• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

مشاعره ی دخترانه و پسرانه

کیمیا

کاربر ويژه
به باغ این چنین گفت باد صبا
که چونی بدین مایه حیلت وری
بهار
 
آخرین ویرایش:

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
کنم هر شب دعایی کز دلم بیرون رود مهرش

ولی آهسته می گویم الهی «بی اثر» باشد


 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
حال دنیا را بپرسیدم من از فرزانه ای!

گفت یا باد است یا خواب است یا افسانه ای


گفتمش احوال عمرم را بگو تا عمر چیست؟
گفت یا برق است یا شمع است یا پروانه ای!


گفتمش آنان که میبینی بر او دل بسته اند
گفت یا کورند یا مستند یا دیوانه ای




ابوسعید ابوالخیر

 

دختر مهتاب

متخصص بخش آموزش خیاطی
سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی
گفت بازآی که دیرینه این درگاهی
همچو جم جرعه ما کش که ز سر دو جهان
پرتو جام جهان بین دهدت آگاهی
بر در میکده رندان قلندر باشند
که ستانند و دهند افسرشاهنشاهی
خشت زیر سر و بر تارک هفت اختر پای
دست قدرت نگر و منصب صاحب جاهی
سر ما و در میخانه که طرف بامش
به فلک بر شد و دیوار بدین کوتاهی
قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن
ظلمات است بترس از خطر گمراهی
اگرت سلطنت فقر ببخشند ای دل
کمترین ملک تو از ماه بود تا ماهی
 

دختر مهتاب

متخصص بخش آموزش خیاطی
دیدم همان فسونگر مزگان سیاه بود
بازش هزار راز نهان در نگاه بود
عشق قدیم و خاطره ی نیمه جان او
در دیده اش چو روشنی ی شامگاه بود
آن سایه ی ملال به مهتاب گون رخش
گفتی حریر ابر به رخسارماه بود
 
بالا