• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

زندگینامه ابو علی سینا

Maryam

متخصص بخش ادبیات
ابو علی سینا







شیخ الرئیس . حجته الحق . ریس العقلا . شرف الملک ابوعلی سینا( حسین پسر عبدالله حسن پسر علی پسر سینا )زندگینامه ابو علی سینا حکیم، فیلسوف، طبیب و دانشمند بزرگ ایرانی که در جهان غرب به نام(Avicenna) و با لقب “امیر پزشکان” شناخته شده است، در ماه صفر از سال ۳۷۰ هجری قمری در شهر بخارا به دنیا آمد.
این حکیم بزرگ که بعدها موثرترین چهره در علم و فلسفه جهان اسلامی شد و القابی مانند شیخ الرئیس، حجة الحق و شرف الملک به او دادند، از آغاز کودکی استعداد و شایستگی عجیبی در فرا گرفتن علوم مختلف داشت.
و از آنجا که پدرش عبدالله سخت در تعلیم و تربیت او می کوشید و خانه او محل ملاقات دانشمندان دور و نزدیک بود، ابن سینا تا ده سالگی تمام قرآن و صرف و نحو را آموخت و آن‌گاه به فرا گرفتن منطق و ریاضیات پرداخت. استاد وی در علم ریاضیات “ابو عبدالله ناتلی” بود.


شیخ الرئیس . حجته الحق . ریس العقلا . شرف الملک ابوعلی سینا( حسین پسر عبدالله حسن پسر علی پسر سینا )


زندگینامه ابو علی سینا حکیم، فیلسوف، طبیب و دانشمند بزرگ ایرانی که در جهان غرب به نام(Avicenna) و با لقب “امیر پزشکان” شناخته شده است، در ماه صفر از سال ۳۷۰ هجری قمری در شهر بخارا به دنیا آمد.
این حکیم بزرگ که بعدها موثرترین چهره در علم و فلسفه جهان اسلامی شد و القابی مانند شیخ الرئیس، حجة الحق و شرف الملک به او دادند، از آغاز کودکی استعداد و شایستگی عجیبی در فرا گرفتن علوم مختلف داشت.
و از آنجا که پدرش عبدالله سخت در تعلیم و تربیت او می کوشید و خانه او محل ملاقات دانشمندان دور و نزدیک بود، ابن سینا تا ده سالگی تمام قرآن و صرف و نحو را آموخت و آن‌گاه به فرا گرفتن منطق و ریاضیات پرداخت. استاد وی در علم ریاضیات “ابو عبدالله ناتلی” بود.

پس از آن نزد “ابو سهیل مسیحی” به یادگیری طبیعیات و مابعدالطبیعه و علم طب مشغول شد.
در شانزده سالگی در همه علوم زمان خود استاد بود؛ جز در مابعدالطبیعه؛ آن هم به صورتی که در متافیزیک ارسطو
تا این که به شرح فارابی بر این کتاب دست یافت و توانست مسائل دشوار آن را درک کند.
آمده بود و با آنکه چهل بار تمام این کتاب را مطالعه کرده بود، نمی توانست آن را بفهمد.
هنگامی که ابن سینا به هجده سالگی رسید، دیگر احتیاج به خواندن و فراگیری هیچ علمی نداشت؛ چرا که همه علوم را فرا گرفته بود و تنها لازم بود تا فهم خود را لحاظ عمق افزایش دهد تا آموخته های خود را بهتر درک کند.
در اواخر عمر خود یکبار به شاگرد مورد توجه خویش، جوزانی گفت که در تمام مدت عمر، چیزی بیش از آنچه که در هجده سالگی می دانسته، نیاموخته است.

مهارت ابن سینا در علم پزشکی و توانایی وی در معالجه حاکم آن زمان، موجب شد تا مورد محبت حاکم واقع شده و در دربار، موقعیت بسیار خوبی داشته باشد.
ولی به سبب آشفتگی اوضاع سیاسی در ماوراء النهر ، زندگی بر ابن سینا در زادگاهش دشوار شد و او ناچار بخارا را به مقصد جرجانیه و سپس گرگان ترک گفت.
در سال ۴۰۳هجری قمری، پس از پشت سر گذاشتن سختیها و مشکلات بزرگی که در این سفر با آن ها مواجه شد و حتی چند تن از دوستانش را در میان راه از دست داد، از کویر شمال خراسان
بنا به گفته منابع معتبر، ابن سینا در این سفر با عارف و شاعر مشهور “ابو سعید ابوالخیر” ملاقات کرد.
وی آرزو داشت که “قابوس بن وشمگیر” را که حامی نامدار علم و ادب بود، در جرجان ببیند؛ ولی هنگامی که به جرجان رسید، قابوس بن وشمگیر از دنیا رفته بود.
عبور کرد.
چون از این حادثه دلشکسته شد، مدت چندین سال در دهکده ای عزلت گزید. سپس در فاصله سال ۴۰۵و ۴۰۶ هجری قمری به ری رفت.
در این هنگام آل بویه بر ایران فرمانروایی داشتند و افرادی از این خاندان در ایالات مختلف حکومت می کردند. ابن سینا مدتی در دربار فخرالدوله در ری درنگ کرد و سپس از آنجا برای دیدار یکی دیگر از فرمانروایان این خاندان، شمس الدوله به جانب همدان به راه اقتاد.
این سفر برای ابن سینا بخت بلندی داشت؛ چرا‌‌‌‌ که پس از رسیدن وی به همدان، او را برای درمان امیر شمس الدوله که بیمار شده بود و تمامی پزشکان از معالجه وی ناتوان بودند، دعوت کردند.
بوعلی توانست شمس الدوله را معالجه کند و به همین دلیل چنان تقربی نزد وی پیدا کرد که عهده دار منصب وزارت گردید و مدت چند سال؛ تا هنگام مرگ امیر، عهده دار این وظیفه سنگین بود.
پس از مرگ شمس الدوله بخت از وی روی گردانید و چون از ادامه خدمت در منصب وزارت خودداری کرد، او را به زندان افکندند. در زندان کتاب مشهورش “شفا” را به رشته تحریر درآورد.
پس از مدتی توانست از زندان فرار کند و با لباس درویشی از همدان گریخت.

ابن سینا از همدان به اصفهان رفت که مرکز بزرگی از علم به شمار می رفت و سال ها بود که آرزوی دیدار آنجا را داشت. در این شهر مورد توجه علاءالدوله قرار گرفت و مدت پانزده سال با آسایش خاطر در آن شهر زندگی کرد.
او در این مدت، چندین کتاب مهم نیز نوشت و حتی به ساختن رصدخانهمسعود غزنوی یعنی فرزند سلطان محمود غزنوی قرار گرفت و در این حمله بعضی از آثار مهم این حکیم بزرگ از میان رفت.
پرداخت. اما این آسایش یرای وی دائمی نبود؛ چرا که یک بار اصفهان در معرض حمله
این امر ضربه بزرگی برای وی بود و علاوه بر آن، بیماری قولنج نیز آزارش می داد. به همین دلیل، دوباره به همدان بازگشت و به سال ۴۲۸ هجری قمری و در سن پنجاه و هفت سالگی در این شهر از دنیا رفت و در همان جا به خاک سپرده شد.
شخصیت علمی
با وجود این که زندگی ابن سینا پر از فراز و نشیب بود و در عین حال عمری طولانی نیز نداشت، اما زندگی عقلانی و حکیمانه بسیار پرباری داشت. گواه بر این مطلب، تعداد و نوع آثاری است که او تالیف کرده است و نیز خصوصیات شاگردانی که در نزد او درس خوانده اند؛ مانند بهمنیار و جوزانی.
نیروی تمرکز فکری او عالی بود؛ تا جایی که گاهی در آن حین که سوار بر اسب در رکاب پادشاه عازم جنگ بود، بعضی از آثار خود را املا می کرد تا نویسنده ای که در خدمت داشت، آن ها را بنویسد.
او با مهارت عجیبی که در تمامی شاخه های دانش آن زمان داشت، توانست در زمینه فلسفه، اساس مکتب مشاء در سنت فکری اسلامی و نیز اساس فلسفه قرون وسطی را بریزد.
در بستر طب و پزشکی نیز میراث بقراطی و جالینوسی را ترکیب کند و در علم و ادب اسلامی چنان تاثیر نماید که هیج کس پیش یا پس از وی نتوانسته باشد آنگونه تاثیر کند.
تاثیر وی در این زمینه ها تا به امروز، در شرق و غرب جهان باقی است و بسیاری از پیشرفت ها در شاخه های عمده دانش، بر پایه نظرات و آراء وی صورت گرفته است.

در دنیای امروز کمتر ملتی است که به مفاخر گذشته خود توجه نکند زیرا یکی از علایم حیات و زنده بودن ملت ها ملتفت بودن و توجه داشتن به مفاخر گذشته فلسفی. علمی.فرهنگی .ادبی .سیاسی.اجتماعی و ملی انهاست که این گذشتگان با وجود گذشت روزگار و سیر زمان و وقوع حوادث نا گوار با هزاران خون دل برای اینده گان خود به میراث گذ اشته اند که باید انرا گرامی و عزیز داشت و انرا بارور ساخت.
شیخ الرئیس نواسه علی سینا، ‌معروف به ابن سینا . به قولی در ماه صفر سال ۳۷۰ هجری قمری(مطا بق ۹۸۰ میلادی ) از پدر بلخی ایی بنام عبدالله ( از سبب وزیر مالیه بودن در زمان سلطنت نوح بن منصور به بخارا مرکز ماورالنهر و خراسان انزمان انتقال نموده بود) و مادر بخارایی بنام ستاره در قریه خورمیثن(قریه ای میان بلخ و بخارا)طفلی چشم به جهان گشود .که نامش را حسین گذاشتنت .
. شرکت در جلسات بحث از دوران کودکی ، به واسطه پدر که از پیروان آنها بود . بوعلی را خیلی زود با مباحث و دانش های مختلف زمان خود آشنا ساخت . استعداد وی در فراگیری علوم ، پدر را بر آن داشت تا به توصیه استاد وی ابو عبدالله ابراهیم بن حسین ناتلی ، ‌ابن سینا را به جز تعلیم و دانش اندوزی به کار دیگری مشغول نکند . و چنین شد که وی به دلیل حافظه قوی و نبوغ خود در ابتدای جوانی در علوم مختلف زمان خود از جمله طب مهارت یافت .
تا آنجا که پادشاه بخارا ، نوح بن منصور ( ۳۶۶ تا ۳۸۷ هجری قمری ) به علت بیماری خود ، وی را به نزد خود خواست تا او را تداوی نماید ابو علی ابن سینا بعد از تداوی از نوح تقاضا کرد تا به کتابخانه عظیم دربار سامانی دست یابد و از ان استفاده نماید این تقاضا مورد قبول نوح قرار گرفت . به این ترتیب وی توانست با استفاده از این کتابخانه در علوم مختلف از جمله حکمت ،‌ منطق و‌ ریاضیات تسلط یابد ( خاندان سامانیان از مردم بلخ بودند و دین زردشتی داشتند سامان خدا از روشناسان و حاکم بلخ بود والی عربی خراسان در نصف قرن هشتم میلادی با سامان دوست شد وسامان دین اسلام اختیار کرد از جمله نواسه هایش اسمعیل پسر احمد در سالی ۸۹۲ میلادی بعد از مرگ برادر ش نصر و گرفتن سمرقند سلسله سامانیان را بنیان گذاشت .
وی با وجود پرداختن به کار سیاست در دربار منصور ، پادشاه سامانی و دستیابی مقام وزارت ابوطاهر شمس الدوله دیلمی و نیز درگیر شدن با مشکلات ناشی از کشمکش امرا که سفرهای متعدد و حبس چند ماهه وی توسط تاج الملک ، حاکم همدان ، را به دنبال داشت . بیش از صدها جلد کتاب و تعداد بسیاری رساله نگاشته که هر یک با توجه به زمان و احوال او به رشته تحریر در آمده است . وقتی در دربار امیر بود و آسایش کافی داشت و دسترسی اش به کتب میسر بود ،‌ به نوشتن کتاب قانون در طب و کتاب الشفا یا دائره المعارف بزرگ فلسفی خود مشغول می شد که اوج کمال تفکر قرون وسطی است که بدان دست یافت و در تاریخ تفکر انسانی از تحقیقات معتبر جهان بشمار میرود .
اما در هنگام سفر فقط یادداشت ها و رساله های کوچک می نوشت از میان تالیفات ابن سینا ،‌ شفا در فلسفه و قانون در طب شهرتی جهانی یافته است . کتاب شفا در هجده جلد در بخش های علوم و فلسفه ، یعنی منطق ، ریاضی ، طبیعیات و الاهیات نوشته شده است . منطق شفا امروز نیز همچنان به عنوان یکی از معتبرترین کتب منطق مطرح است و طبیعیات و الاهیات آن هنوز مورد توجه علاقمندان است . کتاب قانون در طب در هفت جلد نیز که تا قرن ها از مهمترین کتب طبی به شمار می رفت . شامل مطالبی درباره قوانین کلی طب ، دواهای ترکیبی و غیر ترکیبی و امراض مختلف می باشد . این کتاب در قرن دوازدهم میلادی همراه با آغاز نهضت ترجمه به زبانهای لاتین و تا امروز به زبان های انگلیسی ، فرانسوی و آلمانی و ایرانی نیز ترجمه شده است و به عنوان متن درسی طبی در پوهنتون های اروپایی تا سال ۱۶۵۰ میلادی به عوض آثارجالینوس و موندینو در دانشگاه هایLavain و Monpellier تدریس میشد.
ابن سینا در زمینه های مختلف علمی نیز اقداماتی ارزنده به عمل آورده است . او اقلیدس را ترجمه کرد . رصدهای نجومی را به عمل درآورد و در زمینه حرکت ، نیرو ، فضای بی هوا ( خلا ) ، نور ، حرارت تحقیقات ابتکاری داشت . رساله وی درباره معادن و مواد معدنی تا قرن سیزدهم در اروپا مهمترین مرجع علم زمین شناسی بود . درباره این رساله فیگینه در کتاب دانشمندان قرون وسطی چنین آورده است : ابن سینا رساله ای دارد که اسم لاتین آن چنین است : De Conglutineation Lagibum . در این رساله فصلی است به نام اصل کوه ها که بسیار جالب توجه است . در آنجا ابن سینا می گوید : ممکن است کوه ها به دو علت به وجود آمده باشند . یکی برآمدن قشر زمین . چنان که در زمین لرزه های سخت واقع می شود و دیگر جریان آب که برای یافتن مجرا ، سبب حفر دره ها و در عین حال سبب برجستگی زمین می شود . زیرا بعضی از زمین ها نرم هستند و بعضی سخت . آب و باد قسمتی را می برند و قسمتی را باقی می گذارند . این است علت برخی از برجستگی های زمین .
ابن سینا خرد مبتنی بر منطق داشت و به تقدم عالم معتقد بود و می گفت ( وجود خداوند بر جهان تقدم ذاتی دارد نه زمانی) او به موجودیت جن وزنده شدن بعد از مرگ معتقد نبود …..سینا میگفت افعال و حوادث مستقیما از خدا بوجود نمی اید بلکه در نتیجه عمل غایی داخلی تکامل میابد . سینا کو شش زیاد کرد تا نظریات فلسفی خود را با عقاید عامه مسلمانان توافق دهد سینا همه قضایا را تنها به روش عقلی و کاملا مستقل از قران مورد بحث قرار میداد از این سبب بود که تا قرن ها از طرف خلافت ها و هیت های حاکم ارتجاعی اورا مظهر کفر و الحاد میدانستند و سوزاندن کتابهایش از سیاستهای متداول طی چند قرن در کشور های اسلامی منطقه بود زمانیکه اورا کافر و ملحد گفتن او گفت . ((کفری چو منی گزاف و اسان نبود محکم تر از ایمان من ایمان نبود در دهر چو من یکی و ان هم کافر پس در همه دهر یک مسلمان نبود)) و به واسطه عقل منطقی و نظام یافته خود حتی در طب نیز تلاش داشت تداوی را تا سرحد امکان تابع قواعد ریاضی سازد . تسلط بر فلسفه را کمال برای یک دانشمند می دانست . وی برای آگاهی از اندیشه های ارسطو و درک دقیق آن ،‌ آن گونه که خود در شرح احوالش نوشته است ، ۴۰ بار کتاب علم الهی و یا مابعدالطبیعه(متا فیزیک ) ارسطو را خواند و به حکم تصادف با استفاده از کتاب که ابونصر فارابی که درباره اغراض ما بعد الطبیعه نوشته بود ، به معانی آن راه یافت . ابن سینا در دوران عمر خود از لحاظ عقاید فلسفی دو دوره مهم را طی کرد . اول دوره ای که مصروف مطالعه ای فلسفه .عقاید و علوم مشاهی (ارسطو یی )بود و دوم دوره ای که از آن عقاید عدول کرد و به قول خودش طرفدار حکمت مشرقین و پیرو فلسفه اشراق شد با مرگ سینا تقریبا دوران فلسفه در مشرق به سر رسید روجر بیکن اورا بزرگترین استاد فلسفه بعد از ارسطو لقب داده اند (فلسفه ابن سینا فلسفه مشاهی و متاثر از فلسفه نوع افلا طونی ودین اسلام است وی کوشیده است که فلسفه را با دین اسلام توفیق دهد معذالک جمع اورا کافر وملحد خوانده اند اگر چه او و ابن رشد هر دو از پیروان ارسطو بودند اما شیخ الریس کمتر از ابن رشد تابع اصیل یونان بودند .
اما سینا قبل از ابن رشد بین فلسفه و احکام شریعت شکافی به وجود اورد و اولین کسی است که در اسلام کتب جامع و منظم در فلسفه نوشته است و کتاب الشفا او در حکم دایره المعارف فلسفی است تاریخ اجتماعی ایران ج هشتم ) .وی به پشتوانه تلاش یک صد ساله ای که پیش از او از سوی کسانی همچون رازی و فارابی برای شکل گیری فلسفه صورت گرفته بود ، موفق شد نظام فلسفی منسجمی را ارائه دهد . با توجه به این که پیش از او مقدمات این کار فراهم شده بود ، کار و وظیفه ابن سینا این بود که مشکلات و پیچیدگی ها را کشف و حل کند و آنها را به نحوی مظبوط و موجز شرح نماید . فروع جزئی را به تصول شامل ارتباط دهد و اطراف آن را به هم بیاورد .
او با ارائه نظر خود در مورد نحوه ارتباط و نسبت بین مفاهیم کلی مثل انسان ،‌ فضیلت و جزئیات حقیقی به یکی از پرسشهای علمای قرون وسطی که مدت های طولانی ذهن آنها را به خود مشغول کرده بود پاسخ داد . تاثیر آرای فلسفی ابن سینا ، ‌همچون آموزه های طبی او ، ‌بر علاوه قلمرو اسلامی ، ‌در اروپا نیز امری قطعی است . آلبرتوس ماگنوس ،‌ دانشمند آلمانی فرقه دومینیکی (۱۲۰۰ تا ۱۲۸۰ میلادی ) ‌نخستین کسی بود که در غرب تفسیر و شرح جامعی بر فلسفه ارسطو نوشت . به همین دلیل اغلب او را پایه گذار اصلی ارسطوگرایی مسیحی می دانند . وی که جهان مسیحیت را با سنت ارسطویی الفت داد ،‌ در شناخت آثار ارسطو سخت به ابن سینا متکی و معتقد بود. همچنین فلسفه ما بعد الطبیعه ابن سینا ، ‌خلاصه مطالبی است که متفکران لاتینی دو قرن بعد از او بدان رسیدند در قرن پنجم هجری به وسیله پیشوایان مذهب و پیروان خانقاه مبارزه گسترده و شدید علیه علم و حکمت و مخصوصا فلسفه اغاز شد و در مدارس و مکاتب اهل علم تدریس هر گونه علم .فلسفه و حکمت را حذف کردند و جای انرا به تفسیر قران.احادیث. و اصول فقه واگذار کردند . علما مورد تکفیر اربابان مذهب قرار گرفت از جمله کسانیکه که با تمام قوا بر ضد فلسفه و علم طغیان کرد حجته اسلام غزالی(۴۵۰ الی ۵۰۵هجری) بود که عمری فلسفه را اموخت و به علت یاس وحیرت و واهمه عجیبی که به او دست داد از مدرسه به خانقاه رفت و دامن عرفان را محکم گرفت و از جمله دشمنان سر سخت فلسفه .علم و حکمت گردید.
غزالی در تهافت الفلا سفه (فارابی) و سینا را رد میکند و میگوید(علی التحقیق انها را ظلماتی فوق ظلمات فرا گرفته است) در المنقذ من الضلال متذکر شده است که این دو فیلسوف در بیست مورد در موضوع الهیات اشتباه کرده اند .در سه مورد مستوجب تکفیر و در هفده مورد مستوجب تبعید اند) و سه مورد که انها را از اسلام جدا میسازد و مورد تکفیر قرار میگیرند مینویسد: (۱- معتقد بودن انها بر اینکه خداوند حاکم بر کلیات است نه جزییات . ۲- اعتقاد شان به تقدم عالم. ۳- اینکه اجساد حشر ندازد ثواب و گناه مربوط روح است نه جسم .(
تعرض به سینا بدینجا پایان نمپذیرد بعضی از دانشمندان کوته استین در قرون بعدی نیز به او تاخته اند از جمله عثمان بن عبدالرحمن موسوم به ابن صلاح (۶۴۳) سینا را مرتد و بی دین شمرده و او را از جمله علمای خارج مذهب دانسته و خواندن کتاب های سینا را برای مسلمانان جایز نمی شمارد و گناه کبیره میداندو سینا را شیطانی از شیاطین لقب داده است) غافل از اینکه او خودش شیطان بزرگ بود . هر قدر از قرن وسطی دور تر میشویم و هر قدر رایره نفوذ دین بیشتر میشود این اعتراظات بیشتر و شدید تر میشود علت هم معلوم است زیرا منطق و نحوه استنتاج سینا با مبادی ظاهر بینان دین که پایه اش بر تعصب نهاده شده سازگار نیست مخصوصا که با هجوم ترکان عثمانی دین زا با خرافات . اساطیر وفانتزی ها امیخته ساختند و توده های کشور های اسلامی را در جهل و خرافه نگهداشتن تا هیت هایی حاکم بتواند براحتی حاکمیت نمایند و تنها دشمنی که دز مقابل هر گونه جهل و خرافه ایستادگی میکند علم و معرفت است بنا این مخالفت ها متدینین ظاهر نما با اشاعه فلسفه و حکمت امری طبعیی بشمارمیرود.
ابوعلی سینا در سال ۴۲۸ هجری قمری ، زمانی که تنها ۵۸ سال داشت ،‌ در حالی رخت از جهان بربست که با ادای دین خود به دانش بشری ، نامی به صلابت تمدن خراسانی از خود به جای گذاشت اما دریغ ودرد که امروز این صلابت تمدن خراسانی دارد که اهسته اهسته به باد فراموشی سپرده شود.


 

kuruš

متخصص بخش تاریخ
حسین بن عبدالله بن سینا

ibnsina3.jpg




حسین بن عبدالله بن سینا (۳۷۰-۴۲۸ قمری/۹۸۰-۱۰۳۷ میلادی)، شناخته شده با نام‌های دیگری مانند ابن سینا، شرف الملک، شیخ الرئیس و اویسنا (Avicenna)، دانشمند، فیلسوف و پزشک ایرانی که از پرآوازه‌ترین دانشمندان دوره‌ی اسلامی در جهان است. در نزدیکی بخارا به دنیا آمد و در همدان به خاک سپرده شد. دانش‌نامه‌ی فلسفی او به نام کتاب شفا و دانش‌نامه‌ی پزشکی او به نام قانون در پزشکی، از پایه‌های نوزایی اروپا به شمار می‌آید. او پژوهش‌هایی نیز در علوم طبیعی داشت و چگونگی پدیدآمدن کوه‌ها را به درستی بیان کرده است.
زندگی‌نامه
پدر ابن سینا از مردمان بلخ بود، اما خود او در رمضان ۳۷۰ قمری در روستایی به نام خرمیثن در نزدیکی بخارا به دنیا آمد. او از همان کودکی هوش سرشار خود را نشان داد. از این رو، پدر او را به نزد سبزی فروشی آگاه به حساب هندی برد تا به دستگاه شمار هندی آشنا شود . ابن سینا همگام با فراگیری حساب هندی، فقه را نیز نزد اسماعیل زاهد فراگرفت. سپس نزد ابوعبدالله ناتلی، که به تازگی به بخارا آمده و پدر ابن‌ سینا او را در خانه‌ی خود جای داده بود، منطق و ریاضی آموخت. کتاب‌های منطق ارسطو، اصول هندسه‌ی اقلیدوس و کتاب المجسطی بطلمیوس، از جمله کتاب‌هایی بود که در این دوران آن‌ها را به کمک ناتلی یا به تنهایی فراگرفت.

ابن سینا از شانزده سالگی به کار پزشکی پرداخت و در هفده سالگی نوح بن منصور سامانی را درمان کرد. از این رو، امیر سامانی به او اجازه داد از کتابخانه‌ی سلطنتی بهره گیرد. ابن سینا در زندگی‌نامه‌ای که برای شاگردش ابوعبید جوزجانی بازگو کرده، درباره‌ی آن کتابخانه چنین گفته است: «کتاب‌های گوناگونی که من در آن‌جا دیدم و خواندم، کسی حتی نام آن‌ها را نشنیده بود … پس آن کتاب‌ها را خواندم و از آن‌ها بهره‌مند شدم … چون به سن هجده سالگی رسیدم از همه‌ی این علوم فارغ شده بودم و از آن پس چیزی بر من مکشوف نشد.»

ابن سینا در زمانی که از آن کتابخانه بهرمند بود، پیوسته به خواندن کتاب‌های منطق و فلسفه می‌پرداخت. بیش‌تر زمان شب را نمی‌خوابید و روزها نیز به کاری جدا از خواندن، نوشتن و یادداشت‌برداری نمی‌پرداخت. هرگاه که با مساله‌ی دشواری رو به رو می‌شد که از فهم آن در می‌ماند به مسجد می‌رفت و نماز می‌خواند و از خداوند یاری می‌خواست. شب که به خانه باز می‌گشت، چراغ پیش روی می‌گذاشت و گاهی تا سحرگاه به خواندن و فکر کردن می‌پرداخت. به گفته‌ی خودش: «هر گاه خوابش می‌برد، خود آن مسائل را در خواب می‌دید و بسیاری از آن‌ها بر او روشن می‌شد.»

ابن سینا هنگامی که فقط هجده سال داشت، در منطق، ریاضی و علوم طبیعی چیره دست شده بود. در همین زمان بود که خواندن کتاب متافیزیک(مابعد الطبیعه) نوشته‌‌ی‌ ارسطو را آغاز کرد و آن گونه که خود گفته است، بیش از چهل بار آن را خواند، اما از فهم درست آن ناتوان بود. با این‌که متن کتاب را از بر داشت، از درک آن ناامید شده بود و با خود می‌گفت: «این کتابی است که راهی به سوی فهمیدن آن نیست.» تا این‌که روزی کتابی به نام اغراض مابعد الطبیعه، از ابونصر فارابی، را کتاب‌فروشی به بهای اندک به وی پیشنهاد کرد. ابن سینا پس از خواندن کتاب فارابی به منظور و هدف ارسطو پی برد.

هنگامی که ابن سینا بیست و دو سال داشت ، پدرش را از دست داد. در آن زمان دولت سامانیان رو به سستی بود و چندی نگذشت که غزنویان بر بخارا دست یافتند. از این رو، ابن سینا به گرگانج به نزد خوارزم‌شاه علی بن مامون و سپس به نزد جانشین او، مامون بن محمد، رفت و در آن‌جا او را گرامی داشتند. اما محمود غزنوی از فرمانروای گرگانج خواست که ابن سینا و چند دانشمند دیگر را به بارگاهش بفرستد. ابن سینا به ناچار پنهانی از خوارزم بیرون رفت و از نسا، ابیورد، طوس، سمنگان و جاجرم بگذشت تا به دربار قابوس بن وشمگیر در گرگان بپیوندد. اما پیش از رسیدن ابن سینا به گرگان، سپاهیان قابوس بر او شوریدند و او را زندانی کردند. ابن سینا زمانی را پنهانی در گرگان زیست و کار نگارش کتاب قانون را به سال ۴۰۳ در شهر گرگان آغاز کرد. در این زمان بود که ابوعبید جوزجانی به شاگردی او درآمد و تا پایان زندگی همراه او شد.

ابن سینا در سال ۴۰۴ قمری به ری رفت و به خدمت سیده ملک خاتون، دختر سپهبد شروین، بیوه‌ی فخرالدوله علی بویه و مادر مجد الدوله، درآمد. ابن سینا مجدالدوله را درمان کرد و نزدیک یک سال در پشتیبانی آن مادر و پسر زندگی کرد. سپس به دلیل تهدیدهای محمود غزنوی به سال ۴۰۵ به قزوین و سرانجام به همدان به نزد شمس الدوله‌ رفت. شمس الدوله او را به وزارت برگزید، اما پس از مرگ آن فرمانروا به سال ۴۱۲ قمری، چهارماه زندانی شد. چندی را نیز پنهانی و در گریز زندگی کرد و سرانجام به اصفهان رفت و علاءالدوله‌ی کاکویه او را گرامی داشت.

ابن سینا نزدیک پانزده سال در اصفهان زندگی کرد و به آموزش و نگارش کتاب پرداخت. برخی شب‌‌‌ها نشست علمی در خانه‌ی علاء الدوله، که مردی دانش‌دوست بود، برگزار می‌شد و ابن‌ سینا و دانشمندان بسیاری در آن شرکت می‌کردند و ابن سینا در همه‌ی آن نشست‌ها سرآمد بود. او در همان دوران بود که نگارش کتاب شفا را آغاز کرد و بخش‌های منطق، مجسطی، اقلیدس، ریاضیات و موسیقی آن را در همان‌جا به پایان رساند. او کتاب الانصاف را نیز در اصفهان نوشت، اما آن کتاب در یورش سپاهیان مسعود غزنوی به اصفهان به سال ۴۲۱، در پی تاراج خانه‌ی ابن‌سینا از بین رفت.

ابن سینا هم‌چنان در اصفهان ماند تا این که همراه علاءالدوله در نبردی علیه سپاهیان مسعود غزنوی به نزدیکی همدان رفت. او در این سفر به بیماری قولنج دچار شد و به ناچار به اصفهان بازگشت تا درمان خود را انجام دهد. پس از بهبودی بار دیگر همراه علاءالدوله به همدان رفت، اما بار دیگر بیماریش بازگشت. او پس از رسیدن به همدان از درمان خود دست کشید و پس از چند روز، در نخستین جمعه از ماه رمضان ۴۲۸ قمری در سن پنجاه و هشت سالگی در همان‌جا درگذشت و به خاک سپرده شد.
سال‌شمار زندگی
۳۷۰ قمری، در روستای خرمیثن در نزدیکی بخارا به دنیا آمد.

۳۸۰ قمری، آموزش‌های پایه‌ای، از جمله فراگیری قرآن، و ادبیات، را به پایان رساند.

۳۸۶ قمری، در پزشکی به جایگاه استادی رسید و شاگردانی پرورش داد.

۳۸۷ قمری، نوح بن منصور سامانی را درمان کرد و به کتابخانه‌ی بزرگ بخارا راه یافت.

۳۹۲ قمری، پدرش درگذشت و ابن سینا بخارا را به سوی گرگانج ترک کرد.

۴۲۰ قمری، درخواست محمود غزنوی را نپذیرفت و به سوی گرگان ر هسپار شد.

۴۰۳ قمری، قابوس بن وشمگیر زندانی شد . نگارش قانون را در گرگان آغاز کرد.

۴۰۴ قمری، به ری رفت و از پشتیبانی سیده ملک خاتون ، بیوه‌ی فخرادوله‌ علی بویه، بهرمند شد.

۴۰۵ قمری، به سوی همدان به راه افتاد و به نزد شمس الدوله رفت و بیماری او را درمان کرد.

۴۰۶ قمری، به وزارت شمس الدوله برگزیده شد و نگارش کتاب فلسفی شفا را آغاز کرد.

۴۱۲ قمری، از کار سیاسی کنار گذاشته شد، چهارماه زندانی بود و کار نوشت شفا را ادامه داد.

۴۱۴ قمری، به اصفهان رفت و نزدیک پانزده سال در آن جا ماند و کتاب شفا را به پایان رساند.

۴۲۱ قمری، مسعود غزنوی به اصفهان یورش آورد و خانه‌ی ابن سینا را غارت کردند.

۴۲۷ قمری، همراه علاءالدوله به همدان رفت و در نزدیکی آن‌جا بیمار شد.

۴۲۸ قمری، در پنجاه و هشت سالگی در شهر همدان درگذشت و در همان‌جا به خاک سپرده شد.
قانون پزشکی
ابن سینا را بیش‌تر به عنوان پزشکی برجسته می‌شناسند، اما او در مقایسه با زکریای رازی، فیلسوف برجسته‌تری بوده است و از نظر مهارت و دانایی در پزشکی پس از رازی جای می‌گیرد. رازی پزشکی تجربه‌گرا بود و هر چه که درستی‌ آن از راه آزمایش روشن نمی‌شد، نمی‌پذیرفت. اما ابن سینا که در فلسفه بسیار نقد کننده بود، در پزشکی بیش از اندازه از نظریه‌های پیشینیان اثر پذیرفته بود. کتاب قانون او گنجینه‌ای از نظریه‌های پزشکی است؛ نظریه‌های پزشکانی مانند جالینوس رومی که نادرستی‌ها زیادی در آن‌ها دیده می‌شود. با این همه، نه رازی و نه کتاب الحاوی او به پایه‌ی شهرت ابن سینا و قانون او نرسید. زیرا کتاب قانون بسیار استادانه‌تر از کتاب الحاوی نوشته شده و حجم کم‌تری دارد و بنابراین آسان‌تر از الحاوی می‌توان آن را نسخه‌برداری یا چاپ کرد و از آن بهره گرفت.

قانون به پنج کتاب تقسیم شده است. کتاب اول، کلیات، دشوارترین بخش قانون است و دست کم ۱۰ شرح بر آن نوشته شده است. کتاب کلیات به چهار فن بخش شده است. فن اول پژوهشی است در چهار عنصر آتش، باد ، آب و خاک که از رابطه‌ی آن‌ها با هم مزاج‌های چهارگانه، یعنی خون، صفرا، سودا و بلغم، پدید می‌آید. مزاج‌ها با نسبت‌های معینی در هم می‌آمیزند و اندام‌های ساده را به وجود می‌آورند و کالبدشناسی اندام‌ها در ادامه آمده است. کتاب اول با پرداختن به سه قوه پایان می‌پذیرد: قوه‌ی عاقله که مرکز آن مغز است؛ قوه‌ی طبیعی که باعث ماندگاری آدمی می‌شود و مرکز آن کبد و بیضه‌هاست؛ قوه‌ی حیوانی که مرکز آن قلب است و زما م نفس حیوانی را که باعث حس و حرکت می‌شود، در دست دارد.

کتاب دوم، ادویه مفرده، دو بخش دارد که یکی پیرامون ویژگی‌های داروهای طبیعی و چگونگی نگهداری آن‌ها و دیگری فهرست الفبایی از داروهای شناخته شده همراه با ویژگی‌های دارویی آن‌هاست. در این کتاب صفحه‌ای درباره‌ی تجربه در طب وجود دارد. کتاب سوم، امراض از فرق سر تا نوک پا، با گفتاری پیرامون بیماری‌های مغز آغاز می‌شود و سپس به بیماری‌های اعصاب، چشم و گوش می‌پردازد. در ادامه، گفتاری پیرامون درد مفصل‌ها، عرق النساء(سیاتیک) و بیماری‌های ناخن وجود دارد و سپس با کالبدشناسی اندام‌های مرکب به پایان می‌رسد. کتاب چهارم، امراضی که به اندام معینی اختصاص ندارند، گفتارهایی پیرامون تب، طبقه‌بندی تب‌ها، پیش‌بینی بیماری، دمل‌ها و تاول‌های چرکی، زخم‌ها، زهرها و جانداران زهردار، بیماری‌ها مو و گفتاری پیرامون چاغی و لاغری بیش از اندازه، است. کتاب پنجم، داروهای مرکب، گفتارهایی است پیرامون پادزهرها، حب‌های مکیدنی، معجون‌ها، قرص‌ها، داروهای منقی و ملین و چگونگی بهره‌گیری از آن‌ها در درمان بیماری‌ها.
بازتاب قانون
کتاب قانون در سده‌های میانه‌ی اروپا شناخته شده‌ترین کتاب پزشکی بود و تا سال ۱۶۵۰ کتاب درسی مدرسه‌‌ی پزشکی مونپلیه و لوون بود. متن کامل این کتاب پیش از سال ۱۱۸۷ میلادی به کوشش گراردوس کرمونیایی و به فرمان اسقف اعظم تولدو(طلیطله)، ریموند(درگذشته ۱۱۹۱ میلادی) به لاتینی ترجمه شد. گراردوس کتاب الارجوزه فی طب (چکیده‌ی قانون به شعر) را نیز به لاتینی ترجمه کرده است. ترجمه‌ی لاتینی قانون در دوران نوزایی اروپا از ۱۴۷۳ تا ۱۴۸۶ میلادی بارها در ایتالیا به چاپ رسید. آندرآ آلپاکو، شناخته شده‌ترین مترجم آثار پزشکی ابن سینا در آن دوران است که ترجمه‌های پیشین را نیز بازنگری کرد. کتاب قانون بین سال‌های ۱۹۶۰ تا ۱۹۵۴ میلادی به روسی ترجمه شد. ترجمه‌ی فارسی این کتاب به کوشش شرفکندی(هژار) در سال ۱۳۷۰ منتشر شد.

برخی از پزشکان اروپایی برای آن که این اثر سترگ را بهتر درک کنند به فراگیری زبان عربی پرداختند و از این رو واژه‌های عربی بسیاری در نوشته‌های آنان راه یافته است. هنریک هارپسترنگ از پزشکان پادشاه دانمارک(درگذشت ۱۲۴۴) شناخته‌‌ شده‌ترین آن‌هاست. در آثار گالیلمو و شاگردش لانفرانک، که بنیان‌گذار جراحی نوین در فرانسه به شمار می‌آید، نیز اصطلاحات عربی بسیاری دیده می‌شود. حتی لئوناردو داوینچی که کالبدشناسی ابن سینا را نادرست می‌دانست، چون اصطلاحات دیگری در اختیار نداشت به ناچار همان اصطلاحات قانون را به کار برد. پاراسلسوس که در شهر بال سوئیس کتاب قانون را آتش زد، شبانه از شهر گریخت و گرنه خودش را آتش می‌زدند.
نگارش‌های ابن سینا
ابن سینا اندیشمند و نویسنده‌ی پرکار و توانایی بوده است. بر پایه‌ی پژوهش یحیی مهدوی، ۱۳۱ نوشته اصیل از ابن سینا و ۱۱۱ اثر منسوب به او وجود داشته که تنها بخشی از آن‌ها به دست ما رسیده است. دراین جا گزیده‌ای از آثار او که به چاپ رسیده و به زبان‌ها دیگر نیز ترجمه شده است، معرفی می‌شود

.

۱٫ کتاب الشفاء: دانش‌نامه‌ی فلسفی بزرگی است در چهار بخش منطق، طبیعیات(فیزیک)، ریاضیات(هندسه، حساب، موسیقی و اخترشناسی) و مابعد الطبیعه .

۲٫ النجات: چکیده‌ی شفاء و نظریه‌های فلسفی ابن‌ سینا

۳٫ القانون فی الطب: دانش‌نامه‌ی پزشکی

۴٫ الارجوزه فی الطب: چکیده‌ی قانون به شعر(۱۳۲۶ بیت)

۵٫ کتاب الانصاف: در برگیرنده‌ی ۲۸ هزار مساله بوده است

۶٫ منطق المشرقین

۷٫ رساله اضحویه فی امر المعاد

۸٫ عیون الحکمه

۹٫ تسع رسائل فی الحکمه و الطبیعیات

۱۰٫ رساله حی بن یقضان: داستان فلسفی

۱۱٫ رساله فی ماهیت الصلاه: پیرامون نماز

۱۲٫ رساله فی الاکسیر

۱۳٫ الاشارات و التنبیهات: آخرین و برجسته‌ترین اثر ابن‌ سینا

۱۴٫ المبداء و المعاد

۱۵٫ النکت و افوائد: پیرامون منطق، الاهیات و طبیعیات

۱۶٫ رساله فی ماهیت العشق

۱۷٫ دانش‌نامه‌ی علایی: دانش‌نامه‌ی فلسفی به زبان فارسی

۱۸٫ رساله‌ی رگ‌شناسی: پیرامون نبض به فارسی

۱۹٫ کنوز المعزمین: به فارسی

۲۰٫ رساله‌ی جرثقیل: به فارسی



بوعلی در نگاه اندیشمندان


جرج سارتن در کتاب « مقدمه بر تاریخ علم » ابن سینا را این گونه معرفی کرده است: « جامع العلوم، فیلسوف، طبیب، ریاضی‌دان، اخترشناس، پرآوازه‌ترین دانشمند اسلام و یکی از شناخته‌شده‌ترین دانشمندان همه‌ی ملت‌ها، کشورها و دوران‌ها.» و درباره‌‌ی قانون نوشته است: «قانون به خاطر کمال صوری و ارزش ذاتی‌اش، الحاوی رازی، الملکی علی بن عباس اهوازی و حتی آثار جالینوس را تحت الشعاع قرار داد و تا شش قرن در راس قرار گرفت.»




 

Sea Girl

متخصص بخش تاریخ

موضوعات مشابه ادغام شدند.



:گل:
 
بالا