با به تخت نشستن خسرو اول ، ملقب به انوشيروان دادگر ، يكي ازر پرشكوهترين دوران پادشاهي ساسانيان آغاز شد . انوشيروان با اجراي سياستهاي انديشمندانه خود كشور ايران را به اوج شكوفايي و نيرومندي رسانيد ، بطوريكه در زمان پادشاهي او تمامي دشمنان سركوب شدند و بر اثر عدالت و دادگستري او تمامي طبقات كشور فرمانبردار و مطيع وي گشتند . اينك در بخش نخست به شرح سياستهاي درون مرزي او ميپردازيم :
الف : سياستهاي درون مرزي
1 : سياستهاي اجتماعي
خسرو نخست به درمان دردهايي پرداخت كه از فتنه مزدك ريشه گرفته بود . چنانكه ميدانيم در نخستين سالهاي پادشاهي قباد ، انديشمندي بنام مزدك با تلفيق عقايد ماني و دين زرتشت و افكار افلاطون ، آييني اشتراكي ، كه نوعي كمونيسم بود بوجود آورد . اما بايد دانست كه مزدك مردي پرهيزكار بود و از بزرگان مانوي بشمار ميرفت و از خوردن گوشت و معاشرت با زنان خودداري ميكرد . مهمترين اقدام مزدك را ميتوان تقسيم عادلانه اموال و املاك دانست ، مزدك اعتقاد داشت كه ريشه كينهها و ناسازگاريها در نابرابري و عدم مساوات بين افراد است . و هيچكس محق نيست كه بيش از ديگران داراي زن و اموال باشد ، پس بايد از توانگران گرفت و به ناتوان داد و اين كار با اعتقادات مذهبي صورت نميگيرد ، بلكه با برنامه ريزي درست و سالم اقتصادي حاصل ميشود ، به عقيده مزدك ديگر قابل تحمل نبود كه يكي در ناز و نعمت باشد و بر كرسيهاي زرين بنشيند و ديگري در نهايت فقر در زاغههاي بي در و پيكر زندگي كند . حضرت زرتشت راه را در جهان يكي ميداند و آن راه راستي است . و مزدك اعتقاد دارد كه پنج نوع بدي انسان را از راه راستي باز ميدارد و از خداوند دور ميكند كه عبارتند از :تعصب ، خشم ، انتقام ، نياز و مالكيت . مزدك ميگفت نابرابري در ثروت ، تعصب و مالكيت نياز را به وجود ميآورد ، وي معتقد بود كه بايد بهطور يكسان از نعمتهاي خداوند استفاده كنند . اما اعتقادات مزدك در عمل به مصادره اموال و املاك مردم ، توسط مزدكيان انجاميد ، و ليكن انوشيروان دادگر ، اموال مصادره شده را به مالكان اصلي آن باز گردانيد و خساراتي كه به آنها وارد آمده بود ، جبران نمود . سپس خانوادههاي بيسرپرست و فرزندان يتيم آنان را سرشماري شدند و براي هر يك از آنان مقرري تعيين كرد ، و شاه ، يتيمان طبقات مزبور را ، فرزندان خود ناميد ، و براي دختران و پسران آنها همسراني شايسته برگزيد كه مخارج ازدواج آنها از خزانه دولتي تامين ميشد .
2 : سياستهاي اداري و مالياتي :
انوشيروان دادگر ، فرزندان خانوادههاي بيسرپرست را به دربار فراخواند و دستور داد آنانرا تحت آموزش و تربيت قرار دهند . و براي كارهاي اداري و مالياتي كشور آماده سازند . سپس انوشيروان فرمان داد تا قناتها و املاك ، را آباد كنند و روستاها را آباد سازند ، و پلهاي فروريخته را بازسازي كنند . تا كشاورزي رونق گيرد . آنوقت با ماموران اداري و مالياتي كه تربيت كرده بود دستور داد تا همه زمينها بهدقت مميزي كردند و ماليات عادلانه بر طبق انواع گوناگون محصولات ، تعيين شوند . و كشاورزاني كه محصول آنها دچار خسارت ميشد از ماليات معاف ميشدند . همچنين بموجب دستور پادشاه ماموراني بر نحوه مخارج دولتي نظارت ميكردند ، تا از اسراف جلوگيري بعمل آيد . و بدين ترتيب توان اقتصادي و اداري كشور تقويت شد .
3 : سياستهاي ارتشي و لشكري :
بموجب فرمان پادشاه ، براي نجباي فرودست ، كه تا آنزمان بدون جيره و مواجب خدمت ميكردند ،و حتي ساز و برگ جنگي را نيز به هزينه خود فراهم ميكردند ، حقوق و مستمري مقرر گرديد و مخارج تهيه اسلحه آنان هم از خزانه دولت پرداخت گرديد ، سپس انوشيروان دادگر تمام اقوام دلير و شجاع ايران را بهخدمت سربازي فراخواند ، و ارتشي نيرومند و مقتدر پديد آورد . سپس كشور را به چهار منطقه نظامي تقسيم كرد كه فرماندار نظامي هر منطقه را سپهبد ناميد . و همچنين دستور داد دژها و استحكامات قوي در مرزها و راهاي مهم بهوجود آورند ، و با اجراي اين فرمانها سيستم دفاعي كشور چنان تقويت شد ، كه بطور خودكار ، توانايي در هم شكستن هر حملهاي را در هر منطقهاي ، داشت .
4 : سياست قضايي
خسرو اول ، ملقب به انوشيروان دادگر شخصا كارهاي قضايي را مورد رسيدگي قرار ميداد . شاكيان را ميپذيرفت و حكم صادر ميكرد و احكام صادره بسرعت در دورترين نقاط كشور بمرحله اجرا در ميآمد ، در زمينه عدالت و دادگستري شاه داستانهاي بسياري وجود دارد كه مشهورند . كه از يادآوري مجدد خودداري ميگردد .
ب: سياستهاي برون مرزي
1 : جنگ و صلح با روم
نخستين اقدام خسرو پس از رسيدن به سلطنت دادن پيشنهاد صلح به دولت روم بود تا در سايه اين صلح بتواند سياستهاي مرزي خود را به نحو احسن ( چنانكه توضيح داده شد ) بهمرحله اجرا در آورد . در آنزمان ژوستينين ، امپراتور روم ، سرگرم جنگ در ايتاليا و شمال آفريقا بود . بنابراين پيشنهاد شاهنشاه ايران را فورا پذيرفت تا بتواند همه نيرو و توان خود را متوجه ايتاليا و شمال آفريقا نمايد . و به وسيله سردار خود بيليزاريوس به پيروزيهاي بزرگي رسيد كه اين امر نگرانيهايي براي خسرو ايجاد كرد . چون ميدانست كه اگر بهموقع در برابر امپراتوري روم واكنش نشان ندهد و از جنگ با روم خودداري نمايد ديگر قادر به كنترل اوضاع نخواهد بود . بنابراين براي آغاز جنگ نياز به بهانهاي داشت ، و بهانه را ژوستينين در اختيار خسرو گذاشت . دو امارت عربي كه يكي تحت فرمانبرداري ايران قرار داشت و ديگري تحت فرمان روم بود جنگي در گرفت و امپراتور روم بدون مشورت با شاه ايران در اين جنگ دخالت كرد . خسرو كه بهانه لازم را بدست آورده بود با لشكريان مقتدر خود بهسرعت از فرات گذشت و به سوريه هجوم آورد و شهر انطاكيه و بندر سلوكيه را مسخر كرد و در درياي مديترانه به شنا پرداخت . سپس يك محراب زرتشتي بنا كرد و آيين نيايش به درگاه اهورامزدا را بجا آورد و اينچنين دور اول نبردهاي ايران و روم در زمان انوشيروان دادگر پايان يافت . دور دوم نبردهاي ايران و روم نبرد بر سر گرجستان بود . زيرا حاكم رومي گرجستان ، بازرگاني گرجستان را در اختيار خود گرفته بود . پادشاه گرجستان از شاه ايران كمك خواست ، و انوشيروان موقع را مغتنم شمرد و با لشكري عازم آنجا شد و روم را مغلوب ساخت اما روميان با حملات پيگيرانه جنگ را از نو شروع ميكردند و پيروزي و شكست چندين بار تكرار شد . اما سرانجام طرفين براي رسيدگي به مشكلات و نبردهاي ديگر خود ، صلح را پذيرفتند . دور سوم جنگهاي ايران و روم زماني آغاز شد كه ژوستن امپراتور روم به تصور كهولت و سالخوردگي شاه ايران جنگ را آغاز كرد . اما انوشيروان با آنكه هفتاد سال داشت يكبار ديگر به سرعت از دجله گذشت و سپاه روم را شكست داد و سپس لشكر به سوريه راند و انطاكيه را گرفت . ژوستن كه با اين شكست قادر به فروانروايي نبود استعفا داد و امپراتور جديد با پرداخت غرامت با شاه ايران صلح كرد . اما 4 سال بعد با سپاهي گران ارمنستان و كردستان حمله كرد و انوشيروان سوار بر پيل از دجله گذشت و خود را به تيسفون رساند و اندكي بعد چشم از جهان فروبست در حاليكه نبرد بين دو طرف بشدت ادامه مييافت .
2 – لشكر كشي به يمن .
ابرهه ، فرمانده معروف حبشيان كه عيسوي مذهب بود با حمايت امپراتور روم يمن را تسخير كرد . اما اين امر بر انوشيروان خوش نيامد . بنابراين دستور داد كه با هشت كشتي به يمن حمله كنند . با ورود سربازان ايراني به يمن مردم يمن هم بر عليه حبشيان شوريدند و آنانرا شكست دادند و انشيروان حاكم ايراني بر يمن گماشت .
3 – جنگ با تركان :
انوشيروان دادگر براي اينكه هياطله را شكست دهد در آغاز با خاقان ترك هم پيمان شد و سرزمين هياطله را مابين خود تقصيم كردند و جيحون بهعنوان مرز شمال شرقي ايران تثبيت شد . اما به زودي تركان دشمن ايران گرديدند . زيرا جو عدم اعتماد بين خاقان و شاه ايران حاكم شده بود . بنابراين روم تركان را تحريك به حمله ايران نمود . اما تاب مقاومت در برابر نيروي ايران را نميآوردند و فرار ميكردند . به زودي خاقان ، سفيري به نزد امپراتور روم ژوستن فرستاد و از او خواست كه پيمان صلح با ايران را نقض كند و با تركان متحد شود و اين واقعه باعث تيره شدن روابط ايران و روم گرديد . بههرحال خسرو اول ، ملقب به انوشيروان دادگر توانست با اجراي سياستهاي خود كشور مقتدر و نيرومندي بهوجود آورد . كه به خوبي قادر به مبارزه با دشمنان دروني و بيروني خود بود .
الف : سياستهاي درون مرزي
1 : سياستهاي اجتماعي
خسرو نخست به درمان دردهايي پرداخت كه از فتنه مزدك ريشه گرفته بود . چنانكه ميدانيم در نخستين سالهاي پادشاهي قباد ، انديشمندي بنام مزدك با تلفيق عقايد ماني و دين زرتشت و افكار افلاطون ، آييني اشتراكي ، كه نوعي كمونيسم بود بوجود آورد . اما بايد دانست كه مزدك مردي پرهيزكار بود و از بزرگان مانوي بشمار ميرفت و از خوردن گوشت و معاشرت با زنان خودداري ميكرد . مهمترين اقدام مزدك را ميتوان تقسيم عادلانه اموال و املاك دانست ، مزدك اعتقاد داشت كه ريشه كينهها و ناسازگاريها در نابرابري و عدم مساوات بين افراد است . و هيچكس محق نيست كه بيش از ديگران داراي زن و اموال باشد ، پس بايد از توانگران گرفت و به ناتوان داد و اين كار با اعتقادات مذهبي صورت نميگيرد ، بلكه با برنامه ريزي درست و سالم اقتصادي حاصل ميشود ، به عقيده مزدك ديگر قابل تحمل نبود كه يكي در ناز و نعمت باشد و بر كرسيهاي زرين بنشيند و ديگري در نهايت فقر در زاغههاي بي در و پيكر زندگي كند . حضرت زرتشت راه را در جهان يكي ميداند و آن راه راستي است . و مزدك اعتقاد دارد كه پنج نوع بدي انسان را از راه راستي باز ميدارد و از خداوند دور ميكند كه عبارتند از :تعصب ، خشم ، انتقام ، نياز و مالكيت . مزدك ميگفت نابرابري در ثروت ، تعصب و مالكيت نياز را به وجود ميآورد ، وي معتقد بود كه بايد بهطور يكسان از نعمتهاي خداوند استفاده كنند . اما اعتقادات مزدك در عمل به مصادره اموال و املاك مردم ، توسط مزدكيان انجاميد ، و ليكن انوشيروان دادگر ، اموال مصادره شده را به مالكان اصلي آن باز گردانيد و خساراتي كه به آنها وارد آمده بود ، جبران نمود . سپس خانوادههاي بيسرپرست و فرزندان يتيم آنان را سرشماري شدند و براي هر يك از آنان مقرري تعيين كرد ، و شاه ، يتيمان طبقات مزبور را ، فرزندان خود ناميد ، و براي دختران و پسران آنها همسراني شايسته برگزيد كه مخارج ازدواج آنها از خزانه دولتي تامين ميشد .
2 : سياستهاي اداري و مالياتي :
انوشيروان دادگر ، فرزندان خانوادههاي بيسرپرست را به دربار فراخواند و دستور داد آنانرا تحت آموزش و تربيت قرار دهند . و براي كارهاي اداري و مالياتي كشور آماده سازند . سپس انوشيروان فرمان داد تا قناتها و املاك ، را آباد كنند و روستاها را آباد سازند ، و پلهاي فروريخته را بازسازي كنند . تا كشاورزي رونق گيرد . آنوقت با ماموران اداري و مالياتي كه تربيت كرده بود دستور داد تا همه زمينها بهدقت مميزي كردند و ماليات عادلانه بر طبق انواع گوناگون محصولات ، تعيين شوند . و كشاورزاني كه محصول آنها دچار خسارت ميشد از ماليات معاف ميشدند . همچنين بموجب دستور پادشاه ماموراني بر نحوه مخارج دولتي نظارت ميكردند ، تا از اسراف جلوگيري بعمل آيد . و بدين ترتيب توان اقتصادي و اداري كشور تقويت شد .
3 : سياستهاي ارتشي و لشكري :
بموجب فرمان پادشاه ، براي نجباي فرودست ، كه تا آنزمان بدون جيره و مواجب خدمت ميكردند ،و حتي ساز و برگ جنگي را نيز به هزينه خود فراهم ميكردند ، حقوق و مستمري مقرر گرديد و مخارج تهيه اسلحه آنان هم از خزانه دولت پرداخت گرديد ، سپس انوشيروان دادگر تمام اقوام دلير و شجاع ايران را بهخدمت سربازي فراخواند ، و ارتشي نيرومند و مقتدر پديد آورد . سپس كشور را به چهار منطقه نظامي تقسيم كرد كه فرماندار نظامي هر منطقه را سپهبد ناميد . و همچنين دستور داد دژها و استحكامات قوي در مرزها و راهاي مهم بهوجود آورند ، و با اجراي اين فرمانها سيستم دفاعي كشور چنان تقويت شد ، كه بطور خودكار ، توانايي در هم شكستن هر حملهاي را در هر منطقهاي ، داشت .
4 : سياست قضايي
خسرو اول ، ملقب به انوشيروان دادگر شخصا كارهاي قضايي را مورد رسيدگي قرار ميداد . شاكيان را ميپذيرفت و حكم صادر ميكرد و احكام صادره بسرعت در دورترين نقاط كشور بمرحله اجرا در ميآمد ، در زمينه عدالت و دادگستري شاه داستانهاي بسياري وجود دارد كه مشهورند . كه از يادآوري مجدد خودداري ميگردد .
ب: سياستهاي برون مرزي
1 : جنگ و صلح با روم
نخستين اقدام خسرو پس از رسيدن به سلطنت دادن پيشنهاد صلح به دولت روم بود تا در سايه اين صلح بتواند سياستهاي مرزي خود را به نحو احسن ( چنانكه توضيح داده شد ) بهمرحله اجرا در آورد . در آنزمان ژوستينين ، امپراتور روم ، سرگرم جنگ در ايتاليا و شمال آفريقا بود . بنابراين پيشنهاد شاهنشاه ايران را فورا پذيرفت تا بتواند همه نيرو و توان خود را متوجه ايتاليا و شمال آفريقا نمايد . و به وسيله سردار خود بيليزاريوس به پيروزيهاي بزرگي رسيد كه اين امر نگرانيهايي براي خسرو ايجاد كرد . چون ميدانست كه اگر بهموقع در برابر امپراتوري روم واكنش نشان ندهد و از جنگ با روم خودداري نمايد ديگر قادر به كنترل اوضاع نخواهد بود . بنابراين براي آغاز جنگ نياز به بهانهاي داشت ، و بهانه را ژوستينين در اختيار خسرو گذاشت . دو امارت عربي كه يكي تحت فرمانبرداري ايران قرار داشت و ديگري تحت فرمان روم بود جنگي در گرفت و امپراتور روم بدون مشورت با شاه ايران در اين جنگ دخالت كرد . خسرو كه بهانه لازم را بدست آورده بود با لشكريان مقتدر خود بهسرعت از فرات گذشت و به سوريه هجوم آورد و شهر انطاكيه و بندر سلوكيه را مسخر كرد و در درياي مديترانه به شنا پرداخت . سپس يك محراب زرتشتي بنا كرد و آيين نيايش به درگاه اهورامزدا را بجا آورد و اينچنين دور اول نبردهاي ايران و روم در زمان انوشيروان دادگر پايان يافت . دور دوم نبردهاي ايران و روم نبرد بر سر گرجستان بود . زيرا حاكم رومي گرجستان ، بازرگاني گرجستان را در اختيار خود گرفته بود . پادشاه گرجستان از شاه ايران كمك خواست ، و انوشيروان موقع را مغتنم شمرد و با لشكري عازم آنجا شد و روم را مغلوب ساخت اما روميان با حملات پيگيرانه جنگ را از نو شروع ميكردند و پيروزي و شكست چندين بار تكرار شد . اما سرانجام طرفين براي رسيدگي به مشكلات و نبردهاي ديگر خود ، صلح را پذيرفتند . دور سوم جنگهاي ايران و روم زماني آغاز شد كه ژوستن امپراتور روم به تصور كهولت و سالخوردگي شاه ايران جنگ را آغاز كرد . اما انوشيروان با آنكه هفتاد سال داشت يكبار ديگر به سرعت از دجله گذشت و سپاه روم را شكست داد و سپس لشكر به سوريه راند و انطاكيه را گرفت . ژوستن كه با اين شكست قادر به فروانروايي نبود استعفا داد و امپراتور جديد با پرداخت غرامت با شاه ايران صلح كرد . اما 4 سال بعد با سپاهي گران ارمنستان و كردستان حمله كرد و انوشيروان سوار بر پيل از دجله گذشت و خود را به تيسفون رساند و اندكي بعد چشم از جهان فروبست در حاليكه نبرد بين دو طرف بشدت ادامه مييافت .
2 – لشكر كشي به يمن .
ابرهه ، فرمانده معروف حبشيان كه عيسوي مذهب بود با حمايت امپراتور روم يمن را تسخير كرد . اما اين امر بر انوشيروان خوش نيامد . بنابراين دستور داد كه با هشت كشتي به يمن حمله كنند . با ورود سربازان ايراني به يمن مردم يمن هم بر عليه حبشيان شوريدند و آنانرا شكست دادند و انشيروان حاكم ايراني بر يمن گماشت .
3 – جنگ با تركان :
انوشيروان دادگر براي اينكه هياطله را شكست دهد در آغاز با خاقان ترك هم پيمان شد و سرزمين هياطله را مابين خود تقصيم كردند و جيحون بهعنوان مرز شمال شرقي ايران تثبيت شد . اما به زودي تركان دشمن ايران گرديدند . زيرا جو عدم اعتماد بين خاقان و شاه ايران حاكم شده بود . بنابراين روم تركان را تحريك به حمله ايران نمود . اما تاب مقاومت در برابر نيروي ايران را نميآوردند و فرار ميكردند . به زودي خاقان ، سفيري به نزد امپراتور روم ژوستن فرستاد و از او خواست كه پيمان صلح با ايران را نقض كند و با تركان متحد شود و اين واقعه باعث تيره شدن روابط ايران و روم گرديد . بههرحال خسرو اول ، ملقب به انوشيروان دادگر توانست با اجراي سياستهاي خود كشور مقتدر و نيرومندي بهوجود آورد . كه به خوبي قادر به مبارزه با دشمنان دروني و بيروني خود بود .