هنوز هم قنات در باور مردم ايران، مقدس است. قناتهايي که يا نر هستند يا ماده از اينرو در برخي نقاط ايران هنگامي که آب قناتها کاستي مي گيرد، آنها را زن يا شوهر مي دهند. در عروسي قنات، مردم از يك زن بيوه يا دختر خانهاي خواهش ميكنند عروس شود. پس از آن مراسم جشن و پايکوبي برگزار ميشود و مردم شاديكنان با ساز و دهل عروس را به كنار قنات ميبرند و او را عقد ميكنند. گفته ميشود گاهي نيز كوزهاي پر از آب قنات مورد نظر به منزلي مسكوني آورده و به جاي بردن عروس به كنار قنات، اين مراسم را در منزل برگزار ميكنند اما آنچه اهميت دارد اينکه عروس بايد پس از مراسم، به درون آب برود و آب تني كند.
عروس قنات، رسمي كهن است و احتمال ميرود درگذشته رسمهاي مشابهي چون عروس چشمه و عروس رود هم برگزار ميشده است. چوا اب براي ايرانيان که در سرزميني نيمه کويري زندگي ميکردهاند همواره مهم و مقدس بوده است.
ابوالقاسم اسماعيلپور، اسطوره شناس با اشاره به پيشينه تاريخي قنات در ايران ميگويد: قنات که معرب کاهريز است به هزاره چهارم پيش از ميلاد و دوره عيلاميان ميگويد: در متون باستاني و اساطيري ما که به هزاره چهارم پيش از ميلاد برميگردد شواهدي در ارتباط با آب هاي زيرزميني وجود دارد . براي مثال در زيگورات چغازنبيل که به دوره عيلامي برميگردد موفق به کشف لولههايي شدهاند که آبهاي زيرزميني را هدايت ميکردهاند يا در تخت جمشيد، کاريزهايي وجود داشته است.
گردآورنده مجموعه شش جلدي «دانشنامه اساطير جهان» کاريز را همان کاهريز ميداند. به معني آبي که از کوه ريخته و در سفرههاي زيرزميني جمع ميشود. سپس کاريزکاران يا مقنيان، با کندن آبراههايي اين آب زيرزميني را به منطق کويري ميرساندند.
اسماعيلپور با اشاره به اينکه در اسطورههاي ايراني به طور مستقيم به قنات اشاره نشده ميگويد: در اساطير ايراني به آب و باران و نه به قنات، بسيار پرداخته شده است. آناهيتا، ايزدبانوي نگهدارنده آب و «خرداد» و «مرداد» دو امشاسپندي هستند که با آب و گياه در ارتباطاند. «تيشتر»، خداي باران است که با ديو خشکسالي مي جنگد و باران را براي ايرانيان به ارمغان ميآورد.
نويسنده کتاب«اسطوره، بيان نمادين»، پيشينه قديميترين کتاب مربوط به قنات را به قرن سوم و چهارم هجري نسبت ميدهد: «ابوابراهيم الکرجي»، اين کتاب را به زبان عربي نوشته و بعد به فارسي برگردانده شده است. طاهر مقني هم نخستين کسي بوده که به ساخت قنات پرداخته و براي اين کار از ديوان کمک گرفته است. ديوان، همان خدايان هندوايراني بودهاند که کيکاووس هم براي رفتن به اسمان از دانش و نيروي آنان کمک ميگيرد.
اسماعيلپور، قنات را نماد زندگي ميداند و ميگويد: وجود قنات در کوير يعني همه زندگي. همانگونه که براي انسان در دوران ابتدايي، گاو مقدس بوده چراکه تمام هستي او وابسته به اين حيوان بوده است.
نويسنده کتاب«ادبيات مانوي»، رسم عروسي گرفتن براي قنات را جزو آيينهاي باروري ميداند و ميگويد: مردم قنات را جاندار پنداشته و برايش عروسي ميگرفتند هنوز هم در برخي شهرها چون کاشان و گلپايگان اين مراسم برگزار ميشود که يادآور گونهاي ازدواج مينوي در ايران باستان است.
محمدرضا شمس، نويسنده و گردآورنده اسطورههاي ملل با اشاره به اينکه قنات و چاه در داستان هاي عاميانه ما نماد زندگي، جهاني ديگر و گاه محل زندگي ديوان هستند ميگويد: قنات و چاه در داستانهاي عاميانه ايراني، نماد زندگي هستند چراکه با آب در ارتباطاند و اب، رونده و پيامبر و زندگي بخش است. از سوي ديگر چاهها و قناتها به خاطر عمقي که داشته اند نماد دنياي ديگري بودهاند براي مثال وقتي ملک جمشيد در چاه ميافتد، دو بز سياه و سپيد او را به شهر ديگري ميبرند. جايي که ميتواند خوب يا بد باشد. به عبارتي قنات، خود زندگي است؛ آينهاي است که هرکس، چهره خود را در آن ميبيند.
از سوي ديگر ديوان و جادوگران در زيرزمين و در چاهها و قناتها زندگي ميکنند. در داستان حسن کچل، حسن با پنج فتير در دست به قناتي ميرسد که هفت ديو در ان زندگي مي کردهاند. ديوها نمي دانستند حسن ميخواهد فتيرها را بخورد نه انها را به همين خاطر در جواب حسن کچل که ميگويد: مي خورمتان ميگويند: ما را نخور، هر کاري که بخواهي برايت مي کنيم.
چاه و قنات، چيزهاي ارزشمندي را هم در خود پنهان ميکرده و جاي ميدادهاند. براي نمونه ماه پيشوني براي پيداکردن پنبههاي خود به درون چاه ميرود. در حقيقت چاه و قنات چون کلاه شعبده بازي همه چيزهاي خوب و بد را در خود جا داده بودند. مثل خود زندگي که هم خير است و هم شر هم شادي دارد و هم غم.
عروس قنات، رسمي كهن است و احتمال ميرود درگذشته رسمهاي مشابهي چون عروس چشمه و عروس رود هم برگزار ميشده است. چوا اب براي ايرانيان که در سرزميني نيمه کويري زندگي ميکردهاند همواره مهم و مقدس بوده است.
ابوالقاسم اسماعيلپور، اسطوره شناس با اشاره به پيشينه تاريخي قنات در ايران ميگويد: قنات که معرب کاهريز است به هزاره چهارم پيش از ميلاد و دوره عيلاميان ميگويد: در متون باستاني و اساطيري ما که به هزاره چهارم پيش از ميلاد برميگردد شواهدي در ارتباط با آب هاي زيرزميني وجود دارد . براي مثال در زيگورات چغازنبيل که به دوره عيلامي برميگردد موفق به کشف لولههايي شدهاند که آبهاي زيرزميني را هدايت ميکردهاند يا در تخت جمشيد، کاريزهايي وجود داشته است.
گردآورنده مجموعه شش جلدي «دانشنامه اساطير جهان» کاريز را همان کاهريز ميداند. به معني آبي که از کوه ريخته و در سفرههاي زيرزميني جمع ميشود. سپس کاريزکاران يا مقنيان، با کندن آبراههايي اين آب زيرزميني را به منطق کويري ميرساندند.
اسماعيلپور با اشاره به اينکه در اسطورههاي ايراني به طور مستقيم به قنات اشاره نشده ميگويد: در اساطير ايراني به آب و باران و نه به قنات، بسيار پرداخته شده است. آناهيتا، ايزدبانوي نگهدارنده آب و «خرداد» و «مرداد» دو امشاسپندي هستند که با آب و گياه در ارتباطاند. «تيشتر»، خداي باران است که با ديو خشکسالي مي جنگد و باران را براي ايرانيان به ارمغان ميآورد.
نويسنده کتاب«اسطوره، بيان نمادين»، پيشينه قديميترين کتاب مربوط به قنات را به قرن سوم و چهارم هجري نسبت ميدهد: «ابوابراهيم الکرجي»، اين کتاب را به زبان عربي نوشته و بعد به فارسي برگردانده شده است. طاهر مقني هم نخستين کسي بوده که به ساخت قنات پرداخته و براي اين کار از ديوان کمک گرفته است. ديوان، همان خدايان هندوايراني بودهاند که کيکاووس هم براي رفتن به اسمان از دانش و نيروي آنان کمک ميگيرد.
اسماعيلپور، قنات را نماد زندگي ميداند و ميگويد: وجود قنات در کوير يعني همه زندگي. همانگونه که براي انسان در دوران ابتدايي، گاو مقدس بوده چراکه تمام هستي او وابسته به اين حيوان بوده است.
نويسنده کتاب«ادبيات مانوي»، رسم عروسي گرفتن براي قنات را جزو آيينهاي باروري ميداند و ميگويد: مردم قنات را جاندار پنداشته و برايش عروسي ميگرفتند هنوز هم در برخي شهرها چون کاشان و گلپايگان اين مراسم برگزار ميشود که يادآور گونهاي ازدواج مينوي در ايران باستان است.
محمدرضا شمس، نويسنده و گردآورنده اسطورههاي ملل با اشاره به اينکه قنات و چاه در داستان هاي عاميانه ما نماد زندگي، جهاني ديگر و گاه محل زندگي ديوان هستند ميگويد: قنات و چاه در داستانهاي عاميانه ايراني، نماد زندگي هستند چراکه با آب در ارتباطاند و اب، رونده و پيامبر و زندگي بخش است. از سوي ديگر چاهها و قناتها به خاطر عمقي که داشته اند نماد دنياي ديگري بودهاند براي مثال وقتي ملک جمشيد در چاه ميافتد، دو بز سياه و سپيد او را به شهر ديگري ميبرند. جايي که ميتواند خوب يا بد باشد. به عبارتي قنات، خود زندگي است؛ آينهاي است که هرکس، چهره خود را در آن ميبيند.
از سوي ديگر ديوان و جادوگران در زيرزمين و در چاهها و قناتها زندگي ميکنند. در داستان حسن کچل، حسن با پنج فتير در دست به قناتي ميرسد که هفت ديو در ان زندگي مي کردهاند. ديوها نمي دانستند حسن ميخواهد فتيرها را بخورد نه انها را به همين خاطر در جواب حسن کچل که ميگويد: مي خورمتان ميگويند: ما را نخور، هر کاري که بخواهي برايت مي کنيم.
چاه و قنات، چيزهاي ارزشمندي را هم در خود پنهان ميکرده و جاي ميدادهاند. براي نمونه ماه پيشوني براي پيداکردن پنبههاي خود به درون چاه ميرود. در حقيقت چاه و قنات چون کلاه شعبده بازي همه چيزهاي خوب و بد را در خود جا داده بودند. مثل خود زندگي که هم خير است و هم شر هم شادي دارد و هم غم.