• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

خاطراتی از کلاس اول ابتدائی

rahnama

پدر ایران انجمن
خاطراتی از کلاس اول ابتدائی ؟
کلاس اول ابتدائی را فکر کنم کسی فراموش نکرده است . اگر خاطره ای از آنزمان دارید در این تایپیک بنویسید.
 

Nethunter

متخصص بخش شبکه و اینترنت
آقا به من گفتن روز اول مدرسه واستا خواهرت میاد دنبالت ببرتت خونه

نیم ساعت بعد زنگ آخر ملت رفتن سر خونه زندگیشون من هنوز منتظره خواهره بودم گناه داشتم :گریه:

مستقل شدم آخر سر خودم رفتم خونه :giggle: خواهره منو یادش رفته بود :غش:
 

rahnama

پدر ایران انجمن
روز اول مدرسه در کلاس شروع به گریه کردم. خدا رحمت کنه آقای نصیری معلم کلاس اول . گفت برای چه گریه میکنی؟
گفتم میخوام برم خونه . منو ماچ کرد و با مستخدم مدرسه منو منزل فرستاد . چون حس کردم هر وقت دلم تنگ شد میتونم برم منزل دیگه تو روزهای بعدی به منزل فکر نمیکردم.
 

shika hime

متخصص بخش جانوران
روز اول دبستان بنده که هفت سال پیش بود دقیق دقیق یادمه:نیش:
خوب...
اولش که پامو گذاشتم تو مدرسه خانواده رو ول کردم بدو پیش بچه ها ! اینا هی داد میزدن بنده عشق مدرسه بودم! محل نمیدادم داشتم از خوشحالی میمردم !بعدش بردنم کلاس 1/2 بعد یه خانومه اومد فرستادم 1/1!!!!((اینو هیچ وقت یادم نمیره چون بعد ها خدارو شکر کردم معلم 1/2 خوب نبود ولی معلم ما انقدر باحال و مهربون بود خیلی هم خوب درس میداد!!!!!!))بعدش رفتیم تو کلاس معلم داشت حضور غیاب میکرد .منم نشستم یه جا شروع کردم با بغل دستیم به حرفیدن!بعد کم کم پشت سریامونم وارد بحث شدن !گذشت گذشت!منم کاملا یادم رفته بود معلم بد بخت داره حضور غیاب میکنه!هی اسم منو میگفت ! هی کسی جواب نمیداد!اخرش بغل دستیم که اسممو نمیدونست گفت خانم تورو صدا نمیزنه؟گفتم من؟رومو کردم به خانوممون بلند شدم گفتم حاضر!
بله...به نظر شما کسی که ثانیه ی اول مدرسشو با حرف زدن جلو معلم شروع کنه بقیه ی سال هارو چجوری میگذرونه؟:نیش:
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
خاطره كلاس اول ...
خب اينو هميشه پدرم تعريف ميكنه...
روز اول مدرسه من با قيافه گريه و خجالتي و دماغي آويزون رفتم...
پدرم دلش بدرد اومده بود... چون منو خيلي دخملي بابا بودم...
با ناراحتي به من ميگفت ميام دنبالت امروز غصه نخور...
منو به زور بردن سركلاس نشوندند...
كه نيم ساعت بعد به بابام زنگ زدن...
مديرمدرسه : آقاي.... امروز براي دخترتون كافيه ... بيايد اينو ببريدش خونه...
پدر مهربان اومده بود سريع با خودش ميگفت حتمي كلي گريه و زاري كردم...
كه مياد ميبينه ... بله... معلم طفلكي منو نميتونه از روي ميز كه ايستادم بنشونه رو نيمكت...
و توجهي هم به ناظم نميكنم... هي ميپرم روي اين ميز ، هي روي اون يكي ميز...:نیش2::نیش2::نیش2::نیش2:
 

زینب

کاربر ويژه
دقیق یادمه روز اول با دختر داییم و ابجیم رفتم مدرسه .
به بچه ها که نگاه می کردم داشتند گریه می کردم از ابجیم پرسیدم واسه ی چی اینا دارن گریه مب کنن.
ابجیم گفت : اینا با احساسن واسه ی مامان هاشون دلشون تنگ شده .
بعد منم گریم گرفت.
 

Mahdi Askari

مدير فنی
از همون روز اول یک خانم معلم ب اخلاق گیر ما افتاده بود
هر شب خوابش رو میدیدم
 

naznaz

کاربر ويژه
برای من سال اول مدرسه خیلی بد گذشت چون چند تا دختر شرور کلاس پنجمی همیشه اذیتم میکردن و اشکم رو درمیاوردن...همش تو حال بدبختی و گریه بودم...امیدوارم به راه راست هدایت شده باشن:29:
 

parastu

متخصص بخش گالری عکس
وای معلم کلاس اول ما ترسناک بود:38:
چشمتون روز بد نبینه
بعضی وقتا که اعصاب نداشت با کتاب میزد تو سر بچه هایی که سر میز بودن،به خاطر همین من همیشه سعی می کردم ته میز بشینم ولی یه دفعه نشد از دستش در برم و با کتاب کوبید تو کلم
761920_JC_see_stars.gif

ولی خداییش هر وقت یادم میفته خندم می گیره:غش2::نیش2:
 

targol

کاربر ويژه
من یادمه شبه قبلش از خوشالی خوابم نمی برد وقتی صبح شد تندی پا شدم رفتم مانتو شلوارمو که مامانم تو اتاق با یه میخ زده بود رو دیوار و پوشیدم.معلممون خیلی مهربون بود یه صحنه از کلاسو یادمه که نشسته بودیم رو میز می پریدیم بالا و پایین اونم همین طوری نگامون می کرد:نیش::شاد:
 

khorde-shishe

متخصص بخش فوتبال
من روز اولا یادمه
فامیل معلممون فرهمند بود
واقعا عالی بود
تو دوران دبستان فقط یکبارها واسه واکسیناسیون جیم شدم:نیش:
 
بالا