• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

مطالب جالب و خنده دار روز

salar69

کاربر ويژه
چند جملهٔ قصار از جوادِ خیابانی:
تا مسی دریبل میزنه جا داره تا هفته بسیج رو به شما تبریک بگم !!
کسی که لیزر انداخته قطعا توی استادیومه...!
استقلال ۱...چون یه گل زده...پرسپولیس ۰...چون یه گل نزده...!
ایگواین حمله میکنه... البته کاکا هستش چون ایگواین ۲۰ دقیقه پیش تعویض شد!
مسی خیلی بهتر از کیریس رونالدو هست؛ ولی انصافاً رونالدو هم چیزی از مسی کمتر نداره
حالا دیگه با بودن هاشمیان در زمین قدرت سرزنی نوروزی هم بالا میره..!!
نقطه پنالتی رو میبینیم که در محوطه جریمه قرار گرفته!!
دوربین داره ساق پای بازیکن‌ها رو نشون میده :...
خستگی رو میشه از ساق پای بازیکنا دید!!
 

salar69

کاربر ويژه
داداشم داشت نماز می خوند،

منم داشتم آهنگ گوش می دادم،

دیدم وسط نماز بلند گفت "الله اکبر" فکر کردم شاید صدای موزیک زیاده، یکم کمش کردم، یک دقیقه بعد دوباره گفت "الله اکبر"

فکر کردم شاید بازم حواسش رو پرت میکنه،
کلاً موزیک رو قطع کردم،
نمازش که تموم شد، میگم چرا اینقدر "الله اکبر" میگفتی؟

میگه منظورم اینه از این آهنگ خوشم نمیاد، بزن تِراکِ بعدى !

 

salar69

کاربر ويژه
سم، کارمند عادی یک شرکت کوچک است.
روزی او به خاطر کارهای اضافه بسیار دیر به ایستگاه اتوبوس رسید.
او که بسیار خسته بود به خودش گفت: تا اتوبوس بیاید، کمی بخوابم.
بیست دقیقه بعد، اتوبوس آمد. این اتوبوس دو طبقه بود.
سم وقتی دید در طبقه دوم کسی نیست بسیار خوشحال شد و گفت: آه می توانم دراز بکشم و کمی بخوابم.
او سوار اتوبوس شد و در حالی است که داشت به طبقه دوم می رفت،
پیرمردی که کنار در اتوبوس نشسته بود به او گفت: بالا نرو، بسیار خطرناک است.
سم ایستاد. از قیاقه جدی پیرمرد دریافت که او دروغ نمی گوید.
نیمه شب بود و حتما پیرمرد چیز خطرناکی دیده بود.
سم قبول کرد و در انتهای اتوبوس جایی پیدا کرد.
با این که جایش کمی ناراحت بود اما به نظرش امنیت از هر چیزی مهم تر بود.
او روز بعد هم دیر به خانه برمی گشت و سوار همان اتوبوس شد
و از این جالب تر این که پیرمرد دیشبی همان جا نشسته بود متعجب شد.
پیرمرد با دیدن او گفت: پسرم بالا نرو، بسیار خطرناک است.
سم در پایین پله ها به بالا نگاه کرد، بسیار مخوف به نظر می رسید.
دوباره در انتهای اتوبوس جای پیدا کرد و نشست.
شب سوم هم سوار همان اتوبوس شد، پیرمرد باز هم در همان جای اتوبوس بود.
این بار سم چیزی نگفت و در انتهای اتوبوس نشست.
در همان موقع پسر دیگری سوار اتوبوس شد و داشت به طبقه دوم می رفت
که پیرمرد به او گفت: پسرم بالا نرو، خطرناک است.
پسر پرسید: چرا؟
پیرمرد گفت: مگر نمی بینی؟
طبقه دوم راننده ندارد!
پسر در حالی که بلند می خندید به طبقه بالا رفت


و به راحتی دراز کشید و خوابید.

جدی نگیررررررررررررر درست میشه...!!!
017.gif
042.gif

 

salar69

کاربر ويژه
بی سرو صدا ، وسایلتونو جمع کنین با صف بیاید برید توو حیاط ؛ معلمتون نیومده”یکی از ناگهانی ترین و سورپرایز کننده ترین جملات دوران مدرسه …
.
.
.شما یادتون نمیاد اونوقتا شعر “قسم به اسم آزادی” از تلویزیون پخش میشد باهاش غلط غلوط میخوندیم تا میرسید به جای “همه به پیش … به یکصدا …”یه دفعه به تقلید از خواننده هاش اوج میگرفتیم و با شور داد میزدیم “جامدادی عزیز ما” !
 

salar69

کاربر ويژه
اگه یه روز صبح خیلی خوشحال از خواب بلند شدی و دیدی
نه غمی ، نه زنی ، نه بدهی ،نه دردی !
بدون دیشب تو خواب مردی !
روحت شاد و یادت گرامی !
 

salar69

کاربر ويژه

این سریال های شبکه "Farsi1" و "زمزمه" و "GEM" بلا نسبت شما، روم به دیوار.....!

معلوم نیست کی به کیه!؟

پدره، دوست پسر زن برادرشه!!!

پسره، عموی بابای خودشه!!!

دختره، مادر خودشم هست!!! ...

مادره، دوست دختر دامادشه!!!

مادربزرگه، معشوقه نوه ی خودشه!!!

دختره، 2 تا بچه داره ولی میگه هنوز تمایلی به ازدواج ندارم!!!

خلاصه همه انگار از زیر بوته به عمل اومدن، دور هم خوش و خرّمن و صفا میکنن! چه زندگی شیرینیه واقعاً...

شرم و حیا هم خوب چیزیه والا !


 

salar69

کاربر ويژه
[h=5]طرف لکنت زبون داشته.زنگ میزنه اورژانس که بیان جنازه ی همسیاشو ببرن!
میگه:اااالو اااوورجانس ،این ههههمسسسایمووون ممممرده!
یه آمبولانس میفرررررستین؟!
...طرف میگه: آدرستون؟!
یارو تا میاد آدرسو بگه زبونش بند میاد میگه: ظظظظظ!
... ... ... طرف میگه :ظفر منظورته ؟
میگه: نننننننـــنه!
طرف فکر میکنه سرکاره قطع میکنه!
۲هفته بعد همین اتفاق میفته بازم طرف میگه :آدرستون؟
باز زبونِ یارو بند میاد میگه: ظظظ
ظ!
طرف میگه ظفر؟ میگه: ننننه!

باز مامور اورژانس فکر میکنه سرکاره قطع میکنه!
ماه رد میشه،باز طرف زنگ میزنه میگه:
اااااووووورژانس، این هههمسایمون ممممرده محلللمون بوی گند
گررررررفته یه آمبولانس بببفرستیییین!
طرف میگه :آدرستون؟!
باز زبون یارو بند میاد میگه: ظظظظ!
از اونور میگن :آقا منظورت ظفره؟!
طرف میگه :آآآآررررره آآآآشغااااال؛
آآآآررره کککککثافت
ککشووووندم آورددددمش ظفرببییییا بببرش
۳!
 

salar69

کاربر ويژه
[h=5]مسابقه پیامکی ایرانسل(هر پیام 75تومان) برنده: هر روز لپ تاپ
سوال 1: اب خوبه؟ بله
2:درخت چه رنگ است؟سبز
3:اهن سفت تره یا پنبه؟ اهن
.
.
.
.
.
.
سوال آخر: شخصی که نظریه بوروکراسی پست مدرن را باب کرد که بود و اون روز تو خلوت خودش به چی فکر میکرد؟؟؟!؟!!؟
 

am1n

New member
الان من داشتم میومدم خونه دختره تو پیاده رو داشت راه میرفت یک دفعه یک بچه گربه بیست گرمی از جلوش رد شدچنان دختر جیغ زد!!
آب قند = جواب نداد
الو عزیزم = جواب نداد
ماسک اکسیژن = جواب نداد
تنفس دهن به دهن= جواب نداد
CPR = جواب نداد
شوک برقی = جواب نداد
115 = جواب نداد
*
*
*
*
*
*
گربه جان به جان آفرین تمام کرد و از این دنیا رفت !!
روحش شاد یادش گرامی !!!
=)))))))
 

am1n

New member
پسره : اسمت چیه ؟؟؟
دختره : یه شارژ بفرست.
پسره : چند سالته ؟؟؟
دختره : یه شارژ بفرست.
پسره : خیلی دوسِت دارم میخوام بیام خواستگاریت !
دختره : واقعا ؟؟؟ کِی ؟
پسره : یه شارژ بفرست …
 

salar69

کاربر ويژه
[h=5]یه سوال به سوالهای شب اول قبر اضافه شد:
81000
تومن یارانه تو چیکار کردی؟
 

salar69

کاربر ويژه
یکی از همکلاسی های دوره دبستان رو دم دانشگاه دیدم،
داشتیم گپ می زدیم که دوتا دختر که ازشون بدم میومد
از در دانشگاه اومدن بیرون...
گفتم: اه..! باز این .... اومد!
گفت: اون خواهرمه!
...
سریع گفتم: نه! اون یکی!
گفت: اونم زنمه!!!
از اونی که روز ازل شانس پخش میکرده شخصاً متشکرم !
 

salar69

کاربر ويژه
[h=5] 7% : بخاطر نور خورشید
23% : بخاطر اینکه ظاهر باحالی داشته باشن
70% : نمیخوان بقیه بدوونن دارن به کجا نگاه میکنن!!!
 

salar69

کاربر ويژه
توی کافه‌ی فرودگاه یکی بود که پشت سر هم سیگار می‌کشید؛ یکی دیگه رفت جلو گفت:
- بب...خشید آقا! شما روزی چند تا سیگار می‌کشین؟
- منظور؟
- منظور اینکه اگه پول این سیگارا رو جمع می‌کردین، به اضافه‌ی پولی که
به خاطر این لامصب خرج دوا و دکتر می‌کنین، الان اون هواپیمایی که
...
اونجاست مال شما بود!
- تو سیگار می‌کشی؟
............- نه!
- هواپیما داری؟
- نه!
- به هر حال مرسی بابت نصیحتت؛ ضمناً اون هواپیما که نشون دادی مال منه
 

salar69

کاربر ويژه
[h=5]مرد ثروتمندی به کشیشی می گوید: نمی دانم چرا مردم مرا خسیس می پندارند.

کشیش گفت: بگذار حکایت کوتاهی از یک گاو و یک خوک برایت نقل کنم.
...

خوک روزی به گاو گفت: مردم از طبیعت آرام و چشمان حزن انگیز تو به نیکی سخن می گویند و تصور می کنند تو خیلی بخشنده هستی. زیرا هر روز خدا برایشان شیر و سرشیر می دهی.

اما در مورد من چی؟ من همه چیز خودم را به آنها می دهم ِ از گوشت ران گرفته تا سینه ام را. حتی از موی بدن من برس کفش و ماهوت پاک کن درست می کنند. با وجود این کسی از من خوشش نمی آید. علتش چیست؟

می دانی جواب گاو چه بود؟

جوابش این بود: شاید علتش این باشد که هر چه من می دهم در زمان حیاتم می دهم.........


 

salar69

کاربر ويژه
زن : بنظر تو موهایم را کوتاه کنم

مرد: اگر دوست داری کوتاه کن

زن : من دارم از تو میپرسم

مرد: عزیزم من نمیدانم اگر فکر میکنی قشنگ می شوی کوتاه کن

زن : یعنی من زشتم

مرد: نه عزیزم تو در بین تمام زنهایی که من میشناسم از همه قشنگتر هستی فقط گفتم اگر دوست داری کوتاه کن

زن : بی شعور چشم چران

مرد : ای بابا خوب قشنگ من عزیز من خانم خانم ها آره کوتاه کن

زن : این را گفتی که دیگر حرف نزنم

مرد : نه گلم شما حرفت را بزن

زن : پس تو واقعا فکر می کنی موهای کوتاه خوشگل تر است

مرد: آره عزیزم کوتاهشان کن

زن : ولی من موی بلند را دوست دارم

مرد : باشه هر جور راحتی می خواهی کوتاه کن یا کوتاه نکن

زن : الان تو ناراحت شدی

مرد : نه عزیزم ناراحتی ندارد مثل همیشه یک سوال کردی

زن : این کار همیشگیت ، تو اصلا به من توجه نمی کنی ، من هر وقت یک سوال می پرسم تو سر بالا جواب می دهی

مرد : خوب می گویی من الان چه بگویم

زن : اصلا ولش کن موهام را می خواهم رنگ کنم به نظرت قرمز قشنگ تر یا طلایی

مرد : عجب گیری کردیم اگر من بگم غلط کردم تو راحت می شوی

زن : ببین باز تو به من توجه نکردی نکنه یک زن دیگر داری و من نمی دانم

مرد : اخه رنگ کردن مو چه ربطی به ازدواج مجدد دارد

زن : حالا که اینطوری شد من هم مهریه ام را میگذارم اجرا تا تو هوس زن گرفتن نکنی

مرد : اگر فکر کردی این دفعه هم می توانی با این کارها من را خر کنی و مثل همیشه ۵۰ هزار تومان از من بگیری سخت در اشتباهی

زن : یعنی تو نمی خواهی به من ۵۰ هزار تومان بدهی

مرد : به یک شرط

زن : چه شرطی

مرد : بی خیال شوی و بگذاری ۱۵دقیقه باقی مانده از فوتبال را ببینم

زن : باشد قبول است ولی گفته باشم اخبار حق نداری نگاه کنی

مرد : باشد قبول است

دو دقیقه بعد

زن : بنظرت برای مهمانی فردا شب آن لباس آبی را بپوشم یا آن لباس صورتی را

مرد : ای خدا این دکمه غلط کردم کجاست

زن : دقیقا توی جیب شما

 

salar69

کاربر ويژه
ما امروزه خانه های بزرگتر اما خانواده های کوچکتر داریم؛ راحتی بیشتر اما زمان کمتر
مدارک تحصیلی بالاتر اما درک عمومی پایین تر ؛ آگاهی بیشتر اما قدرت تشخیص کمتر داریم
متخصصان بیشتر اما مشکلات نیز بیشتر؛ داروهای بیشتر اما سلامتی کمتر
بدون ملاحظه ایام را می گذرانیم، خیلی کم می خندیم، خیلی تند رانندگی می کنیم، خیلی زود
عصبانی می شویم، تا دیروقت بیدار می مانیم، خیلی خسته از خواب برمی خیزیم، خیلی کم
مطالعه می کنیم، اغلب اوقات تلویزیون نگاه می کنیم و خیلی بندرت دعا می کنیم
چندین برابر مایملک داریم اما ارزشهایمان کمتر شده است. خیلی زیاد صحبت می کنیم، به اندازه
کافی دوست نمی داریم و خیلی زیاد دروغ می گوییم
زندگی ساختن را یاد گرفته ایم اما نه زندگی کردن را ؛ تنها به زندگی سالهای عمر را افزوده ایم
و نه زندگی را به سالهای عمرمان
ما ساختمانهای بلندتر داریم اما طبع کوتاه تر، بزرگراه های پهن تر اما دیدگاه های باریکتر
بیشتر خرج می کنیم اما کمتر داریم، بیشتر می خریم اما کمتر لذت می بریم
ما تا ماه رفته و برگشته ایم اما قادر نیستیم برای ملاقات همسایه جدیدمان از یک سوی خیابان به
آن سو برویم
فضا بیرون را فتح کرده ایم اما نه فضا درون را، ما اتم را شکافته ایم اما نه تعصب خود را
بیشتر می نویسیم اما کمتر یاد می گیریم، بیشتر برنامه می ریزیم اما کمتر به انجام می رسانیم
عجله کردن را آموخته ایم و نه صبر کردن، درآمدهای بالاتری داریم اما اصول اخلاقی پایین تر
کامپیوترهای بیشتری می سازیم تا اطلاعات بیشتری نگهداری کنیم، تا رونوشت های بیشتری
تولید کنیم، اما ارتباطات کمتری داریم. ما کمیت بیشتر اما کیفیت کمتری داریم
اکنون زمان غذاهای آماده اما دیر هضم است، مردان بلند قامت اما شخصیت های پست، سودهای
کلان اما روابط سطحی
فرصت بیشتر اما تفریح کمتر، تنوع غذای بیشتر اما تغذیه ناسالم تر؛ درآمد بیشتر اما طلاق
بیشتر؛ منازل رویایی اما خانواده های از هم پاشیده
بدین دلیل است که پیشنهاد می کنم از امروز شما هیچ چیز را برای موقعیتهای خاص نگذارید،
زیرا هر روز زندگی یک موقعیت خاص است
در جستجو دانش باشید، بیشتر بخوانید، در ایوان بنشینید و منظره را تحسین کنید بدون آنکه
توجهی به نیازهایتان داشته باشید
زمان بیشتری را با خانواده و دوستانتان بگذرانید، غذای مورد علاقه تان را بخورید و جاهایی را
که دوست دارید ببینید
زندگی فقط حفظ بقاء نیست، بلکه زنجیره ای ازلحظه های لذتبخش است
از جام کریستال خود استفاده کنید، بهترین عطرتان را برای روز مبادا نگه ندارید و هر لحظه که
دوست دارید از آن استفاده کنید
عباراتی مانند "یکی از این روزها" و "روزی" را از فرهنگ لغت خود خارج کنید. بیایید نامه
ای را که قصد داشتیم "یکی از این روزها" بنویسیم همین امروز بنویسیم
بیایید به خانواده و دوستانمان بگوییم که چقدر آنها را دوست داریم. هیچ چیزی را که می تواند
به خنده و شادی شما بیفزاید به تاُخیر نیندازید
هر روز، هر ساعت و هر دقیقه خاص است و شما نمیدانید که شاید آن می تواند آخرین لحظه
باشد
اگر شما آنقدر گرفتارید که وقت ندارید این پیغام را برای کسانیکه دوست دارید بفرستید، و به
خودتان می گویید که "یکی از این روزها" آنرا خواهم فرستاد، اگر تا ابد هم زنده باشید هرگز نخواهید فرستاد!
 

salar69

کاربر ويژه
مردم دو دسته‌اند: زیر خط مرغ و بالای خط مرغ

*جا داره یادی کنیم از این تصنیف سیاسی-اجتماعی: مرغ سحر ناله سر کن، داغ مرا تازه‌تر کن

*جوری شده که ازین به بعد مردم مرغ و گوشت رو مثل چای کیسه ای میندازن تو خورشت و در میارن, دوباره تو خورشت بعدی مصرف میکنن »

*قدیما بازی یه مرغ دارم روزی ... تخم میذاره جزء بازیای سرگرم کننده و آموزنده بود اما الان 2 تا 3 سال حبس داره

* فردا اگه بگن مرغ شده کیلویی صدهزارتومن،جوکهای بیشتری میسازیم وکاریکاتورهای بیشتری میکشیم همین.....

 

salar69

کاربر ويژه
مادر پسره براش میره خواستگاری، پدر دختر میپرسه: خوب پسرتون چه کاره هست؟
مادره میگه: پسرم دیپلماته.
پدر دختر میگه: اوه چه عالی! یعنی چه کار میکنه؟
مادره میگه: یعنی از وقتی پسرم دیپلمش رو گرفته، همین طوری ماته!



 
بالا