لولوبي ها يا لولوها كه آنها را اجداد لور ها نيز شمرده اند ، اقوامي بودند كه در زهاب ( كرمانشاه و شهر زور و سليمانيه و اروميه مسكن داشتند ، قديمي ترين اسنادي كه در باب اين طايفه در دست است يكي كتيبه نارامسين مي باشد كه در حدود 2500سال پيش از ميلاد نوشته شده است . بنابر اين كتيبه و بنابر نظريه ژ.دمرگان پادشاه مقتدر ايلام ، شوتروك ناحونته ، { در حوالي سال 1200 پيش از ميلاد اين سنگ ياد بود تاريخي را ، كه در شهر سيپ پار (نزديك بابل )بوده بدست آورده و به نشانه پيروزي خود ، آنرا به پايتخت خويش (شوش) انتقال داده و بر روي آن سنگ يادبود ، شرح اين غلبه را به زبان ايلامي افزوده است . نارامسين در اين سنگ شرح لشكر كشي و غلبه خود را بر اقوام لولوبي و ساير طوايف كه در اطراف دجله و دياله مستقر بودند بيان نموده است .
سند دوّم راجع به لولوبي ها ، نقش معروف آنوباني ني پادشاه آنهاست كه در ناحيه ز َهاب باختران واقع شده است . در اين اثر مهّم تاريخي كه به ِاستل آنوباني ني نيز معروف مي باشد ، شاه در حضور الهه ايشتار كه او را بر دشمنان پيروزي بخشده است ، ايستاده و پا را بر تن دشمني كه بر زمين افتاده نهاده است {البته طرز لباس وزينت جامه شاه و الهه بخوبي نمايان است}. اين خدا نيزه اي به دست گرفته و بر آن تكيه كرده و در دست ديگر طنابي گرفته و مي خواهد به گردن يكي از اسيران ببندد . اسيران هم برهنه بوده و دست هايشان را از پشت بسته اند و آنها را بوسيله حلقه اي از لبشان گذرانيده شده مثل حيوانات مهار كرده اند . ترجمه خطوط كه روي اين استل نوشته شده چنين است :
« آنوباني ني پادشاه توانا ، پادشاه لولوبي ، نقش خود و نقش الهه ايشتار را در كوه باتير رسم كرده است ،آن كس كه اين نقوش و اين لوح را محو كند به نفرين و لعنت آنو ، آنوتوم ، بل ، بليت ، رامان ، ايشتار ، سين و َشَمش گرفتار با دونسل او بر باد رواد…»
گذشته از اين كتيبه ، اشاره اي كه به نام لولوبي شده در قراردادهاي سلسله دوّم پادشاهان شهر اور است كه در سال 1894.م در تل براك كشف گرديد و تعداد زيادي از اين الواح از همان سالي است كه پادشاه اور ولايت شميروم و لولوبي ها را غارت كرد ، اين دو شهر را هميشه با هم ذكر مي كنند . در رابطه با شميروم ، لوح مشروح تري به نام لوح نيفر در دست است . با توجه به اثر فوق ، معلوم مي شود پادشاه اور كه مكرر ولايت را شميروم را ويران كرده ، اينه سين نام داشته و همين پادشاه كشور را نيز به تصرف خود در آورده است . در قصه خداي طاعون كه لوح آن كشف شده است ، نام ولايات ذيل ديده مي شود*: تانديم ، سوماشتو ، آشورو ، الامو ، كاشو ، گوتو ، لولوبو .
حكام لولوبي ها در زمان نارامسين در تنگه قراداغ كه امروز معبر پاگان خوانده مي شود و در جنوب شهر زور با سپاه بابلي جنگيدند و نارامسين آنها را به سختي شكست داد و به يادگار اين پيروزي شرحي در دامنه آن تنگه حجاري نموده اند (بين راه سليمانيه و رباط ).
کاسي ها
بعد از لولوبي ها و گوتي ها قوم بزرگ و مشهوري كه از منطقه كوهستان زاگرس مي شناسيم « كاسي ها » مي باشد . اين قوم نيز همچون گوتي ها مدت چند قرن بر بين النهرين حكومت كرده و در در اوضاع آن نواحي تأثير بسياري داشته اند . از اسناد تاريخي چنين بر مي آيد كه نفوذ قوم كاسي در بابل بيش از ساير اقوام بوده است . محل استقرار اوليه اين قوم پيش از مهاجرت به زاگرس احتمالاً منطقه جنوب غربي درياي خزر بوده كه در هزاره سوّم پيش از ميلاد به منطقه كوهستاني زاگرس و از آنجا نيز با عبور از معابر شمال ايلام وارد بين النهرين شده اند . دانشمندان ، زبان كاسي ها را از سلسله زبان هاي قفقاز محسوب مي دارند . يكي از دبيران بابلي فهرستي از لغات كاسي جمع كرده و روي همين اصل چنين معلوم مي شود كه زبان آنها قفقازي بوده و خيلي نزديك به زبان ايلامي ها به شمار مي آمده است.
از اسناد تاريخي چنين بر مي آيد كه پيش از آنكه كاسي ها به بابل هجوم آوردند نام چندتن از خدايان بابل را به كار برده ولي بسياري از نام خدايان آنها صريحاً منشاء قفقازي داشته است . از جهات بسيار ، ارتباط كاسي ها را با اقوام هند و اروپايي مي توان تصديق نمود از جمله پرستش اسب بعنوان مظهريت الهي . زيرا كه اين اعتقاد ، در بابل قديم نبود و بعد از ورود كاسي ها در آنجا متداول شده است ، از طرفي ساير قبايل هندواروپايي نيز چنين عقايدي را داشته اند . بناباين مي توان گفت كه كاسي ها با قبايل اقوام " هي تيت ها " و " ميتاني " نيز قبلاً در ارتباط بوده اند.
كاسي ها در حوالي سال 1896 پيش از ميلاد به بابل حمله نموده ولي بابلي ها ، كاسي ها را دفع كردند ، امّا كاسي ها دست از نقشه خود بر نداشتند و از اين تاريخ تا 150 سال نام كاسي ها را در الواح و اسناد بابلي مي توان مشاهده كرد. بالاخره احتمالاً در سال 1749 پيش از ميلاد پادشاه كاسي موسوم به گاندش به كلي دولت بابل را منقرض كرده و خود به سلطنت نشست و تا سال 1734 پيش از ميلاد حكمراني نمود. از اين پادشاه كتيبه اي باقيست كه خود را وارث سلاطين بابل معرفي نموده و در مجموع تسلط كاسي ها بر بابل حدوداً 577 سال طول كشيده است .
در سال 1171 پيش از ميلاد پادشاه معروف ايلام كويتر ناحونته به طرف بابل حركت نمود و آخرين پادشاه كاسي ها را مغلوب و آن دولت را منقرض كرد. بعد از اين پيروزي ، كويتر ناحونته و پسرش شوتروك ناحونته به بابل دست يافته و در شهر سيپار استل لوح پيروزي نارامسين را يافته و به بابل بردند و همچنين در اين پيروزي ، قانون معروف « حمورابي » نيز به دست اين پدر و پسر افتاد .
حدود قلمرو كاسي ها درست روشن نشده است ، ولي احتمالاً مناطق تحت سلطه و نفوذ آنها در دوران اوج قدرتشان از كوه هاي زاگرس شروع شده و تا بين النهرين ادامه داشته است . ولي بعد از اين كه كاسي ها در بابل از امپراتوري ايلامي ها شكست خوردند ، احتمالاً به عقب برگشته و مجدداً در مسكن اوليه خود يعني كوههاي زاگرس استقرار يافته و همچون گوتي ها با اقوام محلي ادغام شده و در نهايت ، توسط مادها قدرت سياسي آنها از بين رفته است .
سند دوّم راجع به لولوبي ها ، نقش معروف آنوباني ني پادشاه آنهاست كه در ناحيه ز َهاب باختران واقع شده است . در اين اثر مهّم تاريخي كه به ِاستل آنوباني ني نيز معروف مي باشد ، شاه در حضور الهه ايشتار كه او را بر دشمنان پيروزي بخشده است ، ايستاده و پا را بر تن دشمني كه بر زمين افتاده نهاده است {البته طرز لباس وزينت جامه شاه و الهه بخوبي نمايان است}. اين خدا نيزه اي به دست گرفته و بر آن تكيه كرده و در دست ديگر طنابي گرفته و مي خواهد به گردن يكي از اسيران ببندد . اسيران هم برهنه بوده و دست هايشان را از پشت بسته اند و آنها را بوسيله حلقه اي از لبشان گذرانيده شده مثل حيوانات مهار كرده اند . ترجمه خطوط كه روي اين استل نوشته شده چنين است :
« آنوباني ني پادشاه توانا ، پادشاه لولوبي ، نقش خود و نقش الهه ايشتار را در كوه باتير رسم كرده است ،آن كس كه اين نقوش و اين لوح را محو كند به نفرين و لعنت آنو ، آنوتوم ، بل ، بليت ، رامان ، ايشتار ، سين و َشَمش گرفتار با دونسل او بر باد رواد…»
گذشته از اين كتيبه ، اشاره اي كه به نام لولوبي شده در قراردادهاي سلسله دوّم پادشاهان شهر اور است كه در سال 1894.م در تل براك كشف گرديد و تعداد زيادي از اين الواح از همان سالي است كه پادشاه اور ولايت شميروم و لولوبي ها را غارت كرد ، اين دو شهر را هميشه با هم ذكر مي كنند . در رابطه با شميروم ، لوح مشروح تري به نام لوح نيفر در دست است . با توجه به اثر فوق ، معلوم مي شود پادشاه اور كه مكرر ولايت را شميروم را ويران كرده ، اينه سين نام داشته و همين پادشاه كشور را نيز به تصرف خود در آورده است . در قصه خداي طاعون كه لوح آن كشف شده است ، نام ولايات ذيل ديده مي شود*: تانديم ، سوماشتو ، آشورو ، الامو ، كاشو ، گوتو ، لولوبو .
حكام لولوبي ها در زمان نارامسين در تنگه قراداغ كه امروز معبر پاگان خوانده مي شود و در جنوب شهر زور با سپاه بابلي جنگيدند و نارامسين آنها را به سختي شكست داد و به يادگار اين پيروزي شرحي در دامنه آن تنگه حجاري نموده اند (بين راه سليمانيه و رباط ).
کاسي ها
بعد از لولوبي ها و گوتي ها قوم بزرگ و مشهوري كه از منطقه كوهستان زاگرس مي شناسيم « كاسي ها » مي باشد . اين قوم نيز همچون گوتي ها مدت چند قرن بر بين النهرين حكومت كرده و در در اوضاع آن نواحي تأثير بسياري داشته اند . از اسناد تاريخي چنين بر مي آيد كه نفوذ قوم كاسي در بابل بيش از ساير اقوام بوده است . محل استقرار اوليه اين قوم پيش از مهاجرت به زاگرس احتمالاً منطقه جنوب غربي درياي خزر بوده كه در هزاره سوّم پيش از ميلاد به منطقه كوهستاني زاگرس و از آنجا نيز با عبور از معابر شمال ايلام وارد بين النهرين شده اند . دانشمندان ، زبان كاسي ها را از سلسله زبان هاي قفقاز محسوب مي دارند . يكي از دبيران بابلي فهرستي از لغات كاسي جمع كرده و روي همين اصل چنين معلوم مي شود كه زبان آنها قفقازي بوده و خيلي نزديك به زبان ايلامي ها به شمار مي آمده است.
از اسناد تاريخي چنين بر مي آيد كه پيش از آنكه كاسي ها به بابل هجوم آوردند نام چندتن از خدايان بابل را به كار برده ولي بسياري از نام خدايان آنها صريحاً منشاء قفقازي داشته است . از جهات بسيار ، ارتباط كاسي ها را با اقوام هند و اروپايي مي توان تصديق نمود از جمله پرستش اسب بعنوان مظهريت الهي . زيرا كه اين اعتقاد ، در بابل قديم نبود و بعد از ورود كاسي ها در آنجا متداول شده است ، از طرفي ساير قبايل هندواروپايي نيز چنين عقايدي را داشته اند . بناباين مي توان گفت كه كاسي ها با قبايل اقوام " هي تيت ها " و " ميتاني " نيز قبلاً در ارتباط بوده اند.
كاسي ها در حوالي سال 1896 پيش از ميلاد به بابل حمله نموده ولي بابلي ها ، كاسي ها را دفع كردند ، امّا كاسي ها دست از نقشه خود بر نداشتند و از اين تاريخ تا 150 سال نام كاسي ها را در الواح و اسناد بابلي مي توان مشاهده كرد. بالاخره احتمالاً در سال 1749 پيش از ميلاد پادشاه كاسي موسوم به گاندش به كلي دولت بابل را منقرض كرده و خود به سلطنت نشست و تا سال 1734 پيش از ميلاد حكمراني نمود. از اين پادشاه كتيبه اي باقيست كه خود را وارث سلاطين بابل معرفي نموده و در مجموع تسلط كاسي ها بر بابل حدوداً 577 سال طول كشيده است .
در سال 1171 پيش از ميلاد پادشاه معروف ايلام كويتر ناحونته به طرف بابل حركت نمود و آخرين پادشاه كاسي ها را مغلوب و آن دولت را منقرض كرد. بعد از اين پيروزي ، كويتر ناحونته و پسرش شوتروك ناحونته به بابل دست يافته و در شهر سيپار استل لوح پيروزي نارامسين را يافته و به بابل بردند و همچنين در اين پيروزي ، قانون معروف « حمورابي » نيز به دست اين پدر و پسر افتاد .
حدود قلمرو كاسي ها درست روشن نشده است ، ولي احتمالاً مناطق تحت سلطه و نفوذ آنها در دوران اوج قدرتشان از كوه هاي زاگرس شروع شده و تا بين النهرين ادامه داشته است . ولي بعد از اين كه كاسي ها در بابل از امپراتوري ايلامي ها شكست خوردند ، احتمالاً به عقب برگشته و مجدداً در مسكن اوليه خود يعني كوههاي زاگرس استقرار يافته و همچون گوتي ها با اقوام محلي ادغام شده و در نهايت ، توسط مادها قدرت سياسي آنها از بين رفته است .