صفات او از کارهایش هویداست. او را میتوان تشبیه کرد بکسی که خانهای به او رسیده است و این خانه پیهایش در رفته، از هر طرف شکافهائی برداشته در شرف فروریختن است و آنکس پیهای دررفته را بسته، شکافها را گرفته و خانه را برای چندی پاینده و استوار داشته. اگر شقاوتهای یادشده را چنانکه مورخین یونانی شرح دادهاند، مرتکب نشده بود، هر آینه شایسته آن بود که شاه بزرگش خوانند، ولی کارهای بیرویه اردشیر در صیدا و مصر و خونریزیهایش در خانواده هخامنشی او را در نظر مورخین جدید با پادشاهان آسور برابر میدارد. پس از داریوش نخست، او از دودمان هخامنشی یگانه شاهی بود که از قشون کشیهای بزرگ با بهرهمندی بیرون آمد. بنظر ما فوت او در این موقع باریک برای پارس فقدانی بزرگ بشمار میآید. پیش از پایان ترجمه اردشیر سوم، مقتضی است قضیهای را، که دیودور بزمان اردشیر سوم مربوط داشته ذکر کنیم، زیرا این قضیه و بنائی، که بر اثر آن ساخته شده بود، در جهان قدیم شهرتی بسزا داشت و بنای مزبور را یکی از عجایب هفتگانه جهان قدیم میدانستند و هنوز هم نشانی از آن شهرت باقی است. چنانکه همچنین رویدادهای ایران مکرر ذکر شده، کاریه یکی از قسمتهای آسیای صغیر، پادشاهانی داشت که تابع ایران بودند و باج میدادند. در سلطنت اردشیر (353 ق.م.) پادشاه آن موزول نام درگذشت. موافق عادات کاریه پادشاه میبایست، خواهر خود را ازدواج کند و پس از فوت پادشاه زنش جانشین او میگردید و برادران و حتی فرزندان بلافصل پادشاه از سلطنت محروم میشدند. بنابراین موزول نیز آرتمیز خواهر خود را ازدواج کرده بود. این شهبانو پس از فوت شوهر خواست پیکر او را در جسم خود دفن کند و با این مقصود نعش او را آتش زده و خاکستر آنرا در ظرفی ریخته همه روزه قسمتی از این خاکستر را در مشروبی خورد، تا دو سال پس از فوت شوهرش درگذشت. در مدت مزبور شهبانو برای شوهر خود مقبرهای در هالیکارناس پایتخت کاریه ساخت که از دید بنا و تزیینات یکی از عجائب هفتگانه جهان قدیم گردید و چون برای موزول یادشده ساخته شده بود، آنرا موزوله نامیدند (این لفظ اکنون هم در اروپا به آرامگاه اطلاق میشود). پس از فوت آرتمیز برادر او ایدریه که بالاتر ذکری از او شد، پادشاه کاریه گردید و موافق عادات آن کشور (آدا) خواهر خود را ازدواج کرد. ایدریه پس از 7 سال درگذشت و باز زنش بجای او نشست. داستان یادشده این نکته را تأیید میکند که شاهان هخامنشی بترتیبات درونی ممالکی، که تابع آنان بودند کاری نداشتند و هر کشور موافق قوانین و عادات خود اداره میشد.