولت مكزيك خريداري کرده بود كه شش ايالت آمريكا از جمله يوتا، نوادا و ... را به وجود آورده اند. از سوي آمريكا خريدار اين اراضي «جيمز گادسدن» بود كه اين خريد به نام او در تاريخ ايالات متحده ثبت شده است. مبلغ خريد اول 15 ميليون دلار بود كه قسمتي از آن به اتباع آمريكا كه قبلا از دولت مكزيك به دلايلي ديگر درخواست غرامت كرده بودند داده شد!.
برخي ديگر از رويدادهاي 29 ژوئن
1858: دولت وقت چين طبق قرارداد «الگون Treaty of Algun» شمال رود آمور را به روسيه داد. 1861: دكتر ويليام جيمز مايو جراح آمريكايي و موسس مركز مهم پزشكي و پژوهش هاي پزشكي مايو Mayo واقع در ايالت مينه سوتا به دنيا آمد. 1913: جنگ دوم بالكان آغاز شد. 1923: ژنرال گومز J.C. Gomez معاون رئيس جمهوري ونزوئلا ترور شد. 1940: قانون اجباري شدن ثبت مشخصات خارجيان مقيم ايالات متحده و نشاني آنان به تصويب كنگره اين كشور رسيد. 1949: در اجراي قانون اپارتايد در جمهوري فدرال آفريقاي جنوبي، ازدواج زن و مرد از دو نژاد مختلف ممنوع شد. 1950: در جريان جنگ كره، شمالي ها شهر سئول را متصرف شدند. 1976: جزاير سيشل در اقيانوس هند به صورت يك كشور استقلال يافت.
30 ژوئناستقلال کنگو، قتل لومومبا، مداخله کمپانی های خارجی و ضعف جهاني مدنیّت
Patrice Lumumba
سی ام ژوئن 1960 کنگو 2 میلیون و 344 کیلومتری (5ر1 برابر وسعت ایران) با 27 میلیون جمعیت (در سال 2010 حدود 71 ميليون) استقلال یافت، اما در طول استقلال به علت داشتن معادن طلا، الماس، اورانیوم، کوبالت و مس و طمع برخی دولتها و رقابت قدرتها آرامش نداشته است. سرگذشت این کشور افریقایی ضعف بزرگ دنیای معاصر را بازتاب می دهد و نشان می دهد که مدنیّت که این همه درباره اش تبلیغ می شود و رعایت حق، حاکمیّت ملی و دمکراسی بخش هایی از آن هستند درعمل (تمرین) رعایت نمی شود.
ایجاد کشور بلژیک مرکب سه گروه نژادی محصول شکست نظامی ناپلئون امپراتور فرانسه از متحدان در سال 1815 بود. لئوپلد دوم پادشاه آن که می دید هر دولت اروپایی برگوشه ای از آفریقا دست انداخته است در سال 1876 یک دسته اکتشافگر را مامور دیدار و ارزیابی از کنگو کرد که سرزمین واقع در شمال آن در دست فرانسه، همسایه جنوبی اش متعلق به پرتغال و مالک اراضی شرق آن به فاصله نسبتا دور؛ انگلستان بود. این هیات نتایج ارزیابی خودرا به لئوپلد داد و وی در سال 1878 مالکیّت خودرا بر آن اعلام داشت! و با زرنگی خاص در نشست برلین مرکب از 14 دولت اروپایی که به ابتکار بیسمارک و با هدف تقسیم مسالمت آمیز آفریقا میان اروپاییان برگزار شده بود کنگو را از آن خود کرد. نشست برلین پنجم فوریه 1885 کنگو را ملک طلق لئوپلد دوم اعلام داشت. لئوپلد که نام خودرا بر بزرگترین شهر کنگو گذارده بود (اینک کینشانزا) در 1908 این سرزمین را که ملک شخصی او محسوب می شد کُلا در اختیار دولت بلژیک گذارد. کشف فلزات گرانبها از جمله طلا و الماس و نیز تولید برخی محصولات نباتی از جمله کائوچو، پنبه و روغن نخل کمپانی های سایر کشورهارا به آنجا کشانید و .... دولت آمریکا با استفاده از اورانیوم کنگو بود که بمب اتمی ساخت و با این بمب ها در آگوست 1945 هیروشیما و ناگاساکی را در ژاپن بمباران کرد.
J. Kasavubu
در دهه 1950 تنی چند از تحصیلکرده های کنگو ازجمله پاتریس لومومبا Patrice Lumumba و ژوزف کاساووبو J. Kasavubu جنبش ملی کنگو را بنیاد گذاردند و مبارزات استقلال طلبی و ضد استعمار آغاز شد و دولت بلژیک با توجه به اقدام دولتهای لندن و پاریس در دادن استقلال به مستعمرات آفریقایی، مجبور شد استقلال کنگورا برسمیت بشناسد. بلژیک که در آن زمان لومومبا را در بازداشت داشت، دادن استقلال به کنگورا مشروط به برگزاری انتخابات و تشکیل پارلمان کرده بود که مردم کنگو نامزدهای جنبش ملی و ازجمله لومومبای زندانی را انتخاب کردند. پارلمان تشکیل شد، لومومبارا نخست و کاساووبو را رئیس جمهور اعلام کرد و دولت بلژیک هم سی ام ژوئن 1960 به کنگو استقلال داد. در آن روز 89 هزار بلژیکی در کنگو زندگی و کسب و کار می کردند و امور ارتش و پلیس و اداره موسسات عمومی در دست آنان و معادن کنگو متعلق به ایشان و شرکاء غربی بود. لومومبا اعلام کرد که معادن را ملّی خواهد کرد و دستمزد نظامیان را تا زمانی که افسرانشان بلژیکی باشند افزایش نخواهد داد.
کمپانی های غرب و دولت بلژیک از اعلامیه لومومبا بوی ناسیونال سوسیالیستی استشمام کردند و هنگامی که نشست آفریقاییان در غنا اورا قهرمان آفریقا لقب داد کمر به انهدامش بستند. مسکو و پکن به غرب اخطار دادند، رسانه های غرب از این موضوع استفاده و لومومبارا هوادار کمونیسم و مسکو که می خواهد پای روسیه را به آفریقا بازکند گزارش کردند و مسئله کنگو وارد جنگ سرد دو بلوک شد.
Mobutu Sese Seko
غرب برای انهدام لومومبا به دو وسیله متوسل شد یکی تحریک ایالت های معدندار بویژه «کاتانگا» به ریاست موئیز چومبه (موسی چمبه)Moise Tchombe به اعلام استقلال (جدایی از کنگو) و دیگری تحریک نظامیان کنگو به فرماندهی سرهنگ ژوزف موبوتو (موبوتو سسه سکو) به نافرمانی. لومومبا با اینکه شنیده بود موبوتو با دستگاه اطلاعاتی بلژیک ارتباط دارد وی را رئیس ستاد ارتش کنگو کرده بود.
تحریکات غرب، مداخلات کمپانی های الماس و نافرمانی نظامیان، سبب بحران بزرگی در کنگو شد مخصوصا که نظامیان نافرمان به قتل و غارت مردم و تجاوز به زنان دست زده بودند، بگونه ای که سازمان ملل مجبور شد که نیروی حافظ صلح بفرستد که واحد مراکشی اعزامی به کنگو عملا درکنار موبوتو قرارگرفته و به او کمک می کرد!. بلژیک به بهانه حفظ جان اتباع خود واحد نظامی به کنگو فرستاد و کمپانی های الماس نیز «مرسنر = مزدور مسلح فرستاده بودند.
در این شرایط پاتریس لومومبا به مسکو و پکن متوسل شد که هر دو دولت اعلام حمایت کردند. دولت شوروی خواست که از طریق سازمان ملل اقدام کند که قطعنامه اش در شورای امنیت ردّ شد. در این میان ناگهان ژوزف کاساووبو (رئیس جمهور) برغم پارلمانی بودن نظام حکومتی کنگو و بدون کسب رای از پارلمان لومومبا را برکنار کرد. لومومبا زیر بار نرفت و اقدام کاساووبو را نقض قانون اساسی خواند.
14 سپتامبر (دو ماه و 15 روز پس از اعلام استقلال) سرهنگ موبوتو Mobutu Sese Seko (عامل غرب) پا فراتر از نافرمانی نهاد و دست به کودتا زد و لومومبارا بازداشت کرد. موبوتو (به اشاره بلژیک و آمریکا) بعدا لومومبارا به ایالت کاتانگا تحویل داد که چومبه او و دو همکارش را به نظامیان بلژیک تحویل داد و 17 ژانویه 1962 تیرباران شدند. ایالت کاتانگا سپس به دروغ متوسل شد و اعلام کرد که چون آن سه تن فرار کرده و به بیشه ای رفته بودند درآنجا به دست مردم کشته شدند!. هامر شولد دبیرکل سوئدی وقت سازمان ملل (که بعدا در آفریقا بر اثر سقوط هواپیمایش کشته شد!) خواستار معاینه جسد لومومبا توسط هیات پزشکی مورد اعتماد سازمان ملل شد که در کاتانگا جسدرا آتش زدند ولی از میان خاکستر جسد و استخوان نیمسوخته جمجمه لومومبا گلوله ای به دست آمد که با کالیبر تفنگ بلژیکی ها مطابقت داشت و دولت بلژیک در سال 2002 (42 سال پس از قتل) از بابت قتل لومومبا عذرخواهی کرد. بررسی های بعدی نشان که آیزنهاور رئیس جمهور وقت آمریکا لومومبا را برای دنیای غرب خطرناک خوانده و با نابودن شدن او موافقت کرده و تصمیم خودرا به آلن دالس مدیر وقت «سیا» ابلاغ کرده بود.
Moise Tchombe
پس از کشته شدن لومومبا و بعدا روی کار آمدن موبوتو و ... اوضاع کنگو آرام نشده و مسئله مداخله کمپانی ها، معدنداران، قبایل، همسایگی کشور مسئله دار رواندا، درگیری ها و قتل، مرسنربازی و ... ادامه دارد. موبوتو که در سال1997 درگذشت از 1965 تا 1996 رئیس جمهور کنگو بود و نام کنگورا به «زئیر» تغییر داد که اینک «جمهوری دمکراتیک کنگو» شده است. موبوتو با کودتای دوم خود در سال 1965 کاساووبو را برکنار و رئیس جمهور شده بود. وی نیز با فشار هواداران کابیلای چپگرا برکنار و از کنگو گریخت. خودمختاری چومبه در کاتانگا تا سال 1963 ادامه داشت و در این سال نیروهای اعزامی سازمان ملل و ازجمله یک اسکادران نیروی هوایی ایران این ایالت را به کنگو بازگردانیدند. چومبه ـ فارغ التحصیل مدرسه آمریکاییان کنگو ـ بعدا برای مدتی کوتاه نخست وزیر کنگو شد و پس از برکناری به اروپا رفت و در سال 1963 هواپیماهای نظامی الجزایر جت حامل اورا فرودآوردند و تا پایان عمر در زندان الجزایر بود.
مادر مارتين لوتر کينگ را در كليسا كشتند
در پي قتل دكتر مارتين لوتر كينگ رهبر جنبش حقوق مدني سياهپوستان آمريكا ، سي ام ژوئن 1974 يك مرد مسلح وارد كليسايي در شهر اتلانتاي آمريكا شد و در حالي كه فرياد مي زد كه از اين سروصداها (منظور ادامه كار جنبش) خسته شده است بناي تيراندازي را گذارد. در اين تيراندازي مادر دكتر كينگ و دو تن ديگر كشته و گروهي هم مجروح شدند.
تيرانداز كه توسط حاضران در كليسا دستگير شد به پليس گفت كه قصد كشتن پدر دكتر كينگ را داشت كه گلوله به مادر او اصابت كرد!!.
برخي ديگر از رويدادهاي 30 ژوئن
1834: كنگره آمريكا تصويب كرد كه اكلاهما سرزمين سرخپوستان رانده شده از ايالتهاي شرقي باشد . با وجود اين ، بعدا مهاجران اروپايي اين منطقه را هم از چنگ سرخپوستان خارج كردند. 1871: كشاورزان گواتمالا براي احقاق حق دست به انقلاب زدند. 1894: شبه جزيره كره كه قبلا تابع چين بود اعلام استقلال كرد. 1948: آزمايشگاه فيزيك « بل » اعلام كرد كه ترانزيستور اختراع كرده كه در راديو و دستگاههاي مشابه جاي لامپ را مي گيرد. 1950: هري ترومن رئيس جمهوري وقت آمريكا دستور انتقال نيرو به كره جنوبي را براي جنگ صادر كرد. 1962: رواندا و بروندي استقلال يافتند ، ولي اين دو سر زمين افريقايي همسايه كنگو هم وضعي بهتر از كنگو نداشته اند ، زيرا استعمار اروپا بدون در نظر گرفتن قلمرو سنتي قبايل، آنها را ميان دوكشور تقسيم كرده است.
اتحاديه بين المللي پست (UPU) كه در سال 1874 با تاسيس آن موافقت شده بود از اول ژوئيه 1875 كار خود را آغاز كرد كه از 1948 به صورت يك آژانس وابسته به سازمان ملل فعاليت مي كند و 189 عضو دارد. هدف عمده از تاسيس آن عبور دادن و توزيع پاكات و بسته هاي كشورهاي عضو در ممالك يكديگر به بهترين صورت ممكن است. تلاش براي تاسيس اين اتحاديه، از سال 1863 آغاز شده بود. با ايجاد اين اتحاديه، جهان از نظر امور پستي به صورت يک کشور عمل مي کند.
انگيزه وكيل قضايي براي قتل رئيس جمهور آمريكا!
Charles Guiteau
«چارلز گيتيوCharles Guiteau» وكيل قضايي 41 ساله آمريكايي سي ام ژوئن 1882 به جرم كشتن «گارفيلدGarfield» رئيس جمهور اين كشور به دار آويخته شد.
چارلز در طول مبارزات انتخاباتي «گارفيلد» براي پيروز شدن او تبليغات وسيع كرده، نطق نوشته و حتي كتاب تاليف كرده بود. وي انتظار داشت كه در عوض، گارفيلد به او سمت سفارت بدهد. گارفيلد در آغاز كار با سفير شدن گيتيو موافق بود ولي گيتيو اصرارداشت كه سفير آمريكا در پاريس بشود كه وزير امورخارجه با انتصاب او به اين سمت موافقت نداشت و مي گفت كه سفير آمريكا در فرانسه نه تنها بايد تجريه كار ديپلماتيك داشته باشد بلكه بر زبان فرانسه هم مسلط باشد.
گارفيلد براي خلاص كردن خود از دست گيتيو، به منشي اش دستور داد كه از آن پس به گيتيو وقت ملاقات ندهد. گيتيو كه متوجه قضيه شده بود تصميم به قتل گارفيلد گرفت و اورا در دوم ژوئيه 1881 در يك ايستگاه راه آهن در شهر واشنگتن گلوله زد. گارفيلد مجروح مدتها بستري بود كه معالجات، و عمدتا به دليل عدم كشف آنتي بيوتيك به جايي نرسيد و بر اثر عفونت زخم درگذشت.
Somme ـ مرگبارترین نبرد تاریخ بشر
انگليسي ها (نظاميان انگلستان، کانادا، استراليا و نيوزيلند) درحال حرکت به سوي سنگرهاي آلمانيان در جبهه «سم»
یکم ژوئیه 1916 (دهم تیرماه) و در جريان جنگ جهاني اول، نبرد سم (Battel of Somme) با تعرض نیروهای انگلیسی به سنگرهای آلمانیان آغاز شد كه در همان روز 20 هزار نظامی انگليسي به دست آلماني ها كشته و 40 هزار تن ديگر زخمي شدند. این نبرد تا نیمه نوامیر آن (به مدت چهارماه و هجده روز) ادامه یافت و ضمن آن تلفات فرانسه 200 هزار، انگلستان 420 هزار و آلمان 465 هزار بود. در این جبهه که طول آن تنها 30 کیلومتر بود 48 لشکر فرانسوی و 51 لشکر انگلیسی با 50 لشکر آلمانی می جنگیدند. نقشه حمله از «داگلاس هیگ D. Haig» فیلد مارشال انگلیسی بود که می خواست به بن بست نبرد «وردنVerdun» پایان دهد. وی عقیده داشت که با آغاز نبرد سم («سم» رودخانه ای است در شمال فرانسه که نبرد در طرفین آن روی داد) فرماندهی ارتش آلمان مجبور خواهد شد که چند لشکر از «وردن» به «سم» منتقل کند و در نتیجه مارشال پتن (فرمانده فرانسویان در وردن) خواهد توانست بقیه آلمانی ها را از این جبهه شمالی فرانسه عقب براند. مارشال انگلیسی برای اجرای نظر خود در نخستین روز نبرد سم صدها هزار گلوله توپ به سنگرهای آلمانی ها شلیک کرد ولی آلمانی ها که سنگر تونلی داشتند آسیب چندان ندیدند و همان روز در حمله متقابل به انگلیسی ها 60 هزار تلفات وارد ساختند. جمع گلوله های توپ که در هفته نخست نبرد سم به سوی سنگرهای آلمانی ها شلیک شد یک میلیون و 738 گلوله گزارش شده است. نبردهای وردن و سم از نوع جنگهای خندقی بودند. در هر دو جبهه، از تانک و هواپیمای نظامی استفاده شده بود. نبرد وردن که از فوریه 1916 آغاز شده بود 18 دسامبر همان سال پایان یافت. در جبهه سم، مارشال «فش» فرماندهی فرانسویان را برعهده داشت.
زادروز حزب كمونيست چين؛ بزرگترين حزب جهان ـ چيني کردن (Sinicization) سوسياليسم ـ مراسم نودمين زادروز اين حزب حاکم
Chen Duxiu
حزب كمونيست چين يكم ژوئيه 1921 ـ روزي چون امروز ـ به نام «ژنگوئو گونگچان دانگ Zhonggguo Gongchan Dang تاسيس شد و از 23 ژوئيه آن ماه، پس از برگزاري نخستين كنگره اش آغاز بكار كرد. اين حزب با بيش از 78 ميليون عضو كارتدار (داراي کارت عضويت حزب) 12 ميليون عضو آزمايشي (تازه وارد و درحال آموزش) ـ جمعا نود ميليون، بزرگترين حزب جهان است كه از اكتبر 1949 زمام امور كشور یک میلیارد و 340 میلیونی چين را به دست دارد. عضويت در اين حزب همانند ساير احزاب با ماهيّت سوسياليستي، پس از طي مراحل مشخّص و اطمينان از واقعا سوسياليست بودن فرد (در فکر و در عمل) صورت مي گيرد. پيش از تاسيس اين حزب، انجمن ها و گروههاي متعدد براي سوسياليستي شدن چين تلاش مي كردند كه از ژوئيه 1921 در حزب كمونيست چين متمركز شدند. «چن دوشيو Chen Duxiu» و «لي داژائوLi Dazhao» را از موسسان رديف اول حزب كمونيست چين بشمار آورده اند. در نخستين كنگره حزب، چن دوشيو (متولّد 8 اکتبر 1879 و متوفي در 27 مي 1942) به سمت چرمن حزب انتخاب شد. در اين كنگره، مائو تسه تونگ (مائو دسه دونگ) به عنوان نماينده كمونيستهاي «هونان» شركت كرده بود. «لي داژائو» تحصيلكرده ژاپن رئيس كتابخانه دانشگاه پكن و مائو دستيار او در اين كتابخانه بود. لي در 28 اپریل 1927 اعدام شد. «چن» نخستين دبير اول (چرمن) حزب كمونيست چين قبلا ناشر روزنامه «جواني نو» بود و با اين روزنامه عقايد خود را به ميان نسل تازه چين مي برد. لي و مائو هم براي اين روزنامه مقاله مي نوشتند.
Li Dazhao
حزب كمونيست چين از آغاز كار، مرام خود را برپايه آميزش سوسياليسم ماركسيستي با خصوصيات فرهنگي چينيان، و رعايت آداب و روانشناسي آنان قرارداده بود و ناسيوناليسم چيني را رد نمي كرد و با فعاليت همزمان اعضاي حزب در جنبش هاي ناسيوناليستي مخالفت نداشت. به تدريج، «چن» از اين روش عدول كرد و يك ماركسيست ارتدوكس شد و به تاييد عقايد تروتسكي (انقلاب جهاني ـ انقلاب دائمي و ...) پرداخت حال آن كه قرار نبود، كمونيسم چين كه از نوعي سوسياليسم ملي جانبداري مي كرد وارد كار صدور اين فرضيه به نقاط ديگر جهان و نيز جهش شود. چون «چن» از نظرات خود دست برنداشت مقام رياست حزب را ازدست داد. در همين زمان دولت چين هم وي را به اتهام طرح براندازي دستگير كرد كه از سال 1932 به مدت چهار سال و چند ماه در زندان بود و پس از آن نيز به كار نوشتن و فلسفه پرداخت و در 27 ماه مي 1942 براثر حمله قلبي درگذشت. وي هيچگاه از ترويج ماركسيسم شانه خالي نكرده بود.
مائو پس از به دست گرفتن كنترل حزب، از عقايد ماركس و لنين، ناسيوناليسم چيني و فرهنگ مردم چين، روانشناسي آنان و تجربه خود، مائوئيسم را به وجود آورد. اين دوران با تهاجم ژاپن به چين، وابستگي دولت كومين تانگ (ملّيون) به آمريكا و ... همراه بود و تلاش هاي مائو و دستيارانش عمدتا در مبارزات مسلحانه مي گذشت كه در اكتبر 1949 به ثمر رسيد و جمهوري خلق چين به وجود آمد.
مائو پس از درگذشت استالين به تدريج نسبت به صداقت سران مسكو در سوسياليسم اصيل ترديد كرده بود و آنان را گروهي فرصت طلب و غرق در فساد اداري و خودپرستی مي پنداشت. اين سوء ظن با روي كار آمدن خروشچف افزايش يافت و كار به جايي كشيد كه مائو علنا سران مسكو را «تجديد نظر طلب، نالايق و فاسد» خواند. از اين پس، مائو در دو جبهه مي جنگيد: با آمريكا و با شوروي. آمريكا در جريان جنگ كره طعم قدرت چيني ها را چشيده بود و دست از مبارزه با آنان بر نمي داشت. مسكو نيز چين را در رهبري جهاني كمونيستها رقيب خود مي دانست. در اين ميان، مائو بدون اين كه جامعه چين آمادگي داشته باشد، ناگهان انقلاب فرهنگي به راه انداخت تا ارتباط با گذشته دفعتا قطع شود كه نتيجه بخش نشد.
پس از درگذشت مائو، و گذشت مدتي، دنگ شيائو پينگ كه در جريان انقلاب فرهنگي كنار گذاشته شده بود فرضيه تازه اي را مطرح ساخت و با حفظ سوسياليسم به عنوان هدف نهايي، به نيمه راه بازگشت و سيستم اقتصادي تازه اي را به اجرا گذارد . به عبارت ديگر؛ «دنگ شيائو پينگ» تغييراتي در مرامنامه حزب داد كه به صورت يك حزب سوسياليستي با خصوصيات ويژه چيني ها درآمده است. فيدل كاسترو به مناسبت 87 ساله شدن حزب حاكم چين روش تازه اين حزب را (ادامه راه سوسياليستي با توجه به خصوصيات و مميزه هاي چينيان) مورد تاييد قرارداد. حزب کمونيست چين يکم زوئيه 2011 مراسم نودمين سال ايجاد خودرا با شکوه خاصي برگزار کرد.
روش دنگ شيائو پینگ نه تنها باعث تقويت بنيه اقتصادي چين و ناسيوناليسم چيني شده بلکه چین را آرام ـ آرام تا یک قدمی قدرت نخست جهان شدن پیش برده است. روش اداره چين متناسب با زمان رو به تکامل است.
كنگره حزب كمونيست چين كه طبق قانون اساسي اين كشور حاكم بر نظام سوسياليستي چين است هر پنج سال يك بار تشكيل اجلاس مي دهد. يك كميسيون ويژه در اين حزب اداره امور ارتش چين را به دست دارد. حزب داراي يك كميته دائمي 9 نفري و يك دبيركل است. دبيركل حزب رهبر كشور بشمار مي رود و هو جينتائو Hu Jintao اينك اين سمت را برعهده دارد.
درمراسم نودمین زادروز حزب کمونیست چین (حزب حاکم) که در تالار بزرگ خلق در پکن (بیژینگ) برگزارشده بود، هو جینتائو Hu jintao رهبر این کشور با اشاره به تاریخ این حزب و دستاوردهای آن گفت که حزب کمونیست بود که حاکمیت، استقلال و پیشرفت رابه چین بازگردانید. [اشاره به مداخله خودسرانه قدرتهای وقت در اوضاع چین در قرن نوزدهم و تا نیمه قرن بیستم و کشتار چینیان به دست مهاجمان ژاپنی].
هو [متولّد 21 دسامبر 1942] گفت که ساختار سوسیالیسم چین برپایه خصوصیات، ویژگی ها، فرهنگ و روانشناسی چینیان است و چنین ساختار منطقی خلل ناپذیر خواهد بود. رفورم دهه 1980 چین، نوعی انقلاب بود که سوسیالیسم چینی شده را تکامل و توسعه داد و این مراحل، جامعه چین را تغییر شکل داد و مسیر ملت را تعیین کرد.
هو جینتائو که در سال 2002 دبیر کل حزب کمونیست، در سال 2003 رئیس جمهور و در سال 2004 رئیس کمیسیون نظامی حزب شده است اشاره کرده است که بزودی خودرا بازنشسته خواهد کرد.
شی جین پینگ Xi Jinping [متولد یکم ژوئن 1953] نایب رئیس کمیته مرکزی حزب کمونیست چین که گفته شده است رهبر آینده این کشور خواهد بود بیستم ژوئن 2011 و ده روز پیش از برگزاری مراسم زادروز حزب در یک فوروم حزبی با تاکید از اعضای حزب خواسته بود که ضمن ادامه وفادارانه راه سوسیالیسم، به چینی کردن (Sinicization) هرچه بیشتر سوسیالیسم ادامه دهند. با چینی کردن سوسیالیسم، چین با شرایط و مقتضیات زمان حرکت خواهد کرد. تکامل فرضیه ها هنگامی عملی و پیروزمندانه است که شرایط و مقدورات زمان درنظر گرفته شده باشد. فلسفه مائو (مارکسیسم چینی شده = سوسیالیسم با ویژگی ها و خصوصیات چیینان) و روش های دنگ شیائو پینگ عامل پیشرفتهای چین در این 62 سال بوده است. نظام ما باید راه خودش را برود. اصول سوسیالیسم ما (سوسیالیسم ویژه چین) باید در ذهن اعضای ذهن نقش بندد و رفتار، گفتار و کردارشان برپایه این اصول باشد که انتظار مردم از یک فرد حزبی است. آموزش ایدئولوژیک اهمیت ویژه دارد. مروری بر تاریخ نشان می دهد که فساد ـ فساد اداری، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ـ باعث زوال و انحطاط بوده و قدرت هارا ازمیان برده است لذا ما باید با دقت و وسواس مراقبت کنیم که فساد دیده نشود که اگر از میکرب فساد پیشگیری نشود سریعا همه گیر می شود. اعضای حزب باید در جریان تحولات جهان و ملل دیگر باشند و از ضعف و اشتباه ـ بد و خوب دیگران درس بگیرند و نوآور باشند. ما باید رویدادهارا تحلیل کنیم، باید تحلیلگر داشته باشیم. باید در هر امری پیشرفت و سعادت جامعه را در نظر بگیریم.
«شی» پس از دیدار از اروپا و آمریکای لاتین و یک ملاقات طولانی و تبادل نظر با فیدل کاسترو 85 ساله در هاوانا در جلسه بیستم ژوئن فوروم شرکت کرده بود. ملاقات او با فیدل کاسترو ششم ژوئن صورت گرفته بود.
«شی» از 16 سالگی عضو حزب کمونیست شده است. پدر او از همرزمان مائو بود و از موسسان سازمان نظامی حزب کمونیست چین بشمار می آید. بعدا مسئول تبلیغات حزب شده بود.
Xi Jinping ششم ژوئن 2011 در هاوانا با فيدل کاسترو ديدارکرد
مراسم نودمين زادروز حزب کمونيست 90 ميليوني چين (عکس از خبرگزاري چين)
بازگشت هنگ کنگ به دامان مادر - سالروز استعمارزدايي از هنگ كنگ چين و ...
سلطه 156 ساله انگلستان بر هنگ كنگ چين در نخستين دقيقه يكم ژوئيه 1997 پايان يافت. هنگ كنگ پس از شكست نظامي چين از انگلستان در نخستين «جنگ ترياك»، از دسامبر 1841 به تصرف انگلستان درآمده بود، از 29 آگوست 1842 (طبق قرارداد نانكينگ) يك كلني انگليسي شده و از سال 1898، اين اشغال نظامي «اجاره 99 ساله» عنوان گرفته بود. جنگ ترياك در پي مخالفت چينيان با ورود ترياك محصول هند توسط انگليسي ها به آن كشور و معتاد شدن مردم چين آغاز شده بود (كاري كه در آن زمان ايرانيان نكردند). چين به سبب نداشتن قدرت آتش و ناوگان مجهز در نخستين جنگ ترياك شكست خورده بود و همچنين در دومين جنگ ترياك (سال 1860)، حال آن كه چينيان، خود مخترع باروت بوده اند و ماركوپولو اين اختراع آنان را به اروپا منتقل كرد و توپ و تفنگ ساخته شد.
هنگ كنگ (به معناي بندرگاه معطر = لنگرگاه خوشبو، به علت بارگيري چوبها معّطر از آنجا در زمان قديم) مجتمعي است از 262 جزيره به وسعت يك هزار و 104 كيلومتر مربع و 7 ميليون جمعيت. هنگ كنگ كه پاي نخستين اروپايي در سال 1513 به آن رسيد پس از استعمارزدايي با روش «يك كشور با دو نوع نظام» اداره مي شود ـ روشي كه شوروي آن را رد كرد و فروپاشيد. در سال 2006 درآمد سرانه (هر فرد در هر سال) در هنگ كنگ نزديك به چهل هزار دلار بود.
دولت لندن كه در دهه 1990 متوجه قدرت عظيم چين نوين شده بود و احتمال مداخله ارتش آزاديبخش را پيش بيني كرده بود در 1984 موافقت كرد كه در پايان ژوئن 1997 هنگ كنگ را به چين بازگرداند.
«هو»
يكم ژوئيه 2007 به مناسبت دهمين سالروز استعمارزدايي از هنگ كنگ، هو جينتائو Hu Jintao رهبر چين از هنگ كنگ ديداركرد و با جوانان هنگ كنگي سرود ملي چين را خواند. «هو» زماني، خود از فعالان انقلاب فرهنگي چين بود.
رسانه هاي آمريكا از آغاز سال 2007 چين را كه قدرت آن روزافزون و ايست ناپذير شده است به زير حمله كشيده بودند و اين حملات در آن زمان از نوع اقتصادي بود. اين رسانه ها از آن پس نيز هربار برحسب مصلحت روز گاهي اسباب بازي هاي چيني را غير بهداشتي گزارش مي كنند، زماني داروهاي آن و حتي «دراي وال» هاي ساخت چين را. در ژوئن 2007 خمير دندان، لاستيك خودرو و ماهي وارداتي از جمهوري خلق چين دستمايه انتقاد بود. در همه اين انتقادها، اشاره اي هم به غير ضروري بودن تقويت بنيه نظامي چين مي شود و اينكه چرا اين كشور هرسال بيش از يكصد ميليارد دلار صرف تهيه جنگ افزار تازه مي كند.
حدود بيست درصد لاستيك وارداتي آمريكا، محصول چين است. مقداري از «سير» مصرفي آمريکا هم از چين وارد مي شود و به همينگونه کالاهاي ديگر. «تاريخ» نشان داده است که در آمريکا از دادخواست غرامت از صادرکنندگان (اصطلاحا؛ لا سوت) در موارد حساس و مقتضي هم استفاده شده است.
برخي ديگر از رويدادهاي 1 جولای1646: جي. دبليو. لايبنيز g.w. leibniz فيلسوف و رياضيدان آلماني به دنيا آمد. 1804: ژرژ ساند georg sand داستان نگار فرانسوي متولد شد. 1823: فدراسيون آمريکاي مرکزي از مکزيک جدا شد. 1862: تعدد زوجات در آمريکا غير قانوني اعلام شد. 1867: دولت انگلستان براي نظارت بر دومينيون هاي خود « وزارت امور دومينيون ها » را تاسيس كرد كه اين سازمان در همين روز در سال1947 به دفتر روابط كامان ولث ( كشورهاي مشترك المنافع ) تغيير نام داد. 1879: لئون ژوهو L.Jouhausx سوسياليست فرانسوي و از موسسان سازمان جهاني کارگران به دنيا آمد. وي در 1951 برنده جايزه نويل شد. 1908: در دومین کنوانسیون جهانی رادیو تلگراف و به تصویب این نشست، از یکم ژوئیه (جولای) 1908 علامت SOS = Distress Signal جهانی شد. دولت آلمان در سال 1905 این علامت رادیویی را که با کد مورس بود: سه نقطه، سه خط و سه نقطه (... ـ ـ ـ ...) برای نجات کشتی های خود که در دریا دچار مشکل می شدند و نیاز به کمک داشتند بوجود آورده بود. 2007: از اين روز در انگلستان دود کردن سيگار در همه اماکن عمومي مسقّف ممنوع شد.
2 جولایامیلیا ارهارت» هوانورد، نویسنده و از فعالان مبارزه برای حقوق بانوان
Amelia Earhart
دوم ژوئیه (جولای) 1937 بانو «اميليا ارهارت Amelia Earhart» هوانورد آمريکايي و از فعلان حقوق بانوان در جريان پرواز دور دنيا بر فراز خط استوا، در آسمان اقيانوس آرام ناپديد شد و تلاش جستجوگران برای یافتن لاشه هواپیما به جایی نرسید. وي نخستين خلبان زن بود که قبلا عرض اقيانوس اطلس را با هواپيما پيموده بود. امیلیا بود که کمک کرد اتحادیه خلبانان زن ایجاد و این حرفه برای بانوان نیز برسمیت شناخته شود. وی که در عین حال یک نویسنده و از فعلان تامین حقوق زن در جامعه آمریکا بود همچنین کمک کرد که بسیاری از محدودیت های سیاسی برطرف شود. امیلیا که یک دارای شوهر بود هنگام مرگ 40 ساله بود. نخستين رئيس جمهور زن درقاره آمريكا كه متهم به اختفاء جرم است
ايزابل پرون
بانو «ايزابل پرون» يكم ژوئيه 1974 برجاي شوهرش «خوان پرون» نشست و رئيس جمهور آرژانتين شد. وي كه 43 ساله بود دو روز پيش از آن و پس از اينكه پزشكان از درمان پرون ابراز ياس كردند سوگند ياد كرده بود ولي تا شوهرش زنده بود بر صندلي او ننشست. ايزابل كه نخستين رئيس جمهور زن در قاره آمريكا بشمار مي آيد قبلا منشي پرون و در جواني يك دانسر بود. آخرين سمت او پيش از رياست جمهوري، معاونت خوان پرون بود. وي سومين زن پرون بود. پرون كه هنوز حزب او (عدالت گستر) حكومت آرژانتين را به دست دارد يك ناسيونال سوسياليست بود.
ايزابل تا 24 مارس 1976 بر آرژانتين حكومت كرد و چون مديريت كافي نداشت و فساد اداري رو به گسترش بود، ارتش با يك كودتاي بدون خونريزي اورا بركنار و به اسپانيا تبعيد كرد. دو سال پيش سندي به دست آمد كه معلوم شد ايزابل در دوران حكومت خود از موضوع سر به نيست شدن يك مخالف دولت توسط ماموران در سال 1976 خبر داشته و موضوع را به دستگاه قضايي اطلاع نداده است. يك دادگاه آرژانتين به اين كار رسيدگي كرد و در فوريه 2007 (31 سال پس از وقوع ماجرا) وي را متهم به اختفاء جرم كرد و از دستگاه قضايي اسپانيا خواست كه او را جهت محاكمه مسترد دارد. پليس اسپانيا ايزابل را توقيف خانگي كرد و يك دادگاه اين كشور در مارس 2008 درخواست استرداد را به اين دليل كه دولت آرژانتين اسناد مربوط را ارسال نداشته و در اين كار تعلل مي كند رد كرد. به نوشته رسانه ها، تعقيب قضايي ايزابل پس از سه دهه دست كم اين نتيجه را داشته است كه مقامات دولتي متوجه شوند كه در دوران معاصر فرار از كيفر قانون شكني دشوار است حتي اگر به كشوري ديگر رفته باشند.
برخي ديگر از رويدادهاي 2 جولای419: والنتينيان که از سال 425 تا 455 امپراتور روم بود به دنيا آمد. 1566: نستروداموس nostrodamus استرالوجر( ستاره خوان - طالع بين ) و پزشگ فرانسوي که پيش گويي ها براي جهان کرده است درگذشت. 1778: ژان ژاك روسو فيلسوف عصر روشنگري اروپا كه 28 ژوئن 1712 به دنيا آمده بود درگذشت. 1881: جيمز گارفيلد رئيس جمهوري وقت آمريکا به دست يک وکيل قضايي که از او تقاضاي پست سفارت کرده بود گلوله خورد و مجروح شد. وي بعدا بر اثر اين جراحت درگذشت. 1890: قانون ضد تراست به تصويب کنگره آمريکا رسيد. 1917: در شورش نژادي در شهر سن لوئي آمريكا 48 تن كشته شدند. سياهپوستاني كه خواهان برابر شدن دستمزد كارگران سياه و سفيد بودند كه كار معيني را انجام مي دادند آن را آغاز كرده بودند. 1957: در آمريکا طرح نخستين زير دريايي که مجهز به موشک هدايت شونده بايد مي بود آماده شد و اين زير دريايي بعدا " گري بک " ناميده شد.
سوم ژوئيه سال ۱۶۰۸، ساموئل دو شامپلين Samuel de Champlain جغرافيدان فرانسوى در چهل و يكمين زادروز خود بناى شهر «كبكQuebec» را در كانادا آغاز كرد كه اين منطقه بعداً به «فرانسه نو» معروف شد. اين شهر اينک مرکز ايالت فرانسوي زبان کوبک کنفدراسيون کانادا است. ساکنان اين ايالت از زماني که شارل دوگل خطاب به آنان فرياد کشيد «زنده باد کوبک مستقل» تاکنون دو بار به طريق دمکراتيک (راي گيري) تلاش کرده اند تا از کنفدراسيون کانادا جدا شوند.
يك سال پيش از آغاز ايجاد شهر كبك (كوبك)، انگليسى ها وارد آمريكاى شمالى (ايالات متحده امروز) شده و ايجاد «جيمز تاون» را در ويرجينيا آغاز كرده بودند.
با اينكه بعداً، دولت انگلستان مهاجرنشين فرانسوى «كبك» را متصرف شد و كانادا را يك دومينيون انگلستان اعلام داشت؛ هنوز فرانسوى زبانان «كبك» زبان و فرهنگ فرانسوي خود را حفظ كرده و در آرزوى كسب استقلال هستند. دو شامپلين سه بار به كانادا سفر كرده بود و بناي شهر كوبك در سومين سفر او آغاز شده بود. پيش از شامپلين، ژاك كارتيه فرانسوي در سال 1534 در سفر به قاره غربي به كانادا رسيده بود (67 سال زودتر از انگليسي ها). فرانسويان برخلاف انگليسي ها بوميان (سرخپوستان) را نابود نكرده و با آنان به همزيستي پرداخته بودند.
فرانسه دو بار در دو «سوم ژوئيه» پاپ را نجات داد
دولت فرانسه در سوم ژوئيه 1527 و بار ديگر در سوم ژوئيه سال 1849 (در دو سوم ژوئيه و به فاصله 322 سال از هم ) با لشكركشي به ايتاليا پاپ را نجات داد. فرانسه يك كشور كاتوليك است. بار دوم گاريبالدي شهر رم را محاصره کرده بود تا آن را از دست پاپ ها خارج سازد و پايتخت ايتالياي متحد کند.
گاريبالدي که يک ميهندوست بنام ايتاليايي است در راه تامين وحدت ايتاليا تلاش بسيار کرد.
اختراع تفنگ ته پر (فشنگدار) پروسPrussia را در صدر ژرمن ها قرار داد
سوم ژوئيه سال 1866 در جريان جنگ بر سر رهبري ژرمن ها، در نبرد كونيگراس Koniggratz در نزديكي «سادوا» ارتش پروسPrussia (آلمان شمالي- برلين) كه به تفنگ «ته پر» و استفاده از فشنگ مجهز شده بود ارتش اتريش Austria را كه هنوز از تفنگ «سرپر و سنبه اي» استفاده مي كرد شكست داد و برتري خود در ميان آلماني نژادها را مسلم ساخت.
در اين نبرد، فرماندهي نيروهاي آلمان را مارشال مولتکه برعهده داشت. تفنگ فشنگي، توسط مهندش «يوهان نيكلاس فون دريسهDreyse» اختراع و براي ارتش آلمان (پروس) ساخته شده بود.
برخي ديگر از رويدادهاي 3 جولای
1250: لوئي نهم پادشاه وقت فرانسه كه در لشكركشي هفتم صليبيون به خاورميانه شركت كرده بود در مصر به اسارت حكمران اين كشور درآمد كه بعدا با پرداخت خونبها خود را آزاد ساخت. 1962: الجزاير پس از 132 سال به طور كامل از استعمار فرانسه خلاص شد. 1583: ايوان « مخوف » تزار وقت روسيه پسر خود را كشت. 1896: عثماني به جزيره « كرت Crete» در مديترانه كه اينك جزيي از خاك يونان است خود مختاري داخلي داد. 1935: آندره سيتروئن (يك مهندس يهودي فرانسوي) و مخترع و سازنده اتومبيلهاي سيتروئن در 57 سالگي از بيماري سرطان درگذشت. 1944: ارتش سرخ « مينسك » را از ارتش آلمان پس گرفت و بيش از يكصد هزار نظامي آلماني را اسير كرد. 1964: با قانون شدن لايحه تعميم حقوق مدني در آمريكا، جداكردن سياهان از سفيدها در اماكن عمومي اين كشور ممنوع شد.
4 جولایسالروز صدور اعلاميه استقلال ايالات متحده امريكا
چهارم جولاي مصادف با سالروز تصويب اعلاميه استقلال مهاجرنشينان انگليسي آمريكاي شمالي (ايالات متحده) در سال 1776 در کنگره نمايندگان اين مهاجر نشينان است كه جزيي از قلمرو انگلستان بشمار مي رفتند، ولي تحقق اين جدايي بدون جنگ صورت نگرفت و اين جنگ كه با كمك فرانسه ــ رقيب اروپايي انگلستان ــ انجام گرفت مدتها طول كشيد. سالروز امضاء شدن اعلاميه استقلال آمريكا به نام يكايك مردم اين سرزمين در سال 1776، دراين كشور روز ملي و تعطيل عمومي است.
متن اعلاميه به همان صورتي كه تنظيم و در فيلادلفيا امضاء شده است. متن اعلاميه به قلم توماس جفرسون است كه شهرت داشت نثري شيوا دارد . در اين اعلاميه تاكيد شده است كه همه انسانها برابر خلق مي شوند و داراي حقوق غير قابل سلب هستند از جمله حق حيات ، حق آزادي ،حق شاد بودن و شادي كردن و.... در اعلاميه حكومت جورج سوم پادشاه وقت انگلستان ظالمانه توصيف شده و به 26 مورد زورگويي دولت انگلستان اشاره رفته است. در اعلاميه آمده است كه جورج سوم شايستگي حكومت بر مردمي آزاد را ندارد و....
زادروز گاريبالدي ميهندوست بزرگ ايتاليايي
Giuseppe Garibaldi
چهارم جولاي 1807 جيوسپ گاريبالدي Giuseppe Garibaldi ميهندوست بنام ايتاليا كه در تامين وحدت وطن خود، پس از 14 قرن از هم پاشيدگي، جانفشاني بسيار كرد به دنيا آمد و 74 سال عمر كرد. كاوور با زبان و قلم و گاريبالدي با تفنگ، وحدت ايتاليا را تامين كردند كه كاري بس دشوار بود. گاريبالدي پس از بيرون آوردن مناطق متعدد ايتاليا از دست حكام مستقل، براي تحقق آرزوي ديرينش كه شهر رم بار ديگر پايتخت ايتاليا شود، با مردان خود دو بار به اين شهر كه در دست پاپ بود حمله برد. گاريبالدي كه در جنگهاي وحدت ايتاليا با ارتشهاي فرانسه و نيروهاي اتريش هم درگير شده بود پس از تامين وحدت، شهر به شهر مي رفت و از مهندسان و صنعتگران ايتاليايي مي خواست كه سلاحهاي برتر بسازند و مي گفت كه تا دنيا چنين است و حرف آخر را گلوله مي زند، ايتاليا هم بايد بهترين توپها را داشته باشد تا از حق و منافع خود دفاع و ديگران را وادار به قبول خواستهايش كند. گاريبالدي يك جمهوريخواه بود ولي به نظر اكثريت احترام مي گذاشت و هنگامي كه پارلمان ايتاليا راي به پادشاهي امانوئله بر همه ايتاليا داد آن را پذيرفت مشروط بر اين كه حكومت در دست نخست وزير باشد. نظام پادشاهي ايتاليا تا بعد از جنگ جهاني دوم ادامه داشت و دوم ژوئن 1949 با انجام رفراندم به جمهوري تغيير يافت. گاريبالدي دوم ژوئن 1882 درگذشت.
درگذشت سه رئيس جمهور آمريکا در چهارم جولاي، در سالهاي مختلف
چهارم جولاي سال 1826 جان ادامز John Adams دومين رئيس جمهوري و توماس جفرسونThomas Jefferson انديشمند معروف و سومين رئيس جمهوري آمريکا در گذشتند. اتفاقا جيمز مونرو James Monroe پنجمين رئيس جمهوري آمريکا هم در همين روز در سال 1831 ميلادي جان سپرد.
قانون "آزادي اطلاعات"ليندن جانسون Lyndon B. Johnson رئيس جمهوري وقت آمريکا چهارم جولاي 1966 قانون «آزادي اطلاعات» را که به تصويب کنگره اين کشور رسيده بود امضا کرد. اين قانون که کار روزنامه نگار را آسان ساخته است درست در همين روز از سال بعد (1967) به اجرا درآمد. روزنامه نگار، تاريخنگار و هر پژوهشگر می تواند در ايالات متحده آمريکا به استناد این قانون خواستار مطالعه و نسخه برداری از اسناد عمومي شود و منتشر سازد.
اعدام مرسنرهای اروپایی و آمریکایی در آنگولا
دولت آنگولا (چپگرا) که این سرزمین به سبب داشتن معادن الماس و نفت و اراضی حاصلخیز مستعد تولید هرگونه محصول از لحظه کسب استقلال دچار یک جنگ داخلی شده بود چهارم جولاي 1976 درخواست بخشودگی یک آمریکایی و سه انگلیسی را که در دادگاه به اعدام محکوم شده بودند رد کرد و دهم ژوئیه آنان اعدام کرد. این چهار تن مرسنر بودند و با پول صاحبان اروپایی معادن الماس برای جنگ با دولت آنگولا اجیر شده بودند. نظامیان انگولا 9 مرسنر اروپایی و آمریکایی دیگر را نیز دستگیر کرده بودند که به زندان طولانی محکوم شده بودند. دولت انگولا اعلام کرده بود که هدف از اعدام آن چهار تن این بوده است که اروپایی و آمریکایی دیگری به استخدام کمپانی ها و عوامل داخلی آنها درنیاید. آنگولا قرنها مستعمره پرتغال بود.
برخي ديگر از رويدادهاي 4 جولای
1636: شهر پراويدنس در امريکاي شمالي توسط مهاجران انگليسي ساخته شد که بعدا مرکز ايالت رودآيلند قرار گرفت. 1715: Christian Gellert شاعر و داستان نگار ساکسوني (آلمان) متولد شد. 1789: کنگره ايالات متحده قانون تعرفه کمرگ را به تصويب رساند تا نه تنها درآمد براي دولت نوبنياد تامين کند بلکه کنترل تجارت خارجي را در دست داشته باشد. 1802: آکادمي نظامي آمريکا (دانشکده افسري) در "وست پوينت" ايالت نيويورک آغاز بکار کرد. 1845: کنگره جمهوري مستقل تکزاس راي به الحاق اين جمهوري به ايالات متحده آمريکا داد و يک ايالت اين کشور شد. 1848: شاتوبريان Francois Rene de Chateaubriand داستان نگار و سياستمدار فرانسوي در گذشت. 1874: حزب سوسيال دمکرات آمريکا تاسيس شد. 1894: مجمع الجزاير هاوائي که قبلا نظام پادشاهي داشت جمهوري شد.اين جزاير بعدا به صورت يک ايالت آمريکا درآمد. 1946: فيليپين پس از نزديک به نيم قرن، استقلال خود را از آمريکا گرفت. فيليپين که از مستعمرات اسپانيا در آسيا بود در جريان جنگ آمريکا و اسپانيا به تصرف آمريکا درآمده بود. 1950: دولت آمريكا راديوي اروپاي آزاد را بكار انداخت كه يك ابراز جنگ سرد توصيف شده است.
5 جولاینقش ايران در شكل گيري قدرت ها و اهميت دوستي اش براي مسكو
جنگ دريايي سه روزه «چشمه» ميان ناوگان روسيه و عثماني در درياي اژه از پنجم ژوئيه (15 تيرماه) 1770 آغاز شد و آخر وقت هفتم ژوئيه اين سال با شكست سخت ناوگان عثماني پايان يافت و دولت روسيه خبر اين پيروزي را توسط يك فرستاده ويژه به دولت ايران اطلاع داد كه در تاريخ، اقدامي تعجب برانگيز توصيف شده است. در آن زمان براي سياست خارجي دولت روسيه دو هدف در اولويت قرار داشت؛ يكي گرفتن سهم در منطقه مديترانه و ديگري رسيدن به آبهاي اقيانوس هند تا در سلطه بر ملل فاقد توپ دورزن و ناو توپدار از ساير استعمارگران اروپايي عقب نماند. تزار وقت براي رسيدن به هدف يكم، ناوگان خود را براي جنگ با عثماني، از بالتيك به درياي اژه فرستاده بود كه نتيجه اش نبرد دريايي چشمه بود.
روسيه مي دانست كه بدون داشتن برتري برعثماني و ايجاد يك بيم دائمي از تعرض در دل سران اسلامبول، حضور در اژه و گسترش نفوذ رواني در مناطق شمالي درياي مرمره (مناطق بلغارنشين و اسلاونشين بالكان جنوب شرقي) نخواهد توانست به هدف خود در مديترانه دست يابد و بدون در اختيار داشتن افغانستان و غرب رود سند (بخش غربي پاكستان امروز) به اقيانوس هند برسد. روسيه همچنين مي دانست كه بدون دوستي با ايران و جلب اعتماد اين دولت نمي تواند به هدف دوم دست يابد. روسيه همچنين واقف بود كه عثماني با ايران بر سر مناطقي در قفقاز و بين النهرين (عراق امروز) اختلاف و درگيري دارند و تا اين حالت ادامه داشته باشد، دولت اسلامبول (عثماني) جرات انتقال همه نيروهايش را به جبهه احتمالي با روسيه نخواهد داشت؛ بنابراين اختلاف ايران و عثماني بايد ادامه مي يافت. با اين دو هدف، روسيه قصد تعرض به ايران را در سر نداشت؛ راه دوستي و اتحاد با ايران را جستجو مي كرد، ولي پيروزي اش در جنگ دريايي «چشمه» سبب شد كه استراتژي قبلي تغيير كند و به تدريج مدعي قفقاز ايران شود. پيدايش ناپلئون در فرانسه و درافتادن او با دولت لندن و اتحاد موقت با ايران، بي اطلاعي دولت تهران از وضعيت و واقعيت هاي وقت اروپا و بي تجربه بودن در بازي هاي ديپلماتيك (به ويژه ديپلماسي چماق و هويج = يك ساعت اخم كردن، نهيب زدن و تهديد كردن و ساعت بعد چهره بازكردن و لبخند زدن)، خاطره بد گرجي ها از انتقامي كه آغا محمدخان قاجار از آنان در پي نزديك شدن به روسيه گرفته بود و درنتيجه نااميد شدنشان از تهران سبب شدند كه دولت تزار تا سال 1828 در چند جنگ بر عثماني و ايران فائق آيد و مرزهاي ايران و عثماني (تركيه) را در آن منطقه به خطوط امروز محدود كند كه اين متصرفات تنها تا سال 1991 (فروپاشي شوروي كه برجاي امپراتوري روسيه نشسته بود) برايش باقي ماندند.
به باور تاريخدانان، از آنجا كه درپي انحلال پيمان ورشو (يكم ژوئيه 1991) كه حاصل روسها از دادن 27 ميليون كشته در جنگ با هيتلر بود و خلف وعده هاي اواخر دهه 1980 آمريكا به گورباچف و توسعه ناتو؛ ناسيوناليسم روس را بيدار ساخته و درآستانه ورود مجدد به ميدان سابق است. غرب با درك اين واقعيت، دست بكار شده و آغاز به بستن راههاي روسيه كرده است و مداخله جاري در افغانستان يكي از اين برنامه هاست. رويداد 11 سپتامبر 2001 به آمريكا اين فرصت را داد كه به بهانه مبارزه با تروريسم سريعا وارد آسياي ميانه (فرارود) شود ولي اين برنامه با حركت منفي ازبكستان موفقيت چندان نداشت. ايجاد سه سازمان اتحادي در «اوراسيا» ازجمله سازمان شانگهاي غرب را در برنامه قراردادن روسيه در يك قالب محدود، بر سر دوراهي «انصراف و سازش» و يا «ادامه برنامه» قرارداده است و گسترش مقاومت افغانها و افزايش تلفات، وضعيت را بر غرب پيچيده تر كرده است. در اين ميان، برخلاف گذشته دور، غرب اميد به جلب اعتماد و دوستي با تهران را تقريبا از دست داده است كه نقشي مهم در شكل گيري قدرت ها مي تواند داشته باشد. برخي از اين تاريخدانان، اشغال نظامي عراق توسط آمريكا را هم در رديف برنامه هاي آمريكا براي پيشگيري از بازگشت دوباره مسكو به جهان عرب مي دانند و مي گويند: صرف نظر از وعده هاي تبليغات انتخاباتي دو نامزد، هركدام از آنان كه در نوامبر 2008 رئيس جمهور آمريكا شود، اين دولت در آينده اي قابل پيش بيني عراق را تخليه نخواهد كرد و از دولت عراق كه كشور در اشغال نظامي است جز حرف خالي از عمل كاري ساخته نخواهد بود. تخليه عراق تنها با فشار قدرت هاي جهاني ديگر و يا وضعيتي نظير ويتنام دهه 1970 عملي خواهد بود.
به نظر اين تاريخدانان، غرب نه تنها ايران را به عنوان متحد و دست كم يك دوست از دست داده بلكه اينك مي كوشد كه به هر ترتيب مانع تحكيم دوستي مسكو با ايران شود كه تحكيم دوستي ايران و روسيه تا سرحد اتحاد، نقشه هاي غرب در خاور ميانه، آسياي ميانه و آسياي جنوبي را نقش بر آب مي كند.
روزي که ونزوئلا اعلام استقلال كرد
بوليوار
ونزوئلا پنجم ژوئيه 1811 به همت سيمون بوليوار، به عنوان نخستين سرزمين آمريكاي لاتين كه از استعمار اسپانيا خلاص مي شد اعلام استقلال كرد كه روز ملي اين كشور است. ولي اين استقلال ديري نپاييد و اسپانيا بوليوار و ياران او را فراري داد.
بوليوار پس از ديدار از اروپا، اين بار با توسل به جنگ اسپانيا را از ونزوئلا و چند سرزمين ديگر امريكاي لاتين بيرون راند. با اين كه اسپانيا از 1821 ديگر توان جنگ با بوليوار را نداشت، استقلال ونزوئلا از سال 1823 صورت عمل به خود گرفت.
اسپانيايي ها از سال 1522 ميلادي در ونزوئلا مستقر شده بودند، ولي چون اين سرزمين فاقد طلا بود و اسپانياييها در جستجوي طلا بودند، در يكي دو قرن اول توجهي به آن نداشتند. مهاجران اروپايي و بوميان و بردگان سياهپوست كه عمدتا در مناطق شمالي ونزوئلا زندگي مي كردند از راه كشاورزي معاش خود را به دست مي آوردند كه پس از كشف نفت در اين سرزمين، از قرن بيستم اوضاع چهره ديگري به خود گرفت. مرور زمان ثابت کرده است که مسائل ونزوئلا، پس از کشف و استخراج نفت که مشتري عمده آن ايالات متحده بوده است، نتيجه همين نفت است.
دو «پنجم ژوئيه» در تاريخ الجزاير - بهاي گزافي كه فرانسه براي استعمار الجزاير پرداخت كرد
عبدالقادر قهرمان ملي
دولت فرانسه در سال 1830 در صدد تصرف الجزاير بر آمد و پنجم ژوئيه اين سال شهر الجزيره و مناطق اطراف آن را گرفت ولي براي استعمار همه الجزاير مجبور شد چهل سال جنگ كند كه 17 سال، قهرمان بزرگ اين جنگ عبدالقادر (1883 - 1808) فيلسوف صوفي و انديشمند الجزايري بود که لقب قهرمان ملي الجزايري ها را به دست آورده است.
الجزاير كه از سال 106 پيش از ميلاد جزيي از قلمرو امپراتوري روم شده بود اواخر قرن هفتم ميلادي ضميمه ممالك اسلامي شد و پس از آن نيزهرچند وقت يك بار زير نگين عثماني و يا قدرتهاي اروپايي قرار مي گرفت، اما از نوعي خود مختاري و فدراسيون قبايل برخوردار بود. اين قسمت مديترانه، از دير زمان سواحل نا امني داشت كه مرکز فعاليت باجگيران دريايي بود و اين گروه سرانجام از ناوگان آمريكا و بعدا انگلستان شكست خوردند. در آغاز قرن نوزدهم يهوديان و تجار الجزايري به ناپلئون امپراتور فرانسه وام نقدي داده بودند كه پس از تبعيد ناپلئون، پول خود را از دولتهاي وقت فرانسه مطالبه مي كردند و چون در دهه سوم قرن 19 در وصول طلب خود سماجت كردند شارل دهم پادشاه وقت فرانسه در صدد تصرف الجزاير بر آمد و به اين سرزمين كه به محاذات فرانسه در سوي ديگر درياي مديترانه قرارگرفته است نيرو فرستاد و بالاخره الجزاير به تصرف فرانسه درآمد.
پس از جنگ جهاني دوم، الجزايري ها براي كسب استقلال خود بپاخاستند و امان فرانسه را بريدند تا در اوايل سال 1962 وعده آن را گرفتند و در ژوئيه موفق به كسب آن شدند. آنان پنجم ژوئيه در سال 1962 را به اين جهت سالروز استقلال خود اعلام کردند که مصادف با پنجم ژوئيه بود و 132 سال پيش از آن در همين روز فرانسويان الجزاير را مورد حمله نظامي قرار داده بودند. به اين ترتيب پنجم ژوئيه روز ملي الجزاير است.
كودتاي ژنرال ضياءالحق در پاكستان
ضياء الحق
پنجم ژوئيه سال 1977 ژنرال ضياءالحق فرمانده ارتش پاكستان در يك كودتاي بدون خونريزي دولت ذوالفقار علي بوتو را كه از طريق انتخابات برسر كار آمده بود ساقط و وي را زنداني ساخت كه بعدا اعدام شد. بوتو رئيس حزب مردم پاكستان و قبلا وزيرخارجه اين كشور بود. بوتو پس از جدا شدن پاكستان شرقي (بنگلادش) از جمهوري اسلامي پاكستان تلاش بسيار كرد كه شيرازه امور از هم نپاشد.
پاكستان به نسبت عمر كوتاه خود بيش از ساير كشورها كودتاي نظامي داشته است.
مردي كه 28 سال وزير امورخارجه شوروي بود و با بركناري او عمر شوروي هم پايان يافت
گروميكو
اندره گروميكو كه با خروج او از دايره سياست خارجي شوروي اين اتحاديه فرو پاشيد پنجم ژوئيه 1909 به دنيا آمد و 80 سال عمر كرد و نزديك به دو سال پيش از فروپاشي شوروي در گذشت.
گروميكو كه در دانشگاه ، اقتصاد كشاورزي خوانده بود در 34 سالگي دردستگاه حزب كمونيست چنان توجه استالين را به خود جلب كرد كه در 1943 (دوران جنگ جهاني دوم ) او را كه 34 سال بيش نداشت به عنوان سفير به آمريكا فرستاد و به او سفارش كرد كه از ديد انتقادي با جزئيات زندگاني و روشهاي آمريكائيان آشنا شود، ضعفهاي آنان را دريابد و زبان انگليسي را بياموزد.
گروميكو كه در كنفرانس هاي تهران ، يالتا و پتسدام در كنار استالين شركت كرده بود پس از يك دوره سفارت در مقر سازمان ملل و يك دوره هم سفارت در لندن معاون وزارت امورخارجه شوروي و از سال 1957 وزير خارجه اين كشور شد و اين سمت را تا سال 1985 برعهده داشت و همه پيروزي هاي سياست خارجي شوروي نتيجه مهارت او بود . با وجود اين ، گورباچف كه با سياست خود به عمر شوروي پايان داد گروميكو را در سال 1985 مودبانه بركنار كرد و به خاطر اين كه با اعتراض كمونيستهاي قديمي رو به رو نشود او را رئيس جمهوري شوروي كرد كه سمتي تشريفاتي و فاقد هرگونه اختيارات اجرايي بود.
مورخان در اين نكته متفق القولند؛ اگر گروميكو كه به آقاي « نيت ( نه ) » در مذاكرات سياسي با غرب شهرت داشت در سمت وزير خارجه شوروي باقي مانده بود اين اتحاديه به آن آساني منحل نمي شد. يکي از عوامل فروپاشي شوروي در اين بود كه در بازي هاي ديپلماتيك با غرب شكست خورد . جانشينان گروميكو نه به كمونيسم معتقد و نه به شوروي وفادار بودند. ديديم كه « شواردنادزه» جانشين گروميكو چه آسان از عضويت حزب كمونيست كناره گيري كرد و گرجستان را از شوروي جدا ساخت تا رئيس جمهوري آن شود.
برخي ديگر از رويدادهاي 5 جولای
1900: يكصد هزار چيني كه در تاريخ به «مشت زنان» شهرت يافته اند و قصد كوتاه كردن دست خارجيان را از وطن خود داشتند 12 هزار نيروي خارجي را در «تيانشان» محاصره كردند. 1945: چرچيل در انتخابات انگلستان شكست خورد. اين انتخابات انگلستان «بلوغ دمكراسي» اين كشور را ثابت كرد، زيرا انگليسي ها احساس كرده بودند مردي كه در زمان جنگ آنان را به پيروزي رساند، شايد نتواند در دوران صلح نخست وزير خوبي برايشان باشد. 1950: تصويب قانون «بازگشت»، اقامت هر يهودي را در اسرائيل تضمين كرد. 1959: دكتر احمد سوكارنو رئيس جمهوري وقت اندونزي پارلمان اين كشور را منحل كرد و اعلام داشت كه تا مردم اهميت و جزئيات دمكراسي را درك نكنند و بهاي «آراء» خود را ندانند بهتر است كشور دمكراسي محدود داشته باشد و سران احزاب و كارشناسان دلسوز در تصميم گيري ها شركت كنند. 1975: دماغه سبز (كاپ ورده) كه از سال 1462 مستعمره پرتغال بود استقلال يافت. اين كشور 420 هزار نفري كه در افريقاي غربي واقع شده است قرنها بهترين تسهيلات را براي كشتي ها فراهم مي كرد زيرا كه در مسير راههاي دريايي بوده است. اين سرزمين پس از ممنوع شدن تجارت برده در آمد خود را از دست داد. داوطلبان كمونيست به تامين استقلال اين سرزمين كه پرتغال آن را يك ايالت خارجي خود اعلام كرده بود كمك بسيار كردند. 1978: مدير زندان شوشي در جمهوري آذربايجان وزير كشور اين جمهوري، معاون و دستيار او را كشت و سپس خودكشي كرد. 1978: در پي قتل رئيس جمهوري يمن شمالي بر اثر انفجار بمب و اعدام رئيس جمهوري يمن جنوبي و بسط نفوذ كمونيستها در اين جمهوري، اتحاديه عرب ضمن ابراز نگراني سريعا وارد عمل شد.
«توماس مور» فيلسوف و شخصيت انگليسي كه حاضر نشده بود پادشاه را به عنوان رييس كل كليساهاي اين کشور به رسميت بشناسد و طلاق گفتن زنش را تاييد کند ششم جولاي در سال 1535 به جرم خيانت! گردن زده شد. مور که يک روشنفکر انگليسي و کاتوليک بود نويسنده يك کتاب «مدينه فاضله (طرحي نو براي تامين سعادت انسان)» است.
هنري هشتم پادشاه وقت انگلستان كه پاپ طلاقهاي پي در پي و ازدواجهاي مكرر او را غير شرعي اعلام كرده بود كليساي انگلستان را تحت رياست خود، مستقل اعلام داشته بود كه بسياري از مردم و مقامهاي انگليسي زير بار نرفته بودند. هنري هشتم «توماس مور» را که لقب «سر» داشت اعدام كرد تا ديگر مخالفان حساب كار خود را بكنند. توماس مور 15 ماه مقاومت كرده و تسليم نظر پادشاه كه خواسته بود نسبت به او سوگند وفاداري ياد كند و رياست وي را بر كليساي انگلستان بپذيرد نشده بود.
هنري هشتم که در تاريخ به سلطان گردن زن معروف شده است يك سال بعد از توماس مور , زن دوم خود «آن بولين Boleyn» را هم به همين صورت اعدام كرد.
«دلار آمریکا» در زادروز آن ـ تاريخچه و تهدیدها
كنگره آمريكا (که در آن زمان، تنها يك مجلس بود) ششم جولای سال 1785 به اتفاق آراء «دلارDollar» را واحد پول آن كشور قرار داد. پيش از انقلاب استقلال، پول انگلستان (ليره) در 13 مهاجر نشين انگليسي آمريكاي شمالي رايج بود. در جريان انقلاب و به سبب خصومت با دولت لندن، آمريكائيان سكه نقره اي اسپانيا به نام «دلار» را كه در مكزيك اسپانيا رايج بود وسيله داد و ستد قرار داده بودند و به همين دليل نام پول ملي خود را «دلار» گذاشتند.
يک سكه نقره اي از قرن چهاردهم به مدت سه قرن و اندي به نام «تالرThaler، دالر، تلار و دلار» در اروپا رايج بود كه اسپانيايي ها آن را حفظ كردند و به مستعمرات خود در قاره آمريكا منتقل ساختند.
«اس با خط عمودي = $» كه علامت بين المللي دلار است نيز از اسپانيايي ها اقتباس شده كه پول خودرا با علامت (پي P) مشخص مي كردند و اين «P» در آمريكاي شمالي به تدريج و در جريان نوشتن به شكل «$» درآمد.
دلار آمریکا همچنین پول رایج ده کشور و 16 منطقه وابسته است. اكوادور، السالوادور و پاناما همان دلار آمريكا را به جاي پول ملي خود بكار مي برند.
بعضي اوقات آمريكايي ها در محاوره، به جاي لفظ دلار، واژه «باكBuck» را بكار مي برند. در دوران جنگ داخلي آمريكا بود که اسكناس دلار (دلار کاغذي با پشتوانه طلا) به تدريج جاي دلار سکه اي (سکه طلا) را گرفت. در آمريكا شوراي پول (که رئیس آن به پیشنهاد رئیس جمهور و رای سنا انتخاب می شود) کنترل سيستم بانكي و ذخاير فدرال (کنترل دلار) را به دست دارد، و سياست مالي كشور از جمله تغيير نرخ بهره را تنظیم و در صورت لزوم تغيير مي دهد. آمريكا برخلاف ساير كشورها، داراي 12 بانك مركزي است. چاپ اسكناس دلار توسط اداره «گراور و چاپ فدرال رزرو» انجام مي گيرد كه از كاغذ و مركب خاص استفاده مي كند كه فرمول تهيه آنها بايد محرمانه بماند.
دلار آمريكا USD برخلاف اسكناس ساير كشورها داراي يك اندازه و يك رنگ است كه در خارج از آمريكا به «پشت سبز» معروف است. از سال 2005 با حفظ زمینه سبز، تغییراتی در رنگ برخی از قسمتهای اسکناس هاي دلار داده شده است که هدف، جلوگيري از جعل آنها بوده است. قبلا اسكناس پانصد دلاري و هزار دلاري هم بود كه ريچارد نيكسون از سال 1969 آنها را از بيم جعل، از جريان خارج ساخت و صد دلاري اينك بزرگترين اسكناس آمريكاست. همين نيكسون برای رهاساختن واشنگتن از محدودیت چاپ دلار، این پول را از استاندارد طلا هم خارج ساخت. حجم دلار درجریان که «ذخيره ارزي» بسياري از كشورها قرار گرفته چهاردهه است که از ميزان طلا در آمريكا بيشتر شده و و دارد بازهم بیشتر مي شود. همه تلاش سران آمریکا دلاریزاسیون کردن اقتصاد جهان پس از جنگ جهانی دوم بود که قدرتهای اقتصادی سابق به فلاکت افتاده بودند. این سیاست به هدف رسید و دلار آمریکا پایه معاملات بین المللی ازجمله نفت، طلا و ... و «ریزرو کورنسی» و یک ذخیره جهانی و ستون قدرت آمریکا شده است ـ قدرتی بالاتر از توان نظامی. این قدرت در دهه یکم قرن 21 با تهدیدهای بالقوه و بالفعل متعدد رو به رو شده است ازجمله تهدید برخی از دولتها به «فروش ذخایر دلارخود»، «جانشین ساختن دلار با پولی دیگر»، عرضه اوراق بهادار آمریکا (ترژری باوند آمریکا) به بازار که کاهش شدید نرخ دلار را به دنبال خواهد داشت. چین نزدیک به یک تریلیون و ژاپن نزدیک به هشتصد میلیارد دلار از این اوراق بهاداررا در دست دارند و پس از این دو، دولت سعودی و .... عرضه دفعتا این اوراق بهادار (دارای بهره) به بازار همه حسابهای آمریکارا برهم می زند. تهدید بالفعل؛ پیدایش یورو (پول واحد چند کشور اروپایی) که با بالارفتن ارزش آن بهای دلار و در نتیجه ارزش ذخیره کشورها پایین می آید، بالا رفتن بدهی های دولت آمریکا که در ژوئن 2010 به 13 تریلیون دلار رسید. این بدهی که بخش بزرگی از درآمد حاصل از مالیاتها صرف پرداخت بهره آن می شود از سال 1980 آغاز شده است. به عبارت دیگر، دولت واشنگتن برای خرج کردن قرض می کند.
بيش از دو سوم دلارهاي چاپ شده در آمريكا در خارج از اين كشور رايج هستند و افزايش روز افزون آنها است و ضامن این دلارها است. به گفته برخي از كارشناسان امور پول، اگر كشورهاي عربي صادركننده نفت دلارهاي نفتي خود را در آمريكا پس انداز نكنند، وضعيت حساس خواهد شد و به همين جهت است كه آمريكا مي كوشد قدرت سياسي ـ نظامي خود را حفظ كند تا دلار به عنوان پول بين المللي باقي بماند.
مقايسه اين دو رقم رسمي، آسيب پذيري آمريكا در قبال دلار را نشان مي دهد:
در سال 1995 ميزان دلار در گردش در سطح جهان 380 ميليارد بود و در سال 2004 هفتصد ميليارد يعني در فاصله 9 سال تقريبا دو برابر شده است كه بيش از دو سوم آن در خارج از آمريكاست. اين، مربوط به اسكناس چاپ شده است و در آن، معاملات اعتباري به حساب نيامده است. از اين رو است كه به نظر گفاسكوف P.Gvaskov كارشناس روس در امور چين، دولت پكن و هر قدرت در حال طلوع در هرگونه معارضه خود با آمريكا، نخست «دلار» را مورد حمله قرار خواهد داد.
در داخل آمريكا به جاي پول نقد، مردم با چك و كرديت كارت معامله و خريد مي كنند. «ماني لاندري» كه در ايران به «پول شويي» ترجمه مي شود، داراي اين مفهوم نيست. اين اصطلاح را «ال كاپون» گانگستر رايج ساخت. وي داراي دهها جايگاه ماشين لباسشويي سكه اي بود و هنگام واريز كردن پول نقد به حسابهايش در بانكها (كه در آمريكا چندان متداول نيست) مي گفت كه اين پولها محصول «لاندري = ماشين لباسشويي برقي» هاي اوست، حال آن كه پولها عمدتا از امور غيرقانوني به دست آمده بود (معاملات قانوني با چك صورت مي گيرد) و از همان زمان، رسانه هاي آمريكا معاملات غير قانوني پول را «ماني لاندري» نوشته اند.
تاسيس اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي ـ ترسیم خطوط مرزی مسئله ساز
اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي به ابتكار لنين كه آرزو داشت روزگاري جهان به صورت يك کنفدراسيون سوسياليستي درآيد ششم جولای 1923 برپايه مليتهاي امپراتوري روسيه تاسيس شد كه در دسامبر سال 1991 يلتسين و دو تن ديگر (سران وقت بلاروس و اوکراين) بدون اعلام قبلي در يك استراحتگاه زمستاني و دریک نشست ظاهرا تفریحی انحلال آن را اعلام داشتند كه ديديم اوضاع اعضاي اتحاديه منحله هم از آن چه كه بود بهتر نشده است؛ تنها مردم اين اتحاديه فروپاشيده برابري اقتصادی ـ اجتماعی نسبي را که داشتند از دست داده اند. پارلمان روسيه (دوما) چندي بعد با تصويب يک قانون، انحلال شوروي را عملي غير قانوني خواند که هنوز هيچيک از دو رئيس جمهوري روسيه پس از انحلال شوروي اين قانون را امضاء نکرده اند!. خطوط مرزی که در سال 1923 ترسبم شد مبنای درستی نداشت زیرا قضیه چندان جدّی نبود و این مرزها و تداخل و تقسیم اقوام اینک مسئله ساز شده و نمونه آن را در زوئن 2010 در قرقیزستان شاهد بودیم. ضعف های ناشی از این مسائل است که ناتو و اتحادیه اروپارا ترغیب به مداخله کرده است. ناتو وارد سه کشور بالتيک شوروي سابق شده و به تحريک بلوک غرب که پابرجا مانده در گرجستان، اوکراين و قرقيزستان انقلاب اصطلاحا مخملي صورت گرفت. گرچه اين انقلابات در اوکراين و قرقيزستان به نتيجه نهايي نرسيدند. روسيه تا جولاي 1923 يک امپراتوري يکپارچه بود.
اندرز موسوليني براي آموزش وطندوستي- مسائل ناشي از ضعف ميهندوستي به باور موسوليني
موسوليني رهبر وقت ايتاليا دراين روز در سال 1932در اجتماع مشترك نمايندگان معلمان، سردبيران نشريات، مولفان و ناشران كتاب گفت: بررسي تاريخ به او فهمانده است كه در هر سرزمين، همه دشواري هاي ملي نتيجه ضعف ميهندوستي بوده بنا براين، ما آموزش ميهندوسي را در مدارس برخواندن و نوشتن و حساب كردن و علوم مقدم مي داريم و از روزنامه نگاران و مولفان موكدا مي خواهيم كه آموزش عمومي ميهندوستي را سرلوحه كار خود قرار دهند و ناشران كتب مولفان تازه را تشويق به اين كار كنند. اين آموزش بايد همه جانبه ولي غير مستقيم باشد كه مردم در برابر آن مقاومت نشان ندهند و آن را دستور دولتي نشمارند. به باور موسوليني، خيانت ،فساد اداري ،طمع به اموال عمومي ،برخي خود خواهي ها و نيز شانه خالي کردن از خدمت و تلاش براي ترقي کشور و پيشرفت و رفاه جامعه نتيجه ضعف وطندوستي است.
موسوليني همان شب دستور العمل محرمانه اي در اين زمينه به شهردارها و مديران كتابخانه هاي عمومي ايتاليا صادر كرد كه بعدا معلوم شد يكي از موارد آن توزيع رايگان پرچم ايتاليا ميان مردم و نصب آن در اعياد بوده و نيز چاپ و اهداء عكس مجسمه سزارهاي روم و ....
مرور زمان نشان داده است كه تنها در ايالات متحده آمريكا عملا مطابق اين اندرز عمل مي شود و آمريكايي جوان با اين كه مي داند تبار او مهاجر بودند، به ميهن خود شديدا علاقه و وابستگي دارد و آماده شنيدن كلامي بر ضد وطن نيست و اين وطندوستي كه نتيجه اش دادن بي چون و چراي ماليات، اطاعت از قوانين، حمايت از كارهاي دولت و نگذاشتن چوب لاي چرخ حكومت، بر افراشتن پرچم در منازل و قرار دادن آن بر اتومبيلها در اعياد ملي است علاوه بر كلام معلمان، در گزارش هاي رسانه هاي آمريكا هم مشاهده مي شود. رهبران شوروي سابق خلاف آن را اندرز دادند و سعي كردند انسان بين المللي به وجود آورند كه شكست خوردند و هرچه را كه رشته بودند پنبه شد.
آغاز جنگ خونين و ويرانگر «بيافرا» - رويدادي که بوي نفت مي داد!
سرهنگ اوجوكوو --------- سرلشكر گوون
جنگ داخلي خونين و ويرانگر فدراسيون نيجريه معروف به جنگ بر سر استقلال ناحيه «بيافرا» كه نفت و طمع كمپاني هاي نفتي عامل آن قلمداد شده اند ششم جولاي 1967 آغاز شد، تا سال 1970 طول كشيد و باعث مرگ پانصد هزار تن از جمله 400 هزار غير نظامي عمدتا از قبيله «ايبو» شد.
سرهنگ «اوجوكوو» كه متوجه شده بود منطقه او بر روي اقيانوسي از نفت قرار گرفته، به احتمال زياد به تشويق يك كمپاني نفتي اروپايي در ماه مي 1967 اين منطقه را از فدراسيون نيجريه جدا ساخت، آن را كشور بيافرا ناميد و اعلام استقلال كرد و با كمپاني نفتي مورد نظر وارد مذاكره شد.
ژنرال گوون رئيس دولت وقت نيجريه با سلاحهايي كه از شوروي به دست آورده بود از ششم جولاي 1967 به محاصره بيافرا دست زد و با آن وارد جنگ شد. بيشتر تلفات نتيجه محاصره و كمبود مواد غذايي بود. سرانجام با فرار سرهنگ اجوكوو از كشور جنگ بيافرا پايان يافت و موضوع استقلال منتفي شد.
برخي ديگر از رويدادهاي 6 جولای1415: شوراي كليساي کاتوليک آلمان كه «يان هوس» را به جرم الحاد به مرگ محكوم كرده بود در اين روز آتش زد. 1782: در جريان رقابت انگلستان و فرانسه بر سر تصاحب هند، ناوگان دو كشور در آبهاي نزديك مدرس با يكديگر وارد جنگ شدند. 1827: دولتهاي انگلستان، روسيه و فرانسه با امضاي عهد نامه لندن استقلال يونان را به رسميت شناختند و متعهد شدند كه اين استقلال را به دولت عثماني بقبولانند. 1908: شورش افسران جزء ارتش عثماني به رهبري «نيازي بگ» بر ضد دولت اين كشور آغاز شد تا مجبور به انجام اصلاحات شود. 1958: الاسكا كه در قرن 19 از روسيه خريداري شده بود ايالت چهل و نهم آمريكا اعلام شد. 1964: سرزمين افريقايي مالاوي كه تحت نام «نياسالند» مستعمره انگلستان بود استقلال يافت. 1975: جزاير كومور از فرانسه جدا و اعلام استقلال كرد. 1990: شوراي «ناتو» با توجه به تحولات در بلوك شرق (خروج از انسجام) اعلام كرد كه از تسليحات اتمي و متعارف خود در اروپا خواهد كاست.
7 جولایايرن سنگدل، زني كه به خاطر قدرت پسرش را كور كرد - دسيسه هاي يک مادر برضد فرزند!
هفتم ژوئيه سال 797 ميلادي، ايرن Irene كه پس از مرگ شوهرش«لئونLeo چهارم»، نايب السلطنه روم شرقي (بيزانتيوم) شده بود تا پسرش به سن لازم براي پادشاهي برسد و سلطنت را به او بسپارد، تحت تاثير حس خودخواهي، فرزند را كور كرد كه تا آخر عمر قدرت را در دست داشته باشد!.
يك روز پيش از اين واقعه، ژنرالهاي ارتش و مقامات تراز اول كشوري در ملاقاتي به «ايرن» توصيه كرده بودند، حال كه سن پسرش به نصاب مقرر رسيده است بهتر است كه اختيارات را به او بدهد و وي همان شب با ترفندي فرزند را كور كرد كه تا پايان عمر نايب السلطنه «شاه نابينا» باقي بماند و بعدا چون متوجه محبوبيت «پادشاه نابينا» كه به نام كنستانتين ششم تاجگذاري كرده بود ميان مردم و ارتش شد او را ترغيب به گرفتن زن دوم كرد و سپس محرمانه قضيه را به سران كليسا اطلاع داد و آنان را وادار به تكفير فرزند کرد كه با ارتکاب تعدد زوجات، آيين مسيح را ناديده گرفته است. اما، دسيسه هاي ايرن بر ارتش فاش شد و ژنرالها وي را مجبور به كناره گيري كردند كه بعداً چون خانه نشيني او را كه شيفته بي قرار قدرت بود رنج مي داد خودكشي كرد.
«ايرن» جمعاً 17 ماه به عنوان نايب السلطنه روم شرقي به پايتختي قسطنطنيه (استانبول) حكومت كرده بود و در تاريخ از او به عنوان «ايرن سنگدل» نام برده مي شود. حكومت او همزمان با خلافت هارون الرشيد بر جهان اسلام و شارلماني بر اروپا بود كه هر دو مردان نيرومندي بودند.
عكس مجسمه ايرن در موزه كه از پشت شيشه گرفته شده است
پادشاه فرانسه برضد یهودیان
لوئي نهم پادشاه وقت فرانسه كه در لشكركشي هفتم صليبيون به خاورميانه شركت كرده بود هفتم جولای 1250 در مصر به اسارت حكمران اين كشور درآمد كه بعدا با پرداخت خونبها، خود را آزاد ساخت. وی پیش از این لشکرکشی، دستورداده بود که یهودیان فرانسه علامت زرد (باژ) بر یقه کت خود بدوزند تا در معابر و اماکن عمومی شناخته شوند. لوئی نهم یهودیان را متهم به نوسان دادن مصنوعی بهای طلا و نقره با هدف کسب درآمد بیشتر، احتکار و ... کرده بود. هفت قرن بعد هیتلر اقدام مشابهی انجام داد و یهودیان آلمان را موظف به نصب علامت مشخصه زرد به لباس خود کرد و از اشتغال به مشاغل مشخص محروم ساخت.
سرگذشت تأمل برانگیز هاوایی ـ روزی که جزایر هاوايي ضمیمه آمریکا شدند
Kalaka پادشاه هاوايي
هفتم جولای 1898 (16تیرماه 1277 هجری) ویلیام مکینلی رئیس جمهور وقت آمریکا مصوبّه کنگره (پارلمان) این فدراسیون مبنی بر ضمیمه ساختن مجمع الجزایر هاوایی به قلمرو آن دولت را امضاء و این مجمع الجزایر که قرنها کشوری مستقل و دارای پادشاه بود استقلال خودرا از دست داد و با اینکه در مرکز اقیانوس آرام (میان قاره آمریکا، استرالیا و ژاپن) واقع شده است و از ساحل غربی ایالات متحده هزاران کیلومتر فاصله دارد از 21 آگوست 1959 ایالت پنجاهم آمریکا شد. منتقدین و دولتهای معارض آمریکا همیشه از سرگذشت هاوایی مثال می آورند.
مجمع الجزایر هاوایی مرکب از هشت جزیره بزرگتر و صدها جزیره کوچک جمعا به وسعت 28 هزار کیلومتر مربع در اقیانوس آرام زنجیری بطول 2 هزار و 450 کیلومتر را تشکیل می دهند. بومیان این جزایر از نژاد پولینزیایی (پلی نژی) هستند و تاریخی دو هزار و سیصد ساله دارند. جیمز کوک انگلیسی در سفر دریایی سوم خود به دور دنیا در دهه 1770 از هاوایی دیدار کرد و درآنجا با مقاومت روبه رو شد و برای نجات خود و همراهانش مجبور شد با پادشاه آنجا ملاقات کند و در این ملاقات اورا به گروگان بگیرد تا اجازه یابد همراهانش را به کشتی بازگرداند که با چهار تفنگدارش به دست عوامل یک خان هاوایی (رئیس قبیله) کشته شد. یادداشتهای برجای مانده از کوک در دو توقف در هاوایی درباره زیبایی و حاصلخیزبودن آن سبب شد که جمعی اروپایی برای کشت نیشکر، موز و آناناس و ... به آن مجمع الجزایر (که کوک نام یک امیرزاده انگلیسی به نام «ارل ساندویچ» را بر آنها نهاده بود) بروند و متعاقب آنان، بسیاری از آمریکائیان. درزمان این مهاجرت، سلطنت هاوایی در دست دودمان «کامه هامه ها» بود که از 1795 تا 1872 حکومت و با استقرار اروپاییان و امریکاییان در هاوایی و ایجاد درختستان و مزرعه موافقت کردند. یکی از درختستاندارهای آمریکایی سنفورد دل (به ضم دال) بود که بنیادگذار یک کمپانی به نام «دل» است که بیشتر موز، آناناس، انبه و سایر میوه های حاره ای مورد نیاز آمریکاییان را تامین می کند.
سلطنت هاوایی از سال 1872 با رای سران قبایل به دودمان «کالاکاوا» منتقل و مشروطه شد و به محدود کردن آزادی عمل مزرعه داران خارجی و گرفتن مالیات از آنان دست زد. این مزرعه داران و عمدتا آمریکاییان که خود و کارکنانشان مسلح بودند سر به مخالفت برداشتند بگونه ای که «کینگ کالاکاوا» مجبور شد در سال 1891 کنار رود و جای اورا خواهرش، بانو «لیلیواوکالانی (متولد دوم سپتامبر 1838 و متوفا در 1916)» گرفت و ملکه هاوایی شد و آخرین پادشاه بود.
Liliuokalani درجواني
مزرعه داران آمریکایی (به نوشته برخی از مورخان، به تحریک مقامات واشنگتن که پس از وارد ساختن کالیفرنیا به اتحادیه در سال 1846 چشم به هاوایی دوخته بودند) مخالفت را به نافرمانی تبدیل کردند و خواهان برقراری رژیم جمهوری شدند، ملکه هاوایی دست به مقاومت زد و مزرعه داران آمریکایی که با مهاجرت انبوه چینیان و ژاپنی ها به هاوایی هم که اطاعت از حکام محلی می کردند رو به رو شده بودند به بهانه حفظ منافع و املاک و جان کارکنان خود که بعضا اتباع آمریکا بودند به تشکیل «کمیته امنیت» دست زدند. این معارضه به دولت واشنگتن که در انتظار چنین وضعیتی بود امکان داد که به رزمناو «بوستون» که در همان نزدیکی بود دستور مداخله دهد. تفنگداران این ناو کاخ ملکه را متصرف شدند و گفتند که مداخله آنان موقتی و برای برقراری نظم است و پس از اطمینان از تامین امنیت خواهند رفت و از ملکه خواستند که (موقتا) تفویض اختیار کند و ملکه که دستخط او باقی است تا برقراری نظم، اختیارات خودرا به مجموعه کمیته امنیت مزرعه داران و نظامیان آمریکا سپرد که این کمیته 17 ژانویه 1993 اورا برکنار و اعلام داشت که نظام جمهوری برقرار خواهد کرد که روسای قبایل بومی مخالفت کردند و دست به مقاومت مسلحانه زدند ولی کاری از پیش نبردند و جمهوری هاوایی چهارم جولای (ژوئیه) 1894 (سالروز اعلام استقلال آمریکا) تشکیل شد. جمهوری هاوایی ملکه لیلیواوکالانی را به اتهام مقاومت مسلحانه قبلی در برابر کمیته امنیت محاکمه و به پنج سال حبس خانگی (درساختمان سابق کاخ سلطنتی) محکوم کرد. کار به اینجا هم ختم نشد و در واشنگتن، سیاستمداری به نام «فرانسیس نیولاندز» پرچم الحاق هاوایی به قلمرو آمریکارا برافراشت و پس از آماده ساختن زمینه، طرح این الحاق را به کنگره داد که تصویب شد و «مکینلی» که منتظر مجوز کنگره بود آن را امضاء و قانون کرد و هاوایی استقلال خودرا از دست داد و ضمیمه آمریکا شد. این وضعیت خشم ژاپن را (که از پیش منتقد کنترل گوام و فیلیپین توسط دولت واشنگتن بود) برانگیخت و یکی از علل شبیخون هفتم دسامبر 1941 امپراتوری ژاپن به هاوایی (پرل هاربور) همین بود. دولت واشنگتن پس از خرید آلاسکا، ضمیمه کردن هاوایی و تصرف پورتوریکو، گوام، فیلیپین و چندجزیره کوچک در اقیانوس آرام به صورت یک امپراتوری درآمده که فیدل کاسترو آن را «امپراتوری روم نوین» گفته است. استالین نیز مخالف ایالت آمریکا شدن هاوایی و آلاسکا بود و تا او زنده بود این دو منطقه ایالت نشدند.
هاوایی که اینک ایالت پنجاهم فدراسیون آمریکاست بیش از یک میلیون کارت سبزی (مقیم قانونی) دارد و به همین شمار مقیم موقت. شمار اتباع رسمی ساکن این مجمع الجزایر یک میلیون و سیصد هزار نفر است. (تحولات هاوايي و آلاسکا بر حسب زمان خود به موقع در اين سايت آمده اند).
ملكه «لي ليواكالاني Liliuokalani» آخرين پادشاه مجمع الجراير هاوايي در آخرين ماه سلطنت
اعلاميه سوسياليستهاي متحد در آلمان درباره مشارکت در تملک ابزارهاي توليد
احزاب سوسياليست آلمان كه در ماه مه سال 1875 با هم ائتلاف كرده و با گزينش بخش هايي از عقايد و فرضيه هاي «ماركس» و «لاسال»، تحت نام «سوسيال دمكراسي» متحد شده بودند هفتم ژوئيه اين سال ضمن صدور اعلاميه اي خواستار آموزش عمومي اجباري و رايگان، تعطيل عمومي اجباري يكشنبه ها براي همه، غير قانوني شدن اشتغال زنان در اموري كه براي سلامت آنان زيان آور و خلاف اخلاق است، انتخاب مديران كارگاه ها توسط كارگران و كاركنان و وضع قانوني تازه براي تملك و يا مشارکت در تملک وسايل توليد توسط كاركنان شدند. قسمت آخر اعلاميه از نظريه «لاسال» گرفته شده است، زيرا «ماركس» خواهان مالكيت عمومي وسائل توليد بوده است.
تلاش های بی حاصل «لفوف» برای آرام کردن روسها
Georgy Levov
گئورگی لفوف Georgy Levov شاهزاده روس و رئیس دولت موقت روسیه هفتم جولای (ژوئیه) 1917 پس از اینکه ساویت شهر پتروگراد (سن پترزبورگ) مرکب از نمایندگان کارگران و نظامیان (هر هزار نفر یک نماینده) نظر او در باقی ماندن روسیه در جنگ جهانی اول را ردّ کرد جای خودرا به «الکساندر کرنسکی» داد تا دامنه اعتراضها گسترش و انقلاب ادامه نیابد. نیکلای دوم تزار روسیه 15 مارس 1917 به عنوان آخرین اقدام پیش از تفویض اختیارات و کنار رفتن (که همان روز صورت گرفت)، لفوف را رئیس دولت موقت کرده بود تا شاید روسها آرام شوند. نیکلای دوم که مدتها با اعتراض و تظاهرات مردم رو به رو بود و تدابیر او ازجمله تشکیل پارلمان (دوما) موثر واقع نشده و تظاهرات و اعتصابها پایان نمی یافت پس از مشاهده پیوستن نظامیان به معترضین، تفویض اختیار کرده و از صحنه خارج شده بود. لفوف که در جامعه روسیه و بویژه پس ازابتکار ایجاد کمیته های شهر و روستا با هدف حل مسائل محلی به مردمی بودن شهرت یافته بود در دوره کوتاه نخست وزیری به هر تدبیری که دست زد موفق به آرام کردن مردم نشد. لفوف در طول سه ماه و 22 روز حکومت بارها به روسها قول داده بود که مسائل را از راههای دمکراتیک حل خواهد کرد و نتایج منفی انقلاب فرانسه را برایشان گفته بود که موثر واقع نشده بود. «لفوف» الکساندر کرنسکی ـ یک سوسیال دمکرات و از فعالان انقلاب را وزیر دادگستری خود کرده بود و کرنسکی مجازات اعدام و سانسور مطبوعات را لغو کرده بود. برغم حمایت نسبی مِنشویکها (سوسیال دمکرات های روسیه ـ اقلیت) کرنسکی هم موفق نشد و عمر حکومت او به سه ماه نرسید و بلشویکها که زمام انقلاب و رهبری معترضین را به دست آورده بودند آن را به پیروزی رسانیدند. لفوف که موفق به فرار از روسیه شده بود سالها در فرانسه زندگی می کرد و در 1925 (هشت سال پس از انقلاب) در پاریس درگذشت. کارشناسان علم حکومت و جامعه شناسان تجربه حاصل از وضعیت روسیه در سال 1917 را به صورت چند قاعده درآورده اند که یکی از این قواعد این است که دولت ها نباید رفتاری داشته باشند که اعتراض های خیابانی به صورت یک کار روزانه درآید و عادت مردم شود که سلب عادت دشوار و گاهی غیر عملی است. باید مسئله درک، تحلیل و سریعا حل شود. اصحاب نظر انقلاب سال 1357 (1978 ـ 1979میلادی) ایران را مشابه انقلاب روسیه در سال 1917 دانسته و گفته اند که شاه عینا کارهای نیکلای دوم را تکرار کرد و دو نخست وزیر او در آن سال نقش لفوف و کرنسکی را ایفاء کردند و به همانگونه هم شکست خوردند.
برخي ديگر از رويدادهاي 7 جولای
1753: پارلمان انگلستان قانون اعطاي تابعيت انگلستان به يهوديان را تصويب كرد. 1815: نيروهاي متحدين پس از شكست ناپلئون در جنگ واترلو و تسليم شدنش، وارد پاريس شدند. 1937: با تعرض ارتش ژاپن به حومه پكن، جنگ پرتلفات ژاپن با چين اغاز شد. 1966: (1345 هجري خورشيدي): قانون ايجاد شوراهاي داوري در مناطق شهري ايران لازم الاجرا شد. اعضاي اين شوراها كه انتخابي بودند اختلافهاي كوچك را از راه داوري و كدخدا منشي حل مي كردند، تقريبا همان كاري كه خانه هاي انصاف در روستاها انجام مي دادند. تشكيل اين شوراها بار دادگستري را تا حدي كم كرد. 1966: ( 1345 ) : ايران داراي خطوط هواپيمايي ملي (دولتي) در سطح بين المللي شد. قانون اساسي جمهوري اسلامي هم در اصل 44 دولتي بودن شركتهاي هوايي ايران را تصريح كرده است. 1978: (1357 هجري خورشيدي): بخش فارسي راديو دولتي انگلستان (بي بي سي) بر ميزان مطالبي كه ضديت با شاه وقت ايران در آنها آشگار بود به صورتي چشمگير افزود.
اين سكه دينار هشت سال پس از نخستين دينار نقره ، بسال 705 ميلادي از سوي حكومت امويان ضرب و در سراسر سرزمين هاي اسلامي به جريان گذارده شد.
هشتم ژوييه سال 696 ميلادي- دوران خلافت امويان- نخستين سکه دينار اسلامي كه در اندک مدتي پس از آن، پول رايج سراسر جهان اسلام قرار گرفت در حجاز ضرب شد و و سال به سال بر میزان خلوص این سکه نقره ای افزوده شد. واژه «دينار» لاتين است و روميان واحد پول خود را دينار و يونانيان دراخما (درهم) مي ناميدند.
در همين روز و همين سال "عربي"، زبان و خط رسمي همه بلاد اسلامي اعلام شد. از ميان كشورهاي اسلامي آن زمان، ايرانيان تنها ملتي بودند كه زبان خود را حفظ کردند. تركيه نيز در دهه 1920 خط عربي را ترك گفت و الفباي لاتين را جايگزين آن ساخت كه به دليل داشتن حروف صدادار (واول) تلفظها در اين كشور يكسان شده و لهجه هاي محلي كاهش يافته اند.
نخستين داروخانه
نخستين داروخانه عمومي به مفهوم امروز (مغازه) هشتم ژوئيه (روزي چون امروز) در سال 707 ميلادي در شهر بغداد كار خود را آغاز كرد. تأسيس داروخانه در غرب مربوط به قرن هجدهم است. پيش از تأسيس داروخانه، پزشكان - خود دارو به بيمار مي دادند. نخستين دانشكده داروسازي جهان در سال 1821 در فيلادلفيا داير شد. در آمريکا بر اثر فشار کارخانه هاي داروسازي، از سال 1854 قرار شد فروش بسياري از داروها تنها با نسخه دكتر، مجاز باشد و دارو زير نظر دكتر به مصرف برسد و ....
روزگاري که آمريكاي شمالي يك ايالت انگلستان بود
هشتم ژوئيه 1623(17 تیرماه)، شاه وقت انگلستان 16 سال پس از استقرار مهاجران انگلیسی در آمريکاي شمالي، منطقه مسکونی آنان را ، يك ايالت انگلستان خواند و فرمان مربوط صادر شد. انگليسي هايي که در سال 1607 پا به آمريكاي شمالي گذارده و در دهانه خلیج چساپیک و اطراف آن مستقر شده بودند اين منطقه را به افتخار اليزابت اول، ملكه باكره (ویرجین) و بدون شوهر انگلستان «ويرجينيا» نامگذاري كرده بودند.
مورخان نوشته اند پس از آنكه ارزش محصول توتون (تنباكو) صادراتي ويرجينيا در سال 1618 (11 سال پس از استقرار انگليسي ها) به پنجاه هزار ليره طلا رسيد، جيمز پادشاه وقت انگلستان که نام او بر نخستين آبادي ساخت مهاجران گذارده شده بود و هنوز «جيمزتاون» خوانده مي شود به فكر ضميمه كردن آن منطقه به خاك انگلستان، به عنوان يک ايالت دوردست آن کشور افتاد ولي بهانه در دست نداشت. درگيري خونين بوميان (اصطلاحا سرخپوستها) که از اراضی نیاکان در برابر تعرض مهاجران دفاع می کردند با این مهاجرين در سال 1623 اين بهانه را به کينگ جيمز داد و به پارلمان انگلستان اطلاع داد كه قتل سه هزار انگليسي در طول 15 سال به دست سرخپوستان غيرقابل تحمل است و بنابراين ويرجينيا [همه ايالات متحده امروز در آن زمان ويرجينيا خوانده مي شد] را يك ايالت آن کشور اعلام مي كند. امريكا از آن تاريخ تا سال 1776 كه اعلام استقلال كرد متعلق به انگلستان و پايتخت آن شهر ويليامزبرگ بود. مهاجران تصمیم به جدایی از انگلستان نداشتند و دلیل این جدایی عمدتا این بود که لندنی ها حاضر نبودند آنان را که از محل صدور توتون و پنبه و ... ثروتمند شده بودند در حکومت با خود شریک کنند و با حضور نمایندگان آنان مالیات وضع کنند و عوارض و مالیاتی بیش از اتباع مقیم کشور تحمیل نکنند. 233 سال پس از اعلام استقلال، هنوز رسانه های آمریکا اخبار مربوط به خاندان سلطنتی انگلستان را وسیعا منتشر می کنند. جز سه تن، بقیه روسای جمهوری آمریکا انگلیسی تبار بودند.
باقيمانده ساختمان كليسايي كه مهاجران انگليسي 32 سال پس از استقرار در آمريكاي شمالي، بسال 1639 در جيمزتاون براي خود ساختند. مهاجران انگليسي كه در آغاز همگي مرد بودند 14 مه 1607 با ساختن قلعه اي براي محافظت خود در كنار جيمز ريور ، سكونت در آمريكاي شمالي را آغاز كردند . آنان در زمستان 1606 انگلستان را با سه كشتي به مقصد آمريكا ترك كرده بودند.
پيروزي روسيه بر سوئد
هشتم ژوئيه در سال 1709، ارتش روسيه به فرماندهي پتر اول (بزرگ) در جنگي، به قدرت نظامي سوئديها كه در منطقه بالتيك و شمال اروپا اقتدار داشتند پايان داد. در اين جنگ يك روزه که در تاريخ به جنگ poltava معروف شده است، ارتش سوئد، 18500 سرباز از دست داد.
تصميم لندن به تقسيم فلسطين و تولد مسئله اي به نام اعراب و اسرائيل
هفتم جولاي سال 1937 دولت انگلستان تصميم بر تقسيم سرزمين تحت الحمايه خود، فلسطين، ميان اعراب و يهوديان آن سرزمين گرفت و اين تصميم را پس از تصويب آن در شوراي وزيران آن کشور اعلام داشت. طبق اين تصميم، قرار شده بود كه دو سوم فلسطين متعلق به اعراب باشد و يك سوم آن به يهوديان داده شود و شهرهاي قدس (اورشليم)، بيت لحم و ناصره (نازارت) تا مدتي در كنترل انگلستان باقي بماند تا درباره سرنوشت آنها اتخاذ تصميم شود. يهوديان از اين تقسيم بندي دولت لندن كه سهم آنان يك سوم بود استقبال نكردند.
کابینه انگلستان قبلا و در آخرین جلسه اکتبر 1917 خود (دوران جنگ جهاني اول که نيروهاي انگليسي وارد فلسطين شده و عثماني ها را شکست داده بودند و زد و خورد هنوز ادامه داشت) فکر ایجاد یک کشور برای یهودیان در فلسطین را تایید کرده بود که آرتر جیمز بالفور وزیر امور خارجه وقت انگلستان سه روز بعد (دوم نوامبر 1917) این اقدام را به صورت یک اعلامیه به رئیس انجمن یهودیان انگلیسی ابلاغ کرد که به «اعلامیه بالفور» معروف است. در آن زمان، هنوز فلسطین اسما بخشي از خاک امپراتوری عثمانی بشمار می رفت. هدف دولت لندن از «اعلاميه بالفور» جلب حمايت يهوديان جهان بود.
با اين اقدام انگلستان مسئله اي به وجود آمد که هنوز ادامه دارد و اين مسئله تاکنون منجر به سه جنگ تمام عيار ميان اعراب و اسرائيل شده است. نزاع طرفين از دهه 1980 عمدتا ميان فلسطيني ها و اسرائيل بوده است، زيرا از اتحاديه عرب تنها نامي بر كاغذ باقي مانده و دولتهاي عربي جز سوريه در قبال مسئله فلسطين فعاليت و تعصب سابق را ندارند. عراق نيز (به ظن قوي با فشار اسرائيل به آمريكا) درهم شكسته و آن عراق سابق نيست. عراق قبلا در جهان عرب داراي نيروي نظامي برتر بود و يك بار هم اسرائيل را موشكباران كرده بود.
اخطار خروشچف به آمريكا بر سر کوبا
هشتم جولای 1960 نیکیتا خروشچف نخست وزير وقت شوروي به آمريكا اخطار كرد كه اگر در صدد دسيسه جويي و توطئه در كوبا برآيد، ارتش سرخ را به كمك كوبا خواهد فرستاد. طبق اسنادي كه دهها سال بعد علني شد متعاقب اين اخطار، به ارتش سرخ آموزش داده شده بود كه چگونه از تنگه «برينگ» بگذرد و از طريق آلاسكا و كانادا خود را به ايالات متحده برساند و به چه ترتيب زيردريايي هاي شوروي آمريکا را محاصره كنند، بمب افکنهای دورپرواز آسمان را ترک نکنند و .... حتی بمباران اتمی آمریکا از طریق فضا طراحی شده بود زیرا که برای روسها تردید نبود که هرگونه درگیری نظامی بر سر کوبا به جنگ اتمی منجر می شد.
با این حمایت صریح، فیدل كاسترو يك ماه بعد در (هفتم آگوست 1960) دارايي هاي آمريكاييان در كوبا از جمله پالايشگاه هاي نفت آنان را ملّي اعلام كرد.
برخي ديگر از رويدادهاي 8 جولای
1792: انقلابيون فرانسه به دولت پروس (آلمان) كه به آنان اخطار كرده بود نسبت به پادشاه فرانسه فرمانبردار باشند اعلان جنگ دادند. 1833: طبق معاهده «خونكار اسكله سي» كه در اين روز ميان روسيه و عثماني بسته شد، سلطان عثماني متعهد شد كه تنگه هاي بسفور و داردانل را به روي كشتي هاي جنگي ساير كشورها، جز روسيه ببندد. قدرتهاي اروپاي غربي بر ضد اين پيمان بپاخاستند و.... 1889: روزنامه «وال استريت جرنال» كه موضعي محافظه كارانه دارد و از تيراژ حدود دو ميليون نسخه برخوردار است انتشار خود را در آمريكا آغاز كرد. 1920: سرزمين افريقايي كنيا كه تحت الحمايه انگلستان بود از اين روز يك مستعمره (كلني) انگلستان شد. 1960: لومومبا نخستين نخست وزير كشور جديد الاستقلال كنگو كه با دسيسه اروپائيان و نافرماني برخي نظاميان اين كشور و اعزام سرباز از بلژيك به كنگو رو به رو شده بود براي حل مسئله به شوراي امنيت سازمان ملل متوسل شد. 1981: براي نخسين بار در تاريخ آمريكا يك زن قاضي ديوان عالي اين كشور شد كه سمتي مادام العمر است. وي بانو «ساندرا دي اوكانر Sandra Day O’Connor» است كه قبلا قاضي يك دادگاه پايين تر بود. ديوان عالي آمريكا كه در صدر قوه قضايي اين كشور قرار دارد داراي 9 قاضي است. ايراد وارده، همين مادام العمر بودن سمت اين قضات است و ديگري انتخاب قضات اين ديوان توسط رئيس جمهور آمريکا (قوه مجريه) و تاييد اين انتصاب در سناي اين کشور (قوه مقننه) است حال آن که سه قوه بايد منفک از هم مي بودند. همين انتصاب قاضي از سوي رئيس جمهور سبب شده است که بعضي اوقات براي سالهاي طولاني ديوان عالي آمريکا يکطرفه (يک حزبي) شود. در بيشتر کشورها قاضي دادگاه عالي توسط کانون حقوقدانان معرفي مي شود و سالهاي انتصاب او محدود است. بانو ساندرا در سال 2006 تصميم به بازنشسته شدن گرفت. 1993: كشورهاي صنعتي هفتگانه اجازه دادند كه روسيه هم در كنفرانسهاي سران آنها شركت كند! که تاکنون حاصلي هم براي اين کشور نداشته است.