• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

دروغ بودن سلسله ی سلوکیان در ایران و خیالبافی آتش زدن تخت جمشید:

kuruš

متخصص بخش تاریخ
در کتاب های تاریخی مطالب زیادی درباره حمله شخصیتی افسانه ای به نام اسکندر مقدونی نوشته شده است.همچنین بعد از هخامنشیان نوشته اند که سلوکیان در ایران پادشاهی کرده اند پژوهش های ما نشان می دهد وجود سلسله ای به نام سلوکیه در ایران و شخصیتی به نام الکساندر مقدونی کذب محض و دروغی بزرگ است. چرا که هیچ گونه دلیل تاریخی یا باستان شناسی بر این ادَعا موجود نیست.حقیقت این است در زمان داریوش سوم شخصی ایرانی به نام اشکنتارمغانی که به دین مهر بوده مخالفت هایی با داریوش سوم داشته در نتیجه در جنگی بر داریوش سوم پیروز می شود. داریوش سوم در لحظات مرگ سلطنت و کشور ایران را به اشکنتارمغانی می سپارد و خود چشم از جهان فرو می بندد.در حقیقت بعد از سلسله هخامنشیان سلسله اشکانیان توسط اشکنتارمغانی پایه گذاری می گردد و به خاطر شباهت واژه اشکنتار با الکساندر یونانیان افسانه ای دروغین به نام الکساندر ساخته اند. چنین دروغی در حقیقت از شخصی به نام کالیستنسن کذاب بوده که چنین دروغی را ساخته است. کالیستنسن در خود یونان به کذاب مشهر بوده. وی رمانی به نام الکساندر مقدونی نوشت که بعدها این رمان تبدیل شد به تاریخ!!! جالب اینجاست در یونان که برای هر چیز پرتره و مجسمه ای ساخته شده هیچ گونه مجسمه ای از الکساندر مقدونی ندارند.تصویری که در برخی کتابها به الکساندر مقدونی نسبت داده شده تصویر مهر اشکانیان می باشد حتَی هیچ سکه ای به نام الکساندر مقدونی یافت نشده است.
در زمان اشکانیان گروهی از سلوکیان در ایران فرمانروایی داشته اند و سکه هایی از آنان به جای مانده. چون طبق حکومت اشکانی هر قوم و طایفه ای در ایران می توانستند برای خود سکه هم ضرب کند. پس وجود سکه های سلوکی در ایران دلیل حکومت سلوکیان نیست. چرا که هم زمان با سکه های سلوکی ما سکه های اشکانی نیز در ایران داریم. تمام قصَه ی الکساندر مقدونی و حمله او به ایران و هند خیال پردازی رمان نویسی به نام کالیستنسن دروغین بوده است و دلیل دیگری بر این ادعا نداریم. حتَی از دیدگاه عقل و منطق نیز دروغ بودن این ادعا آشکار است. چرا که حمله الکساندر از اسکندریه به ایران آن هم در آن روزگار و با وجود موانعی هم چون کوه ها و از همه مهم تر سربازان گارد هخامنشی چگونه الکساندر مقدونی توانسته در عرض چندین ماه به ایران آمده و سپس به هند برود! مسافت راه را نیز اگر حساب کنیم چیزی حدود 10 سال لازم است که کسی بتواند از اسکندریه به ایران آمده و سپس به هند برود.چگونه الکساندر در عرض 3سال توانسته این همه راه را بپیماید و سپس به هند نیز برود و پس از مدتی نیز سلسله سلوکیه نایود گردد. هیچ کدام از این ادعاها با عقل و منطق نمی خواند و هیچ گونه منبع تاریخی نیز آن را ثابت نمی کند!
در حقیقت همه ی جویندگان جهانی نه تنها ما از الکساندر چه در ایران و چه در هند هیچ گونه گواه و دست مایه ای ندارند. نه یادمانی و نه ساختمانی چه کوچک و چه بزرگ هر چه را که نشانمان داده اند یا دروغ و ساختگی بوده و یا به گمانشان رسیده که درست است. چون پس از چندی نادرستی آن برای خودشان نیز روشن و آشکار شده است. در حقیقت هیچ گاه چنین کسی حتَی اکر بوده که نبوده با چنین ویژگی هایی که درباره اش می گویند،به ایران نیامده که توانسته باشد تخت جمشید را آتش بزند یا چنین و چنان بکند.همه اش دروغ و ساختگی و تنها یک مشت واژه ی خودستایانه و ابلهانه است که به روی دفتر آورده اند تا به ما بپذیراند که ایران و مردم اش آنی نیستند که می پندارند و درست وارون آن ما می خواهیم به مردم ایران یادآور شویم که شما آنی نیستید که آن ها می گویند.شما تاریخ درخشانی دارید که تا همین پنج شش سده پیش نیز بر جای بوده و امروز نیز باید کوشش کرد که هم چنان بر جای بماند. این ها با دروغ های خود می خواهند مزه ی تلخ شکست هایی را که تا کنون بارها در خاورزمین چشیده اند،در کام خود آن هم بر روی برگ های دفتر خویش شیرین کنند. چگونه می شود از یک چنین آدم ویژه ای در جایی که گفته می شود سرزمین تندیسه ها و هنرهاست، یک گواه کوچک، یک تندیسه، یک چهره روی پوست، سنگ، کاشی یا هر چیزی دیگر پیدا نشده باشد. اگرهم گفته اند که پیدا شده، مگر می شود در سرزمینی که برای هر چیزشان از مرد و زن و بت و سگ و گربه شان تندیسه های ریز و درشت ساخته اند، یک چهره یا اندام از الکساندر مقدونی را نکشیده یا نتراشیده باشند؟!!
امروزه برای همه روشن شده که ساختمان تخت جمشید از آغاز کار ساسانیان و تا پایان کار آن ها پا بر جا بوده است و از آن در روزهای جشن و آیین های دینی سود می بردند و روشن شده است که آنجا نه تنها کاخ شاهی نبوده،که جایی ویژه برای برگزاری آیین های پذیرفته شده ی زمان خود، در آن بار می یافتند و به کارهای خود می پرداختند.

(بر گرفته شده از کتاب تاریخ ایران نوشته دکتر فاروق صفی زاده)

 

baroon

متخصص بخش ادبیات
عجب! :تعجب:
:گل:

تاپیک تأیید شد.

 
بالا