***خاطرات دیروز*تصاویر خاطره انگیز***

[Nicol]

تاپیک عالی بود فقط :5:
تکراری هست عنوان تاپیک ولی بعضی از عکس ها جدید بودن
با اجازه نگارم :بغل: به زودی با عنوان مشابه ادغام میشه :گل:

خواهش میکنم عزیزم.اجازه ما هم دست شماست...:گل:

 

[زینب]

​

:ناراحت:

 

[محمد]

خیلی زیبا بودن خاطراتمون زنده شد

البته هنوز اینقدر پیرندیم که بهمون بگن پیرررررر

 

[rahnama]

http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=191988

 

[taha moien]

یادش بخیر....

با دیدن عکس ها واقعا خاطرات اون دوران زنده شد...:ناراحت:

 

[majnooneleyli]

بگذار شیطنت عشق ،چشمان تو را به عریانی خویش بگشاید
هرچند آنجا جز رنج و پریشانی نباشد، اما کوری را به خاطر آرامش تحمل مکن









واقعا بعضي از خاطرات تلخمون بازم شيرينه البته بعضياش:گل:

 

[Silver Star]

منم همیشه وقتی میخواستم دفتر بخرم واسه مشق دفتر های کوچیک رو برمیداشتم تا مثلا اگه معلم بگه یه صفحه زود تموم شه:نیش2:

 

[Darya]

همیشه مشقام تا 12 طول می کشید به مامانم التماس می کردم ساعتشو 8 بزنه اونم قبول نمی کرد:خجالت2:
چه مصیبتی داشتیم سر انشا اصلا انشام خوب نبود

 

[rahnama]

دبیر زبان پرسید : کی میتواند از یک تا 10 را به انگلیسی بشمارد؟
من دستم را بالا بردم.
گفت خوب شروع کن .
من به سرعت گفتم :
نامبر بیر - نامبر ایکی - نامبر اوچ - نامبر دوت - نامبر بش - نامبر آلتی - نامبر یتتی - نامبر سکیز -نامبر دوکوز - نامبر اون.
همه خندیدند.
بعد متوجه شدم فقط نامبرش انگلیسی است و نمره ها ر ابه ترکی گفته بودم.:غش2:

خیلی جالبه امین جان هم از بوکان همین خاطره را تعریف کرد. انگار همه ما این شیرینکاری را داریم.

 

[مهری]

آخی يادش بخير