بسیاری از سنگ نگارههای اشکانی و ساسانی تصویرگر صحنههایی هستند که در آن پادشاه و ایزد در کنار یکدیگر قرار دارند. اعتقاد عمومی بر آن است که این صحنهها مجلس تاجگذاری و یا دیهیم ستانی پادشاه را نشان می دهند. علت اصلی این تفسیر حضور «حلقه»ای است که معمولا به عنوان نماد قدرت پادشاهی و فره ایزدی و کیانی تفسیر میشود.
بارابارا کایم از موسسه باستانشناسی دانشگاه وارسا در لهستان اکنون دیدگاه و تفسیری دیگر را مطرح کرده است. او در بررسیهای خود این احتمال را پیش کشیده که شاید حلقه به عنوان نمادی از عهد و پیمان و یا همان «میترا» باشد و نه الزما حلقه قدرت کیانی و پادشاهی.
این برداشت در حقیقت از خود معنای میترا ریشه میگیرد که به "پیمان" و همچنین ایزد حاکم برعهد و پیمان و دوستی اشاره دارد.
از میان حدود ۲۸ سنگ نگاره شناخته شده و مهم دوران ساسانی، ده تای آنها دربرگیرنده صحنههایی هستند که به عنوان مجلس گرفتن حلقه قدرت و تاجگذاری تفسیر شدهاند. در این سنگنگارهها همواره ایزدبه صورت ایستاده یا سوار بر اسب حضور دارد که حلقهای را به پادشاه که او نیز ایستاده و یا سوار بر اسب است میدهد.
نخستین سنگنگارهها از این دست، به فرمان بنیانگذار سلسله ساسانی، اردشیر یکم سنگ تراشی شده است.
در دو تای آنها، سنگنگارههای فیروز آباد و نقش رجب، شاه و ایزد مقابل یکدیگر ایستاده اند اما در نقش برجستهای دیگر در نقش رستم، هر دو سوار بر اسب هستند. تاریخ و ترتیب به وجود آمدن این سنگنگارهها مورد بحثهای فراوان قرار گرفتهاند.
برخی محققان (مانند هینز) اعتقاد داشتند که سنگنگاره فیروز آباد بلافاصله پس از تاجگذاری اردشیر در تیسفون به وجود آمده اما در برابر، افرادی دیگر (مانند شفرد) معتقدند این سنگنگارهها تقریبا در آخرین سالهای پادشاهی اردشیر ساخته شدهاند.
بنابراین کمابیش عجیب به نظر میرسد که در اواخر دوره پادشاهی، مجلس تاجگذاری به عنوان موضوع سنگنگاره انتخاب شده باشد و از این رو پرسشهای جدیدی مطرح میشوند.
واندن برگ به نکته ظریف دیگری در این بین اشاره دارد و آن این که در این صحنهها، پادشاه با ردای خود و در حالی که برسرش تاج قراردارد تصویر شده و این به آن معنی است که تاجگذاری پیش از این صحنه صورت گرفته است.
در تفسیرهای کلاسیکتر از حلقه به عنوان دیهیم نیز یاد شده است. اما در پژوهش خانم کایم میان حلقهای که از سوی ایزد به پادشاه داده میشود و دیهیم که همانند پیشانی بند به سر شاه بسته میشود تفاوت گذاشته شده است. دیهیم به عنوان نشان پادشاهی از هنر هخامنشی به بعد شناخته شده و در بسیاری صحنهها توسط پادشاه یا نزدیکان او استفاده میشده است.
این نشان توسط اسکندر و جانشنیان او و همچنین بعد از آن توسط مهرداد یکم پادشاه اشکانی و سایر پادشاهان پس از او نیز به کار رفته است. از نسخه مانی موجود در کتابخانه کلن در خصوص اردشیر یکم چنین برمیآید که مراسم تاجگذاری، دیهیم بستن یا گذاردن بر سرپادشاه جدید بوده است.
بنابراین دیهیم با دنباله بلند و مواج خود انتهای تاج را میآراسته و حلقه نیز با نوارهای بلندی تزیین شده در دست پادشاه یا اهورامزدا قرار داشته است.
قرار داشتن حلقه ای در دست ایزدان تقریبا از هزاره سوم پیش از میلاد و از میانرودان مرسوم بوده و به عنوان نمادی از قدرت ایزدی به کار میرفته است. حلقه با همین مفهوم توسط پادشاهان هخامنشی نیز پذیرفته شد و در دست نماد فروهر نیز قرار گرفت. در هنر پارتی، حلقه هم در دست پادشاه و هم در دست هم پیمانان او حضور دارد.
اما نقش برجستههای دیگری از دوران پارتی و ساسانی موجودند که گرچه در آنها نشان حلقه وجود دارد اما صحنه نمیتواند به تاجگذاری متعلق باشد. پرسش این است که ظهور مجدد حلقه در هنرهای ایرانی در دوران پارتی پس از یک دوره طولانی انقطاع به چه مفهومی بوده است؟
چندین نمونه نشان میدهد که در دوره پارتی این حلقه دیگر مانند دوره هخامنشی فقط نشانی از یک مفهوم آیینی نبوده است.
پژوهشگر با استناد به متن اوستا و وندیداد و همچنین متون دیگر، میترا را در ارتباط مستقیم با عهد و پیمان تفسیر میکند و آنگاه این پرسش مطرح میشود که این چگونه پیمانی است که بین پادشاه و ایزد رد و بدل میشود؟
بررسی سنگنگاره اردشیر در نقش رستم شاید پاسخ را روشنتر کند. در این سنگ نگاره پادشاه و ایزد هردو سوار اسب هستند در حالی که بدن دشمنان آنها زیر سم اسبان افتاده است.
اردوان پنجم آخرین پادشاه اشکانی زیر سم اسب اردشیر و اهریمن زیر سم اسب اهورامزدا افتاده است. اینجا پیروزی اردشیر بر اردوان در کنار و یا همانند پیروزی اهورامزدا بر اهریمن تصویر شده است. بنابراین شاید بتوان گفت که این نگاره فقط تصویرگر پیروزی سیاسی اردشیر نیست، بلکه در درجه نخست برتری و پیروزی مذهبی او را نیز نشان میدهد.
حضور حلقه در این صحنه تاکید مجددی است بر عهد و پیمان یا همان میترا میان پادشاه و ایزد که نباید با دروغ گسسسته شود. همان طور که در میترایشت (مهر یشت) در اوستا هم به آن اشاره شده است.
اما گاهی حلقه میان پادشاه و شخص دیگری با رتبه پایین از او مبادله میشود. آنچه این صحنهها را از یکدیگر متفاوت میکند، آرایش حلقههاست.
حلقه در صحنههایی که بین ایزد و پادشاه قراردارد با یک دنباله بلند (مانند نوار) و در صحنههای دیگر که بین پادشاه و یک شخص دیگرمبادله شده، عموما بدون این دنباله تصویر شده است.
این مراسم در نظام فئودالی و به هنگام تیول بخشی نیز اجرا می شده و بنابراین در این صحنهها حضور حلقه الزما به معنی بخشیدن فره ایزدی نیست بلکه اشاره ای است به رد و بدل شدن نوعی موافقتنامه یا قرارداد میان شاه و خراجگزار او.
به نظر میرسد این تفسیر در مورد نقش برجسته های پارتی مانند نمونه خونگ یار علیوند و سرپل ذهاب و تنگ سروک نیز درست باشد.
به اعتقاد لینکلن، در «تئولوژی امپراتوری» ایران باستان، پادشاه به عنوان فردی برگزیده از سوی ایزد، قرار بوده جهان را دوباره با یکدیگر متحد و هماهنگ کند و کمال را به آن بازگرداند.
مسلما در دوران ساسانی این رابطه درونی میان قدرت پادشاهی و مذهب تقویت شد و نقش کلیدی پیمان میان پادشاه و ایزد افزایش یافت.
چنانچه این تفسیر پژوهشگر لهستانی درست باشد، آنگاه این پیمان آیینی یا میترا نسبت به خود لحظه تاجگذاری از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و از همینرو بر اهمیت حفظ میترا (به عنوان پیمان) نه فقط از طریق نوشته های مذهبی بلکه از طریق هنر پیکر نگاری نیز تاکید فراوان شده است.