بازگویی های پُرشمار و آزاد از مورخان غربی و شرقی درباره ی تخت تاقدیس، نشان از کرامندی و راستینگی آن دارد. تاقدیس همچون تخت های پادشاهان شرقی، عبارت بود از سکویی در زیر و سقفی همچون تخت بر فراز آن. در این سقف فرتور پادشاه و خورشید و ماه وجود داشت. از بازگویی هایی که درباره ی این تخت برجای مانده، می توان انگاشت که در آنجا نگاره ای از مراسم تاجگذاری شاهنشاه و در پیرامون آن نگاره ی بزرگان و اشراف(یا پادشاهان پیشین) وجود داشته است و نیز سایه بان گُنبد مانند متحرکی داشته که بر آن گویال های هفت گانه و دوازده برج و ریخت های گوناگون ماه دیده می شده است. ابزاری نیز کارگذاشته شده بود که در زمان های مشخص باران می باریده و بانگ رعد می کرده. این ساعت(۱) شگفت در کاخ شاهی گنزک - نزدیک آتشکده ی شاهنشاهی آذرگشنسپ - جای داشت.(۲)
کندرنوس مورخ رومی درباره ی این تخت چنین بازگویی میکند: «قیصر پس از شکست پرویز در سال ۶۲۴م، به کاخ گنزک درون شد و بت خسرو را دید که بلندایی هولناک داشت، وی نگاره ی خسرو را نیز دید که در بالای کاخ بر تختی جای گرفته بود. این تخت به توپ بزرگی چون آسمان می ماند. در پیرامون آن خورشید و ماه و ستارگان بودند که کفار آن ها را می پرستیدند; و نگاره ی پادشاهان نیز پیرامون آن بود که هر یک عصایی در دست داشتند. در این گُنبد، به فرمان دشمن خدا(=خسرو!) ابزاری کارگذاشته بودند که قطراتی چون باران فرو می ریخت و آوایی رعدآسا به گوش می رسانید».(۳)
ثعالبی نیشابوری در این باره چنین می گوید: «این سریری بود از عاج و ساج که صفایح و نرده های آن از سیم و زر بود. ۱۸۰ ذراع درازا و ۱۵۰ ذراع پهنا داشت. روی پله های آن را با چوب سیاه و آبنوس ِ زرکوب فرش کرده بودند. آسمانه ی این تخت، از زر و لاژورد بود و صوَر فلکی و کواکب و بروج سماوی و هفت اقلیم و صُوَر پادشاهان و هیات های آنان را در مجالس و بزم و روزهای رزم و هنگام شکار بر آن نقش کرده بودند. در آن ابزاری بود برای تعیین ساعات روز، چهار قالی از دیبای زر بافته، مرصع به مروارید و یاقوت در آن تخت گسترده بودند که هر یک تناسب با یکی از فصول داشت».(۴)
بلعمی نیز نخستین چیز از شگفتی های خسرو پرویز را، تختی زرین برشمرده که «آن را تخت تاقدیس خواندندی و آن را چهار پایه از یاقوت سرخ بود که هیچ ملک را این نبود»(۵)
مسعودی نیز در پایان سده ی ۴ هجری افزون بر اشاره به شیز آذربایگان -تختگاه تابستانی اشکانیان- گوشزد میکند که «در آنجا تا کنون آثاری شگفت از بنا و تصویر با رنگ های نغز از صورت افلاک و نجوم و جهان از خشکی و دریا و آبادی و ...دیگر شگفتی ها بجاست»(۶)
فرودسی نزدیک به ۹۰ بیت از شاهنامه را به این پُرسِمان اختصاص داده است. در شاهنامه، این تخت سریری کهن شناسانده می شود که از زمان فریدون وجود داشته و شاهان پس از او، از ایرج و منوچهر و کیخسرو و لهراسب و جاماسب، هرکدام چیزی از زر و سیم و عاج بر آن افزوده اند و اسکندر سراسر آنها را پاره کرده و می رُباید. سپس تخت به دست اردشیر پاپکان افتاده و در دست دودمان ساسانی می ماند تا به خسرو پرویز می رسد. خسرو پرویز هنرمندان را از سراسر کشورها فرا می خواند و به سفارش او ۱۱۲۰ هنرمند و استاد - هر یک با ۳۰ شاگرد در زیر دست خود - در درازای ۲ سال آن را بازسازی کردند و چنان با زر و گوهر آراستند که شب تیره چهر از آن روشن گشت. از آن جمله آن را با پارچه ای به اندازه ی ۵۷ رش آراستند. پارچه ای زربافت که همه ی ریشه هایش به گوهر، به دست یک مرد چینی، در درازای ۷ سال بافته شده بود. این پارچه منقش به سپهر(بهرام، کیوان، هرمز، مهر، ناهید، تیر و گردنده ی ماه) و نشان هایی از ۷ کشور و ۴۸ شاه بود. فردوسی درازای تخت را ۱۷۰ و پهنای آن را ۱۲۴ ذرع برنهاده است که با گزارشی که ثعالبی میدهد نزدیکی دارد.
نظامی نیز در خسروشیرین از این تخت در فصل "صفت شوکت و تنعم خسرو در پادشاهی" سخن رانده:
۱- میش سار: دارای نقش میش و کوچکتر از دو تخت دیگر و ویژه ی نشستن دهگانان و زیردستان بوده است.
۲- لاژورد: بزرگتر ازدو تخت دیگر و ویژه ی نشستن سواران و جنگاوران بوده است.
۳-پیروزه: ساخته شده از پیروزه که نشستگاه دستور(وزیر) بوده است.(۸)
کندرنوس مورخ رومی درباره ی این تخت چنین بازگویی میکند: «قیصر پس از شکست پرویز در سال ۶۲۴م، به کاخ گنزک درون شد و بت خسرو را دید که بلندایی هولناک داشت، وی نگاره ی خسرو را نیز دید که در بالای کاخ بر تختی جای گرفته بود. این تخت به توپ بزرگی چون آسمان می ماند. در پیرامون آن خورشید و ماه و ستارگان بودند که کفار آن ها را می پرستیدند; و نگاره ی پادشاهان نیز پیرامون آن بود که هر یک عصایی در دست داشتند. در این گُنبد، به فرمان دشمن خدا(=خسرو!) ابزاری کارگذاشته بودند که قطراتی چون باران فرو می ریخت و آوایی رعدآسا به گوش می رسانید».(۳)
ثعالبی نیشابوری در این باره چنین می گوید: «این سریری بود از عاج و ساج که صفایح و نرده های آن از سیم و زر بود. ۱۸۰ ذراع درازا و ۱۵۰ ذراع پهنا داشت. روی پله های آن را با چوب سیاه و آبنوس ِ زرکوب فرش کرده بودند. آسمانه ی این تخت، از زر و لاژورد بود و صوَر فلکی و کواکب و بروج سماوی و هفت اقلیم و صُوَر پادشاهان و هیات های آنان را در مجالس و بزم و روزهای رزم و هنگام شکار بر آن نقش کرده بودند. در آن ابزاری بود برای تعیین ساعات روز، چهار قالی از دیبای زر بافته، مرصع به مروارید و یاقوت در آن تخت گسترده بودند که هر یک تناسب با یکی از فصول داشت».(۴)
بلعمی نیز نخستین چیز از شگفتی های خسرو پرویز را، تختی زرین برشمرده که «آن را تخت تاقدیس خواندندی و آن را چهار پایه از یاقوت سرخ بود که هیچ ملک را این نبود»(۵)
مسعودی نیز در پایان سده ی ۴ هجری افزون بر اشاره به شیز آذربایگان -تختگاه تابستانی اشکانیان- گوشزد میکند که «در آنجا تا کنون آثاری شگفت از بنا و تصویر با رنگ های نغز از صورت افلاک و نجوم و جهان از خشکی و دریا و آبادی و ...دیگر شگفتی ها بجاست»(۶)
فرودسی نزدیک به ۹۰ بیت از شاهنامه را به این پُرسِمان اختصاص داده است. در شاهنامه، این تخت سریری کهن شناسانده می شود که از زمان فریدون وجود داشته و شاهان پس از او، از ایرج و منوچهر و کیخسرو و لهراسب و جاماسب، هرکدام چیزی از زر و سیم و عاج بر آن افزوده اند و اسکندر سراسر آنها را پاره کرده و می رُباید. سپس تخت به دست اردشیر پاپکان افتاده و در دست دودمان ساسانی می ماند تا به خسرو پرویز می رسد. خسرو پرویز هنرمندان را از سراسر کشورها فرا می خواند و به سفارش او ۱۱۲۰ هنرمند و استاد - هر یک با ۳۰ شاگرد در زیر دست خود - در درازای ۲ سال آن را بازسازی کردند و چنان با زر و گوهر آراستند که شب تیره چهر از آن روشن گشت. از آن جمله آن را با پارچه ای به اندازه ی ۵۷ رش آراستند. پارچه ای زربافت که همه ی ریشه هایش به گوهر، به دست یک مرد چینی، در درازای ۷ سال بافته شده بود. این پارچه منقش به سپهر(بهرام، کیوان، هرمز، مهر، ناهید، تیر و گردنده ی ماه) و نشان هایی از ۷ کشور و ۴۸ شاه بود. فردوسی درازای تخت را ۱۷۰ و پهنای آن را ۱۲۴ ذرع برنهاده است که با گزارشی که ثعالبی میدهد نزدیکی دارد.
نظامی نیز در خسروشیرین از این تخت در فصل "صفت شوکت و تنعم خسرو در پادشاهی" سخن رانده:
به گرداگرد تخت تاقدیسش****دهان تاجداران خاک لیسش
همه تمثال های آسمانی****رصد بسته بر آن تخت کیانی
زماه و زهره تا خرگاه کیوان***درو پرداخته ایوان به ایوان
کواکب را ز ثابت تا به سیار****دقایق با درج پیومده مقدار
به ترکیب گهرهای شب افروز****خبر داده ز ساعات شب و روز
شناسایی که انجم را رصد راند****از آن تخت آسمان را تخته برخواند(۷)
فردوسی افزون بر تخت تاقدیس به سه تخت دیگر اشاره می کند:همه تمثال های آسمانی****رصد بسته بر آن تخت کیانی
زماه و زهره تا خرگاه کیوان***درو پرداخته ایوان به ایوان
کواکب را ز ثابت تا به سیار****دقایق با درج پیومده مقدار
به ترکیب گهرهای شب افروز****خبر داده ز ساعات شب و روز
شناسایی که انجم را رصد راند****از آن تخت آسمان را تخته برخواند(۷)
۱- میش سار: دارای نقش میش و کوچکتر از دو تخت دیگر و ویژه ی نشستن دهگانان و زیردستان بوده است.
۲- لاژورد: بزرگتر ازدو تخت دیگر و ویژه ی نشستن سواران و جنگاوران بوده است.
۳-پیروزه: ساخته شده از پیروزه که نشستگاه دستور(وزیر) بوده است.(۸)