از دیدگاه نگارنده تیر و کمان از جنگ افزارهای بسیار کهن پارسی ست که پیشینه ی آن به دوران سنگ می رسد و شمشیر با دوران مفرغ و برنز پیوند دارد . در تخته سنگهای
دشتها و کوهای زاگروس نگاره هایی از صحنه های شکار جانورانی به مانند قوچ پلنگ و بز کوهی با رنگ های سرخ و سفید از دورانهای پیش از تاریخ بر جای مانده که بو میان لرستان آنها را با تیر و کمان و نیزه شکار می کنند . در نوروز نا مه می خوانیم :
و کمان گیو مرث بدان روز گار چوبین بود ...و گفته شده که گیو مرث نوک پیکان را از استخوان جانوران می ساخت . البته در نوشتارهای تاریخی آمده که خود کمان را نیز از تکه های
استخوان می ساختند و روی آن را پی پیچ می کردند و روغنی ویژه به خورد آن می دادند تا آنکه حالتی فنری پیدا کند . در ایران باستان کمان پارسی یکی ااز دور پر تاپ ترین
کمانها بود کمان را از چوب و شاخ جانورانی به مانند گوزن و بز کوهی نیز می ساختند و چله ی یا زه کمان را از چرم خر گور و گوزن می ساختند و تنه ی پیکان را از چوب درخت بید و
برای اینکه تیر راست پرتاب و پران شود و پایداری آن در هوا بیشتر شود چند پر عقاب در پایانه ی تیر می چسباندند . :تیر خاکی نام گونه ای از تیر بود که با استخوان جانوران می ساختند و بسیار دور پر تاب بود . و در دوران مفرغ و برنز نوک پیکان را از کانیهای فلزی می ساختند :
تیر خاکی را بود میدان جو لان بیشتر
خاکساران محبت را صعود دیگر است (صائب )
.................................................. .......
بمالید چاچی کمان را به دست
به چرم گوزن اندر آورد شصت ( فردوسی )
.................................................. .......
در دست شیر مردان هر ساعتی به پای
چرم گوزن را بکشد تنگ استوار
چو پای را به چرم گوزن اندر آورد
از بیم چو گوزن شود شیر مرغزار (امیر معزی )
.................................................. ......
چو بر شاخ آهو کشد چرم گور
بدوزد سر مور بر پای مور ( نظامی )
.................................................. .........
خدنگی که بد پیکانش بید برگ
فرو دوخت بر تارک ترک ترگ (فردوسی )
.................................................. .........
به گلخن می نشینم شعله ی خنجر می کشد بر من
به گلشن می روم پیکان شاخ بید می بارد ( ظهوری )
.................................................. ................
ز رخشنده پیکان و پر عقاب
همی دامن اندر کشید آفتاب (فردوسی )
.................................................. ..................
ز پیکان الماس و پر عقاب
بتابید رخشان رخ آفتاب (فردوسی )
.................................................. ...................
خدنگی گزین کرد پیکان چو آب
نهاده بر او چار پر عقاب ( فردوسی )
.................................................. ....................
توان و زور کمان بسته به نیرویی بود که برای کشیدن زه یا چله ی کمان نیاز بود که به همان میزان نیروی وارده بر تیر را نیز نشان می داد . در هنگام جنگ و یا شکار جانوران بزرگ و درنده
نیاز بود که نیروی کمان با هیکل جنگاور یا جانور شکاری هماوردی کند . در ایران باستان دو گونه کمان بود چرخ کمان (کمان قوسی شکل ) و کمان پارسی که راست بود . کمانهای
پارسی را کمان چهار خم نیز می گفتند . ازیرا از یک سو دو خمیدگی برجسته و از سوی دیگر دو خمیدگی گود داشت .
در کتابهای تاریخی گفته شده که بهترین کمانها در سرزمین ماورالنهر (فرا رودان ) ساخته می شد . از جمله کمان چاچی که در شهری به نام چاچ در همان سرزمین ساخته می شد .
در حدود العالم آمده : مردم گرگانج ( ترکمنستان ) از کمانوران هستند . . . این مردمان ماورالنهر مردمانی جنگی و غازی پیشه اند ( جوانمردان جنگجو ) . . . چاچ ناحییتی ست
بزرگ و آبادان و مردمانی غازی پیشه و جنگ گر و توانگر و بسیار نعمت و از وی کمان و تیر خدنگ و چوب خلنج بسیار افتد . . . و در برهان آمده : چاچی نام شهریست از ماورا لنهر
که به تاشکند اشتهار دارد و بعضی کاشغر گفته اند و کمان خوب از آنجا آورند و منسوب به آنجا را چاچی گویند عموما و کمان را خصو صا . . .
و زان پس بزرگان شدند انجمن
ز آموی تا شهر چاچ و ختن ( فردوسی )
..................................................
کمندی چو ابروی طغاچیان
به خٌم (کمان ) چون کمان گوشه ی چاچیان ( نظامی ) (شرفنامه )
.................................................. ........................
و زآنجا شوم سوی چاچ و تراز
زمین را نوردم به یک ترکتاز ( نظامی ) ( شرفنامه )
.................................................. .............
ز خر (خور) خیز و از چاچ و از کاشغر
بسی پهلوان خواند زرین کمر ( نظامی )
.................................................. .................
یکی از دلایلی ( شوندهایی ) که چرا آنجا مرکز ساخت تیر و کمان و نیزه و زین اسب بوده است را گونه ای از درخت گز تنومند می دانند که در آنجا بومی و خود رو بوده است و در زبان
بو میان آنجا خدنگ می گفتند :
خدنگ درختی ست نیک سخت که از چوب آن تیر و نیزه سازند و به تازی خلنج می گو یند. چون تیر را از چوب خدنگ می ساختند به کنایه تیر را خدنگ می گفتند . چوب آن بسیار سخت راست و هموار بود . از دیگر نامهای آن جگر دوز - دل دوز و جگر اوباز می گفتند . (دهخدا )
کمان را بمالید جنگی به چنگ
بزد بر کمر چار تیر خدنگ (فردوسی )
.................................................
کمانهای چاچی و تیر خدنگ
سپرهای چینی و ژوبین جنگ ( فردوسی )
..................................................
گرفته کمان کیانی به دست
یکی تیر پو لاد پیکان خدنگ ( فردوسی )
..................................................
سرا پرده و خیمه و ساز جنگ
همان جوشن و تیرهای خدنگ ( فردوسی )
.................................................. ....
یکی از نمادهای پیکان پیغام است . دانیال نبی گوید اگر کسی در خواب بیند کسی به وی تیر انداخت باشد که پیامی به او رسد و اگر او به کسی تیر بیاندازد باشد که نامه بدان کس فرستد . پیکان یکی از نامهای دینی تیر است که از دو بخش پیک : نامه و ان نسبت پیوند یافته با چم به مانند پیک یا پیک سان . در گذشته اگر کسی دل باخته ی دختری می شد
و می خواست پیام خواستا ریش را به او برساند پیک را با تیر می انداخت به گو نه ای که دیده نشود .
بر تیر بند پیک تو خورشید فی المثل
زنگییست صد هزار زبانه در او زنگ (کاتبی)
از دیگر کار کردهای نمادین تیر در جنگها گو نه ای از تیر بود که به آن تیر امان می گفتند . پادشاه یا فر مانده ی سپاه چون کسی را امان می داد و می خواستند که رنجشی از لشگریان به
او نرسد . تیری نمادین و تز ئینی را که به نام پادشاه همراه بود در جعبه ای آراسته می گذاشت و به آن فرد پیشکش می کرد . و به بیانی دیگر گو نه ای گذر نامه بود .
چو مژگان نش به قتل عام شاه است
و زان تیر امان را کس ندادست ( مسیحی )
دشتها و کوهای زاگروس نگاره هایی از صحنه های شکار جانورانی به مانند قوچ پلنگ و بز کوهی با رنگ های سرخ و سفید از دورانهای پیش از تاریخ بر جای مانده که بو میان لرستان آنها را با تیر و کمان و نیزه شکار می کنند . در نوروز نا مه می خوانیم :
و کمان گیو مرث بدان روز گار چوبین بود ...و گفته شده که گیو مرث نوک پیکان را از استخوان جانوران می ساخت . البته در نوشتارهای تاریخی آمده که خود کمان را نیز از تکه های
استخوان می ساختند و روی آن را پی پیچ می کردند و روغنی ویژه به خورد آن می دادند تا آنکه حالتی فنری پیدا کند . در ایران باستان کمان پارسی یکی ااز دور پر تاپ ترین
کمانها بود کمان را از چوب و شاخ جانورانی به مانند گوزن و بز کوهی نیز می ساختند و چله ی یا زه کمان را از چرم خر گور و گوزن می ساختند و تنه ی پیکان را از چوب درخت بید و
برای اینکه تیر راست پرتاب و پران شود و پایداری آن در هوا بیشتر شود چند پر عقاب در پایانه ی تیر می چسباندند . :تیر خاکی نام گونه ای از تیر بود که با استخوان جانوران می ساختند و بسیار دور پر تاب بود . و در دوران مفرغ و برنز نوک پیکان را از کانیهای فلزی می ساختند :
تیر خاکی را بود میدان جو لان بیشتر
خاکساران محبت را صعود دیگر است (صائب )
.................................................. .......
بمالید چاچی کمان را به دست
به چرم گوزن اندر آورد شصت ( فردوسی )
.................................................. .......
در دست شیر مردان هر ساعتی به پای
چرم گوزن را بکشد تنگ استوار
چو پای را به چرم گوزن اندر آورد
از بیم چو گوزن شود شیر مرغزار (امیر معزی )
.................................................. ......
چو بر شاخ آهو کشد چرم گور
بدوزد سر مور بر پای مور ( نظامی )
.................................................. .........
خدنگی که بد پیکانش بید برگ
فرو دوخت بر تارک ترک ترگ (فردوسی )
.................................................. .........
به گلخن می نشینم شعله ی خنجر می کشد بر من
به گلشن می روم پیکان شاخ بید می بارد ( ظهوری )
.................................................. ................
ز رخشنده پیکان و پر عقاب
همی دامن اندر کشید آفتاب (فردوسی )
.................................................. ..................
ز پیکان الماس و پر عقاب
بتابید رخشان رخ آفتاب (فردوسی )
.................................................. ...................
خدنگی گزین کرد پیکان چو آب
نهاده بر او چار پر عقاب ( فردوسی )
.................................................. ....................
توان و زور کمان بسته به نیرویی بود که برای کشیدن زه یا چله ی کمان نیاز بود که به همان میزان نیروی وارده بر تیر را نیز نشان می داد . در هنگام جنگ و یا شکار جانوران بزرگ و درنده
نیاز بود که نیروی کمان با هیکل جنگاور یا جانور شکاری هماوردی کند . در ایران باستان دو گونه کمان بود چرخ کمان (کمان قوسی شکل ) و کمان پارسی که راست بود . کمانهای
پارسی را کمان چهار خم نیز می گفتند . ازیرا از یک سو دو خمیدگی برجسته و از سوی دیگر دو خمیدگی گود داشت .
در کتابهای تاریخی گفته شده که بهترین کمانها در سرزمین ماورالنهر (فرا رودان ) ساخته می شد . از جمله کمان چاچی که در شهری به نام چاچ در همان سرزمین ساخته می شد .
در حدود العالم آمده : مردم گرگانج ( ترکمنستان ) از کمانوران هستند . . . این مردمان ماورالنهر مردمانی جنگی و غازی پیشه اند ( جوانمردان جنگجو ) . . . چاچ ناحییتی ست
بزرگ و آبادان و مردمانی غازی پیشه و جنگ گر و توانگر و بسیار نعمت و از وی کمان و تیر خدنگ و چوب خلنج بسیار افتد . . . و در برهان آمده : چاچی نام شهریست از ماورا لنهر
که به تاشکند اشتهار دارد و بعضی کاشغر گفته اند و کمان خوب از آنجا آورند و منسوب به آنجا را چاچی گویند عموما و کمان را خصو صا . . .
و زان پس بزرگان شدند انجمن
ز آموی تا شهر چاچ و ختن ( فردوسی )
..................................................
کمندی چو ابروی طغاچیان
به خٌم (کمان ) چون کمان گوشه ی چاچیان ( نظامی ) (شرفنامه )
.................................................. ........................
و زآنجا شوم سوی چاچ و تراز
زمین را نوردم به یک ترکتاز ( نظامی ) ( شرفنامه )
.................................................. .............
ز خر (خور) خیز و از چاچ و از کاشغر
بسی پهلوان خواند زرین کمر ( نظامی )
.................................................. .................
یکی از دلایلی ( شوندهایی ) که چرا آنجا مرکز ساخت تیر و کمان و نیزه و زین اسب بوده است را گونه ای از درخت گز تنومند می دانند که در آنجا بومی و خود رو بوده است و در زبان
بو میان آنجا خدنگ می گفتند :
خدنگ درختی ست نیک سخت که از چوب آن تیر و نیزه سازند و به تازی خلنج می گو یند. چون تیر را از چوب خدنگ می ساختند به کنایه تیر را خدنگ می گفتند . چوب آن بسیار سخت راست و هموار بود . از دیگر نامهای آن جگر دوز - دل دوز و جگر اوباز می گفتند . (دهخدا )
کمان را بمالید جنگی به چنگ
بزد بر کمر چار تیر خدنگ (فردوسی )
.................................................
کمانهای چاچی و تیر خدنگ
سپرهای چینی و ژوبین جنگ ( فردوسی )
..................................................
گرفته کمان کیانی به دست
یکی تیر پو لاد پیکان خدنگ ( فردوسی )
..................................................
سرا پرده و خیمه و ساز جنگ
همان جوشن و تیرهای خدنگ ( فردوسی )
.................................................. ....
یکی از نمادهای پیکان پیغام است . دانیال نبی گوید اگر کسی در خواب بیند کسی به وی تیر انداخت باشد که پیامی به او رسد و اگر او به کسی تیر بیاندازد باشد که نامه بدان کس فرستد . پیکان یکی از نامهای دینی تیر است که از دو بخش پیک : نامه و ان نسبت پیوند یافته با چم به مانند پیک یا پیک سان . در گذشته اگر کسی دل باخته ی دختری می شد
و می خواست پیام خواستا ریش را به او برساند پیک را با تیر می انداخت به گو نه ای که دیده نشود .
بر تیر بند پیک تو خورشید فی المثل
زنگییست صد هزار زبانه در او زنگ (کاتبی)
از دیگر کار کردهای نمادین تیر در جنگها گو نه ای از تیر بود که به آن تیر امان می گفتند . پادشاه یا فر مانده ی سپاه چون کسی را امان می داد و می خواستند که رنجشی از لشگریان به
او نرسد . تیری نمادین و تز ئینی را که به نام پادشاه همراه بود در جعبه ای آراسته می گذاشت و به آن فرد پیشکش می کرد . و به بیانی دیگر گو نه ای گذر نامه بود .
چو مژگان نش به قتل عام شاه است
و زان تیر امان را کس ندادست ( مسیحی )