۵۱۳ ق.م داريوش به قصد سكاهيه حركت كرد. قبلاً به دموكدس، پزشك مشهور پادشاه فرمان داده شد به جهت آشنايى با منطقه، سواحل آسياى صغير را مورد بازرسى كامل قرار دهد و پس از مدتى داريوش به تعقيب سكاها پرداخت و سفيرى نزد «اسخون خه» پادشاه سيت ها فرستاد و به او پيغام داد: اى مرد عجيب چرا دائماً از مقابل من مى گريزى؟ يا خودت را بنمايان و نبرد كن و اگر مى دانى كه قدرت من بر تو غالب است و ياراى مقاومت ندارى پس براى خداوندگار خود آب و خاك به خدمت بياور. اسخون خه پاسخ داد كه: اى مرد پارسى! روش من اين است كه هيچ وقت از مردم نمى ترسم و از آنها فرار نمى كنم، آب و خاك هم نمى فرستم اما به جاى آنها هداياى مناسب ترى خواهم فرستاد. به دنبال آن سفيرى فرستاد كه همراه او يك مرغ، يك موش، يك وزغ و پنج عدد تير بود.
وقتى علت را پرسيدند گفت: اگر پارسى ها عاقل باشند مى توانند مفهوم آن را دريابند. استنباط داريوش اين بود كه سيت ها مى خواهند تسليم شوند از اين رو موش علامت خاك و وزغ نشانه آب است اما گبرياس عقيده ديگرى داشت. او معتقد بود كه: سيت ها مى گويند پارسيان در صورتى از تيررس ما در امان خواهند بود كه همچون مرغ به هوا پرواز كنند و يا مانند موش در زمين فرو روند و يا چون وزغ گرد درياچه ها پناه جويند.هرودوت، ژوستن، پلوتارك، توسيديد، كتزياس و... ديگر مورخانى هستند كه در مورد لشكر كشى داريوش به سيت ها، سخن گفته اند. البته اين كه داريوش با سكاهاى آسياى ميانه يا سيت هاى اروپا كه هر دو را «اقوام ياغى» و «سكاهايى كه در آن سوى دريا مى زيستند» خطاب مى كند، شكست داده- زيرا پادشاه سيت ها با كلاه نوك تيز معروفش در انتهاى صف نه نفره ياغيان در برابر داريوش در كتيبه بيستون ايستاده- اما اين موضوع كه با كدام قوم جنگيده اختلاف هست، قطعاً با هر دو قوم قبل از عزيمت به قصد يونان با آنها نبرد داشته و همزمان با اين لشكركشى، پارسيان در مصر به فرماندهى آرياندس به برقه= (اوس پريد يا بنغازى در ليبى) اردوكشى نموده اند. اما طبق روايت كتزياس، داريوش قبل از اينكه به جنگ سكاها برود به آريارمنس ساتراپ كاپادوكيه دستور داده كه به سرزمين آنها وارد شود و آنها را به اسارت بگيرد. آريادمنه با ۳۰ كشتى جنگى پر از سرباز به آنجا يورش برد حتى مَرسَ گتس برادر پادشاه سيت ها را كه به جرمى در بند بود، اسير كرد و پس از آن سى تربس پادشاه سيت ها نامه اى دشنام آ ميز به داريوش نوشت و داريوش نيز همين گونه پاسخ داد. ژوستن هم علت جنگ داريوش را پاسخ منفى پادشاه سيت ها- يان تيروس- به داريوش را در خواستگارى از دخترش مى داند. اما به روايات كتزياس و ژوستن نمى توان اعتماد كرد كه آنها حتى نام ها را نيز متفاوت ذكر مى كنند.
مسلماً نبرد با سيت ها مقدمه ورود داريوش به اروپا بود كه تا آن سوى دانوب رفت. با توجه به سپاه گران هخامنشى در اين جنگ كه هرودوت آن را بدون احتساب نيروى دريايى، ۶۰۰ فروند كشتى و ۷۰۰ هزار رزمى ذكر كرده، جنگى مهم بوده است. پس از عبور از هلسپونت (بيسفر)، پروپونتيد (مرمره) و دانوب شهرهاى يونانى نشين آسياى صغير از جمله، ابيدوس، لامپاسك، پريون، پروكونيز، سيزيك و بيزانس را مطيع و سپس جزاير دهانه يونيه مانند فيوس، ساموس، فوسه و ميله را زيرپا گذاشت و به حوالى كالسدون رسيد. متعاقب آن داريوش به اهالى يونانى آن منطقه دستور داد بر روى دانوب يك پل شناور ساختند. احداث پل هاى شناور بر روى آبراهه هاى تند و رودها ابتكار جنگى داريوش بود. و اين پل تا مراجعت او در دو ماه بعد وقتى كه او موفق نشد با پادشاه سيت ها مواجه شود با وجود اينكه سيت ها يونانيان محلى را تحريك به تخريب پل كردند، پابرجا بود و يونانيان ترجيح دادند كه نسبت به شاه ايران وفادار بمانند. در اين زمان گبرياس به داماد خود داريوش پيشنهاد كرد كه بهتر است مراجعت كنند به خصوص كه سپاهيان در دشت هاى تفتيده و بى آب و علف در رنج و تنگنا بودند با تلفاتى حدود هشتاد هزار تن به سارد عقب نشستند. در واقع مشغلات فراوان از جمله نبرد ماراتن و از سويى، درگذشت داريوش در ۴۸۶ ق.م به او فرصت نداد كه پا به آتن بگذارد.