دوست من
جنکس مالوی
هر شب به سراغم می آید. او را نمی بینم، اما حس می کنم. روی گردنم. وسط دو کتفم. در جاهایی که خجالت می کشم بگویم. تا بفهمم و به خودم بیایم رفته است. لذتی در حد قلقلک در کسری از ثانیه و تمام. امشب باید سر در بیاورم. دست دراز می کنم. در می رود. گرفتم. گازم گرفت.
مورچه است بدجنس.
خاطرات شاهزاده خانم
جنکس مالوی
یکی بود یکی نبود. شاهزاده خانمی روی تختی خوابید که زیر تشک نخودی گذاشته بودند و کمرش شکست. هفت کوتوله وکیل جادوگر بدجنس را به دادگاه کشاندند و از او شکایت کردند. شاهزاده خانم با کفش بلور زد تو سر جادوگر. طلسم شکست و جادوگر به شاهزاده ی جوانی تبدیل شد. قورباغه حسودی می کرد اما آن ها به خوبی و خوشی زندگی کردند.
تا آخر عمر
انجی کرافورد
هم دیگر را دیدند. خاطر هم را خواستند. به خواستگاری رفتند. مرد کار پیدا کرد. یک سال بعد عروسی کردند. دعوا داشتند، اما زندگی شان معقول می گذشت. دو بچه آوردند. یک پسر و یک دختر. زندگی شان به خوشی گذشت. مرد در هفتاد و نه سالگی مرد. زن هم یک سال بعد از او.
جنکس مالوی
هر شب به سراغم می آید. او را نمی بینم، اما حس می کنم. روی گردنم. وسط دو کتفم. در جاهایی که خجالت می کشم بگویم. تا بفهمم و به خودم بیایم رفته است. لذتی در حد قلقلک در کسری از ثانیه و تمام. امشب باید سر در بیاورم. دست دراز می کنم. در می رود. گرفتم. گازم گرفت.
مورچه است بدجنس.
خاطرات شاهزاده خانم
جنکس مالوی
یکی بود یکی نبود. شاهزاده خانمی روی تختی خوابید که زیر تشک نخودی گذاشته بودند و کمرش شکست. هفت کوتوله وکیل جادوگر بدجنس را به دادگاه کشاندند و از او شکایت کردند. شاهزاده خانم با کفش بلور زد تو سر جادوگر. طلسم شکست و جادوگر به شاهزاده ی جوانی تبدیل شد. قورباغه حسودی می کرد اما آن ها به خوبی و خوشی زندگی کردند.
تا آخر عمر
انجی کرافورد
هم دیگر را دیدند. خاطر هم را خواستند. به خواستگاری رفتند. مرد کار پیدا کرد. یک سال بعد عروسی کردند. دعوا داشتند، اما زندگی شان معقول می گذشت. دو بچه آوردند. یک پسر و یک دختر. زندگی شان به خوشی گذشت. مرد در هفتاد و نه سالگی مرد. زن هم یک سال بعد از او.