حکومت 470 سالۀ اشکانی ( 250 ق.م - 226 م)، ان طوری که باید، نتوانست دنبالۀ تمّدن هخامنشی باشد و به ان، حیاتی جدید ببخشد. به همین لحاظ ، اثار جالب و فراوانی از این سلسه که حدود 5 قرن، با قدرت بر قسمت های مهمی از جهان متمدّن ان روز حکومت کرده، به دست ما نرسیده است. با انکه به نظر می رسد که نگاهداری سُنن و رسوم و ایین قدیم، اسا و پایۀ عقیده و معنویات اشکانیان باشد. امّا در راه احیای حیات ملّی و دینی، انطور که انتظار می رفت و ایجاب می نمود، موقعیتی پیدا نکرد. اطلاعات بسیاری در خصوص تحولاتی که در این عهد، در جامعۀ ایرانیِ شهرنشین، رخ داد، در دست نیست. امّا می توان قبول کرد که افکاری ازادی خواهانه که توسط هِلِنیزم، رایج شد، مؤثر واقع شد. امیزش بین دو قوم ایرانی و یونانی ادامه یافت و دو گروه، خانواده های ایران- یونانی تشکیل داده بودند که در انها، نام های ایرانی و یونانی معمول بود.
اتفاق می افتاد که یونانی های ایرانی شده که دچار فقر شده بودند، در درجات اجتماعی، رتبه ای پایین تر از ایرانی های یونانی شده، دارا مش شدند. در نتیجه، جامعه از نظر اهمیت ثروت، تقسیم شده به اغنیاء که ممکن بود ایرانیان هم در ان زُمره باشند و همچنین طبقۀ فقرا که ممکن بود یونانیان در میان انها باشند. به تدریخ اثارر یونانیَت از صحنۀ ایران زدوده شد. جنبش اشکانیان در سمت غرب ایران، با توسعۀ دولت روم از شرق مصادف گردید. در روح ایرانیو وجدان ملی که در زمان فتوحات اَرَشک و تیرداد اول وجو نداشت، به تدریج ایجاد شد و در حقیقت، پارتیان، رابط بین هخامنشیان و ساسانیان بودند. ورود یونانیان به سرزمین های شرق و تأسیس دولت های هِلِنی و ترقّی انها، مبادلاتِ فرهنگ های مختلف و متفاوت یونانی و ایرانی را پدید اورد.
زبان یونانی، زبانِ رسمی و دولتی دُوَّلِ یونانی مشربِ مذکور بود و قشرهای عالیۀ محلی و بزرگان نیز انها را پذیرفتند و تأتر و ادبیات و علوم یونانیان نیز با زبان ایشان مورد قبول قرار گرفت. افراد یونانی و مقدونی، مستقیمآ با مردم معاشرت می کردند و ازدواج های مختلط رایج شد و در نتیجه، قشری از مردمِ دو رَگه بوجود امد. امتزاجِ نظرهای مذهبی و اختلاطِ عقاید نیز امری احتراز ناپذیر بوده است. باید گفت که این فرهنگِ هِلِنی، فقط در شهرها متمرکز بوده و در دسترسِ قشرهای حاکمه جامعۀ ان زمان قرار داشت و همچنین فرنگِ هِلنی، در قلمروِ خویش، تنها فرهنگِ رایج کشور نبود. پیدایش فرهنگِ ملّیتی، یک جریان و پدیدۀ رسمی نبوده و عناصر یونانی و ایرانی، هر دو در ان جریان نقش داشتند.
در زمان پارتیان، زبان یونانی، تنها زبان رسمیِ کشور نبوده، بلکه در امور داخلیِ ادارات پارت، زبانِ اشکانی، به مراتب رایج تر بوده است. از کتب پارسی چیزی در دست نیست. ولی « منظومۀ نخل و بُز» و « یادگارِ زریران »، از اشکانیان مأخوذ است. مطالعۀ دقیقِ حماسۀ ملّیِ ایرانی، برخی عناصرِ پارتی را اشکار می سازد و از ان جمله : افسانۀ « برادران گشتاسب» و « زَریران» و افسانۀ «عشقِ ویس و رامین»، که در حماسه های ایرانی باقی مانده است.
از قرن اول میلادی، زبان یونانی، از سکّه های پارتی، رَخت بر بست و زبان اشکانی، جانشین آن شد. این پدیده، با تضعیفِ کلی عنصر هلنی در فرهنگ ایران و تقویت عنصر ایرانی، مربوط بوده است. بسیاری از مطالب مربوط به دین ایرانی ذر زمان اشکانیان، بر ما مجهول است. امپراطوریِ پارت که در نواحی خارجیِ ایران، نشأت یافته بود، می بایست معتقداتِ ابتداییِ پرستشِ عناصر طبیعی و در مرحلۀ اول، پرستش خورشید و ماه را با خود همراه اورده باشد. ایین زرتشت، که بعضی از دانشمندان، ان را ایین عهد پارت می دانند، اهمیّتِ چندانی نداشته است.
آب، در همه دوران ها، نزد ایرانیان مقدس بوده و هردوت هم ان را تأیید می کند و ربّ النوعِ (ایزدِ) مظهرِ اب، ناهید بوده است. به نظر می رسد که تثلیثِ اهورامزدا و مهر و ناهید، در زمان پارتیان، مورد توجهِ دین عمومی و شاید هم دین رسمی بوده باشد. تیردادِ اول، در شهرِ اَرَشک، در یک معبدِ ناهید تاجگذاری کرد. در هگمتانه (همدان)، مَقَّرِ شاهان، معبدی از ناهید بوده و معبد کنگاور، مخصوصِ ناهید بوده است.
به نظر می رسد که پارتیان، دین خود را در میان اقوام مغلوب، رواج داده باشند. اغماضِ اشکانیان، مخصوصآ در روابط انها با قوم یهود، اشکار است. یهودیان، شاهان ایران مزبور را، مدافعان حقیقیِ دین خود می دانستند. اشکانیان، احترام و تسامُحِ نسبت به ملل تابعه را در رابطه با مذهبشان، محفوظ داشتند و ضمن فتوحات و تشکیلات خود، مذاهب کشورهای گشوده شده را محترم و همچنین تعصب شدید و حادی، برای محو انها یا ازار و اذیت پیروانشان را، رَوا نمی دانستند.
و از همین لحاظ بود که نفوذ مزدا پرستی و یا ایین یونانیان، نتوانست حتی اثرِ مذهبِ کهنل اشور و بابل را که در بین النهرین که مرکزِ دگرگونی ها و زد و خوردها بود، به کلی از بیم ببرد. اثر این ادیان، در علوم و نوشته ها و افکار و اوراق، مخصوصآ در علم کیمیا و ستاره شناسی دیده می شود و ادیانِ مهم دیگر، از قبیلِ یهود، بت پرستی، صائبینِ بودایی، به حیات و توسعۀ خود ائامه دادند و ایین تازه ظهورِ مسیحیت نیز، در حال پیشروی و عرضِ اندام خود بود.
در دورۀ اشکانی، یهودی ها در تمام کشورهای اسیای غربی، متفرق بودند و توانستند مذهب خود را توسعه دهند. فکرِ زَروانی، که در ایران از حدود قرن 2 ق.م، رایج شده بود، به فلسفۀ زَروان یا زمانِ بی کران معتقد بودند و می گفتند که همۀ اشیاء، در حدود زمانه پدید امده و ممکن نیست که از ان بیرون باشند. اشکانیان از نظر روح جنگ آوری و شجاعت، در ترویج مهرپرستی، به منتهای حَدِّ خود کوشیدند و اکثر نامهای پادشاهانِ این دودمان مانند مهرداد، مهرباز، مهران، مهرزاد، از نامهایی است که با این واژه ( واژۀ مهر)، ترکیب یافته اند که در نتیجه، فتوحاتِ اشکانی، درقرن اول قبل از میلاد، تا کشورهای باخترِ زمین، رسوخ کرد.
میترائیسم، در قرن اول میلادی، با مذهب مسیحیت، رقابت شدیدی می کرد و به سرعت پیش می رفت و در قرن سوم، به سال 67 ق.م، ایین مهر، از راه اسیای صغیر، در روم و اروپا نفوذ کرد و در نتیجه، امپراطور رم، بوسیلۀ تیرداد، پادشاه ارمنستان، به ایین میترائیسم گرایید.
اتفاق می افتاد که یونانی های ایرانی شده که دچار فقر شده بودند، در درجات اجتماعی، رتبه ای پایین تر از ایرانی های یونانی شده، دارا مش شدند. در نتیجه، جامعه از نظر اهمیت ثروت، تقسیم شده به اغنیاء که ممکن بود ایرانیان هم در ان زُمره باشند و همچنین طبقۀ فقرا که ممکن بود یونانیان در میان انها باشند. به تدریخ اثارر یونانیَت از صحنۀ ایران زدوده شد. جنبش اشکانیان در سمت غرب ایران، با توسعۀ دولت روم از شرق مصادف گردید. در روح ایرانیو وجدان ملی که در زمان فتوحات اَرَشک و تیرداد اول وجو نداشت، به تدریج ایجاد شد و در حقیقت، پارتیان، رابط بین هخامنشیان و ساسانیان بودند. ورود یونانیان به سرزمین های شرق و تأسیس دولت های هِلِنی و ترقّی انها، مبادلاتِ فرهنگ های مختلف و متفاوت یونانی و ایرانی را پدید اورد.
زبان یونانی، زبانِ رسمی و دولتی دُوَّلِ یونانی مشربِ مذکور بود و قشرهای عالیۀ محلی و بزرگان نیز انها را پذیرفتند و تأتر و ادبیات و علوم یونانیان نیز با زبان ایشان مورد قبول قرار گرفت. افراد یونانی و مقدونی، مستقیمآ با مردم معاشرت می کردند و ازدواج های مختلط رایج شد و در نتیجه، قشری از مردمِ دو رَگه بوجود امد. امتزاجِ نظرهای مذهبی و اختلاطِ عقاید نیز امری احتراز ناپذیر بوده است. باید گفت که این فرهنگِ هِلِنی، فقط در شهرها متمرکز بوده و در دسترسِ قشرهای حاکمه جامعۀ ان زمان قرار داشت و همچنین فرنگِ هِلنی، در قلمروِ خویش، تنها فرهنگِ رایج کشور نبود. پیدایش فرهنگِ ملّیتی، یک جریان و پدیدۀ رسمی نبوده و عناصر یونانی و ایرانی، هر دو در ان جریان نقش داشتند.
در زمان پارتیان، زبان یونانی، تنها زبان رسمیِ کشور نبوده، بلکه در امور داخلیِ ادارات پارت، زبانِ اشکانی، به مراتب رایج تر بوده است. از کتب پارسی چیزی در دست نیست. ولی « منظومۀ نخل و بُز» و « یادگارِ زریران »، از اشکانیان مأخوذ است. مطالعۀ دقیقِ حماسۀ ملّیِ ایرانی، برخی عناصرِ پارتی را اشکار می سازد و از ان جمله : افسانۀ « برادران گشتاسب» و « زَریران» و افسانۀ «عشقِ ویس و رامین»، که در حماسه های ایرانی باقی مانده است.
از قرن اول میلادی، زبان یونانی، از سکّه های پارتی، رَخت بر بست و زبان اشکانی، جانشین آن شد. این پدیده، با تضعیفِ کلی عنصر هلنی در فرهنگ ایران و تقویت عنصر ایرانی، مربوط بوده است. بسیاری از مطالب مربوط به دین ایرانی ذر زمان اشکانیان، بر ما مجهول است. امپراطوریِ پارت که در نواحی خارجیِ ایران، نشأت یافته بود، می بایست معتقداتِ ابتداییِ پرستشِ عناصر طبیعی و در مرحلۀ اول، پرستش خورشید و ماه را با خود همراه اورده باشد. ایین زرتشت، که بعضی از دانشمندان، ان را ایین عهد پارت می دانند، اهمیّتِ چندانی نداشته است.
آب، در همه دوران ها، نزد ایرانیان مقدس بوده و هردوت هم ان را تأیید می کند و ربّ النوعِ (ایزدِ) مظهرِ اب، ناهید بوده است. به نظر می رسد که تثلیثِ اهورامزدا و مهر و ناهید، در زمان پارتیان، مورد توجهِ دین عمومی و شاید هم دین رسمی بوده باشد. تیردادِ اول، در شهرِ اَرَشک، در یک معبدِ ناهید تاجگذاری کرد. در هگمتانه (همدان)، مَقَّرِ شاهان، معبدی از ناهید بوده و معبد کنگاور، مخصوصِ ناهید بوده است.
به نظر می رسد که پارتیان، دین خود را در میان اقوام مغلوب، رواج داده باشند. اغماضِ اشکانیان، مخصوصآ در روابط انها با قوم یهود، اشکار است. یهودیان، شاهان ایران مزبور را، مدافعان حقیقیِ دین خود می دانستند. اشکانیان، احترام و تسامُحِ نسبت به ملل تابعه را در رابطه با مذهبشان، محفوظ داشتند و ضمن فتوحات و تشکیلات خود، مذاهب کشورهای گشوده شده را محترم و همچنین تعصب شدید و حادی، برای محو انها یا ازار و اذیت پیروانشان را، رَوا نمی دانستند.
و از همین لحاظ بود که نفوذ مزدا پرستی و یا ایین یونانیان، نتوانست حتی اثرِ مذهبِ کهنل اشور و بابل را که در بین النهرین که مرکزِ دگرگونی ها و زد و خوردها بود، به کلی از بیم ببرد. اثر این ادیان، در علوم و نوشته ها و افکار و اوراق، مخصوصآ در علم کیمیا و ستاره شناسی دیده می شود و ادیانِ مهم دیگر، از قبیلِ یهود، بت پرستی، صائبینِ بودایی، به حیات و توسعۀ خود ائامه دادند و ایین تازه ظهورِ مسیحیت نیز، در حال پیشروی و عرضِ اندام خود بود.
در دورۀ اشکانی، یهودی ها در تمام کشورهای اسیای غربی، متفرق بودند و توانستند مذهب خود را توسعه دهند. فکرِ زَروانی، که در ایران از حدود قرن 2 ق.م، رایج شده بود، به فلسفۀ زَروان یا زمانِ بی کران معتقد بودند و می گفتند که همۀ اشیاء، در حدود زمانه پدید امده و ممکن نیست که از ان بیرون باشند. اشکانیان از نظر روح جنگ آوری و شجاعت، در ترویج مهرپرستی، به منتهای حَدِّ خود کوشیدند و اکثر نامهای پادشاهانِ این دودمان مانند مهرداد، مهرباز، مهران، مهرزاد، از نامهایی است که با این واژه ( واژۀ مهر)، ترکیب یافته اند که در نتیجه، فتوحاتِ اشکانی، درقرن اول قبل از میلاد، تا کشورهای باخترِ زمین، رسوخ کرد.
میترائیسم، در قرن اول میلادی، با مذهب مسیحیت، رقابت شدیدی می کرد و به سرعت پیش می رفت و در قرن سوم، به سال 67 ق.م، ایین مهر، از راه اسیای صغیر، در روم و اروپا نفوذ کرد و در نتیجه، امپراطور رم، بوسیلۀ تیرداد، پادشاه ارمنستان، به ایین میترائیسم گرایید.