مشاعره

[پانته آ]

يوسف گمگشته باز آيد به كنعان غم مخور

كليه احزان شود روزي گلستان غم مخور

 

[دختر مهتاب]

راه پنهانی میخانه نداند همه کس :گل:جز من و زاهد و شیخ و دوسه رسوای دگر
​

​

 

[پانته آ]

روز مــن شــب شـد و آن مـاه بـه راهـی نـگـذشـت

این چه عمری‌ست که سالی شد و ماهی نگذشت؟

هلالی جغتایی

 

[دختر مهتاب]

تویی آن گوهر پاکیزه که در عالم قدس​

ذکر خیر تو بود حاصل تسبیح ملک​

 

[پانته آ]

کنونت که دست است خاری بکن

دگر کی برآری تو دست از کفن؟

بوستان سعدی

 

[دختر مهتاب]

نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد
حسن لرزید که صاحب نظری پیدا شد



اقبال لاهوری​

 

[پانته آ]

دلم تنهاست ماتم دارم امشب

دلي سرشار از غم دارم امشب

سلمان هراتي

 

[دختر مهتاب]

بردرگه دوست هرکه صادق برود ​

تا حشر زخاطرش علایق برود​

صد ساله نماز عابد صومعه دار​

قربان سرنیاز عاشق برود​

​

 

[پانته آ]

دلا دیشب چه میکردی تو در کوی حبیب من

الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من

 

[دختر مهتاب]

ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق
برو ای خواجه ی عاقل هنری بهتر از این؟
حافظ
​

 

[پانته آ]

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد

عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد

 

[دختر مهتاب]

دردایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
​

لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی​

حافظ
​

 

[majid2]

یاد روزی که به عشق تو گرفتار شدم. .از سر خویش گذر کرده سوی یار شدم
امام خمینی(ره)

 

[Miss zahra]

من نگويم كه به درد دل مــن گوش كنيد​

بهتر آن است كه اين قصه فراموش كنيد
​

 

[دختر مهتاب]

دوش آن صنم چه خوش گفت د رمجلس مغانم
​

با کافران چه کارت گربت نمی پرستی
​

 

[Miss zahra]

یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت

«حافظ»
​

 

[دختر مهتاب]

تا نیست نگری ره هستت ندهند ​

وین مرتبه با همت پستت ندهند
حافظ:گل:
​

 

[Miss zahra]

درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد

«حافظ»
​

 

[دختر مهتاب]

دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
​

خواجه ان است که باشد غم خدمتکارش​

حافظ:گل:
​

 

[Miss zahra]

شنیدم سخنی خوش که پیر کنعان گفت
فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت

حافظ
​